11.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آيت الله العظمی جوادی آملی
«حضرت در كنار قتلگاه به فرزندش سكينه(سلام الله عليهما) طبق اين سفارش معروف فرمود: به آنها بگو «أَو سَمِعتُم بِغَرِيبٍ أو شَهِيد فَاندبُونی»؛[۱] اگر شما شهيد داشتيد، مقتولی داشتيد، كسی از دست داديد، مجلسی تشكيل دهيد و به بهانه او برای من گريه كنيد، نه مرا بهانه قرار دهيد، برای او گريه كنيد...»
[۱]المصباح (للکفعمی)، ص۷۴۱
📗درس اخلاق ٩٣/١١/٢
https://eitaa.com/Dastanhayeebratamooz
برمن بگریید هرگاه از شهید یا غریبی نامی به میان امد
اشعار منقول از حضرت سکینه سلام الله علیها
مرحوم کفعمى رحمت الله علیه در کتاب مصباح
از حضرت سکینه سلام الله علیها روایت مى کند که
چون پدرم شهید شد
بدن نازنینش را در آغوش گرفتم
حالت اغما و بیهوشى برایم روى داد
در آن حال از پدرم می شنیدم که
شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ رَی عَذْبٍ فَاذْکُرُونِی
أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِیبٍ أَوْ شَهِیدٍ فَانْدُبُونِی
وَ أَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیرِ جُرْمٍ قَتَلُونی
وَ بِجَرد الخَیلِ بَعْدَ القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی
لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاٌ تَنْظُرونی
کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی
و سَقَوهُ سَهْمَ بَغْىٍ عِوَضَ الماءِ المَعینِ
یا لَرُزْءٍ وَ مُصابٍ هَدَّ أرْکانَ الحَجِونِ
وَیلَهُم قَدْ جَرَحُوا قَلْبَ رَسُولِ الثَّقَلَینِ
فَالْعَنُوهُم مَا اسْتَطَعْتُم شِیعَتِى فِى کُلِّ حِینٍ
اى شیعیان من هرگاه آب گوارایی
نوشیدید، مرا یاد کنید
و هرگاه از غربت غریبى یا
شهیدى شنیدید بر من بگریید.من نبیره رسول خدا هستم ،
مرا بى گناه کشتند
و سپس با تاختن اسب تعمدا
بدنم را خورد کردند.
اى کاش یکایک شما در روز عاشورا بودید
و مى دیدید که چگونه براى طفل صغیرم آب طلبیدم و آنان با بی رحمی به جاى آب گوارا
تیر ستم را به طفل صغیرم چشانیدند....
https://www.aparat.com/v/r614r02 👈🏼
این سئوال وجواب را هم ببینیم
👇
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa10576
🌷 خاطره رهبر انقلاب از شهید محراب آیتالله مدنی در دوران دفاع مقدس
✏️ رهبر انقلاب: در ایامی که سوسنگرد آزاد شده بود -- در یکی از دفعاتی که سوسنگرد آزاد شده بود، بعد البتّه مجدّداً اشغال شد -- ما به سوسنگرد رفتیم. بنده اهواز بودم، میخواستم بروم سوسنگرد، لباس نظامی تنم بود. در این بین دیدیم آقای مدنی در اهواز پیدا شد؛ از تهران آمده بودند و [بعد] آمدند سراغ ما. گفتند: کجا میروید؟ گفتیم میرویم سوسنگرد. گفتند: من هم میآیم. ایشان را هم با خودمان برداشتیم و رفتیم سوسنگرد و در آنجا ظهر نماز را که خواندیم، من یک قدری با مردم صحبت کردم.
✏️ خب، طبعاً من فارسی حرف میزدم و نمیتوانستم نطق عربیِ از بَر بکنم، آن هم بخصوص با لهجهی عمومی و مردمی. ایشان گفت من با مردم حرف میزنم؛ و منتظر نشد، چون جمعیّت مسجد بعد از اینکه من صحبت کردم، تقریباً متفرّق شد؛ رفت بین مردم، یک وقت دیدیم یک جماعت عظیمی از زن و مرد را دور خودش جمع کرده و دارد با لهجهی حسچهی عربی با اینها حرف میزند!
✏️ یک سخنرانی حسابیِ گرم آنجا کرد که مردم را به هیجان آورد. من یک خاطرهای مکرّر نقل کردهام: آنوقت آنجا در همان جماعتِ ایشان بود که مردم یک زنی را نشان دادند و گفتند او پنج یا هفت مهاجم عراقی را با چوب کشته! یعنی حرف آقای مدنی و آن شور و هیجانی که ایجاد کرده بود، همه را اصلاً به شور آورد، به هیجان آورد، میتوانست با قشر مردم ارتباط برقرار کند. ۱۳۸۰/۶/۱۲
🗓 سالروز شهادت آیتالله شهید مدنی
💻 Farsi.Khamenei.ir
📣 ایده جذاب و تأثیرگذار برای هفته دفاع مقدس
❗️ برای هفته #دفاع_مقدس میتونید فیلم سینمایی «قلب رقه» که داستان نبرد اطلاعاتی مدافعان حرم با اسرائیل و داعش هست رو در مسجد، پایگاه بسیج، مدرسه، دانشگاه، حوزه علمیه و هر جایی که جمعی هست، نمایش بدید.
🔴 اگه ایده رو پسندیدین و خواستین اکران #قلب_رقه رو انجام بدید در لینک زیر ثبتنام کنید👇🏼
🌐 ekranmardomi.ir/movie/the-heart-of-aqqah
یا با شماره
02142795050تماس بگیرید. 🎬 سینما انقلاب میخواهد🔻 eitaa.com/joinchat/1112277110C952842dfba
🍃 بخونیدازمظلومیت_امام_زمان (عجل الله فرجه)
💠مرحوم مشهدی حسن یزدی که از صالحین و منتظران حضرت بقیة الله ارواحنافداه بوده است می گوید:
تقریبأ در سال 1350 شمسی یک روز صبح زود به کوه خلج ( کوهی در قسمت قبله مشهد) رفتم و آنجا مشغول زیارت خواندن و توسل به امام زمان علیه السلام شدم و حال خیلی خوبی داشتم و با آن حضرت مناجات می کردم و می گفتم :
آقاجان! ای کاش زودتر ظهور می کردید و من هم ظهور شما را درک می کردم. پس از توسل از کوه پایین آمدم و به منزل رفتم قدری استراحت کنم .
نمی دانم درعالم رویا بود یا در خواب و بیداری دیدم در همان مکان روی کوه خلج هستم و آقا و مولایم صاحب الزمان علیه السلام در حالی که دستهایشان را بر پشت گذاشته بودند، خیلی غریبانه و اندوهناک به طرف شهر مشهد نگاه می کردند. عمق نگاه حضرت مرا دیوانه کرده بود٬ چشم های زیبای او با من حرف می زد...
گفتم: آقاجان تشریف بیاورید داخل شهر( منظورم ظهور حضرت بود)
حضرت فرمودند:
«من در این شهر غریبم !»
گفتم : آقا! قربانتان بشوم٬ اگر کاری دارید من برای شما انجام دهم.
فرمودند:
« ما کارگران ( شیعیان ) زیادی داریم، ولی آنها حق ما را می خورند و اکثرأ یک قدم برای ما برنمی دارند و به یاد ما نیستند!!!»
در این لحظه به خود آمدم ؛ خود را در خانه دیدم و در فراق آن امام مهربان و غریبم بسیار اشک ریختم.
📚 ملاقات با امام عصر ص 102
مطلع الفجر ص 207
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎خورشید نور افشانی میکند
اگرچه پشت ابرها
واین سبب بقآ ءحیات است