#توسل
#مسجد_جمکران
#نحوه_توسل_به_حضرت_عباس_ع
💠 یکی از علمای نجف اشرف که مدتی به قم آمده بود، برای من چنین نقل کرد که: من مشکلی داشتم به مسجد جمکران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقیة الله حجّة ابن الحسن العسکری امام زمان (عج) عرضه داشتم و از وی خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.
🔷 برای این منظور، مکرر به مسجد جمکران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم .
🌱 روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم: مولا جان! آیا جایز است که در محضر شما و منزل شما باشم و به دیگری متوسّل شوم؟ شما امام زمان من می باشید آیا زشت نیست با وجود امام حتّی به علمدار کربلا قمر بنی هاشم (ع) متوسّل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟!
🔶 از شدت تأثّر بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم. ناگهان با چهره ی نورانی قطب عالم امکان حضرت حجة ابن الحسن العسکری (عج) مواجه شدم.
🔷 بدون تأمل به حضرتش سلام عرض کردم، حضرت با محبّت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند:
🍃 نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمی شوم که به علمدار کربلا متوسّل شوی، بلکه شما را راهنمایی هم می کنم که به حضرتش چه بگویی.
✅ چون خواستی از حضرت ابوالفضل (ع) حاجت بخواهی، این چنین بگو:
《یا ابا الغوث ادرکنی》
📚 لاله هاى رنگارنگ، ص ۴۱۹
📚 مسجد جمکران میعادگاه دیدار، به نقل از آیت الله العظمی مرعش نجفی (ره)
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۱۳۹
#علامه_سید_شرفالدین_ره
#علمای_شیعه
#توسل
#تبرک
💠 مرحوم سید شرف الدین از علمای بزرگ شیعه، هنگامی که در زمان عبدالعزیز آل سعود به زیارت خانه خدا مشرف شد، از جمله علمایی بود که به کاخ پادشاه دعوت شده بود که طبق معمول در عید قربان به او تبریک بگویند.
🔻 زمانی که نوبت به وی رسید و دست شاه را گرفت، هدیه ای به او داد و هدیه اش عبارت بود از یک قرآن که در جلدی پوستین نگه داشته شده بود.
🔶 ملک هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان احترام و تعظیم، بر پیشانی خود گذاشت.
🔷 سید شرف الدین ناگهان گفت: ای پادشاه! چگونه این جلد را می بوسی و تعظیم می کنی در حالی که چیزی جز پوست یک بز نیست؟
🔶 ملک گفت: غرض من قرآنی است که در داخل این جلد قرار دارد نه خود جلد.
🔷 آقای شرف الدین فوراً گفت: احسنت، ای پادشاه! ما هم وقتی پنجره یا در اتاق پیامبر را می بوسیم، می دانیم که آهن هیچ کاری نمی تواند بکند، ولی غرض ما آن کسی است که ماوَرای این آهن ها و چوب ها قرار دارد. ما می خواهیم رسول اللَّه را تعظیم و احترام کنیم، همان گونه که شما با بوسه زدن بر پوست بز، می خواستی قرآنی را تعظیم نمایی که در جوف [درون] آن پوست قرار دارد.
🔷 حاضران تکبیر گفتند و او را تصدیق نمودند.
🔶 آن جا بود که ملک ناچار شد اجازه دهد حجاج با آثار رسول خدا (ص) تبرک جویند، ولی آن که پس از او آمد، به قانون گذشته شان بازگشت.
📚 آنگاه هدايت شدم، ص۹۳
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
📖 ای کسانی که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیلهای برای تقرب به او بجوئید!(مائده- ۳۵)
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۲۵۳
#نماز_برای_سلامتی_امام_زمان_عج
#سردار_شهید_سیدعلی_حسینی
#نماز_مستحبی
#توسل
💠 نمازهای مستحبی زیاد میخواند، ولی به خوندن دو رکعت خیلی مقید بود.
🔻همیشه بعد از نماز صبح با حالِ خاصی میخوندش.
🔷 میدونستم پشتِ هر کارش حکمت و دلیلی نهفته، برا همین یکبار ازش پرسیدم: این نمازِ دو رکعتی که بعد از نماز صبح می خوانی، چیه؟
🔶 اول از جواب دادن طفره رفت، اما اصرار که کردم ، گفت: اگه قول بدی تو هم همیشه بخونی میگم.
🔷 وقتی قول دادم، گفت:
👈 من هر روز این دو رکعت نماز رو برا سلامتی و فرجِ امام زمان(عج) می خوانم.
🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید سید علی حسینی
📚 ساکنان ملک اعظم۳ «منزل حسینی» ص ۴۴
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
📖 وصیت نامه
🍃 از برادرانم محمدآقا و عباس آقا تقاضا دارم خط امامی باشند که در غیر این صورت آنان را برادر نمیدانم و از محبتهای آنان و اذیت و آزاری که من به آنها داشتم، تشکر و پوزش میخواهم. برادران عزیز امیدوارم که در بهشت رضوان، شما عزیزان را ملاقات کنم. از همسرم فوقالعاده تشکر دارم.
به هر حال گذشته را از هر که هست فراموش کنید. بدیها را نبینید و نیکیها راتوجه خاص کنید و هر چه شما کردید در بهشت بعد از صد و بیست سال منتظر شماهستم.
پدر، مادر و همسر و برادران و خواهران و اقوام و دوستان، همیشه برای این بندهگنهکار طلب مغفرت نمایید.
والسلام علی عبادالله الصالحین
سیدعلی حسینی
۱۳۶۶/۵/۳
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۲۶۴
#علامه_سید_شرفالدین_ره
#علمای_شیعه
#پادشاه
#توسل
#تبرک
💠 مرحوم سید شرف الدین از علمای بزرگ شیعه، هنگامی که در زمان عبدالعزیز آل سعود به زیارت خانه خدا مشرف شد، از جمله علمایی بود که به کاخ پادشاه دعوت شده بود که طبق معمول در عید قربان به او تبریک بگویند.
🔻 زمانی که نوبت به وی رسید و دست شاه را گرفت، هدیه ای به او داد و هدیه اش عبارت بود از یک قرآن که در جلدی پوستین نگه داشته شده بود.
🔶 ملک هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان احترام و تعظیم، بر پیشانی خود گذاشت.
🔷 سید شرف الدین ناگهان گفت: ای پادشاه! چگونه این جلد را می بوسی و تعظیم می کنی در حالی که چیزی جز پوست یک بز نیست؟
🔶 ملک گفت: غرض من قرآنی است که در داخل این جلد قرار دارد نه خود جلد.
🔷 آقای شرف الدین فوراً گفت: احسنت، ای پادشاه! ما هم وقتی پنجره یا در اتاق پیامبر را می بوسیم، می دانیم که آهن هیچ کاری نمی تواند بکند، ولی غرض ما آن کسی است که ماوَرای این آهن ها و چوب ها قرار دارد. ما می خواهیم رسول اللَّه را تعظیم و احترام کنیم، همان گونه که شما با بوسه زدن بر پوست بز، می خواستی قرآنی را تعظیم نمایی که در جوف [درون] آن پوست قرار دارد.
🔷 حاضران تکبیر گفتند و او را تصدیق نمودند.
🔶 آنجا بود که ملک ناچار شد اجازه دهد حجاج با آثار رسول خدا (ص) تبرک جویند، ولی آن که پس از او آمد، به قانون گذشته شان بازگشت.
📚 آنگاه هدايت شدم، ص۹۳
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
📖 ای کسانی که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیلهای برای تقرب به او بجوئید!(مائده- ۳۵)
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۲۶۷