eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
973 ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 سمره بن جندب یک اصله درخت خرما در باغ یکی از انصار داشت. خانه ی مسکونی مرد انصاری که زن و بچه اش در آنجا به سر می بردند همان دم در باغ بود. سمره گاهی می آمد و از نخله ی خود خبر می گرفت و خرما می چید. سمره هر وقت می خواست برود از درخت خود خبر بگیرد، بی اعتنا و سرزده داخل خانه می شد و چشم چرانی می کرد. صاحبخانه از او خواهش کرد که هر وقت می خواهد داخل شود، سرزده وارد نشود. او قبول نکرد.صاحبخانه به رسول اکرم شکایت کرد گفت: این مرد سرزده داخل خانه ی من می شود. شما به او بگویید بدون اطلاع و سرزده وارد نشود، تا خانواده ی من قبلا مطلع باشند و خود را از چشم چرانی او حفظ کنند رسول اکرم سمره را خواست به او فرمود: «فلانی می گوید تو بدون اطلاع وارد خانه ی او می شوی، و قهرا خانواده ی او را در حالی می بینی که او دوست ندارد. بعد از این اجازه بگیر و بدون اطلاع و اجازه داخل نشو». سمره قبول نکرد. فرمود: «پس درخت را بفروش». سمره حاضر نشد. رسول اکرم قیمت را بالابردباز هم حاضر نشد. فرمود: «اگر این کار را بکنی، در بهشت برای تو درختی خواهد بود». باز هم تسلیم نشد.گفت که نه از درختم صرف نظر می کنم نه حاضرم هنگام ورود به باغ اجازه بگیرم. در این وقت رسول اکرم فرمود: «تو مردی زیان رسان و سختگیری، و در دین اسلام زیان رساندن و تنگ گرفتن وجود ندارد.»بعد به مرد فرمود: «برو درخت خرما را از زمین درآور و بینداز جلو سمره». آنگاه رسول اکرم به سمره فرمود: «حالا برو درختت را هر جا که دلت می خواهد بکار» 📚 وسائل ، جلد 3 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۰۷