😊 شوخی و مزاح با حاج بخشی
💠 نیروها را برای یک اردو به غرب کشور برده بودیم. یک مدرسه بزرگ را در کرمانشاه گرفته بودیم و نیروها در آنجا مستقر بودند. مدرسه حیاط بزرگی داشت. #حاج_بخشی همیشه با ما بود. او هم خیلی شوخی میکرد و سر به سر بچهها و حتی #حاج_محمدرضا_دستواره میگذاشت. شب که شد حاج بخشی خیلی خسته شده بود، یک پتوی سربازی انداخت و در حیاط خوابید. بعد از چند دقیقه صدای خر و پف حاج بخشی بلند شد.
🔸حاج رضا به من گفت: #تاجیک به همراه 4-3 نفر از بچهها بیا کارتان دارم. ما را بالای سر حاج بخشی برد و گفت آهسته چهار طرف پتو را بگیرید. ما هم این کار را کردیم. با هدایت حاج رضا او را کنار حوض آب که در حیاط بود، بردیم. با فرمان حاج رضا؛ حاج بخشی را وسط آب پرت کردیم. حاج بخشی وقتی از خواب پرید وسط حوض کاملا خیس شده بود و از بدنش آب میچکید. از حوض که بیرون آمد به دنبال رضا میدوید. این حاج رضا؛ قائم مقام فرمانده لشکر بود اما در زمان استراحت نیروها هیچ اثری از فرماندهی در رفتارش نبود.
— (راوی: حبیب تاجیک تعاون لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
🆔 @Defa_Moqaddas