eitaa logo
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/TzRe3 خلاصه ای از زندگی امام زمان عج بفرمایید؟ داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
18.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://www.aparat.com/v/uQEj7 زندگی پس از ظهور امام زمان علیه السلام داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
حکیمه گوید: امام حسن عسکری علیه‌السلام فرمود: فرزندم را نزد من آور. من سرورم را آوردم... امام فرمود: فرزندم! سخن بگو! نوزاد پس از گواهی به یگانگی خداوند و درود بر پیامبر اکرم و پدران بزرگوارشان علیهم‌السلام آیات پنج و شش سوره قصص را تلاوت فرمود؛ «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِینَ، وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا کَانُوا یَحْذَرُونَ؛ و می‌خواستیم بر کسانى که در زمین به زبونى کشیده شده‌اند منّت نهیم و آنها را پیشوایان [مردم ] گردانیم و ایشان را وارثان [زمین ] کنیم و در زمین قدرتشان دهیم و به فرعون، هامان و سپاهشان چیزى را که از آن حذر داشتند نشان دهیم».[۱]و[۲] ۱. قصص: ۵و۶؛ ۲. الغیبة، شیخ طوسی، ص۲۳۶،ح۲۰۴. کانال معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 https://eitaa.com/moejezeyepeyambar کانال بشارت در ایتا👇 https://eitaa.com/besharat_ir
هدایت شده از ✳️مـصبآح✳️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان(عج) داره اینجا رفتُ آمد میکنه...😥 ایتا: ╭─┅🍁🍂🍁🍂🍁🍂┅─ https://eitaa.com/joinchat/1118437549C9cd0c930db ╰─┅🍁🍂🍁🍂🍁🍂┅─╯ روبیکا: https://rubika.ir/Mohammadhosiiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان‌های قرآنی و مذهبی
تولد مخفیانه حضرت مهدی(ع): ✳️ از آنجا كه حكومت ستمگر عباسى، به منظور دستابى به فرزند آن حضرت و كشتن او، خانه امام را سخت تحت كنترل و مراقبت قرار داده بود، تولد حضرت مهدى(علیه السلام) بر اساس طرح دقيق و منظمى كه پيشاپيش، از سوى امام در اين مورد ريخته شده بود، كاملاً به صورت مخفى و دور از چشم مردم (و حتى شيعيان) صورت گرفت. مستندترين گزارش در اين زمينه، از طرف «حكيمه» عمه حضرت عسكرى(علیه السلام) رسيده كه از نزديك شاهد تولد حضرت مهدى(علیه السلام) بوده‌است. اما بايد توجه داشت كه اين پنهان‌كارى به آن معنا نيست كه بعدها يعنى در مدت 5 - 6 سال آغاز عمر او، كه امام يازدهم در حال حيات بود، كسى آن بزرگوار را نديده بود، بلكه افراد خاصى از شيعيان در فرصت‌هاى مناسب و گوناگون به ديدار آن حضرت نائل مى‌‏شدند تا به تولد و وجود وى يقين حاصل كنند و در موقع لزوم به شيعيان ديگر اطلاع دهند. دانشمندان ما جريان اين ديدارها را به صورت گسترده گزارش كرده اند، ولى شايد مهمترين آنها ديدار چهل تن از اصحاب امام عسكرى(علیه السلام) با آن حضرت باشد كه تفصيل آن بدين قرار بوده است: «حسن بن ايوب بن نوح مى‌گويد: ما براى پرسش درباره امام بعدى، به محضر امام عسكرى(علیه السلام) رفتيم. در مجلس آن حضرت چهل نفر حضور داشتند. عثمان بن سعيد عَمْرى (يكى از وكلاى بعدى امام زمان) بپا خاست و عرض كرد: مى‌‌خواهم از موضوعى سؤال كنم كه درباره آن از من داناترى. امام فرمود: بنشين. عثمان با ناراحتى خواست از مجلس خارج شود. حضرت فرمود: هيچ‌كس از مجلس بيرون نرود. كسى بيرون نرفت و مدتى گذشت. در اين هنگام، امام، عثمان را صدا كرد. او به‌پا خاست. حضرت فرمود: مى‏خواهيد به شما بگويم كه براى چه به اينجا آمده ‏ايد؟ همه گفتند: بفرماييد. فرمود: براى اين به اينجا آمده‌‌ايد كه از حجت و امام پس از من بپرسيد. گفتند: بلى. در اين هنگام پسرى نورانى همچون پاره ماه كه شبيه‏ ترين مردم به امام عسكرى(علیه السلام) بود، وارد مجلس شد. حضرت با اشاره به او فرمود: «اين امام شما بعد از من و جانشين من در ميان شما است. فرمان او را اطاعت كنيد و پس از من اختلاف نكنيدكه در اين صورت هلاك مى‏ شويد و دينتان تباه مى‏‌گردد». 📚پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
* سفارش امام زمان (عج) درباره نماز صبح و مغرب ✅ مرحوم كلينى و شيخ طوسى و طبرسى از زهرى نقل كرده‌اند كه گفت: مدّت‌هاى مديد در طلب حضرت مهدى عليه السّلام بودم و در اين راه اموال فراوانى (در راه خدا) خرج كردم اما به هدف نرسيدم تا اينكه به خدمت محمّد بن عثمان رسيدم و مدتى در خدمت او بودم تا روزى از او به التماس خواستم كه مرا به خدمت امام زمان عليه السّلام ببرد. محمّد بن عثمان پاسخ منفى داد، ولى در مقابل تضرع بسيار من ، سرانجام لطف كرد و فرمود: فردا اول وقت بيا. فرداى آن روز، اول وقت به خدمت محمّد بن عثمان رفتم ، ديدم جوانى خوش سيما و خوشبو همراه اوست و به من اشاره كرد كه اين است آن كس ‍ كه در طلبش هستى . به خدمت امام زمان عليه السّلام رفتم و آنچه سؤ ال داشتم ، مطرح كردم . ايشان جواب مرا فرمود تا به خانه‌اى رسيديم و داخل خانه شد و ديگر حضرتش را نديدم . در اين ملاقات ، ايشان دوبار به من فرمود: از رحمت خدا به‌دور است كسى كه نماز صبح را چندان به تأخیر بيندازد تا ستاره‌ها ديده نشوند و نماز مغرب را بقدرى به تأخیر بيندازد تا ستاره ها نمايان شوند. 📚خبرگزاری رسمی حوزه داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/yqOg5 موشن گرافی بسیار زببا امام زمان عجل الله (نیمه شعبان) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/o8v5i داستان جوانی که امام زمان را دید جهت ظهور حضرت مهدی صلوات داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
نرجس، مادر امام زمان(عج) و بنابر نظر مشهور کنیز امام عسکری(ع). برای وی نام‌هایی چون سوسن، صَقیل یا صِیقَل، حدیثه، ملیکه و ریحانه نیز ذکر شده است. از زندگانی نرجس اطلاعات چندانی در دست نیست و بیشترِ آنچه در منابع آمده، درباره ملیت و هویت اوست که گزارش‌های این زمینه نیز اختلاف‌های بسیاری دارند. برخی گزارش‌ها او را کنیزی پروش‌یافته در خانه حکیمه خاتون (عمه امام عسکری(ع)) و برخی دیگر او را کنیزی سیاه‌پوست یا کنیزی اهل نوبه معرفی کرده‌اند. روایتی نیز وجود دارد که مادر امام زمان(عج) را ملیکه (ملیکا) نوه پادشاه روم خوانده است که به اسارت مسلمانان درآمد. برخی ضعف‌ها مثل وجود راویان ناشناخته در سندِ این حدیث، و نقل داستان‌گونه آن موجب شده است علما این روایت را معتبر ندانند. یکی از دلایل اختلاف بر سر نام و هویت مادر امام زمان(عج) را پنهانی‌بودن ولادت امام زمان(عج) دانسته‌اند. گفته شده است مادر امام زمان پیش از شهادت امام عسکری(ع) وفات یافت. در برخی کتاب‌ها نیز آمده است او هنگام شهادت امام عسکری(ع) بر بالین وی حاضر بوده است. قبر نرجس در حرم عسکریین در سامرا و در کنار قبر امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) قرار دارد. 📚ویکی شیعه داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم پنجم؛ امام حسین علیه السلام سوگواری رباب برای امام حسین (ع) ❇️ هنگامی‌که امام حسین (ع) به‌شهادت رسید، یکی از همسران او که از طایفه کلبیه بود (یعنی رباب مادر سکینه) برای مصائب آن حضرت مجالس سوگواری بپا کرد، او گریه می‌کرد و خدمت‌کاران و حاضران گریه می‌کردند، به‌طوری‌که اشک چشمانتان خشک و تمام شد، درآن‌هنگام یکی‌از کنیزان همچنان گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت، رباب او را طلبید و فرمود: چرا در میان ما که اشک چشممان خشک و تمام شده، تنها تو مانده‌ای که هنوز اشک از چشمانت سرازیر است. کنیز گفت: من وقتی که به دشواری می‌افتم، شربت سویق (به‌دست‌آمده از آرد نرم) می‌آشامم، از این رو اشکم تمام نشده است. رباب دستور داد، شربت سویق تهیه کردند، خود و سایر بانوان از آن نوشیدند و به آنها گفت: (هدف من از تهیه این شربت این بود تا بنوشید و برای گریه و ریختن اشک برای مصائب حسین (ع) قوت و نیرو بگیرید). و نیز نقل شده که شخص ناشناسی، چند پرنده سیاه‌رنگ برای رباب (س) فرستاد، تا به‌وسیله آنها بر سوگواری حسین (ع) کمک شود، او وقتی که آنها را دید، پرسید این‌ها چیست؟ گفتند: هدیه‌ای است که فلانی فرستاده تا بر سوگواری حسین (ع) کمک شوی، او گفت: ما که عروسی نداریم، اینها را برای چه می‌خواهیم، سپس دستور داد آنها را از خانه بیرون کردند و بعد از رفتن آنها، اثری از آنها دیده نشد و به طور عجیبی ناپدید شدند. (220) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام وصیت‌نامه امام حسین (ع) و تعیین وصی خود ✳️ هنگامی‌که وقت شهادت امام حسین (ع)، فرا رسید، دختر بزرگش به نام فاطمه (س) را به حضور طلبید و نوشته‌ای پیچیده و وصیتی آشکار را به او سپرد، زیرا علی بن الحسین امام سجاد (ع) در آن وقت به‌سخنی بیمار بود، به‌گونه‌ای که گویا در حال احتضار است. ❇️ فاطمه (س) آن وصیت‌نامه را گرفت و بعدا آن را به برادرش علی بن الحسین (ع) داد. امام باقر (ع) پس‌از نقل ماجرای فوق، فرمود: سوگند به خدا، آن وصیت‌نامه و طومار پیچیده، به ما رسید. یکی از حاضران پرسید: (فدایت گردم، در آن طومار، چه نوشته شده‌بود؟). امام باقر: (سوگند به خدا، آنچه از زمان آدم (ع) تا پایان دنیا، مورد نیاز انسان‌ها است در آن وجود دارد و به خدا احکام حدود و مجازات‌های مرتکبین جرائم، حتی جریمه خراش، در آن، ثبت است). (221) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستان‌های قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام ماجرای ازدواج مادر سجاد (ع) ✅ در ماجرای فتح ایران به‌دست سپاه اسلام، در عصر خلافت عمر بن خطاب، دختر یزدگرد سوم (آخرین شاه ساسانی) را که اسیر شده‌بود به مدینه آورند، دختران مدینه برای تماشای چهره او