eitaa logo
دانلود
داستان‌های قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم هشتم امام صادق علیه السلام راز شیعه شدن ابن اشعث ✅ (جعفر بن محمد بن اشعث از اهل تسنن بود و از خاندانی بود که دشمنی و خصومت آنها با خاندان نبوت، معروف بود و مردم آنها را به این عنوان می شناختند، ولی جعفر به خاطر یک حادثه ای به حقانیت تشیع پی برد و شیعه شد، در اینجا راز آن را از زبان خودش بشنویم: ) جعفر با صفوان بن یحیی گفتگو می کرد و به صفوان گفت: (با اینکه در میان خاندان ما هیچ نام و اثری از نفوذ شیعه نبود و آن را نمی شناختیم آیا می دانی که چرا من شیعه شدم؟!). صفوان: داستان و راز تشیع تو چیست. ابن اشعث: منصور دوانیقی (دومین خلیفه عباسی) روزی به پدرم محمد بن اشعث گفت: ای محمد! یک نفر اندیشمند و با هوش برای من پیدا کن تا مأموریت خطیری را به او واگذار کنم. پدرم گفت: چنین شخصی را یافته ام و او فلان شخص، (ابن مهاجر)است که دائی من می باشد. منصور: او را نزد من بیاور. پدرم، دائیم (ابن مهاجر) را نزد منصور برد. منصور به ابن مهاجر گفت: این پول را بگیر و به مدینه نزد عبدالله بن حسن بن حسن (معروف به عبدالله محض) و جماعتی از خاندان او، از جمله جعفر بن محمد (امام صادق علیه السلام) ببر، پول را به هر یک از آنها بده و بگو: (من مردی غریب از اهل خراسان هستم که گروهی از شیعیان شما در خراسان هستند و این پول را برای شما فرستاده اند مشروط بر اینکه چنین و چنان کنید (یعنی قیام بر ضد طاغوت کنید و ما از شما پشتیبانی خواهیم کرد) وقتی که پول را گرفتند، بگو من واسطه رساندن پول هستم، دوست دارم با دستخط شریف خود، قبض وصول آن را به من بدهید. ابن مهاجر، پولها را گرفت و به سوی مدینه رهسپار شد … و سپس نزد منصور بازگشت، پدرم محمد بن اشعث نزد منصور بود. منصور به ابن مهاجر گفت: تعریف کن، چه خبر؟ ابن مهاجر: من پولها را به مدینه بردم و به هریک از خاندان اهلبیت (ع) مبلغی دادم و قبض رسید از دستخط خود آنها گرفتم و آورده ام، غیر از جعفر بن محمد (امام صادق) که من سراغش را گرفتم، او در مسجد بود، به مسجد رفتم دیدم مشغول نماز است، پشت سرش نشستم و با خود گفتم: اینجا می مانم تا او نمازش را تمام کند، پشت سرش نشستم و با خود گفتم: اینجا می مانم تا او نمازش را تمام کند، دیدم آن حضرت با شتاب نمازش را تمام کرد، بی آنکه سخنی به او گفته باشم به من رو کرد و فرمود: ای مرد! از خدا بترس و خاندان رسالت را فریب نده، که آنه سابقه نزدیکی با دولت بنی مروان دارند، (و بر اثر ظلم و ستم آنها) همه آنها نیازمندند (از این رو پول تو را می پذیرند و به دنبال آن گرفتار می گردند). ابن مهاجر افزود: به امام صادق (ع) گفتم: خدا کارت را سامان بخشد، موضوع چیست؟ آن حضرت سرش را نزدیک گوشم آورد و آنچه را بین من و تو (ای منصور دوانیقی) وجود داشت و جزء اسرار و راز نهانی بود،بیان کرد، مثل اینکه او سومین نفر ما باشد و همه حرفها و عهدهای ما را از نزدیک شنیده باشد. منصور داوانیقی گفت: یابن مهاجر اعلم انه لیس من اهل بیت نبوة الا وفیه محدث و ان جعفر بن محمد محدثنا : (ای پسر مهاجر! بدان که هیچ خاندان نبوتی نیست مگر اینکه در میان آنها محدثی (255)خواهد بود، محدث خاندان ما در این زمان، جعفر بن محمد (امام صادق علیه السلام) است. جعفر بن محمد بن اشعث، پس از ذکر داستان فوق، به نقل از پدرش محمد بن اشعث، گفت: (همین (اقرار دشمن به محدث بودن امام صادق) باعث شد که ما به تشیع گرویدیم و شیعه شدیم. همان، حدیث 6، ص 475. داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستان‌های قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم هشتم امام صادق علیه السلام مناجات الیاس (ع) از زیان امام صادق (ع) (حضرت الیاس (ع) (یکی از پیامبران و رسولان خدا است (صافات - 123) و در قرآن به عنوان شخص صالح در ردیف پیامبرانی مانند: عیسی، زکریا، یحیی (ع) ذکر شده است (انعام - 85). خداوند او را به سوی قوم خود فرستاد، الیاس آنها را به توحید و ترک بت پرستی دعوت کرد، ولی قوم، او را تکذیب کردند و جز اندکی به او ایمان نیاوردند (صافات - 123 تا 132) نام الیاس دوبار در قرآن آمده (انعام - 85 - صافات - 123) مطابق احادیث، الیاس (ع)، از پیامبران بنی اسرائیل و در زمان حضرت یونس (ع)، می زیسته است. و طبق روایتی، شخصی با الیاس (ع) ملاقات کرد و پرسید: (اکنون چند نفر از پیامبران، زنده هستند؟). الیاس در جواب گفت: (چهار نفر، که دو نفر از آنها یعنی عیسی و ادریس در آسمان هستند و دو نفرشان یعنی الیاس و خضر در زمین می باشند). (256) مفضل بن عمر (یکی از شاگردان معروف امام صادق (ع) می گوید: ما چند نفر بودیم، به در خانه امام صادق (ع) آمدیم و می خواستیم اجازه ورود به حضورش بگیریم، شنیدیم آن حضرت (با سوز و گداز خاصی) سخنی می گوید که عربی نبود و خیال کردیم که به زبان (سریانی) سخن می گوید و شنیدیم که گریه می کند، ما نیز از گریه او گریستیم، آنگاه غلامش نزد ما آمد و اجازه ورود داد، ما به حضور امام صادق (ع) رسیدیم، من عرض کردم: (خداوند کارت را سامان بخشد، ما به در خانه شما آمدیم، شنیدیم به زبان عربی که به گمانمان سریانی بود سخن می گفتی، سپس گریه کردی و ما هم از گریه شما گریستیم). امام: آری به یاد الیاس پیغمبر (ع) که از عابدان پیغمبران بنی اسرائیل بود افتادم، همان سخنان را که الیاس (ع) در سجده اش (به لغت سریانی) می خواند (و مناجات می کرد) می خواندم، آنگاه امام (ع) آن دعا را پشت سر هم خواند، سوگند به خدا من هیچ کشیش و مقام عالی روحانی مسیحی را هرگز ندیده بودم که آن گونه شیوا و جاذب بخواند و سپس امام (ع) آن مناجات الیاس (ع) را به عربی برای ما ترجمه کرد و فرمود: الیاس در سجده اش چنین می گفت: اتراک معذبی وقد اطمات لک هو اجری … : (پروردگار! آیا بنگرم که مرا عذاب کنی با آنکه روزهای داغ برای تو (با روزه گرفتن) تشنگی کشیدم؟. آیا تو را بنگرم که مرا عذاب کنی، با آنکه رخسارم را برای تو روی خاک مالیدم؟ آیا تو را بنگرم مرا عذاب کنی، با آنکه به خاطر تو، از گناهان دوری گزیدم. آیا تو را بنگرم مرا عذاب کنی، با آنکه برای تو شب زنده داری کردم). خداوند به الیاس (ع) وحی کرد: (سرت را از سجده بردار که تو را عذاب نمی کنم). الیاس به خدا عرض کرد: (اگر فرمودی ترا عذاب نمی کنم و سپس عذاب کردی، چه می شود؟ مگر نه این است که من بنده تو هستم و تو پروردگار من می باشی). خداوند به الیاس (ع) وحی کرد: (سرت را از سجده بردار، من تو را عذاب نمی کنم، وقتی که من به کسی وعده دادم، به وعده ام وفا خواهم نمود) (257) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم هشتم امام صادق علیه السلام صله رحم امام صادق (ع) صفوان جمال می گوید: بین امام صادق (ع) و عبدالله بن حسن (معروف به عبدالله محض، فرزند حسن مثنی) سخنی به میان آمد و جنجال و سروصدا کشید، به طوری که مردم اجتماع کردند و شب فرا رسید و از یکدیگر جدا شدند و هر کس به خانه اش رفت (علت دیگری، مسائل سیاسی و بیعت بر ضد طاغوت عصر بود). صبح آن شب برای کاری از خانه بیرون آمدم، امام صادق (ع) را کنار در خانه عبدالله بن حسن دیدم، که می فرمود: (ای کنیز! به عبدالله بگو بیاید). عبدالله از خانه بیرون آمد، وقتی که امام صادق (ع) را دید: پرسید: (چه شده که صبح زود به اینجا آمده ای؟). امام صادق (ع) فرمود: من شب گذشته، آیه ای از قرآن را تلاوت کردم (که در مورد صله رحم است)و نگران شدم. عبدالله: کدام آیه را؟ امام صادق: این آیه (21، 22 سوره رعد) را که خداوند می فرماید: (والذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سو الحساب … اولئک لهم عقبی الدار) (و آنان که پیوندهای که خداوند به آن امر کرده، برقرار می نمایند (یعنی صله رحم می کنند) … عاقبت نیک در سرای دیگر دارند). عبدالله عرض کرد: (راست گفتی، گویا هرگز این آیه را در کتاب خداوند متعال نخوانده بودم). آنگاه عبدالله و امام صادق (ع)، دست در گردن یکدیگر نهادند و گریستند. (258) به این ترتیب، امام صادق (ع) با یاد آوری آیه فوق، به عبدالله، او را به صله رحم و دوری از قطع رحم، دعوت کرد و برخورد نامناسب شب گذشته (که باعث آن، عبدالله بود) به صفا و صمیمیت تبدیل گردید.
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم هشتم امام صادق علیه السلام دستور منصور به آتش‌زدن خانه امام صادق (ع) منصور دوانیقی، دومین طاغوت عباسی همواره به امام صادق (ع) آزار می‌رسانید، یکی از آزارهای او این بود که (به حاکم خود در مکه و مدینه به نام (زید بن حسین) پیام داد که خانه امام صادق (ع) را بسوزاند). حاکم، این دستور را اجرا کرد و به خانه امام صادق (ع) آتش افکند به‌طوری‌که شعله‌های آن به در خانه و راهرو آن رسید. امام صادق (ع) بیرون آمد و به درون آتش رفت و درحالی‌که در میان آتش قدم می‌زد، می‌فرمود: (انا بن اعراق الثری انا بن ابراهیم خلیل اللّه) (من پسر ریشه‌های زمین هستم، من پسر ابراهیم خلیل می‌باشم) (259) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستان‌های قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم هشتم امام صادق علیه السلام خنثی شدن اعجازآمیز توطئه قتل امام صادق (ع) ✅ منصور دوانیقی (عبدالله بن محمد علی بن عبدالله بن عباس) دومین طاغوت و خلیفه عباسی بود، چندین بار تصمیم گرفت که امام صادق (ع) را بکشد، ولی در آن حضرت به طور معجزه آمیزی از شر او نجات یافت یکی از آن موارد، ماجرای ذیل است: منصور دوانیقی روزی یکی از غلامان خود را بالای سرش نگه‌داشت و به او گفت (به محض اینکه جعفر بن محمد (امام صادق (ع) بر من وارد گردید گردنش را بزن) طبق ترتیب اجباری قبلی، بنا بود که امام صادق (ع) نزد منصور دوانیقی بیاید امام بر منصور وارد شد و به چهره منصور نگاه کرد و زیر لب چیزی (دعائی) را خواند، سپس آشکار کرد و گفت: یا من یکفی خلقه کلهم و لا یکفیه احد اکفنی شر عبدالله بن علی (ای کسی که امور همه خلقش را کفایت می کند، ولی احدی او را کفایت نمی‌کند مرا از شر منصور دوانیقی، کفایت کن) منصور (دید امام صادق وارد شد ولی غلامش کاری نکرد) به جایگاه غلام نگریست، او را ندید، غلام نیز منصور را نمی دید، در این هنگام (بر اثر وحشت، حالت منصور دگرگون شد) و از امام معذرت خواست و عرض کرد (من شما را در این گرما به زحمت و رنج انداختم، به خانه خود بازگردید). امام صادق (ع) رفت، آنگاه منصور غلامش را دید، به او گفت: (چرا دستور مرا اجرا نکردی؟) (یعنی گردن امام را طبق فرمان قبلی نزدی) غلام در جواب گفت: (به خدا سوگند من جعفربن محمد (امام صادق) را ندیدم، چیزی آمد و بین من و او حائل گردید). منصور (در یافت، امداد غیبی الهی، در کار بوده و امام را حفظ کرده‌است). به غلامش گفت: (این جریان را به هیچ‌کس نگو، سوگند به خدا اگر برای کسی نقل کنی قطعا تو را خواهم کشت). (260) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستان‌های قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم هشتم امام صادق علیه السلام تابلوئی از برخورد ناجوانمردانه منصور با امام صادق (ع) ✅ یک بار، منصور دوانیقی (دومین طاغوت عباسی) به سراغ امام صادق فرستاد، تا او را نزدش بیاورند (و هدف منصور از این احضار کشتن آن حضرت بود). وقتی که فرمان منصور، به امام صادق (ع) رسید، آن حضرت برخواست و سوار شتر شد و دست به آسمان برداشت و چنین دعا کرد: (خدایا تو (اموال) آن دو کودک (یتیم) را به خاطر نیکی پدر و مادرشان، نگهداری کردی (که در قرآن در ماجرای موسی و خضر، آیه 82 کهف آمده است) مرا نیز به خاطر نیکی پدرانم، محمد و علی و حسن و حسین و و علی بن الحسین و محمد بن علی (علیهم السلام) نگهدار، خدایا من به وسیله تو گردن زدن او (منصور) را دور سازم و از شر او به تو پناه می برم). آنگاه به شتر (که افسار شتر در دستش بود) فرمود: برو، (شتربان که گویا غلامان منصور دوانیقی بود، امام صادق (ع) را تا کنار کاخ منصور آورد). وقتی که (ربیع) (وزیر دربار منصور) امام صادق (ع) را دید، نزدش آمد و (آهسته) به او عرض کرد: (ای اباعبدالله! دل منصور نسبت به شما، خیلی سخت و بی رحم شده است، شنیدم می گفت: (والله لا ترکت لهم نخلا الا عفرته، ولا مالا الا نهبته و لا ذریه الا سبیتها) (سوگند به خدا، هیچ درخت خرمایی برای آنها (آل محمد (ص) باقی نگذارم مگر اینکه نابود سازم و هیچ مالی را برای آنها باقی نگذارم مگر اینکه اسیرم نمایم). ربیع گفت: دیدم امام صادق (ع) زیر لب چیزی گفت و لبهایش را جنبانید، سپس وقتی که آن حضرت بر منصور دوانیقی وارد شد، سلام کرد و نشست. منصور جواب سلام آن حضرت را داد، سپس به امام رو کرد و گفت: (سوگند به خدا تصمیم داشتم که حتی یک درخت خرما برایت باقی نگذارم و همه را ریشه کن کنم و همه اموالت را بگیرم). امام صادق (ع) فرمود (ای رئیس! خداوند ایوب پیامبر را گرفتار بلا کرد و او صبر نمود و به داود نعمتهای فراوان داد و او شکر نمود و یوسف را بر برادرانش چیره کرد، ولی یوسف از آنها گذشت (و انتقام نگرفت) تو هم از همین نسل هستی (زیرا جد منصور، عباسی عموی پیامبر (ص) بود) و این نسل کاری جز مانند کارهای آنها را انجام ندهد). منصور گفت: (راست گفتی من شما را بخشیدم). امام صادق (ع) فرمود: ای رئیس! این را بدان که هیچکس دستش را به خون ما رنگین نکرد، مگر اینکه، خداوند سلطنت او را واژگون نمود. منصور از این سخن (هشدار دهنده) امام خشمگین شد و بر آشفت. امام صادق (ع) فرمود: (ای رئیس آرام باش، همانا این سلطنت در میان خاندان ابو سفیان بود، تا اینکه (یزید) روی کار آمد و حسین (ع) را کشت خداوند سلطنت یزید را برانداخت و آل مروان به جای او، روی کار آمدند، (هشام) (دهمین خلیفه اموی، از آل مروان) زید، پسر امام سجاد (ع) را کشت، خداوند سلطنت او را بر انداخت و (مروان بن محمد) (چهاردهمین خلیفه اموی) روی کار آمد، وقتی که مروان، ابراهیم (برادر منصور) را کشت خداوند سلطنت او را نیز از او گرفت و به شما (بنی عباس) واگذار کرد (بنابراین مراقب باشید که اگر ظلم کنید خداوند ریشه شما را می کند). منصور دوانیقی (از بیان امام، تحت تأثیر قرار گرفت و به امام) گفت: راست گفتی (اکنون مهمترین حاجت خود را بگو تا برآورم). امام صادق (ع) فرمود: (اذن بده بروم. منصور گفت: اذن برعهده خودتان است، هر وقت خواستی برو). امام صادق (ع) از نزد منصور خارج گردید، ربیع (وزیر دربار) امام را بدرقه کرد و به امام عرض کرد: (منصور دستور داده هزار درهم به شما بدهم). امام صادق (ع) فرمود نیازی به آن ندارم. ربیع گفت (اگر نگیری، منصور خشمگین می شود، بگیر و در راه خدا صدقه بده). (261) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 عنایت ویژه (عج) به خانمی که به خاطر حفظ حجاب هفت سال از خانه بیرون نیامد 🔵 مرحوم آیت الله سید محمدباقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آیت الله سید علی سیستانی تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان (علیه السلام) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند.   در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزدیک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود می بیند حضرت ولی عصر امام زمان (علیه السلام) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفید روی آن کشیده شده است. ایشان می گوید هنگامی که وارد شدم اشک می ریختم سلام کردم، حضرت به من فرمود: «چرا اینگونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بیایم»   بعد فرمودند: «این بانویی است که در دوره کشف - در زمان رضا خان پهلوی- هفت سال از خانه بیرون نیامد تا چشم نامحرم به او نیفتد.» 📚 شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج ۳ص ۱۵۸ 🌕 ۲۱ تیرماه روز گرامی باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادربزرگم تعریف می‌کردند که در زمان کشف حجاب که نیروهای امنیتی به زنان محجبه حمله می‌کردند ایشان یک حقه‌ای به کار می‌بردند که حجاب‌شان حفظ شود. به بهانه شستن ظروف و لباس، لباس‌ها را روی سرشان می‌گذاشتند و یک تشتی هم روی آن می‌گذاشتند و وانمودمی‌کردند برای شستن لباس بیرون می‌روند. درصورتی‌که این لباس‌ها کاملاً موهایشان را می‌پوشانده است و با همین ترفند به خانه بستگان می‌رفتند. (سمنان) پایگاه تحلیلی خبری صراط @Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ 🔴 خاطره ای از تشویق به بی حجابی در دوران حکومت پهلوی این انیمیشن در خصوص روزهای انقلاب واز خاطرات خانم معصومه حامدی است که روزی در مدرسه شخصی دختران با حجاب مدرسه رادردفتر مدرسه جمع میکند و آنها راتشویق به بی حجابی میکند وبعد از صحبت دست دراز میکند تا روسری دوست اورا بر دارد که دوستش .... https://eitaa.com/Dastanqm
پدرم تعریف می‌کرد در زمان کشف حجاب به حدی فشار به مردم آورده بودند که زن های سادات تا حدود ۶ ماه از خانه بیرون نیامدند و برای این که ارتباط بگیرند با اقوام و همسایه‌ها، داخل خانه‌ها درب کوچکی درست کرده بودند که به خانه‌های مجاور راه داشت و از این طریق رفت‌وآمد می‌کردند. (بوشهر) پایگاه تحلیلی خبری صراط @Dastanqm
تاثیرگذاری معنوی بر سیاستمداران ✅ خانم بی‌نظیر بوتو که خدمت مقام عظیم الشان ولایت آمده‌بود، ما نسبت به حجاب ایشان ایراد گرفتیم و حتی چادری برایشان پیدا کردیم و ایشان چادربه‌سر خدمت آقا رسید . آقا از همان اول در مقام نصیحت برآمدند و فرمودند: دخترم، تو فرزند اسلام هستی، تو فرزند امیرالمؤمنینی، تو فرزند اهل بیتی، تو فرزند قرآنی، تو مسلمانی، تو شیعه هستی . همین‌طور آقا ادامه دادند و کاری کردند که خانم بی‌نظیر بوتو شروع به گریه و زاری کرد و در حالی که گریه می کرد، می‌گفت: یک خواهش دارم و آن اینکه روز قیامت مرا شفاعت کنید . آقا بلافاصله فرمودند: «شفاعت مخصوص محمد و آل محمد است . بهترین شفاعت در این دنیا این است که شما مشی و مرامتان را با اهل بیت علیهم السلام هماهنگ کنید . از زی خودتان که مسلمانید، دست برندارید و از لباس دین خارج نشوید . حجة الاسلام والمسلمین موسوی کاشانی (از اعضای بیت - تهران) 📚پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه سیاستمدار پاکستانی بود.[۱] وی طی دو دوره از سال‌های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۰ و همچنین ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶ نخست وزیر پاکستان از حزب مردم بود. داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
29.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://iqna.ir/fa/news/3836928 سوره توبه آیه ۱۹ (پرهیز از عمل‌زدگی): أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۚ لَا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ آیا سیراب‌کردن حجاج، و آبادساختن مسجد الحرام را، همانند (عمل) کسی قراردادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده، و در راه او جهاد کرده‌است؟! (این دو،) نزد خدا مساوی نیستند! و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمی‌کند! کانال معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 https://eitaa.com/moejezeyepeyambar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
13.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://iqna.ir/fa/news/3838160 موشن‌گرافیک/ مسلمان شدن مردم یمن به دست امام علی(ع) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
32.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://iqna.ir/fa/news/3836943 موشن‌گرافیک/ برتری ضربت امام علی(ع) از عبادت جن و انس داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm