eitaa logo
دانلود
دوست داری صدای مهربان امامت را بشنوی؟زیارت بخوان«. مرد پاسخ داد : «سواد ندارم». امام شروع کردند به خواندن . سلام دادند به معصومین تا امام عسگری،سپس پرسیدند : «امام زمانت را می‌شناسی؟» مرد جواب داد :«چرا نشناسم؟» فرمودند: پس سلام کن.» مرد دستش ر روی سینه‌اس گذاشت «السلام علیک یا حجه بن الحسن العسکری امام خندیدند و فرمودند:«و علیک السلام و رحمه الله و برکاته». الصغری الاحسان، ج2، ص114 📚 مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل‌البیت علیهم‌السلام داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📷 کم کار نگذار برای نیمه شعبان 🎙 خطیب: اســــــتاد عبدالرضا نظری 🌹نیت کن برای نیمه شعبان کار بکنی، پیچهاش رو آقات باز می‌کنه 💐 🌺 (عجل الله تعالی فرجه)
آیت الله بهجت با کلمه «آقا» لرزید! ◾️استاد حسین گنجی: یکی از بستگان ما می فرمود: در قم به مجلس روضه ی معروفی رفته بودم که در آن همه ی حاضران در شور و حال خاصی بودند یک شب از آن ده شب که آن مجلس برقرار بود، حضرت آیت الله بهجت هم در مجلس شرکت کرده بودند وقتی که ذکر مصیبت و مرثیه تمام شد و حضرت آیت الله بهجت می خواستند تشریف ببرند، یک مرتبه من گفتم: "راه باز کنید، آقا می خواهند تشریف ببرند." و منظورم از آقا، آیت الله بهجت بود دیدم ایشان شروع به لرزیدن کردند و گفتند: "آقا کو؟" یعنی اصلا به خودشان نگرفتند چون در عالم یک آقا داریم، آن هم امام زمان(علیه السلام) است. دیگران، همه در برابر آن حضرت - عجل الله فرجه - نوکرند حضرت آیت الله بهجت این چنین در کلاس «انتظار» قرار گرفته اند که با شنیدن کلمه ی «آقا»، ناگهان می لرزند و می گویند: «آقا کو؟» 🌹 عجل الله تعالی فرجه الشریف مبارک
🔴🔵 خاک مالی 🌕 نقل می‌کنند که شاه عباس وقتی میدان نقش جهان را می‌ساخت، دم دمای غروب خودش می‌رفت و مزد کارگران را می‌داد. کارگران هم برای دیدن شاه و هم برای گرفتن پول صف می‌کشیدند و خوشحال و قبراق مدت‌ها در صف می‌ماندند تا از دست شاه پول بگیرند. در این میان عده‌ای بودند که کار نکرده بودند و روی خاک غلت می‌زدند و لباس‌های خود را خاکی می‌کردند و در صف می‌ایستادند تا بدون زحمت کشیدن حقوق دریافت کنند. وقتی نوبت به آنان می‌رسید، سر کارگرانِ عصبانی که کار نکرده‌های رند را خوب می‌شناختند، به پادشاه ندا می‌دادند و کارگران خاک‌مالی‌شده را با فحش و بد و بی‌راه بیرون می‌انداختند أمّا شاه عباس آن‌ها را صدا می‌زد و به آن‌ها نیز دستمزد می‌داد و می‌گفت: من پادشاهم و در شأن من نیست که اینان را ناامید برگردانم! 🌹یا صاحب الزمان! مدت‌هاست در بساط شما خودمان را خاک‌مالی کرده‌ایم! گاهی در ،گاهی جمعه‌ها، گاهی در زیارت و گاهی در قنوت نماز، دعای‌تان کرده‌ایم! می‌دانیم این کارها کار نیست و خودمان می‌دانیم کاری نکرده‌ایم ولی خوب یاد گرفته‌ایم خودمان را خاک مالی کنیم و در صف، منتظر بمانیم تا دستمزد دریافت کنیم. ای پادشاه مُلک وجود! این دست‌های نیازمند، این چشم‌های منتظر این نگاه‌های پرتوقع، گدای یک نگاه شمایند! یک نگاه! از همان نگاه‌های لطف آمیز که به کارکرده‌های با إخلاص‌تان روا می‌دارید.
🌸 ماجرای تولد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) به نقل از حکیمه خاتون دختر امام جواد(علیه السلام) و عمّه امام حسن عسکری (علیه السلام): 🏷 قسمت اول: ♦️ حکیمه خاتون دختر امام جواد(علیه السلام) و عمّه امام حسن عسکری(علیه السلام) کیفیت و چگونگی ولادت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را چنین نقل می‌کند: ▫️ «ابو محمّد امام حسن عسکری (علیه السلام) کسی را به دنبال من فرستاد که: 🔸 امشب (نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجّتش را آشکار می‌کند. ▫️ پرسیدم: 🔹 این مولود از چه کسی است؟ ▫️ آن حضرت فرمود: 🔸 از نرجس. ▫️ عرض کردم: 🔹 من در نرجس خاتون هیچ اثر حملی مشاهده نمی‌کنم! ▫️ حضرت فرمود: 🔸 موضوع همین است که گفتم. ▫️ من در حالی‌که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم بیرون آورد و فرمود: 🔸 بانوی من! حالتان چطور است! ▫️ من گفتم: 🔹 تو بانوی من و خانواده‌ام هستی. ▫️ او از سخن من تعجّب کرده ناراحت شد و فرمود: 🔸 این چه سخنی است؟ ▫️ گفتم: 🔹 خداوند در این شب به تو فرزندی عطا می‌کند که سرور و آقای دنیا و آخرت خواهد شد. ▫️ نرجس خاتون از سخن من خجالت کشید. سپس بعد از افطار، نماز عشاء را به‌جا آوردم و به بستر رفتم. چون پاسی از نیمه شب گذشت، برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم. در این هنگام، نرجس نیز بیدار شد و نماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بیرون رفتم، تا از طلوع فجر باخبر شوم. دیدم فجر اوّل طلوع کرده و نرجس در خواب است. در آن حال، این سؤال به ذهنم خطور کرد که چرا حجّت خدا آشکار نشد. نزدیک بود شکّی در دلم ایجاد شود که ناگهان حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) از اتاق مجاور صدا زد: 🔸 «ای عمّه شتاب مکن که موعد نزدیک است». ▫️ من نیز نشستم و سوره «الم سجده و یاسین» را خواندم. هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. «۱» من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسیدم: 🔹 چیزی احساس می‌کنی؟ ▫️ نرجس گفت: 🔸 آری. ▫️ گفتم: 🔹 نام خدا را بر زبان جاری کن، این همان موضوعی است که اوّل شب به تو گفتم. مضطرب مباش و دلت را آرام کن. ▫️ در این هنگام پرده نوری میان من و او کشیده شد. ناگاه متوجّه شدم کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذکر خدا بود. هنگامی که او را برگرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است. در این موقع، حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) صدا زد: 🔸 عمّه! فرزندم را نزد من بیاور. ▫️ وقتی که نوزاد را خدمت آن حضرت بردم، وی را در آغوش گرفت، و بر دست و چشم کودک دست کشید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: 🔸 فرزندم! سخن بگو! ▫️ پس آن طفل گفت: 🔶 «اشهد ان لا اله الّا اللّه، و اشهد انّ محمّدا رسول اللّه». ▫️ پس از آن به امامت امیر المؤمنین (علیه السلام) و سایر امامان معصوم علیهم السّلام، شهادت و گواهی داد و چون به نام خود رسید گفت: 🔶 📜 «اللّهمّ انجزلی وعدی، و اتمم لی امری، و ثبّت وطأتی، و أملاء الارض بی عدلا و قسطا». 📃 پروردگارا! وعده مرا قطعی گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار، و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن. (ادامه دارد) 🏷 (عجل الله تعالی فرجه)
🌸 ماجرای تولد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) به نقل از حکیمه خاتون دختر امام جواد(علیه السلام) و عمّه امام حسن عسکری (علیه السلام): 🏷 قسمت دوم: ▫️ روز هفتم که خدمت حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) رسیدم، ایشان فرزندش را از من طلب کرد. من نیز او را در پارچه‌ای پیچیده، نزد پدرش بردم. آن حضرت فرمود: 🔸 پسرم! با من حرف بزن. ▫️ در این هنگام، او آیه زیر را خواند: 🔶 📜 وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّهً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثینَ (۲) 📃 ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! ♦️ و در روایت دیگر چنان است که: ▫️ چون حضرت صاحب الامر علیه السّلام متولّد شد، نوری از او ساطع گردید که به آفاق آسمان پهن شد و مرغان سفید را دیدم که از آسمان به زیر می‌آمدند و بالهای خود را بر سر و روی و بدن آن حضرت می‌مالیدند و پرواز می‌کردند. پس حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) مرا آواز داد که: 🔸 ای عمّه، فرزند را برگیر و به نزد من بیاور. ▫️ چون برگرفتم، او را ختنه کرده و ناف‌بریده و پاک و پاکیزه یافتم و بر ذراع (=بازو) راستش نوشته شده بود: 📜 «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً.» (۳) 📃 (ترجمه: حق آمد و باطل نابود شد. آری باطل همواره نابودشدنی است.) ♦️ باری مهدی موعود (علیه السلام) به‌گونه‌ای پا به عرصه وجود گذاشت که از خود کرامات بسیاری را نشان داد. و بدین ترتیب بود که وجود مقدّس ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) در روز جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری متولّد شد. ⬅️ یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام)، ص: ۵۰، بحار الانوار، علّامه مجلسی، ج ۵۱، ص ۱۹. (۱) - براساس بعضی روایات که در منتهی الآمال نیز آمده، حکیمه خاتون می‌گوید: ▫️ «بعد از آنکه نرجس از خواب بیدار شد، من او را به سینه چسباندم و نام خدا را بر زبان جاری کردم. امام عسکری(علیه السلام) فرمود: 🔸 سوره «قدر» را برایش بخوان. ▫️ آن سوره را خواندم و از نرجس پرسیدم: 🔹 حالت چطور است؟ ▫️ او گفت: 🔸 آنچه مولایت فرموده بود، ظاهر شد. ▫️ من دوباره سوره «قدر» را خواندم. کودک نیز در شکم مادر، همراه من سوره «قدر» را خواند که من ترسیدم». (۲) - سوره مبارکه القصص آیه ۵ (۳) - منتهی الآمال، محدّث قمی، ج ۲، ص ۲۸۵. 🏷 (عجل الله تعالی فرجه)
🎁 👮‍♂ نگهبان زندان... 📚 وقتی برای کنکور درس می‌خوندم، بهم گفت تو هر رشته‌ای که رفتی نیت کن برای امام زمان کار کنی. یه بار ازش پرسیدم: « شما چه نیت کردی؟یه نگهبان زندان چه کادویی می‌تونه به امام زمان بده؟» با یه لبخند گفت: «همۀ آدم‌ها تو دلشون محبت امام زمان هست، فقط بعضی‌ها یادشون رفته و پاشون لغزیده. من سعی می‌کنم وقتی ناامید می‌شن براشون از آقا بگم تا دوباره یادشون بیاد که یکی تو این دنیا از هر کسی بیشتر دوستشون داره و حواسش بهشون هست. کادوی من به آقا همین صحبت هاست.»