سر می‌کشیدند، وقتی که وارد مسجد شد، مسجد از چهره نورانی او درخشان گشت (و زنان و دختران از دیدن جمال او شاد و شگفت‌زده شدند)، عمر به او نگاه کرد، او چهره خود را پوشانید و (به زبان فارسی) گفت: اف بیروج بادا هرمز: (وای روزگار هرمز سیاه شد). عمر گفت: آیا این دختر به من ناسزا می‌گوید، آنگاه در مورد او تصمیم گرفت (که او را معرض فروش قراردهید.) امیرمؤمنان علی (ع) به عمر فرمود: (تو این حق را نداری، به او اختیار بده، تا خودش، هرکس از مسلمین را خواست (به عنوان همسر) انتخاب کند). عمر به او اختیار داد، او آمد و دستش را بر سر حسین (ع) نهاد (و به‌این‌ترتیب در میان مسلمانان، حسین (ع) را برگزید). امیرمؤمنان علی (ع) به او فرمود: نامت چیست؟ او پاسخ داد: (جهان شاه). امیرمؤمنان (ع) (نام او را تغییر داد و) فرمود: بلکه (شهر بانویه) باشد. سپس آن حضرت به امام حسین (ع) فرمود: (ای ابا عبدالله! از این دختر بهترین شخص روی زمین، برای تو متولد شد) و علی بن الحسین (امام سجاد) از او متولد شد. و به امام سجاد (ع) (ابن الخیرتین) (پسر دو برگزیده) می‌گفتند، زیرا برگزیده خدا در میان عرب، (هاشم) (جد دوم پیامبر -ص) بود و در میان عجم (فارس)بود. ابوالاسود دیلی، در این مورد، این شعر را گفت: وان غلاما بین کسری وهاشم لاکرم من نیطت علیه التمائم (پسری که به (دو شخصیت) کسری و هاشم، منسوب است، گرامی‌ترین فرزندی است که بر بازوی او (طبق رسم عرب، برای دفع چشم زخم) بازوبند بسته‌اند). (222) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام برخورد امام سجاد (ع) با شتر خود ✅ امام سجاد (ع) شتری داشت که 22 بار با آن شتر، از مدینه به مکه سفر کرد و در این 22 بار مسافرت (که هربار رفت‌وبرگشت آن حدود 160 فرسخ و جمعا 3520 فرسخ می‌شد) حتی یک‌بار، تازیانه به او نزد. (223) هنگامی‌که امام سجاد (ع) ازدنیارفت، آن شتر با پریشانی کنار قبر آمد و بر دو زانوی خود نشست و گردنش را بر خاک قبر می‌مالید و ناله می‌کرد … ❇️ در نقل دیگر آمده: (این شتر سراسیمه از چراگاه آمد و گردن خود را روی قبر نهاد و در خاک غلطید، امام باقر (ع) دستور داد او را به چراگاه خود باز گرداندند). (224) این است معنی محبت و انسانیت، به‌راستی فکر کنید کسی 3520 فرسخ بر شتری سوار شود و مسافرت کند، حتی یک‌بار به آن شتر تازیانه نزند. داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام خوی پرمهر امام سجاد (ع) ✅ در آن شبی که امام سجاد (ع) ازدنیارفت، ساعاتی قبل فرزندش امام باقر (ع)، را فراخواند و به او فرمود: (آب وضوئی بیاور). امام باقر (ع)، آب وضو حاضر کرد. امام سجاد (ع) فرمود: (این را نمی‌خواهم، زیرا مردار، در آن است). امام باقر (ع) رفت و چراغ آورد، دید موش مرده‌ای، درمیان آب است، آب وضوی دیگر آورد. در این‌هنگام امام سجاد (ع) به فرزندش امام باقر (ع) فرمود: (پسر جانم، امشب همان شبی است که به من وعده (رحلت از این دنیا) داده‌اند، سفارش می‌کنم که برای شترم، اصطبلی بسازید، وعلوفه‌اش را آماده کنید … ). امام سجاد (ع)، ازدنیارفت و هنگامی‌که جنازه اش را دفن کردند، چیزی نگذشت که آن شتر، از اصطبل بیرون آمد و کنار قبر آن حضرت رفت و گردنش را روی قبر نهاد و ناله کرد و دیدگانش پرازاشک گردید. به امام باقر (ع) خبر دادند که شتر از اصطبل خارج شده کنار قبر آمده‌است و ناله می‌کند، امام باقر (ع) نزدش آمد فرمود: (خدا برکت به تو دهد، اکنون آرام بگیر و برخیز). شتر برنخاست، همان شتری که امام سجاد (ع) سوار بر او شده و به مکه می‌رفت، تازیانه را به پالانش می‌بست و به او نمی‌زد. امام سجاد (ع) وقتی‌که زنده بود، شبه‌ا انبان‌های غذا را به‌دوش می‌گرفت و در تاریکی به‌صورت ناشناس به خانه مستمندان می‌برد، وقتی‌که ازدنیارفت، مستمندان دیدند که آن مرد ناشناس، دیگر نمی‌آید، کم‌کم برای آنها آشکار شد که آن مرد مهربان، امام سجاد (ع) بوده‌است. (225) https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام گواهی حجرالاسود بر امامت امام سجاد (ع) ✅ امام باقر (ع) فرمود: پس‌از شهادت امام حسین (ع)، برادرش محمد بن حنفیه شخصی را نزد امام سجاد (ع) فرستاد و توسط او پیام داد که من با شما سخن محرمانه‌ای دارم، ساعتی تعیین کن تا با هم صحبت کنیم. امام سجاد (ع) پس‌از دریافت پیام، با پیشنهاد عمویش محمد حنفیه موافقت کرد و در جای خلوتی در مکه باهم به صحبت نشستند، در آن جلسه گفتگوی آنها به‌این‌ترتیب بود: محمد حنفیه: ای برادرزاده! می‌دانی که رسول خدا (ص)، امامت بعد از خود را به امیرمؤمنان علی (ع) وصیت کرد و بعد از او به امام حسن (ع) و بعد از او به امام حسین (ع) وصیت نمود، پدر شما (امام حسین) رضوان خدا بر او، کشته شد ولی وصیت نکرد، من عموی شمایم و با پدرت از یک ریشه می‌باشم و پسر علی (ع) هستم، اکنون با این سن و سبقتی که بر شما دارم، نسبت به شما که جوان هستید، به مقام امامت، نزدیک‌تر و مناسب‌تر می‌باشم، بنابراین در موضوع وصایت وامامت با من ستیز نکن (و بگذار زمام امور رهبری را من به‌عهده گیرم). (226) ❇️ امام سجاد: ای عمو! از خدا بترس و ادعای چیزی که از آن تو نیست نکن، من تو را موعظه می‌کنم، مبادا راه جاهلان را بپیمایی! ای عمو! پدرم (صلوات خدا بر او) قبل‌از حرکت به‌سوی عراق، به من وصیت فرمود، وساعتی قبل‌از شهادتش، درمورد وصایت (و امامت) با من عهد بست، اینک سلاح پیامبر (ص)، نزد من است و در این وادی قدم نگذار که می‌ترسم عمرت کوتاه و حالت پریشان گردد، همانا خداوند مقام امامت و وصایت را در نسل حسین (ع) مقرر فرمود، اگر می‌خواهی این موضوع را بفهمی (و کاملا برای تو اتمام حجت شود و روشن گردد) بیا باهم کنار کعبه نزد حجرالاسود برویم و در آنجا محاکمه خود را نزد خدا ببریم و از درگاه الهی بخواهیم تا امام بعد از امام حسین (ع) را معین کند. ✳️ محمد حنفیه با پیشنهاد امام سجاد موافقت کرد و باهم کنار کعبه، نزدیک حجرالاسود رفتند، امام سجاد (ع) به محمد گفت: نخست تو در درگاه خدا تضرع کن و از خدا بخواه تا این حجرالاسود سخن بگوید و گواهی‌دهد. محمد حنفیه به راز و نیاز پرداخت، سپس از حجرالاسود خواست تا سخن به امامت او بگوید، ولی جوابی از حجرالاسود نیامد. امام سجاد: ای عمو! اگر تو امام بودی، حجرالاسود جواب تو را می‌داد. محمد حنفیه: ای برادرزاده! اکنون تو دعا کن و از خدا بخواه. 💠 امام سجاد (ع) به راز و نیاز با خدا پرداخت، سپس به حجرالاسود رو کرد و فرمود: (از تو می‌خواهم به آن خداوندی که پیمان پیامبران و اوصیاء و همه مردم را در تو قرارداده (همه باید نزد تو آیند و به پیمان خود با خدا وفا کنند) وصی و امام بعد از امام حسین (ع) را به ما خبربده. ناگاه حجرالاسود، آن‌چنان جنبید که نزدیک بود از جای خود کنده‌شود، خداوند آن حجر را به سخن درآورد و آن حجر با کمال فصاحت به زبان عربی شیوا گفت: (خدایا! مقام وصایت و امامت بعد از حسین بن علی (ع) به علی پسر حسین (ع) فرزند فاطمه دختر رسول خدا (ص) رسیده‌است). آنگاه محمد حنفیه بازگشت و پیرو امام سجاد (ع) شد و امامت او را پذیرفت. (227) https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام پاسخ کوبنده امام سجاد (ع) به یزید ✅ هنگامی‌که امام سجاد (ع) را (در ماجرای کربلا، به‌صورت اسیر، همراه بازماندگان شهدای کربلا به شام) نزد یزید بن معاویه بردند، آن حضرت را در برابر یزید نگه‌داشتند. یزید (مغرور برای نیکو جلوه دادن کار خود به یک توجیه مزورانه مذهبی پرداخت، آیه‌ای از قرآن خواند و علت مصائبی که خاندان رسالت به آن دچار شده‌اند را، عمل خود آنها دانست و گفت): خداوند می‌فرماید: و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم : (هر مصیبتی به شما رسد، به خاطر اعمالی است که انجام داده اید) (شوری - 30). امام سجاد (ع) بی‌درنگ در پاسخ فرمود: این در شأن ما نیست، بلکه در شأن ما این آیه (22 حدید) است: ما اصاب من مصیبة فی الارض ولافی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبرأها ذلک علی الله یسیر : (هیچ مصیبتی در زمین و نه در وجود شما روی نمی‌دهد، مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است و این امر، برای خداوند آسان می‌باشد) (حدید - 22). (228) (بنابراین مصیبت ما، از مصائب مورد قبول ما، برای تقویت دین است و دستورش در لوح محفوظ الهی آمده‌است، نه اینکه اعمال نامناسب ما باشد). داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام نمونه ای از مناجات امام سجاد (ع) محمدبن ابی حمزه می‌گوید: پدرم گفت: امام سجاد (ع) را در یکی از شب‌ها در کنار کعبه دیدم که نماز می‌خواند، قیام نماز را طول داد، به‌گونه‌ای‌که دیدم گاهی بر پای راستش تکیه می‌داد و گاهی بر پای چپش تکیه می‌داد، سپس شنیدم مانند گریان می‌گفت: (یا سیدی تعذ بنی وحبک فی قلبی … ) : (ای آقای من! آیا مرا عذاب کنی، با اینکه حب تو در قلبم هست، سوگند به عزتت اگر چنین کنی، مرا در قیامت با مردمی محشور کنی که دیر زمانی به خاطر تو با آنها دشمنی کرده ام). (229) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام دلداری امام سجاد (ع)، توسط منافقین شخصی ناشناس ✅ (عبدالله بن زبیر، دشمن‌ترین مردم نسبت به خاندان رسالت بوده و چون پدرش در جنگ جمل کشته شد، می‌خواست از شیعیان امیرمؤمنان علی (ع) انتقام بگیرد، او پس از شهادت امام حسین (ع)، در حجاز، مردم را به سوی خود دعوت کرد، عده زیادی با او بیعت کردند، سرانجام حجاج بن یوسف به دستور عبدالملک (پنجمین خلیفه اموی) او را در مکه (پس از درگیری طولانی) کشت، در آن هنگام که هنوز حجاج با سپاه خود، به جنگ با عبدالله بن زبیر نیامده بود، شیعیان ترس آن داشتند که عبدالله به آنها آسیب برساند. ✳️ امام سجاد (ع) نیز نگران عبدالله بود و در این خصوص غمگین بود که مبادا ابن زبیر بر حجاز مسلط گردد و به شیعیان و خاندان رسالت ظلم نماید). ابی حمزه ثمالی می‌گوید: امام سجاد (ع) فرمود: روزی از خانه بیرون آمدم و به این دیوار، تکیه دادم، ناگاه مردی که دو جامه سفید بر تن داشت پیدا شد و به چهره‌ام نگاه کرد و فرمود: (ای علی بن حسین! چرا تو را اندوهناک و غمناک می‌بینم؟ آیا اندوه تو برای دنیا است، که رزق و روزی خدا، هر روز برای نیکوکار و بدکار، آمده‌است). گفتم: (اندوه من برای دنیا نیست، زیرا روزی دنیا همان‌گونه است که می‌گوئی به خوب و بد می‌رسد). گفت: پس اندوه تو برای آخرت است، که آن هم وعده‌ای در دست خدای توانا است که حکم می‌فرماید. گفتم: اندوه من، برای آن نیست، زیرا آخرت همان‌گونه است که گفتی. گفت: برای چه اندوهگین هستی؟ گفتم: از فتنه ابن زبیر و وضعی که مردم دارند نگران هستم. او خندید و گفت: ای علی بن حسین! آیا دیده‌ای که: کسی به درگاه خدا دعا (برای رفع بلا) کند و به استجابت نرسد؟ گفتم: نه. گفت: آیا دیده‌ای که کسی به خدا توکل نماید و خداوند امور او را سامان ندهد؟ گفتم: نه. گفت: آیا دیده‌ای که کسی چیزی از خدا بخواهد و به او ندهد؟ گفتم: نه. سپس آن شخص (بعد از این نصیحت و دلداری) غایب گردید (230) (آن شخص غایب، شاید خضر (ع) بوده و شاید فرشته و پیک الهی به صورت انسان بوده که برای دلداری امام سجاد (ع) آمده بود، به‌هرحال، منظور امام سجاد (ع) از نقل این ماجرا، این بود که در نگرانی‌ها باید به خدا توکل کرد و در پرتو واگذاری امور به خدا و اتکاء به او، کارها سامان می‌یابد). داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام هم‌نشینی امام سجاد (ع) با زیردستان ❇️ چند نفر جذامی (مبتلایان به بیماری جذام) در محلی نشسته بودند و صبحانه می‌خوردند (231) امام سجاد (ع) سوار بر الاغش از آنجا عبور می‌کرد، آنان وقتی که آن حضرت را دیدند، صدا زد: (بفرمائید با ما صبحانه بخورید). امام: اگر روزه نبودم، دعوت شما را می‌پذیرفتم. هنگامی‌که امام سجاد (ع) به خانه‌اش رفت، روز دیگر دستور داد غذای لذیذ و گوارا فراهم کردند، سپس آن جذامی‌ها را به صبحانه دعوت کرد و خود در کنار آنها نشست و با هم، غذا خوردند. (232) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام آخرین وصیت امام سجاد و امام حسین (ع) ✅ امام باقر (ع) فرمود: هنگامی‌که پدرم لحظات آخر عمر را می‌پیمود، مرا به سینه‌اش چسبانید و فرمود: (پسر جان! تو را به همان چیزی که پدرم (امام حسین علیه السلام) هنگام شهادت به آن وصیت کرد، سفارش می‌کنم و آن اینکه: یا بنی اصبر علی الحق وان کان مرا : (ای پسر جان! در راه حق، استقامت کن، گر چه تلخ باشد). (233) نیز امام باقر (ع) فرمود: پدرم در لحظات آخر عمر، مرا به سینه‌اش چسبانید و فرمود: پسر جان! تو را وصیت می‌کنم به آنچه پدرم هنگام شهادت به آن وصیت کرد و فرمود: پدرش به آن سفارش کرده‌است: یا بنی وظلم من لایجد علیک ناصرا الا الله : (ای پسر جان، بپرهیز از ظلم به کسی که یاوری در برابر تو جز خدا ندارد). (234) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm