eitaa logo
دفاع مقدس
380 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
881 ویدیو
248 فایل
💠 نیم نگاهی به رویدادهای دفاع مقدس 🌼🌸🍀در قالب: متن، عکس، صوت، فیلم و کلیپ
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شوق شهادت🌹 🎥 فیلم | دلتنگی‌های حاج ،فرمانده لشگر 41 ثارالله(ع) در دوران 💦از فراق یاران و همرزمان شهیدش 🌴🌴در جوار ، ، منطقه 🆔 @Defa_Moqaddas✔️JOIN ✅ به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید
🌷شهیدِبی‌سر ماشالله رشیدی، فرماندۀ ‌گردان ‌سیدالشهدا(ع) از لشکر41 ثارالله-کرمان 🌴در ،حاج فرماندۀ این ‌لشکر بود 🌸و اینک ‌او ‌بر مزار فرماندۀ ‌گردانش 🍀به ‌یاد فداکاری‌ها ‌و ایثار شهید می‌افتد 🆔 @Defa_Moqaddas✔️JOIN ✅ به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏳دوران #دفاع_مقدس 🌿 حاج #قاسم_سلیمانی ، فرمانده‌لشگر41 ثارالله(ع)کرمان در جمع ‌رزمندگان ‌اسلام: 🌸 رمز موفقیت ما ایمان به ‌خداست 🍀پرهیز از مُحَرّمات و اهتمام به واجبات و مستحبّات است @Defa_Moqaddas
🌷 شهید حاج #مهدی_کازرونی یار و همرزم سردار حاج #قاسم_سلیمانی از ابتدای جنگ تا شهادت و مسئول فرماندهی طرح عمليات #لشكر_ثارالله سردار سلیمانی در مورد #شهید کازرونی گفت: من به جرائت قسم می‌خورم ذره‌ای ترس در وجود حاج مهدی کازرونی راه نداشت 🆔 @Defa_Moqaddas
خیلی پیش‌روی کرده بودیم، چند نفر از جلو به طرف‌مان می‌آمدند و قد یکی از آنها، حدود یک متر از بقیه بلندتر بود. همین باعث شده بود که تا هر کدام از بچه‌ها، حدسی درباره‌اش بزنند که کیست. جلوتر که آمدند حاج مهدی را شناختم که روی شانه یکی از عراقی‌ها نشسته و اسلحه‌اش را به طرف بقیه گرفته بود با اینکه هر دو پایش زخمی شده بود، اما پنج عراقی را اسیر کرده و روی شانه یکی سوار شده بود تا به خط خودی برسد. بعدا خودش تعریف کرد که فقط یک گلوله داشته و با همان، یکی از عراقی‌ها را که به طرفش حمله کرده بود می‌زند و بقیه را هم اسیر می‌کند. 🌷 شهید حاج یار و همرزم سردار حاج از ابتدای جنگ تا شهادت و مسئول فرماندهی طرح عمليات 🆔 @Defa_Moqaddas
📆۲۰ آذر ۱۳۷۵ -سالگرد شهادت آزاده جیرفتی محمد شهسواری 🍀 او نیروی لشکر41ثارالله به فرماندهی حاج بود که در به اسارت درآمد. ساعاتی پس از اسیرشدن به دست متجاوزين بعثی، هنگامی که او را برای اعزام به عقبه، به سمت خودروهای عراقی می‌بردند، با مشاهده ده‌ها خبرنگارِ دوربين به دست که اطرافش را گرفته بودند، احساس کرد که رژيم صدام تدارک مفصلی را برای بهره‌برداری از ايران در این عملیات ديده است. در اين‌جا بود که ناگهان چندين بار فرياد زد: «مرگ بر صدام ، ضد اسلام». 🌿 اين حرکت شهید شهسواری، همان شب از تلويزيون‌های سراسر جهان پخش شد و روحی تازه در ميان مسلمانان آزاده‌ای دمید که زير تبليغات سنگين صدام و متحدانش دربارۀ عدم پیروزی ايران، فرسوده شده بودند. اين آزاده سرافراز، سرانجام در سال ۷۵، هنگامی که عازم ماموريت محوله از سوی «لشکر۴۱ثارالله» بود، در مسير «زاهدان» به یارانِ شهیدش پیوست. ┄┄──┄──┄┄──┄ا 🔻رهبر انقلاب: ✳️ سرافرازی و سربلندی، بسته به تلاش و کار و است. یکی مثل - آزاده‌ی سرافراز جیرفتی - به یک چهره‌ی ماندگار در کشور تبدیل میشود؛ نه به خاطر این‌که وابسته‌ی به یک قشر برتر است؛ نه، او یک رعیت‌زاده و یک جوان برخاسته‌ی از قشرهای پایین اجتماع است؛ اما آگاهی و او، او را در چشم مردم ایران عزیز میکند. 📺 آن روزی که ماها پای تلویزیون نشسته بودیم و دیدیم این جوان در چنگ دژخیمان رژیم بعثی صدام و زیر شلاق و تازیانه‌ی آنها فریاد میزند: ((مرگ بر صدام، ضد اسلام))، نمیدانستیم ایشان جیرفتی است؛ نه اسمی از او شنیده بودیم و نه خصوصیتی از او میدانستیم؛ اما همه‌ی وجود ما غرق تعظیم و تجلیل از این شد. 🚩بعد هم بحمدالله به میان مردم و کشور ما برگشت؛ امروز هم به عنوان یک شهید نامدار و نام‌آور در میان ملت ما مشهور است. 💠بنابراین در نظام جمهوری اسلامی، تعیین‌کننده‌ی رتبه‌ی انسانها، است؛ ((انّ اکرمکم عندالله اتقیکم)). ۱۳۸۴/۰۲/۱۷ 🆔 @Defa_Moqaddas
💠خاطره حاج ، از شهید 🌸 هیچ جلسه‌ای، هیچ خلوتی، جلسه دوستانه، جلسه خانوادگی، مسافرتی وجود نداشت كه او یاد باكری و خرازی و همت و این شهدا را نكند. ☘ هیچ نمازی ندیدم، كه احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نكند و پیوسته این ذكر: «یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی» وِرد زبان احمد بود و بعد گریه می‌كرد. 🌼 از دست دادن احمد همه را ناراحت كرد، اما آن چیزی كه بچه‌های جبهه با احمد دلخوش بودند و با رفتن او غمگین شدند این بود كه، احمد تداعی رفتارهای جنگ بود، تداعی خلوص، صفا، پاكی، صداقت بود. 🆔 @Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
3دی 1365 سالگرد #عملیات_کربلای_4 فیلم ناب ازشهدای غواص‌گردان412(رفسنجان)-لشگر41ثارالله(ع) به‌فرماندهی حاج #قاسم_سلیمانی این عملیات لُو رفته بود و لذا منجر به شهادت بسیاری ازنیروها شد @Defa_Moqaddas
💠 سرداران گمنام گردان 410 🌸 عدد 410 در میان رزمندگان کرمانی، جایگاه خاصی دارد. این عدد، شناسۀ گردانی از دلاورانِ کارگرزادۀ بود که در طول دفاع مقدس، حماسه‌هایی شگرفی در نبردهای آبی-خاکی آفریدند. 🍀 اولین فرمانده آن، بود که در عملیات خیبر شهیدش شد. یکی از نیروهایش ماجرایی از او تعریف می‌کند: 🌼 شبی به بچه‌ها گفت: به چادر من بیایید تا با هم وداع کنیم. امشب، شبِ آخرِ من است، این بار می‌روم و شهید می‌شوم. سپس با مختصر غذایی که در گوشه چادر بود اشاره کرد و گفت: بیایید با هم بخوریم. او هم مشغول غذا شد بی آنکه پوتین خود را در بیاورد. یکی از بچه‌ها پرسید: برادر عباس‌زاده، چرا پوتین پوشیده‌اید؟ 🌿 خندید و گفت: وقتی دبستانی بودم، پدرم یک جفت چکمۀ کوچک برایم خرید. من آنها را پوشیدم و خوابیدم. تا صبح خوشحال بودم که فردا می‌خواهم با چکمۀ نو به مدرسه بروم. حالا هم این پوتین‌ها را پوشیده‌ام؛ چون می‌دانم این بار شهید می‌شوم! 🌷 آن شب برایمان حرف زد و وداع کرد. دست ‌آخر هم پوتین‌هایش را درنیاورد و با همان پوتین‌های نو، رفت برای علمیات و همان‌گونه که می‌خواست به آرزویش رسید. 🌻 پس از شهادت عباس‌زاده، حاج فرمانده گردان غواص شد و این درحالی بود که او را برای مسئولیت تیپ در نظر گرفته بودند. امینی هم از مردان عارف‌مسلک لشکر بود که (فرمانده لشکر) ارادتی خاص به او داشت. 🌴 در پی در پی شهادت امینی نیز حاج علی هدایت گردان را به عهده گرفت. او اصالتاً گیلانی بود که در جنگ، به یگان بچه‌های کرمان ملحق و چندی نگذشت که شد فرمانده نامدارترین گردان لشکر یعنی گردانغواص. وی سرانجام در ۱۸ دی ماه ۱۳۶۵ در به فیض عظیم شهادت نائل آمد. 🆔 @Defa_Moqaddas
💠 خاطره حاج از شهید علی ، فرمانده گردان410 (لشکر41ثارالله) ─ شب عملیات، منتظر عبور گردان 410 بودم. تقریباً یک ساعت گذشت و از قایق‌ها خبری نشد. با سرعت خودم را به آنها رساندم. سازمان گردان به هم ریخته بود. بچه‌ها با قایق‌هایِ سنگین مشکل پیدا کرده بودند. به علی عابدینی رسیدم که با گروهان اول حرکت می‌کرد؛ ده تا دوازده نفری که داخل قایق نشسته بودند، با هم پارو می‌زدند، با وجود این، قایق فقط به اندازۀ یک متر جلو می‌رفت. به شدت نگران شدم. با این وضع نمی‌توانستند به موقع به خط دشمن برسند. عابدینی وقتی متوجه نگرانی من شد پرسید: چه ساعتی باید به خط دشمن برسیم؟ گفتم: ساعت دوزاده شب. از برنامۀ زمان‌بندی شده یک ساعت و نیم عقب بودند. با وجود این، با اطمینان گفت: به حول و قوه‌ی الهی، ساعت دوازده به خط دشمن می‌رسیم. با ناراحتی پرسیدم: چطوری؟ گفت: با توکل به خدا قایق را نزدیک قایق من کشید. سرش را جلو آورد و آهسته کنار گوشم گفت: الان کار دیگری می‌شود کرد؟ گفتم: نه... نمی‌شود! گفت: پس راهی غیر از توکل به خدا نیست. وقتی آرامش و اعتماد را در چهرۀ عابدینی دیدم، اطمینان پیدا کردم که به موقع می‌رسند. 🆔 @Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شوق شهادت🌹 🎥 فیلم | دلتنگی‌های حاج #قاسم_سلیمانی ،فرمانده لشگر 41 ثارالله(ع) 💦از فراق یاران و همرزمان شهیدش 🌴🌴در جوار #اروند_کنار ، #نهر_علیشیر ، منطقه #عملیات_والفجر_8 🆔 @Defa_Moqaddas ✔️JOIN
🌷شهیدِبی‌سر،فرماندۀ‌گردان‌سیدالشهدا(ع)ازلشکرثارالله-کرمان 🌴در #زمان_جنگ ،حاج #قاسم_سلیمانی فرماندۀ‌لشکربود 🌸واینک‌او‌برمزارفرماندۀ‌گردانش 🍀به‌یادفداکاریها‌وایثارشهیدمی‌افتد 🆔 @Defa_Moqaddas ✔️JOIN
هدایت شده از دفاع مقدس
💠 سرداران گمنام گردان ۴۱۰ 🌸 عدد ۴۱۰ در میان رزمندگان کرمانی، جایگاه خاصی دارد. این عدد، شناسۀ گردانی از دلاورانِ کارگرزادۀ بود که در طول دفاع مقدس، حماسه‌هایی شگرفی در نبردهای آبی-خاکی آفریدند. 🍀 اولین فرمانده آن، بود که در عملیات خیبر شهیدش شد. یکی از نیروهایش ماجرایی از او تعریف می‌کند: 🌼 شبی به بچه‌ها گفت: به چادر من بیایید تا با هم وداع کنیم. امشب، شبِ آخرِ من است، این بار می‌روم و شهید می‌شوم. سپس با مختصر غذایی که در گوشه چادر بود اشاره کرد و گفت: بیایید با هم بخوریم. او هم مشغول غذا شد بی آنکه پوتین خود را در بیاورد. یکی از بچه‌ها پرسید: برادر عباس‌زاده، چرا پوتین پوشیده‌اید؟ 🌿 خندید و گفت: وقتی دبستانی بودم، پدرم یک جفت چکمۀ کوچک برایم خرید. من آنها را پوشیدم و خوابیدم. تا صبح خوشحال بودم که فردا می‌خواهم با چکمۀ نو به مدرسه بروم. حالا هم این پوتین‌ها را پوشیده‌ام؛ چون می‌دانم این بار شهید می‌شوم! 🌷 آن شب برایمان حرف زد و وداع کرد. دست ‌آخر هم پوتین‌هایش را درنیاورد و با همان پوتین‌های نو، رفت برای علمیات و همان‌گونه که می‌خواست به آرزویش رسید. 🌻 پس از شهادت عباس‌زاده، حاج فرمانده گردان غواص شد و این درحالی بود که او را برای مسئولیت تیپ در نظر گرفته بودند. امینی هم از مردان عارف‌مسلک لشکر بود که (فرمانده لشکر) ارادتی خاص به او داشت. 🌴 در پی در پی شهادت امینی نیز حاج علی هدایت گردان را به عهده گرفت. او اصالتاً گیلانی بود که در جنگ، به یگان بچه‌های کرمان ملحق و چندی نگذشت که شد فرمانده نامدارترین گردان لشکر یعنی گردانغواص. وی سرانجام در ۱۸ دی ماه ۱۳۶۵ در به فیض عظیم شهادت نائل آمد. 🌴 دوران 🆔 @revayate_fath ✔️JOIN ✅ به کانال"روایت فتح" بپیوندید
هدایت شده از دفاع مقدس
💠 خاطره حاج از شهید علی ، فرمانده دلاور گردان ۴۱۰ – لشکر ۴۱ ثارالله (ع) : ─ شب عملیات، منتظر عبور گردان 410 بودم. تقریباً یک ساعت گذشت و از قایق‌ها خبری نشد. با سرعت خودم را به آنها رساندم. سازمان گردان به هم ریخته بود. بچه‌ها با قایق‌هایِ سنگین مشکل پیدا کرده بودند. به علی عابدینی رسیدم که با گروهان اول حرکت می‌کرد؛ ده تا دوازده نفری که داخل قایق نشسته بودند، با هم پارو می‌زدند، با وجود این، قایق فقط به اندازۀ یک متر جلو می‌رفت. به شدت نگران شدم. با این وضع نمی‌توانستند به موقع به خط دشمن برسند. عابدینی وقتی متوجه نگرانی من شد پرسید: چه ساعتی باید به خط دشمن برسیم؟ گفتم: ساعت دوزاده شب. از برنامۀ زمان‌بندی شده یک ساعت و نیم عقب بودند. با وجود این، با اطمینان گفت: به حول و قوه‌ی الهی، ساعت دوازده به خط دشمن می‌رسیم. با ناراحتی پرسیدم: چطوری؟ گفت: با توکل به خدا قایق را نزدیک قایق من کشید. سرش را جلو آورد و آهسته کنار گوشم گفت: الان کار دیگری می‌شود کرد؟ گفتم: نه... نمی‌شود! گفت: پس راهی غیر از توکل به خدا نیست. وقتی آرامش و اعتماد را در چهرۀ عابدینی دیدم، اطمینان پیدا کردم که به موقع می‌رسند. 🆔 @revayate_fath ✔️JOIN ✅ به کانال"روایت فتح" بپیوندید
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | دلتنگی های حاج در فراق یاران و همرزمان شهیدش 🌴 منطقه عملیاتی والفجر هشت 💦 گردان ۴۱۰ – لشکر۴۱ ثارالله (ع) 🆔 @revayate_fath ✔️JOIN ✅ به کانال"روایت فتح" بپیوندید