eitaa logo
دانلود
حاج مهدی سلحشور امام مهربان.mp3
3.39M
💠 "امام مهربان"❣ حاج مهدی سلحشور امید غزه و یمن بیا بیا یابن‌ الحسن عج ❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷⚘ ♥️۸ سال بدون هیچ بهونه ای از خانواده و زن بچشون زدن که الان ما راحت نشسته باشیم خونمون. 🚦اگه به نسل جدید یاد ندیم اینا چه ادمایی بودن مردونگی از این کشور میره📛
🌹دست نوشته‌ جانسوز یک شهید شیمیایی 🌹وقتی بمباران شیمیایی شد ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد! در بیمارستان از شدت تشنگی روی کاغذ نوشت: جگرم سوخت آب نیست؟! و بعد به شهادت رسید!.... شهید نعمت الله ملیحی . 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴بازسازی لحظات شهادت زینب کمایی دانش‌آموزی که با چادرش توسط منافقین در شاهین شهر به شهادت رسید و در گلستان شهدای اصفهان آرام گرفت. 🔻خاطره‌ای از علاقه زینب به حجاب: یک روز کنارم نشست و گفت:«مامان، من دلم می‌خواهد با حجاب شوم.» از شنیدن این حرفش خیلی خوشحال شدم. غیر از این هم انتظار نداشتم زینب نیم دیگر من بود. پس حتما به حجاب علاقه داشت. مادرم هم که شنید خوشحال شد. کلاس چهارم دبستان با حجاب شد. مادرم سه تا روسری برایش خرید. از آن به بعد روسری سرش می‌کرد و به مدرسه می‌رفت.همکلاسی هایش او را مسخره می‌کردند و اُمل صدایش می‌زدند. بعضی روزها ناراحت به خانه می‌آمد معلوم بود گریه کرده است. می‌گفت:« مامان به من می‌گویند اُمل.» یک روز به او گفتم:« تو برای خدا حجاب زدی یا برای مردم؟» جواب داد:« خب معلوم است برای خدا!» گفتم:«پس بگذار هرچه می‌خواهند بگویند" ⏪زینب کمایی دختری عاقل،کوشا، اگاه، مومن و فعال فرهنگی بود که در 14 سالگی اول فروردین ۱۳۶۱ فقط به جرم عشق به امام خمینی و انقلاب، منافقین کوردل با چادرش خفه اش می‌کنند و این چنین مظلومانه او را به شهادت می‌رسانند. و اینچنین نشان می‌دهند آنها حتی از اثرگذاری چادری‌های ۱۴ ساله هم هراس دارند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 کمک پدرانه 🔹در پارک روی نیمکت نشسته بودم و پسرکم مشغول بازی بود. پدر و پسر دیگری هم در پارک بودند. پدر مشغول موبایلش بود و پسرش در حال تاب خوردن. شاید پسرش، یک سال از پسرم بزرگتر بود. بعد از چند دقیقه، پسرم با چشمان گریان به سمتم آمد: "بابا نوبت منه… بگو بیاد پایین !!!" 🔹از سخت ترین لحظات زندگی ‌ام وقت هایی است که می‌توانم کمکش کنم اما به خاطر خودش نباید کار را ساده کنم. به او گفتم: "برو بهش بگو می‌شه لطفا بیای پایین، منم بازی کنم؟" گفت: "نه بابا تو بیا!" گفتم: "نه… خودت باید بهش بگی." پاهایش را بر زمین کوبید و گفت: "بابا من نمی تونممم! " به او گفتم: "من نمیام! " 🔹به هزار ‌و یک دلیل تربیتی من نباید می‌رفتم… و شاید آن روز اشک می ‌ریخت و از من عصبانی می ‌شد اما فردا می‌فهمید چرا کمکش نکرده ‌ام… نشستم و جلو نرفتم وانمود کردم با گوشی ‌ام مشغولم، اما تمام حواسم به پسرم بود که چطور می ‌تواند روی پای خودش بایستد و اگر زمانی من نباشم چگونه از پس خودش بر بیاید. 🔹لحظات سختی بود… هر بار سخت است برای پدری که بتواند به فرزندش کمک کند اما نکند، و دلسردی پسر از پدر را در چشمانش ببیند و به جان بخرد ولی باز هم صبر کند… ❤️یا صاحب الزمان کاش باور داشتم پدرم هستید و اگر گاهی با هزار امید به سمتتان می‌آیم و ظاهراً دست خالی برمی‌گردم، به نفع خودم است، شاید به هزار دلیل… و چقدر کودکانه من از شما دلگیر می‌شوم…
38.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از دوران دفاع مقدس و حال و هوای رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل با نوحه ای بسیار حماسی و شنیدنی از مداح باصفای جبهه ها جنگ است جنگ سرنوشت ای سپاه قرآن با خصم دین پیکار کن با سلاح ایمان جنگ است جنگ سرنوشت ای سپاه قرآن بنما توکل بر خدا ر و نما به میدان مهلت مده به دشمنان ای دلیر دوران بانگ رسای انبیاءست این پیام خونبار تا رفع فتنه از جهان کن مصاف و پیکار تا مظهر عدل الهی شود پدیدار فجر سعادت آید و شب رسد به پایان آوای رفتن می زند لحظه لحظه چاووش بوی خوش کرببلا می برد ز سر هوش از شوق دیدار حسین دل همی زندجوش  کی می شود بوسه زنیم مرقد شهیدان رزم شما رزمی بود بین حق و باطل حق می شود پیروز برخفتگان غافل این کشتی حق را حسین می برد به ساحل بی وحشت و بی واهمه  از میان طوفان با جان نثاری شما نصر حق رسیده نور طلوع انقلاب بر جهان دمیده مستضعفان با رزمتان از ستم رهیده صد آفرین صد مرحبا بر شما دلیران جنگ است جنگ سرنوشت ای سپاه قرآن بنما توکل بر خدا ر و نما به میدان... یاد باد آن روزگاران یاد باد بسیار دیدنی و شنیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید. 🆔 @shahid_azizzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️فضيلت زيارت عاشورا و بركات آن 🔹مرحوم شيخ جواد بن شيخ مشكور عرب كه يكي از اجلّه علما و فقهاي نجف اشرف بوده، در شب 26 صفر 1336 هـ.ق در نجف اشرف، ملك الموت را در خواب مي‌بيند. پس از سلام از او مي‌پرسد از كجا مي‌آيي؟ عزرائيل مي‌فرمايد: از شيراز. روح ميرزا ابراهيم محلاتي را قبض كردم. شيخ عرض مي‌كند: روح ميرزا ابراهيم، در عالم برزخ چه حالي دارد؟ مي‌فرمايد: خيلي خوب، در بهترين باغ‌هاي عالم برزخ است و خداوند هزار فرشته را براي خدمت‌گزاري او معيّن كرده [است]. 🔹دوباره مي‌پرسد:‌ چه عملي انجام داده كه به اين مقام رسيده است؟ آيا به خاطر مقام علمي و تدريس و تربيت شاگرد بوده است يا به خاطر نماز جماعت و رساندن احكام به مردم؟ فرمود: نه، اين مقام به علت مداومت بر خواندن زيارت عاشورا بود. چون محلاتي در سي سال آخر عمرش زيارت عاشورا را ترك نكرد و هر روزي كه به سبب بيماري يا امري ديگر نمي‌توانست زيارت عاشورا بخواند نايب مي‌گرفته است. 🔹شيخ از خواب بيدار مي‌شود. فرداي آن روز تلگراف فوت محلاتي به نجف اشرف مخابره مي‌شود و درستي خواب شيخ مشكور آشكار مي‌گردد. 👌زيارت عاشوراي علیه السلام برطرف كننده مشكلات و عذاب‌هاي برزخي است. 📚72 داستان از شفاعت امام حسين علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای بسیار جالب ساخت موشک نقطه زن توسط شهید طهرانی‌مقدم 🔹شهردار تهران در سالگرد عروج آسمانی شهید حسن طهرانی مقدم: شهید طهرانی مقدم در پاسخ ژنرال روسی که گفت «ما به شما این موشک را نمی‌دهیم چون از رویش می‌سازید» گفت که «اگر شما هم ندهید می‌سازیم»
یوسف پیامبر هم‌اکنون شبکه آی‌فیلم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟢دولت‌ کریمه‌ی‌ امام‌ عصر ۳۸ 💠کشته شدن شیطان 🔹از امام صادق علیه‌السلام پرسيدند: اينکه خدا به شيطان گفت "منتظر وقت معلوم باشد"، اين "وقتِ معلوم" کي خواهد بود؟ 🔹 امام فرمود: روز قيام قائم ماست، وقتي خداوند او را برانگيخته ميکند و آماده قيام است در مسجد کوفه است، در آن وقت شيطان در حالي که با زانوهاي خود راه ميرود، به آنجا مي آيد و ميگويد: اي واي از خطر امروز. قائم پيشاني او را گرفته و گردنش را مي زند. آن موقع "روز وقت معلوم" است که مدت او به آخر مي رسد. 📚بحار ج52، مهدي موعود ص1135، نجم الثاقب ص162 📌 توضيح: شيطان موجودي حقيقي(جِن) است و کشته ميشود ولي نفس اماره (دشمن دروني) همچنان وجود خواهد داشت که آن هم در پي تکامل عقل -که پس از ظهور توسط حضرت انجام ميشود- اصلاح ميشود و طبق حديثي از امام صادق علیه‌السلام، بر روي زمين، ديگر گناه صورت نميگيرد(اصول کافي) بخش قبلی ⬇️ https://eitaa.com/emamezaman_aj/51762
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ماجرای دیدار رهبر انقلاب و شهید طهرانی مقدم در دوران جنگ ✏️ بعدازظهر شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰، یکی از پادگان‌های پشتیبانی سپاه در اطراف تهران شاهد حادثه‌ای دردناک بود؛ حادثه‌ای که اگرچه سردار حسن طهرانی مقدم و یارانش را به آرزویشان -شهادت در راه خدا- رساند، اما دل‌های بسیاری را در غم فراغ این بزرگمردان اندوهناک کرد. 🎤 به همین مناسبت خاطراتی از دیدارهای شهید طهرانی مقدم با رهبر معظم انقلاب در قالب گفتگو با برادر شهید می‌شود. 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️ اسم اعظم ... 💠 آیت الله ناصری اصفهانی رحمه الله علیه: 🔹يكي از دفعاتي كه به ديدار ايشان [آیت الله سید محمد کشمیری] رفته بودم، از ايشان اسم اعظم را خواستم. 🔹گفتند: اگر اسم اعظم را مي خواهي به در خانه برو و از اين اسم شريف: «يا صاحب الزمان أغثني يا صاحب الزمان أدركني» نگذر. اين اسم اعظم حق است، به آن توجه داشته باش! 🔹و بعد دنبالش اين ماجرا را براي بنده تعريف كردند كه سفري به خراسان رفته بودم. در مسير برگشت از تهران به قم رفتم تا يكي از آشنايان و بستگان را ببينم و بعد به عراق بازگردم. در نيمه شبي كه هوا سرد بود، اتوبوس مرا جلوي صحن حضرت معصومه پياده كرد. من هم پياده شدم. اما من پيرمرد هشتاد و پنج ساله با چمدان و ساك كجا بروم؟ من كه آدرس را بلد نيستم و كسي هم نيست كه از او نشاني را بپرسم. مقداري ايستادم، ديدم خبري نشد. با خود گفتم ما كه صاحب و ملجأ داريم. بهتر است از ايشان استمداد كنم. مي گفت ساك را به يك دست گرفتم و عصا و چمدان را هم به دست ديگر. 🔹چشمانم را بستم و در پياده رو به طور مرتب مي گفتم: «يا صاحب الزمان أغثني يا صاحب الزمان أدركني» مكرر اين اسم را تكرار مي كردم و را ه مي رفتم. يكدفعه سنگين شدم و بعد از آن ديدم بر در يك خانه ام! نگاه كردم! ديدم نام آن فاميل ما بر در نوشته شده است. در زدم، آمد در را باز كرد و متحيرانه از من پرسيد، چطور آمدي؟ گفتم: آمدم ديگر و به داخل خانه رفتم. علما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا