نکات خطبه امام در منا
امام حسین(علیهالسلام) این خطبه را در سال ۵۸ق، دو سال قبل از مرگ معاویه در منا خواند؛ در این زمان فشار معاویه بر شیعیان به اوج رسیده بود و در فضای اجتماعی سیاسی خفقان حاکم بود. اهمیت این خطبه در منا و در ایام حج، افشاگری امام علیه حکومت معاویه بود. برخی تحلیلگران این خطبه را که در حضور صحابه و تابعین قرائت شد نشانه برنامه امام حسین(علیهالسلام) برای قیام کربلا میدانند.
در این خطبه امام حسین(علیهالسلام) حکومت معاویه را توصیف میفرمایند و به علما و مسلمین اعتراض میکنند که چرا در مقابل این همه فساد و ظلم سکوت کردهاند.
#امام_حسین
سخنرانی امام در منطقه شراف برای سپاه حرّ
امام حسین(علیهالسلام) در منطقه شراف برای سپاه حر سخنرانی داشتند که نکات مهم آن در ادامه میآید.
بزرگترین و مهمترین حادثه که مسیر کاروان امام حسین(علیهالسلام) را تغییر داد، برخورد سپاه حر بن یزید ریاحی با سپاه امام است. حر با هزار نفر همراه تشنه و خسته به شراف رسیدند. امام فرمان داد آنها را سیراب کنند. وقت نماز ظهر، امام بیرون آمد تا نماز بگزارد، به حر فرمود: تو با یارانت نماز میگزاری؟
حرّ گفت: با شما نماز میخوانم. پس از نماز عصر امام خطبه خواند و به نامهها اشاره کرد. به حرّ گفت من بنا به دعوت مردم کوفه و این نامهها آمدهام. حر گفت: من از نامهها بیخبرم اما ماموریم از شما جدا نشویم تا شما را به نزد عبیدالله ببریم. امام فرمود: مرگ از این کار به من نزدیکتر است. امام دستور حرکت داد، حر مانع شد، اما قصد جنگ نداشت. زهیر پیشنهاد جنگ به امام داد ولی امام فرمود ما آغازگر جنگ نخواهیم بود.
موافقت شد امام به کوفه نرود تا از عبیدالله کسب تکلیف شود و در نتیجه مسیر حرکت کاروان به سمت کربلا تغییر کرد.
#محرم
علل قیام کربلا، خطبههای امام حسین(علیهالسلام)
سخنرانی امام در جمع هزار تن از سپاه حر
در این خطبه امام به بیدادگری بنیامیه و فرستادن نامههای اهل کوفه اشاره دارد. امام در این خطبه خود را اسوه معرفی میکند و به سرزنش پیمان شکنان کوفه میپردازد و سرانجام این پیمان شکنی را ترسیم میکند. این خطبه را نه تنها یاران امام که هزار تن همراهان حر بن یزید ریاحی گوش دادند.
مهمترین رویداد در بیضَه، خطبه عمیق و مشهور و پرمحتوای امام است. اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) از زبان پیامبر اکرم نقل کرد که هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کرده و پیمان خدا را شکسته و با قانون و سنت پیامبر میستیزد و با چنین کسی به رفتار و گفتار درنیاویزد بر خداوند است که این فرد خاموش ستمپذیر را با ستمگر در جهنم قرار دهد.
#امام_حسین
#مهدویتدرقرآن
🔅آیهای از سوره قصص
📖 ونُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ[قصص/ ۵]
اراده ما بر این است که بر مستضعفان روی زمین منتبگذاریم و آنها را پیشوایان و وارثین زمین قراردهیم، و حکومت آنها را در زمین پابرجابسازیم.
🔹 شیخ طوسی در کتاب الغیبه روایتمیکند که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) پساز تلاوت اینآیه فرمودند: «مستضعفان همان آلمحمد هستند که خداوند، #مهدی آنان را پساز تحمل مشقتها خواهدفرستاد تا به آنان عزتبخشد و دشمنانشان را خوارسازد.»
📚غيبت طوسی/ ص ۱۸۴
#امام_زمان
معجزهی پیامبر در ایتا👇
eitaa.com/moejezeyepeyambar
بشارت در ایتا👇
eitaa.com/besharat_ir
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 عزت مجاهدانه و یک جهاد بزرگ
📝 رهبر انقلاب: زینب (س) نشان داد که میتوان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه؛ به یک جهاد بزرگ...
🖥 @khamenei_reyhaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانهای قرآنی و مذهبی
ورود اسیران کربلا به کوفه
سيدبنطاووس مىنويسد: عمربنسعد، سر مبارك امامحسين(عليه السلام) را درهمانروزعاشورا با «خولىبنيزيداصبحى» و «حميدبنمسلماَزْدى» بهنزد «ابنزياد» فرستاد و بقيه سرها را با «شمربنذىالجوشن» و «قيس.بناشعث» و «عمربنحجّاج» روانهكوفهكرد.
خود عمرسعد تا ظهر روز دوم (روز يازدهم) در كربلا ماند، سپس با اسيران حرم حسينى بهسوىكوفه روانهشد.
زنان را بر شتران بىجهاز سواركرد و آنها را بدون پوشش مناسب، مياندشمنان حركتداد و مانند اسيران بلاد كفر و درنهايتِ مصيبت و اندوه، كوچداد.
🔴هنگامىكه كاروان اسيران بهكوفه نزديكشدند، مردم براى تماشاى آنها اجتماعكردند.
💠درآنميان زنىازكوفيان از بالاى بام فرياد زد: «مِنْ أَىِّ الاُْسارى أَنْتُنَّ؟»؛ (شما ازكداميناسيرانيد؟)
پاسخدادند: «نَحْنُ اُسارى آلِ مُحَمَّد»؛ (ما اسيران از خاندان محمديم!).
💠آنزن وقتى اينسخن را شنيد، ازبام بهزيرآمد و مقدارى مقنعه و لباس و چادر به آنها داد، تا خود را (بهطوركامل) بپوشانند.
مردم كوفه كه چنينصحنههايى را مشاهدهكردند، گريهوزارى سردادند.
🔶️امامزينالعابدين(عليه السلام) وقتى گريه آنها را ديد، فرمود: «اَتَنُوحُونَ وَ تَبْكُونَ مِنْ اَجْلِنا، فَمَنِ الَّذي قَتَلَنا»؛ (آيا براى ما نوحه و گريه مىكنيد، پس چهكسى ما را كشتهاست؟) (1)
مردى به نام «مسلمجصّاص» (گچكار) مىگويد: ابنزياد مرا براى تعمير دارالاماره بهكوفه فراخواند. من مشغول گچكارى درگاههاى دارالاماره بودم كه صداى هياهويى را شنيدم. از خادمى كه با ما بود، پرسيدم: اينسروصدا و هياهو براى چيست؟
گفت: هماكنون سر يكتنخارجى را كه بر يزيد شورشكرده مىآورند!
گفتم: آن خارجى كيست؟
گفت: حسينبنعلى(عليه السلام).
من گفتگوى با آنخادم را رهاكرده، منتظرماندم تا وقتىكه وى از آنجا بيرونرفت؛ از اندوه شديد چنانضربهاى بر صورتم زدم كه ترسيدم چشمم نابيناشود، سپس دستهايم را شستم و از پشت قصر بيرونآمدم و به محله «كُناسَه» كوفه رسيدم. در آنجاديدم كه مردم منتظر رسيدن اسيران و سرها هستند. طولىنكشيد كه چهلكجاوه را ديدم كه بر چهلشتر نهادهاند و بانوان و كودكان از فرزندان فاطمه(عليها السلام) بر آنها سوارند. دراينميان چشمم به امامعلىبنالحسين(عليهما السلام) افتاد كه بر شترى بدون روپوش سوار است و از رگهاى گردنش خون جارىاست و درحالىكه مىگريست اين اشعار را مىخواند:
«يا أُمَّةَ السَّوءِ لا سُقْيَا لِرَبْعِكُمْ * يا اُمَّةً لَمْ تُراعِ جَدَّنا فينا
لَوْ أَنَّنا وَ رَسُولُ اللهِ يَجْمَعُنا * يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ تَقُولُونا؟
تُسَيِّرونا عَلَى الاَْقْتابِ عارِيَةً * كَأَنَّنا لَمْ نُشَيِّدْ فيكُمْ دينا
بَني اُمَيَّةَ ما هذَا الْوُقُوفُ عَلى * تِلْكَ الْمَصائِبِ لا تُلَبُّونَ داعِيَنا
تُصَفِّقُونَ عَلَيْنا كَفَّكُمْ فَرَحاً * وَ أَنْتُمُ في فِجاجِ الاَْرْضِ تَسْبُونا
أَلَيْسَ جَدّي رَسُولُ اللهِ وَيْلَكُمْ * أَهْدَى الْبَرِيَّةَ مِنْ سُبُلِ الْمُضِلِّينا
يا وَقْعَةَ الطَّفِ قَدْ أَوْرَثْتِني حَزَناً *** وَاللهُ يَهْتِكُ أَسْتارَ الْمُسيئينا»؛
(اى امّت بد[كردار] هرگز بر شما باران نبارد؛ اى امتى كه احترام جدّ ما را درباره ما مراعاتنكرديد.
اگر در روز قيامت ما و رسول خدا گردهمآييم [و شما ما را در كنار رسول خدا ببينيد] چهپاسخى براى ما خواهيدداشت؟
ما را بر شتران برهنه سوارمىكنيد و [در شهرها] مىگردانيد؛ گويا ما همانكسانى نيستيم كه پايههاى دين را درميان شما محكمساختيم.
اىبنىاميه! شما بر مصيبتهايى كه برما واردمىشود، واقفيد؛ ولى فريادهاى ما را پاسخنمىدهيد.
شما از شادى [اسارت ما] كفمىزنيد و ما را در گستره زمين بهاسارتمىبريد.
واىبرشما! آيا جدّ من رسول خدا نيست؟ همان كسىكه مردم را از راههاى گمراهى [به راه راست] هدايتكرد.
اى واقعه كربلا! براى من اندوه بههمراه آوردهاى، ولى خداوند پرده از كار بدكاران كنارخواهدزد و آنها را رسواخواهدساخت).
مسلمجصّاص مىافزايد: ازسوىديگر ديدم مردم كوفه به كودكانى كه داخل محملها بودند، نان و خرما مىدادند؛ كه در اين ميان مشاهدهكردم، ام كلثوم فرياد زد: «يا أَهْلَ الْكُوفَةِ! اِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَيْنا حَرامٌ»؛ (اى كوفيان! صدقه بر ما حرام است). (2)
درآنحال، مردم گريهمىكردند كه جناب امكلثوم(عليها السلام) فرمود: «صَهْ يا أَهْلَ الْكُوفَةِ، تَقْتُلُنا رِجالُكُمْ، وَ تَبْكينا نِساؤُكُمْ؟ فَالْحاكِمُ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللهُ يَوْمَ فَصْلِ الْقَضاءِ»؛ (ساكتباشيد اىكوفيان! مردانتان ما را مىكشند و زنانتان برما مىگريند؟ داور ميان ما و شما در روز قيامت خداوند است). بقیه👇
داستانهای قرآنی و مذهبی
وى همچنان با مردم سخنمىگفت كه سرهاى شهدا را آوردند و پيشاپيش آن سرها، سر مقدّس امامحسين(عليه السلام) بود. ديدم سر آن حضرت همانند ماه و ستاره زهره مىدرخشد و شبيهترينمردم به رسول خداست. محاسنش سياه بود و گويا خضاب شدهباشد. آن سر نورانى همچون ماهى كه طلوع كردهباشد، مىدرخشيد.
دراينميان زينب(عليها السلام) نگاهى به سر برادرش انداخت (بىاختيار شد) و از شدت اندوه سرش را به چوبه محمل زد، تاآنجا كه ديدم خون از زير مقنعهاش جارىشد. آنگاه با سوز و گداز ـ درحالىكه به سمت سر آن حضرت اشارهمىكرد ـ ايناشعار را خواند (كه سهبيت آن چنين است):
«يا هِلالا لَمَّا اسْتَتَمَّ كَمالا * غالَهُ خَسْفَهُ فَأَبْدا غُروبا
ما تَوَهَّمْتُ يا شَقيقَ فُؤادي * كانَ هذا مُقَدَّراً مَكْتُوبا
يا أَخى! فاطِمَ الصَّغيرَةَ كَلِّمْها *** فَقَدْ كادَ قَلْبُها أَنْ يَذُوبا»؛
(اى هلال من كه چون كاملشدى، خسوف تو را فراگرفت و غروب كردى
اى پارهدلم! هرگز گماننمىكردم كه چنينصحنهاى مقدّرشدهباشد
اى برادر! با فاطمه كوچك خود سخن بگو، چرا كه نزديك است قلبش [از شدّت اندوه] ذوبشود). (3)
نگاهى به اينحوادث غمانگيز نشانمىدهد علىرغم تلاش فراوانى كه دستگاه تبليغاتى بنىاميه براى وارونهنشاندادن واقعه كربلا بهكارگرفت و آن را بهعنوان قيام يك گروه از خارجيان برضد اسلام معرفىكردهبود، بهزودى پردهها كناررفت و طشت رسوايى آنها ازبامافتاد و مردم كوفه از جنايت عظيمى كه در نزديكى شهر آنها رخدادهبود، آگاهگشتند و سخت ناراحت و برآشفته و غمگينشدند بهگونه اى كه كوفه مبدل به عزاخانه گشت و بذر انقلاب ازهمانزمان دراينسرزمين پاشيدهشد! (4)
پی نوشت:
(1). ملهوف (لهوف)، ص 189 - 192 (با تلخيص).
(2). مى دانيم كه صدقات بر دو قسم است: صدقات مستحب و صدقات واجب كه از آن به زكات نيز تعبير مى شود و اين قسم دوم از صدقات، بر فرزندان زهرا(عليها السلام) حرام است و كوفيان از همين قسم از صدقات كه براى رساندن آن به فقرا و ديگر نيازمندان كنار گذاشته بودند، به كودكان حرم حسينى مى دادند و همين امر، مورد اعتراض جناب ام كلثوم(عليها السلام) قرار گرفت.
(3). بحارالانوار، ج 45، ص 114 - 115. (با اندكى تلخيص)
(4). گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، امام على بن ابى طالب عليه السلام، قم، 1388 ه. ش، ص 557.
📚پایگاه اطلاعرسانی حضرت آیت الله مکارم شیرازی
#محرم
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
آيه ۹۷ تا ۱۰۰ سوره مومنون، عالم برزخ:
وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ ﴿٩٧﴾
و بگو: پروردگارا! از وسوسههای شیطانها به تو پناه میآورم،
وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ ﴿٩٨﴾
و پروردگارا! به تو پناه میآورم از اینکه [شیطانها] نزد من حاضر شوند.
حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ﴿٩٩﴾
[دشمنان حق از دشمنی خود بازنمیایستند] تا زمانی که یکی از آنان را مرگ در رسد، میگوید: پروردگارا! مرا [برای جبران گناهان و تقصیرهایی که از من سر زده بهدنیا] بازگردان؛
لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ ۚ كَلَّا ۚ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا ۖ وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿١٠٠﴾
امید است در[برابر] آنچه [از عمر، مال و ثروت در دنیا] واگذاشتهام کار شایستهای انجام دهم. [به او میگویند:] اینچنین نیست [که میگویی] بدونتردید این سخنی بیفایده است که او گوینده آن است، و پیش رویشان برزخی است تا روزی که برانگیخته میشوند.
معجزهی پیامبر در ایتا👇
https://eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
14-23.Mumenoon.101-104.mp3
2.82M
آيه ۱۰۱ تا ۱۰۴ سوره مومنون، نفخ صور:
فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ ﴿١٠١﴾
پس هنگامی که در صور دمیده شود، در آن روز نه میانشان خویشاوندی و نسبی وجود خواهد داشت و نه از اوضاع و احوال یکدیگر می پرسند؛
فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿١٠٢﴾
پس کسانی که اعمال وزنشده آنان سنگین [و باارزش] است، همآناناند که رستگارند.
وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خَالِدُونَ ﴿١٠٣﴾
و کسانی که اعمال وزنشده آنان سبک [و بیارزش] است، همآناناند که سرمایه وجودشان را ازدستداده و در دوزخ جاودانهاند.
تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِيهَا كَالِحُونَ
آتش [همواره] صورتهایشان را میسوزاند، و آنان در آنجا [از شدت سوختگی] زشترویانی بدمنظرند!
معجزهی پیامبر در ایتا👇
https://eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
جاماندن از کاروان اسرا
حضرت سكينه در توقّفگاه «قصر بنی مقاتل» كه سپاه عمر بن سعد مشغول استراحت و تهيّه آب بودند، تنها به سوى درختى رفت و اندكى خوابيد. در اين هنگام، دشمن زبون، كاروان اسيران را حركت داده و سكينه در بيابان جا ماند. درخواستِ هم محملِ او، فاطمه بنت الحسین (علیهالسلام) از ساربان مبنى بر توقّف كاروان بىنتيجه ماند و قافله اسيران حركت كرد. ولى پس از طىّ مقدارى از مسير و با اصرارِ فاطمه، ساربان، شتر را نگه داشت و سكينه به كاروان ملحق شد.
#امام_حسین
https://eitaa.com/Dastanqm
اسیران کربلا
✔️ بازماندگان واقعه کربلا همچون امام سجاد(ع)، امام چهارم شیعیان و حضرت زینب(س) که بهاسارت لشکر عمربنسعد درآمدند. اسرا به دستور عمربنسعد، شب یازدهم محرم در کربلا نگهداشتهشدند و بعدازظهر روز یازدهم، به کوفه نزد عبیداللهبنزیاد بردهشدند. ابنزیاد، اسیران را بر روی محملهایی بدون پرده و پوشش و با همراهی گروهی ازجمله شمر و طارق بن مُحَفِّز به دربار یزیدبنمعاویه در شام فرستاد. او دست و پای برخی همچون امام سجاد(ع) را غلوزنجیرکرد.
امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) با سخنان خود در هنگام اسارت، سبب تحول روحی و پشیمانی برخی از مردم و بنابر نقلی پشیمانی یزید (هرچند بهصورتظاهری) از جنایات واقداماتش شدند.
علمایی همچون شیخ مفید، شیخ طوسی و محدث نوری براینعقیدهاند که اسیران کربلا بعداز آزادی، بهمدینه بازگشتهاند، نه کربلا؛ اما بنابر نقل سید بن طاووس در لهوف، کاروان اسیران به کربلا بازگشتند.
📚ویکی شیعه
#محرم
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
تعداد و نام اسیران
گزارشهای مورخان درباره تعداد و اسامی اسرای کربلا و بازماندگان اصحاب امام حسین(ع) مختلف است. تعداد اسیران مرد، چهار، پنج، ده و دوازده نفر گزارش شده است. شمار اسیران زن نیز چهار، شش و بیست نفر نقل شده است برخی تعداد اسرا را تا ۲۵ نفر ذکر کردهاند. براین اساس گفته شده درباره تعداد اسیران کربلا اظهار نظر قطعی ممکن نیست.
نام برخی از اسیران مرد که در منابع ذکر شده، عبارت است از:
امام سجاد(ع)،
امام باقر(ع)،
محمد و عمر دو پسر امام حسین(ع)،
زید پسر و محمد نوه امام حسن(ع)،
حسن مثنی که بر اثر جراحات در جنگ بیهوش شده بود،
قاسم بن عبدالله بن جعفر،
قاسم بن محمد بن جعفر،
محمد بن عقیل.
در کتاب تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء نام هفده نفر مرد به عنوان اسیران و بازماندگان کربلا ذکر شدهاست.
نام اسیران زن در کربلا نیز عبارتند از:
حضرت زینب، فاطمه و
ام کلثوم و
رقیه از دختران امام علی(ع)،
رباب همسر امام حسین(ع) و
فاطمه دختر امام حسن(ع)،
چهار دختر امام حسین(ع) به نامهای سکینه، فاطمه، رقیه و زینب.
نام بازماندگان از غیربنیهاشم در کربلا نیز از این قرار است:
مُرَقّع بن ثُمامة اسدی،
سَوّار بن عُمَیْر جابری،
عمرو بن عبدالله جُندَعی،
عُقْبة بن سَمعان غلام رباب،
ضَحّاک بن عبدالله مشرقی،
مسلم بن رباح و غلام عبدالرحمن بن عبد ربّه انصاری
از میان بازماندگان غیربنیهاشم، سوّار بن عمیر، عقبه، مسلم بن رباح و غلام عبدالرحمن بن عبد ربه جزو اسرای کربلا به شمار میروند.
📚ویکی شیعه
#عاشورا
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
چطور امام زینالعابدین در #کربلا بهشهادت نرسید
وقتی ابن زیاد به دارالاماره آمد، بعد از گفتگوی مختصری که میان او و عقیله بنی هاشم زینب کبری صورت گرفت، ابن زیاد به سوی امام سجاد(علیه السلام) متوجه شد و گفت: این جوان کیست؟ گفتند: او علی بن الحسین(علیه السلام) است. ابن زیاد گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ زین العابدین(علیه السلام) فرمود: من برادری داشتم که او هم علی بن الحسین نام داشت و مردم او کشتند. ابن زیاد گفت: بلکه خدا او را کشت.
امام چهارم فرمود: خداوند است که جانها را می گیرد به هنگامی که مرگ آنها فرا رسیده باشد.
ابن زیاد با عصبانیّت می گوید: تو چطور جرأت می کنی که به من جواب دهی؟
سپس دستور داد او را بیرون برده و گردن بزنند.
زینب کبری از شنیدن این سخن به خشم آمد و فرمود: ای پسر زیاد تو دیگر کسی را از ما باقی نگذاشتی. اگر تصمیم داری که این جوان را بکشی، پس مرا هم با او بکش.
#کربلا
#عاشورا
ایتا
https://eitaa.com/Dastanqm