داستانهای قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
معرفی علی (ع) توسط پیامبر (ص)
✅ (سال آخر عمر پیامبر (ص) بود، آن حضرت در آن سال در مراسم حج، شرکت نمود) روز جمعه که روز عرفه (نهم ذیحجه) بود فرا رسید، جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد و این آیه را از جانب خدا نازل کرد:
الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا
: (امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین (جاودان) شما پذیرفتم) (مائده -3).
تکمیل دین به این بود که رهبری علی (ع) (برای بعد از پیامبر) اعلام گردد، پیامبر (ص) در آنجا با خود می گفت: (هنوز امت من به عصر جاهلیت نزدیک هستند (و تازه به اسلام گرویدهاند) اگر من درباره پسر عمویم علی (ع) سخنی بگویم، هرکس سخن بیربطی خواهد گفت).
پیامبر (ص) بیآنکه این مطلب را به زبان بیاورد، در دلش میگفت، تا آنکه فرمان خدا فرا رسید، فرمانی تهدیدآمیز و مؤکد و آن فرمان این بود:
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لایهدی القوم الکافرین
؛ (ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است (کاملا به مردم برسان و اگر نکنی رسالت او را انجام ندادهای و خداوند تو را از (خطر احتمالی) مردم نگاه میدارد و خداوند جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمیکند) (مائده - 67)
پیامبر (ص) پس از نزول این آیه، دست علی (ع) را گرفت و خطاب به مردم فرمود:
(خداوند به همه پیامبران قبل از من، عمر معینی داد، سپس آنها را به سوی خود برد و آنها هم دعوت خدا را اجابت کردند و رحلت نمودند و نزدیک شده که مرا نیز دعوت کند و اجابت کنم، من مسؤلیت دارم، شما نیز مسؤلیت دارید، اکنون شما چه میگوئید؟
حاضران: گواهی میدهیم که تو ابلاغ رسالت کردی و خیرخواهی نمودی و آنچه را برعهده تو بود انجام دادی، خداوند بهترین پاداش پیامبران را به تو بدهد).
✳️ در این هنگام پیامبر (ص) سه بار گفت: (خدایا! شاهد باش)، سپس به مردم فرمود: (ای گروه مسلمانان! علی (ع) ولی (رهبر) شما بعد از من است) و حاضران، این خبر را به غایبان برسانند. (183)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
اعتراض منافقین به نصب علی (ع) برای رهبری
✅هنگامیکه پیامبر (ص) از آخرین حج خود، در سال آخر عمرش، از مکه به سوی مدینه بازمیگشت، جبرئیل (در صحرای غدیر) بر آن حضرت وارد شد و آیه 67 مائده را (که در داستان قبل ذکر شد) نازل کرد.
پیامبر (ص) اعلام کرد، تا مسلمانان اجتماع کنند، آنگاه دستور داد در آن بیابان، خارهای بوتههای خار را تراشیدند (تا مردم بتوانند روی آنها بنشینند یا بایستند) سپس خطاب به مردم فرمود: (ای مردم! مولای شما و آنکس که سزاوارت از خودتان، نسبت به شما است کیست؟).
حاضران: خدا و رسولش میباشند.
💚 آنگاه پیامبر (ص) سه بار فرمود: (هرکس من مولای او هستم، علی (ع) مولای او است، خدایا دوست علی (ع) را دوست بدار و دشمنش را دشمن بدار).
در اینهنگام خار نفاق در دل گروهی (منافق) افتاد و (گستاخانه) گفتند: (خداوند هرگز چنین دستوری به محمد (ص) ندادهاست،بلکه محمد (ص) میخواهد بازوی پسر عمویش را بلند کند) (و علی (ع) را رهبر مردم کند).
انصار (مسلمانان اهل مدینه) نزد پیامبر (ص) آمدند و گفتند: (ای رسول خدا! تو به ما نیکی کردی و عزت و شرافت بخشیدی، دوست ما را شاد و دشمن ما را سرکوب نمودی، اکنون نزد شما آمدهایم تا یکسوم اموال ما را بپذیری، تا افرادی که از مکه و اطراف، بر شما وارد میشوند، برای کمک به آنها، دستت خالی نباشد.
پیامبر (ص) جوابی به پیشنهاد آنها نداد و منتظر وحی الهی شد، جبرئیل بر آن حضرت، وارد گردید و این آیه (23 سوره شوری) را بر آن حضرت نازل کرد:
قل لا اسلکم علیه اجرا الموده فی القربی
: (بگو من برای پیغمبری، از شما مزدی جز دوستی خویشان نمی خواهم).
پیامبر (ص) مطابق این آیه، اموال انصار را نپذیرفت، باز منافقان اعتراض کرده و گفتند: (خدا، این آیه را بر محمد (ص) نازل نکرده، بلکه منظور محمد (ص) با ادعای نزول این آیه از طرف خدا، بلند کردن بازوی پسر عمویش علی (ع) و تحمیل رهبری اهلبیتش بر ما است).
سپس آیه خمس (41 انفال) نازل شد.
منافقان گفتند: پیامبر (ص) میخواهد اموال و غنیمت ما را به اهلبیتش بدهد.
❇️ سرانجام جبرئیل نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: (ای محمد! تو وظیفه پیغمبریت را انجام دادی و عمرت به آخر رسیده، اکنون اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوت را به علی (ع) بسپار زیرا من هرگز زمین را از عالمی که اطاعت و ولایت من به وجود او شناخته شود، خالی نگذارم … ).
پیامبر (ص) طبق فرمان خدا، اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوت را به عنوان وصیت، به علی (ع) سپرد و هزار باب علم را به علی (ع) وصیت کرد، که از هرکلمه و از هرباب آن، هزارکلمه دیگر و هزار باب دیگر، به روی علی (ع) گشوده میشد. (184)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
الجار ثم الدار
ابتدا همسایه سپس اهل خانه
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
حضرت زهرا و پدرش
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستان حضرت فاطمه سلام الله علیها و مرد نابینا
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
علی (ع) خلیل محمد (ص)
پیامبر (ص) در بستر رحلت بود، به حاضران فرمود:
ادعوا لی خلیلی: (دوست خالص مرا حاضر کنید).
آن دو زن (دو همسر رسول خدا، حفصه و عایشه) به دنبال پدران خود (عمر و ابوبکر) فرستادند، آن دو نفر حاضر شدند، هنگامیکه چشم پیامبر (ص) به آنها افتاد، از آنها روی گردانید، سپس بار دیگر فرمود:
(خلیل و دوست خالص مرا حاضر کنید).
به دنبال علی (ع) فرستادند، هنگامیکه علی (ع) وارد شد و چشم پیامبر (ص) به آن حضرت افتاد، به او متوجه شد و سخنانی به او فرمود.
وقتی که علی (ع) از آن خانه بیرون آمد، عمر و ابوبکر به او گفتند: (خلیل تو چه سخنی به تو گفت).
علی (ع) فرمود: (پیامبر (ص) هزار باب علم را به من خبر داد، که از هر باب آن، هزار دیگر گشوده می شود و هزار حرف به من آموخت که هر حرف آن، کلید هزار حرف دیگر است). (185)
پیامبر (ص) در بستر رحلت بود و لحظات آخر عمر را طی می کرد، حضرت علی (ع) کنار بسترش آمد و سرش را زیر روپوش پیامبر (ص) برد (و پیامبر (ص) سر مبارک علی (ع) را دربرگرفت) آنگاه پیامبر (ص) به علی (ع)فرمود: (ای علی! هرگاه از دنیا رفتم، مرا غسل بده و کفن کن، سپس مرا بنشان و از من سوال کن و بنویس). (186)
و طبق روایت دیگر فرمود: (آنچه میخواهی بپرس، سوگندبهخدا از هرچه بپرسی، پاسخ تو رامی دهم). (187)
(طبق نقل قطب راوندی (ره) امام علی (ع) فرمود: (همانگونه که پیامبر (ص) دستور دادهبود، بعداز کفنکردن، او را نشاندم، آن حضرت مر خبر داد از آنچه تا روز قیامت رخ میدهد، هیچ گروهی نیست مگر اینکه من گمراهان آنان را از طرفداران حق میشناسیم).) (188)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
امتیازات شیعیان علی (ع)، از زبان پیامبر (ص)
جمعی به گرد پیامبر (ص) حلقه زدهبودند، آن حضرت فرمود:
(خداوند امت مرا در جهان طینت و سرشت، به من نشان داد و نامهای آنها را به من آموخت چنانکه به آدم (ع) آموخت، آنگاه رهبران و زمامداران از کنار من گذشتند، من برای علی (ع) و شیعیانش، از درگاه خدا طلب آمرزش کردم).
خداوند، یک مطلب را درباره شیعیان علی (ع) به من وعده داد.
شخصی پرسید: (ای رسول خدا! آن مطلب چیست؟).
پیامبر: آن مطلب چنین بود: 1- آمرزش برای مؤمنان شیعه 2- عفو از گناهان 3- تبدیل گناهشان به پاداشها و نیکیها. (189)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm