eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
924 ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 از حاج محمدعلی روایت شده که: در یزد مرد صالح و فاضلى بود که به فکر آخرت خویش بود و شبها در مقبره اى خارج شهر یزد که به آن مزار گویند، مى خوابید. این مرد همسایه اى داشت که از کودکى در مکتب و غیره با هم بودند، تا اینکه بعدها باج خواهى و پول زورگرفتن را انتخاب کرد و تا آخر عمر هم چنین مى بود، تا اینکه مرد و در همان مقبره مذکور دفن کردند. هنوز یک ماه نگذشته بود که حاج محمد على او را در خواب دید، با حالت زیبا و سر حال از نعمت!! او گوید: نزدش رفتم و به او گفتم: تو از کسانى نبودى که در باطن نیکو باشی و کار تو جز عذاب نتیجه اى نداشت، چگونه به این مقام رسیدى؟! آن مرد گفت: آرى مسئله همانطور است که تو گفتى، من تا دیروز در سخت ترین عذاب بودم، تا اینکه همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفت و او را در اینجا دفن کردند و اشاره کرد به مکانى که صد ذراع فاصله داشت. و در همان شبى که او را به خاک سپردند، حضرت امام حسین(علیه السلام) سه بار به دیدن او آمدند. و در مرتبه سوم دستور فرمود: تا عذاب را از اهل این قبرستان بردارند، به این جهت حال من نیکو شد و در نعمت و وسعت قرار گرفتم. حاج محمدعلى گوید: با تعجب از خواب بیدار شدم، استاد اشرف آهنگر را نمى شناختم و جاى او را نمى دانستم، در میان بازار آهنگرها جستجو نمودم تا استاد اشرف را پیدا کردم. از او پرسیدم،آیا شما همسر دارى؟ گفت: داشتم، ولى دیشب فوت نمود و او را در فلان جا دفن کردیم. از او پرسیدم: آیا همسر شما به زیارت امام حسین (علیه السلام) رفته بود؟ گفت: خیر. پرسیدم: آیا مصیبت حضرت را مى نمود؟ گفت: خیر. پرسیدم: آیا او براى امام حسین مجلس مصیبت برپا مى کرد؟ جواب داد: خیر، منظورت از این سوالها چیست ؟ آن مرد داستان خواب خود را بیان کرد و گفت مى خواهم رمز آن ارتباط میان او و امام حسین را دریابم. استاد اشرف گفت: آن زن همواره به خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت... 📚شیخ عباس قمی، کتاب شریف مفاتیح الجنان ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای تکان دهنده شفای مادر مریض در حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام حجت‌الاسلام مومنی با زیر نویس انگلیسی
💠 راز كشته نشدن بعضي از دشمنان امام حسين ( ع ) توسط امام حسين ( ع ): امام سجاد ( ع ) مي گويد : در روز عاشورا پدرم را ديدم كه به دشمن حمله مي كرد و آنها را مي كشت ولي در آن درگيري بعضي از افراد دشمن را با اينكه زير شمشير او قرار مي گرفتند ، پدرم رد مي كرد و آن ها را نمي كشت با اينكه مي توانست آنها را بكشد . راز اين موضوع را نمي دانستم هنگامي كه به مقام امامت رسيدم فهميدم آن كساني را كه پدرم نمي كشت در نسل آنها شخصي كه ما اهل بيت را دوست بدارد وجود داشت ، پدرم براي حفظ آن دوست ما در صلب پدرش ، پدر را نمي كشت. 📚داستانهای شنیدنی از معصومین(ع) ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
. تا حالا تیتر رسانه‌های ۱۴۰۰ سال قبل را تصور کرده‌اید که چگونه واقعه عاشورا را روایت می‌کردند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 با آن که امام سجاد (ع) فاصله کربلا تا کوفه را در آن شرایط سخت با سکوت گذراند و زبانش به یاد حق، مترنّم بود و با کسی جز اهل بیت (ع) حرف نمی زد، اما با ورود به شهر کوفه، زبان به سخن باز کردو مخصوصاً در کاخ ابن زیاد چهره پلید یزیدیان را بر ملا ساخت. ابن زیاد ملعون قبل از آن که اسرا را وارد قصر خود (دارالاماره) کند، اذن عمومی داد که هر کس می خواهد، به قصر وارد شود. آن گاه دستور داد تا آل الله را وارد دارالاماره کنند. سپس سر مبارک امام حسین (ع) را مقابل او گذاشتند و او بی شرمانه به وسیله چوب دستی خود به سر مبارک آن حضرت می زد... در این هنگام رو به امام سجاد (ع) کرد و گفت: اسمت چیست؟ امام فرمود: علی بن الحسین هستم. ابن زیاد: مگر علی بن الحسین را خدا نکشت؟ امام (ع): برادر بزرگ تری داشتم که او نیز علی نامیده می شد و مردم او را کشتند. ابن زیاد: مردم نکشتند، بلکه خدا او را کشت. امام (ع): البته خدا هر جانی را هنگام مرگ می گیرد و هیچ کس بدون اذن تکوینیِ الهی نمی میرد.(1) این حاضر جوابی و حریم نگرفتن امام (ع)، برای ابن زیاد، سنگین و غیر قابل تحمل بود. لذا دستور داد گردن آن حضرت را بزنند. هنگامی که عقیله بنی هاشم، زینب کبری خود را سپر آن حضرت کرده و ابن زیاد ملعون را از تصمیم وقیحانه اش نهی می کرد، امام سجاد (ع) بر آشفت و گفت: «ابالقتل تُهدّدنی؟ اما علمت ان القتل لنا عاده و کرامتنا الشهاده؛(8) آیا ما را به قتل تهدید می کنی؟ آیا تاکنون نفهمیدی که کشته شدن، عادت ما و شهادت، کرامت و فخر ماست؟» 1) آل عمران (3) آیه 145. 📚 بحارالانوار، ج 45، ص 117 و 118 و مقتل خوارزمی، ج 2، ص 44 ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
💠یکی از خویشان امام زین العابدین علیه السلام در برابر آن حضرت ایستاد و زبان به ناسزاگویی گشود، حضرت در پاسخ او چیزی نگفتند. هنگامی که مرد از پیش حضرت رفت امام به اصحاب خود فرمودند: "آنچه را که این مرد گفت، شنیدید. اکنون دوست دارم، همراه من بیایید تا نزد او برویم و جواب مرا نیز به او بشنوید." عرض کردند: حاضریم، ما دوست داشتیم شما هم همانجا پاسخ ایشان را بگویید و ما هم آنچه می‌توانیم به او بگوییم. سپس امام نعلین خویش را پوشیدند، به راه افتادند. در بین راه این آیه را می‌خواندند: "والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین." راوی می‌گوید: وقتی رسیدیم به خانه آن مرد، او را صدا زدند و فرمودند: "به او بگویید علی بن الحسین با تو کار دارد." مرد همین که متوجه شد امام زین العابدین علیه السلام آمده است در حالیکه آماده مقابله و دفاع بود از منزل بیرون آمد و یقین داشت آن جناب برای تلافی جسارتهایی که از او سر زده آمده است. امام فرمودند: "برادر! چندی پیش نزد من آمدی و آنچه خواستی به من گفتی. اگر آن زشتیها که به من گفتی در من هست، هم اکنون استغفار می‌کنم و از خداوند می‌خواهم مرا بیامرزد و اگر آن چه به من گفتی در من نیست، خداوند تو را بیامرزد." راوی می‌گوید: آن شخص سخن حضرت را که شنید پیش آمد و پیشانی امام را بوسید و عرض کرد: آری! آن چه من گفتم در شما نیست و من به آن چه گفتم سزاوارترم. 📚آل عمران،آیه ۱۳۴ بحار ج ۴۹، ص۵۴ ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وَ قالَ سيّدُ العابِدين عليه السلام: وَالذّىَ بَعَثَ مُحمَّدا بِالْحَقِّ بَشيرا ونَذيرا اِنّ الاَْبـْرارَ مِنّـا اهـلَ الْبَيْتِ وَشْيعَتِهِمْ بِمَنْزَلَةِ مُوسى وشيعَتِهِ وَاِنّ عـَدُوَّنـا وَاَشْيـاعَهِمْ بَمْنِزِلَةِ فِرْعَوْنَ وَاَشْياعِهِ. [📚مجمع البيان، ج 7، ص 239.] امام زين العابدين عليه السلام فرمود: سوگند به كسى كه محمّد صلي الله عليه و آله را به عنوان مژده بخش و بيم رسان برانگيخت، نيكان ما اهل بيت و پيروان ما همانند موسى و شيعيان اويند و دشمنان ما و پيروان ايشان همانند فرعون و پيروان آنان محسوب مى شوند.
💠 راز كشته نشدن بعضي از دشمنان امام حسين ( ع ) توسط امام حسين ( ع ): امام سجاد ( ع ) مي گويد : در روز عاشورا پدرم را ديدم كه به دشمن حمله مي كرد و آنها را مي كشت ولي در آن درگيري بعضي از افراد دشمن را با اينكه زير شمشير او قرار مي گرفتند ، پدرم رد مي كرد و آن ها را نمي كشت با اينكه مي توانست آنها را بكشد . راز اين موضوع را نمي دانستم هنگامي كه به مقام امامت رسيدم فهميدم آن كساني را كه پدرم نمي كشت در نسل آنها شخصي كه ما اهل بيت را دوست بدارد وجود داشت ، پدرم براي حفظ آن دوست ما در صلب پدرش ، پدر را نمي كشت. 📚داستانهای شنیدنی از معصومین(ع) ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
از آثار معنوی ارزش مندی که از امام سجاد (ع) به یادگار مانده، کتاب های گران سنگ صحیفه سجادیه و رسالة الحقوق می باشد. هنگامی که از حوزه علمیه قم یک نسخه صحیفه سجادیه برای دانشمند بزرگ اهل تسنّن و صاحب تفسیر «الجواهر» ارسال شد و او با این کتاب ارجمند مواجه گردید، درباره آن نوشت: کتاب را با دست تکریم گرفتم و آن را کتابی یگانه یافتم که مشتمل بر علوم و معارف و حکمت هایی است که در غیر آن یافت نمی شود. حقّاً از بدبختی ماست که تاکنون به این اثر گران بهای جاوید از میراث های نبوت و اهل بیت، دست نیافته ایم.(1) بسیاری از مردم بی خبر، امام سجاد علیه السلام را با لقب بیمار می شناسند و فکر می کنند که ایشان همواره در تمام عمر در بستر بوده اند. اما این واقعیت ندارد؛ آن بزرگوار فقط مدت کوتاهی، آن هم در کربلا بیمار بودند و این مسئله نیز یکی از حکمت های خداوند متعال بود تا ایشان زنده بمانند و برای آینده اسلام مفید باشند. «در حقیقت، خداوند بزرگ او را به وسیله بیماری اش حفظ فرمود تا یزیدیان از او دست باز دارند و با ماندن او رشته امامت ادامه یابد و آینده اسلام و امت تأمین گردد.» 📚1) زندگانی امام سجاد (ع)، تهیه و تنظیم از: هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، ص 29 📚2) رضا شیرازی، شام غریبان، ص 18
داستان های عبرت آموز
صحیفه سجادیه كه از آن به زبور آل محمد (علیهم‌السلام) و انجیل اهل بیت یاد می‌شود، از مهم‌ترین و معتبرترین متون اسلامی بعد از قرآن کریم است. این كتاب ارزشمند مجموعه دعاهایی است كه امام سجاد (علیه‌السلام) انشاء فرموده و به دست مبارک فرزندش امام باقر (علیه‌السلام) نگاشته شده است. در این جلسات امام جعفر صادق (علیه‌السلام) نیز حضور داشت.
داستان علامه مجلسي در‌ خصوص صحيفه سجاديه   در دوران بلوغم در‌ جستجوي بدست آوردن رضاي حق بودم در‌ اين راه از‌ هيچ تلاشي فروگذار نمي کردم ‌و‌ تنها آرامش من‌ ياد خدا بود شبي ولي عصر را‌ در‌ خواب ديدم که در‌ مسجد قديم اصفهان نزديک دربي که الان محل تدريس من‌ است ايستاده، به‌ حضور مبارکش سلام کرده ‌و‌ رفتم که پاي حضرتش را‌ ببوسم، مانع شد. دستش را‌ بوسيدم ‌و‌ از‌ مسائلي چند که حل ‌آن برايم دشوار شده بود سؤال نمودم. يکي از‌ مسائلي که از‌ حضرت پرسيدم راجع به‌ نمازم بود. چون در‌ نمازهايم مبتلا به‌ وسواسي شده بودم که آيا آنچه انجام مي‌ دهم به‌ وظيفه خود عمل کردم ‌و‌ با‌ توجه به‌ اينکه در‌ نمازهاي واجب خود بر‌ اين باورم که تکليف خود را‌ انجام نداده ام مي‌ توانم نماز شب را‌ که يک تکليف مستحبي است انجام دهم. قبلا در‌ اين مورد با‌ شيخ بهائي صحبت کرده بودم ‌و‌ شيخ به‌ من‌ گفته بود که نمازهاي ظهر ‌و‌ عصر ‌و‌ مغرب را‌ به‌ قصد قضا بخوانم ‌و‌ سپس نماز شب را‌ به‌ همين ترتيب عمل مي‌ کردم در‌ خواب از‌ حضرت حکم همين مسأله را‌ پرسيدم فرمود: کاري که تاکنون انجام مي‌ دادي رها کن ‌و‌ نماز شب را‌ بخوان. البته مسائل ديگري هم از‌ حضرت سؤال کردم که به‌ خاطرم نيست. به آقا عرض کردم با‌ توجه به‌ اينکه اين توفيق هميشه در‌ اختيارم نيست که به‌ حضور شما مشرف شوم، تقاضا دارم که کتابي به‌ من‌ لطف کنيد تا‌ نسخه دائمي زندگيم باشد. فرمود: کتابي به‌ مولانا محمد تاج دادم. ‌آن کتاب همان است که مي‌ خواهي، برو ‌و‌ از‌ او‌ بگير ‌و‌ در‌ عالم خواب او‌ را‌ شناختم ‌و‌ براي گرفتن کتاب حرکت کردم ‌و‌ از‌ درب مسجد که مقابل ولي عصر بود خارج شدم ‌و‌ به‌ طرف محله خربزه فروشان که يکي از‌ محلات اصفهان است رفتم. به‌ محض ديدن من‌ محمد تاج گفت ولي عصر تو‌ را‌ فرستاده؟ پاسخ داد: آري. از‌ بغل خود کتابي بيرون آورد تا‌ گشودم فهميدم که اين کتاب از‌ کتب ادعيه است. با‌ گرفتن کتاب ‌آن را‌ بر‌ روي ديدگان قرار داده ‌و‌ به‌ طرف بقية الله الاعظم حرکت کردم که در‌ همين حال از‌ خواب برخواستم ‌و‌ ديدم از‌ کتاب خبري نيست. تا طلوع صبح به‌ تضرع ‌و‌ گريه پرداختم. پس‌ از‌ نماز صبح ‌و‌ تعقيب به‌ ذهنم رسيد که منظور حضرت از‌ مولانا محمد همان شيخ بهائي است ‌و‌ اينکه حضرت فرموده است مولا محمد تاج به‌ دليل جايگاه شيخ در‌ بين عالمان است. لذا به‌ طرف مدرسه شيخ حرکت کرده ‌و‌ ديدم که شيخ بهائي به‌ مقابله صحيفه سجاديه مشغول است. خوابم را‌ براي او‌ نقل کردم ‌و‌ چنين تأويل نمود: «مژده که خواب حکايت از‌ افاضه علوم الهي ‌و‌ معارف يقيني دارد ‌و‌ با‌ توجه هدفي که داري ‌و‌ در‌ پي‌ ‌آن هستي، خواهي رسيد.» ولکن با‌ اين تعبير دلم آرام نگرفت ‌و‌ به‌ سوي يافتن گمشده خود بودم به‌ ذهنم رسيد که به‌ همان نقطه اي‌ که در‌ خواب ديدم بروم (بازار خربزه فروش ها) بدان سو حرکت کردم ‌و‌ تا‌ رسيدن به‌ ‌آن محل يکي از‌ صالحان ‌و‌ نيکان را‌ که اسمش «حسن» ‌و‌ ملقب به‌ «تاجا» بود ديدم. به‌ جانبش رفتم ‌و‌ بر‌ او‌ سلام کردم. بدون اينکه من‌ سخن بگويم گفت فلاني نزد من‌ کتاب هاي وقفي وجود دارد. طلاب از‌ من‌ مي‌ گيرند ولکن به‌ شرائط وقف عمل نمي کنند. با‌ شناختي که از‌ تو‌ دارم، تو‌ به‌ شرائط وقف توجه داشته ‌و‌ عمل خواهي کرد، با‌ هم برويم کتاب ها را‌ ببين ‌و‌ هرچه نياز داري بردار. با‌ هم به‌ کتابخانه رفتيم. اولين کتابي که به‌ من‌ داد همان کتابي بود که ‌آن را‌ در‌ خواب ديده بودم با‌ ديدن کتاب شروع به‌ گريه ‌و‌ ناله کردم ‌و‌ گفتم همين يک کتاب مرا بس است. الآن يادم نيست که آيا خوابم را‌ براي او‌ تعريف کردم يا‌ نه به‌ هر‌ حال نزد شيخ بهائي رفتم ‌و‌ صحيفه خود را‌ ‌و‌ با‌ نسخه اي‌ که از‌ جد شيخ در‌ اختيارش بود که ‌آن نسخه از‌ نسخه شهيد نوشته بود ‌و‌ شهيد هم نسخه خود را‌ از‌ نسخه عميدالروساء ‌و‌ ابن السکون نوشته بود ‌و‌ ‌آن نسخه با‌ نسخه با‌ واسطه ‌و‌ يا‌ بي واسطه ابن ادريس مقابله شده بود، مقابله کردم ‌و‌ جالب اين است که نسخه اي‌ که به‌ هدايت ولي عصر در‌ اختيار من‌ قرار گرفت نسخه اي‌ بود که به‌ خط‌ شهيد نوشته شده بود ‌و‌ اين نسخه از‌ تمام جهات حتي با‌ آنچه که در‌ حاشيه نسخه ها بود، کاملا مطابقه داشت. با‌ مقابله نسخه، کار مقابله نسخه ها با‌ نسخه من‌ آغاز شد ‌و‌ به‌ برکت نسخه اعطائي ولي عصر (عج) صحيفه سجاديه همانند خورشيد در‌ همه شهرها ‌و‌ همه خانه ها درخشيد به‌ ويژه در‌ اصفهان که بيشتر مردم به‌ يک اکتفا نکرده ‌و‌ چند نسخه از‌ صحيفه را‌ در‌ خانه ها داشتند ‌و‌ به‌ برکت صحيفه سجاديه بيشتر آنها از‌ صالحان ‌و‌ اهل دعا شده ‌و‌ بسياري از‌ آنها مستجاب الدعوة شدند ‌و‌ همه اين آثار از‌ برکت معجزه ولي عصر بود ‌و‌ علوم ‌و‌ دانش هائي که به‌ برکت از‌ صحيفه به‌ من‌ عطا شده قابل احصاء نيست ‌و‌ اين از‌ فضل خدا بر‌ ما‌ ‌و‌ بر‌ مردم است. 📚روضة المتقين / ج 14 / ص 419-422.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزیزان لطفآ گوش کنید خیلی سوزناک میخونه دل آدم آتیش میگیره، روحت شاد حاج آقای کافی بزرگوار