eitaa logo
دفاع مقدس
380 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
881 ویدیو
248 فایل
💠 نیم نگاهی به رویدادهای دفاع مقدس 🌼🌸🍀در قالب: متن، عکس، صوت، فیلم و کلیپ
مشاهده در ایتا
دانلود
💠رزمندگان نمازجماعت را به شهید #صیاد_شیرازی اقتداکرده‌اند 🔹 مکان: ارتفاعات مرزی بین منطقه پاوه و مریوان 🌼🌸🍀درصف نماز جاویدالاثر حاج احمد #متوسلیان وشهید #ناصر_کاظمی نیز دیده می‌شوند 🆔 @Defa_Moqaddas
💠 🔶 صبح روز دوشنبه ۱۳۶۱ ، ، کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان ، به پادگان زبدانی آمد و خواستار ملاقات با شد. موسوی به گفت: «نیروهای و ها ، سفارتمان را کرده اند و اگر داخل سفارت شوند، همۀ به دستشان میافتد. باید سریع برویم و منهدم شان کنیم.» بلافاصله آمادۀ رفتن شد. گروهی از نیروها از او خواستند تا این را به آنها واگذار کند؛ امّا با لحنی ملایم گفت: «نه ها! خودم باید بروم. شماها آماده باشید که هرچه زودتر برگردید تهران.» (به نقل از کتاب ،ص۷۹۶) ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🔶 ؛ در مورد رفتن به می گوید: . ... با شهید رفتیم پیش حاجی تا بلکه بتوانیم منصرفش کنیم. ملبّس به لباس فرم بود. گفتم: « حاج آقا، ما کوچک شماییم، بگذار ما به جای شما به این برویم. با اینکه خیلی ناراحت بود، سعی می کرد جلوی حاجی لبخند بزند. او هم اصرار کرد؛ امّا انگار نه انگار؛ اصلاً به التماس های ما توجهی نکرد. فقط آن نگاه عمیق و گیرای خودش را برای آخرین بار به ما هدیه کرد و با لحن شمردۀ همیشگی اش گفت: «حضرت امام به بنده امر کرده اند گزارشی از وضعیت شیعیان جنوب بیروت را تهیه کنم و برای ایشان ببرم؛ لذا بهتر است خودم به این مأموریت بروم. بعد در حالی که دستم را می فشرد، گفت: « برادر سعید، دلتان با خدا باشد. به او توکل کنید. هرچه مشیت خداوند باشد، همان می شود. 🆔 @Defa_Moqaddas
📆ا ماه سالروز آزادسازی 🔺روستای مرزی دِزلی، نقطه بسیار مهم و حیاتی در منطقه مریوان به شمار می‌رفت، زیرا پایتخت و پایگاه اصلی ضدانقلاب به شمار می‎رفت و به دلیل همجواری با مرز، با گذشتن از گردنۀ و ارتفاع ، به عراق تردّد داشته و از کمک‌ها و پشتیبانی بی‌دریغ ارتش و رژیم صدّام برخوردار بودند. 💢 از سویی دیگر، دشمن در این منطقه در امنیت کامل بسر می‌برد، زیرا در محاصره کوه‌ها قرار داشت و امکان نفوذ نیروهای نظامی ایران به آنجا وجود نداشت، به‌ویژه آن که جادۀ دزلی-مریوان، از میان تنگۀ بسیار باریک (به طول 2 یا 3 کیلومتر){دره شیطان} می‌گذشت و بنابراین عبور از آن، غیر ممکن بود، زیرا با نگهبانی حتی یک نفر مسلح در بالای تنگه، هیچ جنبنده‌ای نمی‌توانست از آنجا عبور کند. 🔹 در دوران طاغوت، رژیم شاه با حزب دمکرات (به رهبری ملامصطفی بارزانی) در کردستان می‌جنگید. زمانی ارتش شاه به قصد مقابله با نیروهای حزب که در منطقه دزلی مستقر بودند، ستون نظامی خود را از سمت مریوان به راه انداخت ولی به محض رسیدن به تنگه مزبور، از سوی اَکراد مسلّح که در بلندی‌ای مُشرِف به تنگه مستقر بودند، اجرای آتش شد که در نتیجه کل ستون ارتش قتل عام گردید و لذا از دیر باز این تنگۀ فوق‌العاده حساس و استراتژیک را "راه خون" می‌نامیدند. ا▫️▪️▫️▪️▫️ 🌷جاویدالاثر حاج احمد ، فرمانده سپاه مریوان پس از آزادسازی شهر مریوان، در طی عملیات‌های مکرّر، اقدام به پاکسازی مناطق اطراف از لوثِ وجودِ ضد انقلاب نمود. 🔸 دشوارترین مرحله کار، تصرف دزلی بود که مقر اصلی ضد انقلاب به شمار می‌آمد. متوسلیان نقشه‌ای در سر داشت و آن را به هیچ کس نیز بازگو نکرد زیرا امکان لو رفتن آن توسط عناصر نفوذی‌ دشمن وجود داشت. او در اواخر پاییز 1359، عملیات حسّاس آزادسازی دِزلی را به مرحلۀ اجرا درآورد. 🔻 نیروهای متوسلیان طی دو روز پیاده‌روی از آن سوی دریاچه زریوار، به شکل ستون به راه افتاده و پس از عبور از بلندی‌ها و ارتفاعات صعب‌العبور، دشمن را دور زده و به بالایِ سر دزلی رسیدند و مانند عقاب بر سر ضد انقلاب فرود آمده و آنها را غافلگیر کردند. افراد دشمن سراسیمه از رختخواب آرام بلند شده و بی‌هدف به این سو آن سو تیراندازی می‌کردند. درگیری فقط 15دقیقه طول کشید و نیروهای ما حتی یک زخمی هم ندادند. اما نیروهای دشمن تار و مار شده و بسیاری‌شان به اسارت درآمدند. ✳️ به این ترتیب، دِزلی و "راه خون" آزاد شد... و این شاهکار فرمانده دلاور جبهه‌ها حاج احمد و افراد او نظیر:شهید حسین ، شهید رضا ، شهید محمدرضا و ... تا ابد در تاریخ این کشور ماندگار شد. 🆔 @Defa_Moqaddas
📆ا #18_آذر ماه #سال_1359 سالروزآزادسازی #دزلی دِزلی (ازتوابع #مریوان)،منطقه مرزی بسیار مهم وحیاتی ومقر اصلی ضدانقلاب که باتلاش‌وایثار احمد #متوسلیان وشهدایی‌مانند #قجه_ای ، #چراغی، #دستواره..آزادشد 🆔 @Defa_Moqaddas
💠 هم زمان که فرماندار [ ] و رسیدند. انفجار گلوله خمپاره شدت گرفت. یکی از گلوله ها کنار مطلق [ ]، فرمانده سپاه پاوه منفجر شد. فرماندار زمانی به او رسید که او برای همیشه آرام گرفته بود. صافی‌پور سراسیمه رسید و گفت: "دارند از سمت ارتفاع آتشگاه حمله می‌کنند. انگار خیالاتی دارند." او بیشتر در سامان دادن نیروهای بومی فعالیت می‌کرد. فرماندار نگاهی به قیافه پریشان او انداخت و گفت: "آماده شوید که مانع پیشروی آنها شویم." صافی پور جا خورد. فرماندار تفنگ فرمانده سپاه را از روی زمین برداشت و به صورت حرفه‌ای خشاب عوض کرد. به گفت: "نباید امان‌شان بدهید احمد." 🔸 پرید توی محوطه سپاه و نیروها را آماده رزم کرد. شدت آتش خمپاره که بیشتر شد فرماندار رگباری جلو کشید. صافی پور اما هنوز مات و متحیر رفته بود تو نخ رفتارهای حساب شده او که مثل یک نظامی در حال عقب راندن یک گروه مهاجم دمکرات بود. ها تا غرب تپه آتشگاه عقب نشینی کردند. 🔹 فرماندار به تخته سنگی تکیه داد و عرق از صورت پاک کرد. داشت می‌دید نگاه نسبت به او عوض شده است. یادش آمد که با ملاقات دارد. برگشت فرمانداری. بروجردی آمده بود تا رابطه فرماندار و سپاه را نزدیکتر کند. داشت برای تعیین فرمانده سپاه چند شهر نقشه می‌کشید. آخر شب بود که بروجردی رسید. اول رفت سراغ سر و صداهای سفر فرماندار به و بی مقدمه وارد بحث شدند... —(بخشی ازکتاب📚محمد؛ مسیح کردستان - زندگی نامه سردار شهید ) 🆔 @Defa_Moqaddas
💠 پاسگاه از پاسگاه‌های مهم مرزی است که در سه راهی مسیر ارتفاعات تته و دهلیز اورامانات است. ارتفاعات کمانجر، و تخت اورامان هم اطرافش است. از طرف درلی هم قله هسون (قله ایمان) و کوه قلخانی. ضدانقلاب بعد از ، این پاسگاه را هم گرفتند و با کمک توپخانه‌ی عراق بر مسیر - در ارتفاعات تته و پاسگاه ژالانه مسلط شدند. بعد خواست با عملیات سریع ارتفاعات را پس بگیرد که به دلیل سردی هوا نتوانست. نیروهای ۲۳ بهمن ۵۹ راه افتادند برای آزاد کردن ارتفاعات تته و پاسگاه ژالانه (شهدا). باید در این عملیات با سه مانع می‌جنگیدند؛ یکی کمین گاه‌های دشمن داخلی، یکی عراقی‌ها و دیگری ارتفاعات حدود ۳هزار متری و دره‌های عمیق. 📚 کتاب روایت مریوان - تا تته 🆔 Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 صوت | صحبت های حاج احمد در جلسه توجیهی فرماندهان تیپ ۲۷ محمد رسول الله ص - عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) 🆔 @Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 صوت | جلسه توجیهی حاج احمد #متوسلیان ، فرمانده تیپ ۲۷ محمد رسول الله ص برای فرماندهان قسمت ها 🌴 عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) 🆔 @Defa_Moqaddas
⭕️ ا🇮🇱🔥🇮🇱🔥🇮🇱 ◽️ بدین ترتیب، اولین گروه از قوای محمد رسول الله (ص) در غروب روز شنبه، بیست و یکم خرداد ۱۳۶۱ با یک فروند جمبوجت ۷۴۷ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران وارد فرودگاه دمشق شد و مورد استقبال مقامات سوری و مسئولین سفارت ایران در سوریه قرار گرفت. پس از خوش آمدگویی حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر محتشمی پور - سفیر وقت جمهوری اسلامی ایران در دمشق - بلندگوی دستی را به دست گرفت و خطاب به نیروهای اعزامی گفت: ...برادرها، قبل از رسیدن به اینجا، در ایران آنچه گفتنی بود، ما برای شما گفتیم. خیلی کوتاه عرض می کنم. امام عزیزمان فرموده اند باید که از صحنۀ جهان زدوده شود و شما مردان بزرگ، باید این حرف امام مان را جامۀ عمل بپوشانید. ◀️ سخنان شورانگیز با غریو تکبیر نیروهای اعزامی در هم آمیخت. سپس فرمانده قوای محمد رسول الله (ص) ادامه داد: ...برادرها، در حال حاضر دشمن، وسیع ترین تهاجم خودش را علیه سرزمین اسلامی شروع کرده و بر همۀ مسلمانان آزادۀ جهان واجب است که به فریاد مردم مظلوم برسند. ما نیز برای ادای همین تکلیف و تحقق بخشیدن به فرمایش امام عزیز بود که به اینجا آمدیم... من صحبت دیگری با شما عزیزان ندارم. با توکل به خداوند آمادۀ پیاده شدن از هواپیما باشید. ✅ خود از نخستین لحظات ورود نیروهای اعزامی جمهوری اسلامی ایران به می گوید: ... استقبالی که مردم و مقامات سوریه از نیروهای ایرانی کردند، بی نهایت عالی بود. آنها هرگز در باورشان نمی گنجید که ما ایرانی ها، با توجه به مسائلی که مملکت مان با آن درگیر است، خصوصاً مسئلۀ جنگ، به این صورت عملی وارد کار بشویم؛ آن هم در حالی که قبلاً کشورهای عضو به اصطلاح حتی کوچک ترین قدمی در رابطه با کمک به و برنداشته بودند. بر این اساس، وقتی که ما در عمل وارد قضیه شدیم، آمدن نیروهای ما برای همه به شدت گنگ و باورنکردنی به نظر می رسید. 👈 ادامه دارد... 📔 ، ۷۷۶ و ۷۷۷ 🆔 @Defa_Moqaddas
💠 دولت به محض پخش ورود نیروهای ایرانی به دمشق، تدابیر بی سابقه ای اتخاذ کرد. در این باره می گوید: ... بلافاصله بعد از ورود اولین هواپیمای حامل نیروهای ما به آنجا، اعلام آتش بس یک طرفه کرد و این اولین گام بود برای اینکه دست به عقب نشینی تاکتیکی بزند و این امر هم در اینجا پیش آمد که نیروهای وابسته به در خاک مثل و نیروهای مربوط به سرگرد «سعد حداد» و حتی در برنامۀ رادیویی شان بخش فارسی دایر کردند و عجب اینکه بخش فارسی این رادیوها بلافاصله بعد از ورود نیروهای ایرانی، شروع به کار کرد. و مزدوران شان در تبلیغات رادیویی به ما گفتند: شما ایرانی ها چرا آتش بیار معرکه شده اید؟ شما برای اشغال آمده اید!!! عجیب اینکه در عرف های متجاوز و اشغالگر، ما اشغالگر محسوب می شدیم و آنها، ، حامی مردم... 🔹 اعزام قوای محمد رسول الله (ص) به ، در ۳ مرحله انجام گرفت. در مرحله‌ی اول، به همراه تعدادی از نیروها عازم شدند. در حقیقت آنها رفتند تا به عنوان جلودار قوای اعزامی ایران، در دمشق، زمینه را برای اعزام دیگر نیروها آماده کنند. پس از آن، مرحله‌ی دوم اعزام انجام گرفت و سپس حجم زیادی از نیروهای رزمنده به کمک نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، راهی شدند که سرپرستی مجموعۀ سوم را بر عهده داشت. ⬅️ ادامه دارد... 📙 ، صفحه ۷۷۹ 🆔 @Defa_Moqaddas
⁉️ ◻️ نیروهای اعزامی آن شب در محوطۀ زینبیه، ساعتی به نیایش و عزاداری پرداختند؛ اما ماجراهای پس از زیارت بسیار شنیدنی است. جعفر جهروتی زاده روایت می کند: ... مراسم نماز جماعت و خواندن زیارت نامۀ مخصوص حضرت زینب (س) که تمام شد، و ، خواستند نیروها را از حرم مطهر بیرون آورند؛ اما بچه ها دست بردار نبودند؛ با کمک به هزار مشقّت، گریبان آنها را می گرفتند و در حالی که خودشان هم به سختی اشک می ریختند، بچه ها را کِشان کِشان از حرم خارج می کردند. از سوی دولت سوریه، به عنوان محل استقرار نیروها در نظر گرفته شده بود؛ پادگانی بی در و پیکر که بیشتر به «حلبی آباد»! شباهت داشت تا یک پادگان نظامی، اقامتگاه مزبور، نه سرویس بهداشتی درست حسابی داشت و نه از امکانات اولیه‌ی زندگی در آن اثری به چشم می‌خورد. از همه بدتر، سرویس دهی بد بود. آنان اصلاً مراعات موازین مهمان نوازی را نمی کردند و به دلایلی نامعلوم، از پذیرایی این میهمانان مضائقه می نمودند؛ آن مهمان هایی که برای کمک به چند هزار کیلومتر راه را طی کرده و خودشان را به دمشق رسانده بودند تا به زعم خودشان، باری از دوش آنها بردارند. خُب، نبود امکانات اولیه و ضروریی مثل دستشویی و حمام، امری نبود که به سادگی بشود از آن گذشت. از این رو، رفت سر وقت مسئولین سوری و از آنها پرسید: «آخر شما چطور مسلمان هایی هستید که در پادگان خودتان، حمام و دستشویی و سرویس توالت ندارید؟» سوری ها هم جوابی برای این پرسش نداشتند. البته فقدان امکاناتی مثل مواد خوراکی، با خرید غذاهای کنسرو شده که از مغازه های شهر تأمین می شد، قابل جبران بود؛ اما مسئلۀ عدم وجود سرویس های بهداشتی و نظافتی و حتی آب آشامیدنی سالم در داخل پادگان، امری لاینحل مانده بود که می بایست تحمل می شد. ◽️با توجه به اینکه حضرت آیت الله خامنه ای - رئیس وقت شورای عالی دفاع - تأکید فراوانی بر روی شناسایی مواضع قوای اشغالگر داشتند، به محض استقرار قوای اعزامی در «پادگان زَبِدانی»، قبل از هر کاری، اقدام به تشکیل تیم های اطلاعاتی کرد تا مواضع اشغال شده توسط ارتش در «درّۀ بُقاع» را کاملاً مورد شناسایی قرار دهند. مأموریت این تیم ها [...]. همزمان با آغاز شناسایی مواضع ارتش در درّۀ بقاع، چندین جلسه‌ی هماهنگی با مسئولین کشوری و لشکری سوریه نیز برگزار شد تا در خصوص نحوه‌ی به کارگیری نیروهای ایرانی، طی نبردهای آتی علیه تصمیم گیری شود؛ اما از این گونه جلسات، هیچ نتیجه‌ی مطلوبی حاصل نشد. 👈 ادامه دارد... 📙 ، صفحات ۷۸۱ و ۷۸۲ 🆔 @Defa_Moqaddas
💠 ۲۱ خرداد ۱۳۶۱ - اعزام قوای محمدرسول الله(ص)به سوریه - به فرماندهی جاویدنشان حاج احمد متوسلیان 🔺با ورود نیروها به دمشق، برخی مقامات سوری از جمله رفعت اسد، برادر کوچکتر حافظ اسد (رئیس جمهور) و فرمانده وقت نیروهای مسلح با فرماندهان ایرانی همکاری نمی کردند! ➖ سعید قاسمی؛ مسئول وقت واحد اطلاعات و از همراهان متوسلیان چنین توضیح می دهد: ▫️...در آن زمان، کانال ارتباطی قوای ایرانی با ارتش ، رفعت اسد (برادر حافظ اسد که آن زمان فرمانده کل قوای سوریه بود - وی بعدا به جرم خیانت و کودتا به فرانسه تبعید شد) بود؛ او مسئولیت وزارت دفاع و ریاست سرویس های امنیتی ارتش سوریه را برعهده داشت. یک روز رفعت اسد به محل استقرار بچه ها در آمد و در زمین صبحگاه، سخنرانی عجیبی برای ما ایراد کرد. وقتی مترجم برای حرف های او را برای ما ترجمه کرد، همه مات و مبهوت شدیم. حرف های خیلی دیپلمات مآبی می زد و لحنی داشت که اصطلاحاً به آن «ادب سرد» می گویند. این ادب سرد، در مضمون حرف هایش جلب توجه می کرد. سخنرانی او که به پایان رسید، از همان جا ، و سایرین متوجه شدند که قلباً پای کار نیستند و صرفاً مایلند ما یک حضور سمبولیک و غیرفعال در منطقه داشته باشیم. برای همین، حرف ها و موضع گیری هایشان عمدتاً در از تعارف و شعار بود. رفعت اسد خیلی روی مسئلۀ آتش بس اعلام شده از طرف که بعد از ورود ما به ، رهبران دمشق به آن تن داده بودند، مانور می داد. میزبانان سوری ما، با ساده لوحی غیرقابل توجیهی به این ترفند فریب کارانۀ دل خوش کرده بودند. رفعت اسد، یکی به نعل می زد یکی به میخ! از یک طرف، ورد زبانش «آتش بس، آتش بس» بود و از طرف دیگر هم دم به دقیقه روی مسئلۀ ضرورت باقی ماندن بچه های ما در ، با این عنوان که شما عزیزان ایرانی میهمان ما هستید، مانور می داد. دیدیم قضیه، قضیۀ سیاسی بازی، رعایت قواعد دیپلماسی است و مابقی همه تعارف است و شعار؛ اما باز هم مطلب را چندان جدی نگرفتیم و ظرف یک هفتۀ بعد، روند آموزش و توجیه، خودسازی معنوی و عقیدتی و امور روزمره از قبیل صبحگاه و امثال ذلک در دستور کار نیروها قرار گرفت. 🔷 طی مدت حضور نیروها در دمشق، علاوه بر نظارت و مشارکت فعال بر روند شناسایی خطوط مقدم جبهه «بُقاع»، چند مانور شهری هم برای نیروها ترتیب داد. در مانوری که روز جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ در شهر دمشق برگزار شد، نیروها با نظم و انضباطی خاص، جهت شرکت در مراسم نماز جمعه به مسجد اموی رفتند. آنان در صفوفی متشکل و منظم، دوشادوش مردم دمشق، نماز وحدت آفرین جمعه را اقامه کردند و سپس جهت زیارت (ع) روانۀ آنجا شدند. این مانور خیابانی نیروها، برای اهالی پایتخت بسیار عجیب و تکان دهنده بود. در بازار حمیدیه، مردم دمشق، از کوچک و بزرگ اشک شوق می ریختند. 👈 ادامه دارد... 📕 ، صفحه ۷۸۲ و ۷۸۳ 🆔 @Defa_Moqaddas
💠 🔶 صبح روز دوشنبه ۱۳۶۱ ، ، کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان ، به پادگان زبدانی آمد و خواستار ملاقات با شد. موسوی به گفت: «نیروهای و ها ، سفارتمان را کرده اند و اگر داخل سفارت شوند، همۀ به دستشان میافتد. باید سریع برویم و منهدم شان کنیم.» بلافاصله آمادۀ رفتن شد. گروهی از نیروها از او خواستند تا این را به آنها واگذار کند؛ امّا با لحنی ملایم گفت: «نه ها! خودم باید بروم. شماها آماده باشید که هرچه زودتر برگردید تهران.» (به نقل از کتاب ،ص۷۹۶) ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🔶 ؛ در مورد رفتن به می گوید: . ... با شهید رفتیم پیش حاجی تا بلکه بتوانیم منصرفش کنیم. ملبّس به لباس فرم بود. گفتم: « حاج آقا، ما کوچک شماییم، بگذار ما به جای شما به این برویم. با اینکه خیلی ناراحت بود، سعی می کرد جلوی حاجی لبخند بزند. او هم اصرار کرد؛ امّا انگار نه انگار؛ اصلاً به التماس های ما توجهی نکرد. فقط آن نگاه عمیق و گیرای خودش را برای آخرین بار به ما هدیه کرد و با لحن شمردۀ همیشگی اش گفت: «حضرت امام به بنده امر کرده اند گزارشی از وضعیت شیعیان جنوب بیروت را تهیه کنم و برای ایشان ببرم؛ لذا بهتر است خودم به این مأموریت بروم. بعد در حالی که دستم را می فشرد، گفت: « برادر سعید، دلتان با خدا باشد. به او توکل کنید. هرچه مشیت خداوند باشد، همان می شود. 🆔 @Defa_Moqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
💠 پاسگاه از پاسگاه‌های مهم مرزی است که در سه راهی مسیر ارتفاعات تته و دهلیز اورامانات است. ارتفاعات کمانجر، و تخت اورامان هم اطرافش است. از طرف درلی هم قله هسون (قله ایمان) و کوه قلخانی. ضدانقلاب بعد از ، این پاسگاه را هم گرفتند و با کمک توپخانه‌ی عراق بر مسیر - در ارتفاعات تته و پاسگاه ژالانه مسلط شدند. بعد خواست با عملیات سریع ارتفاعات را پس بگیرد که به دلیل سردی هوا نتوانست. نیروهای ۲۳ بهمن ۵۹ راه افتادند برای آزاد کردن ارتفاعات تته و پاسگاه ژالانه (شهدا). باید در این عملیات با سه مانع می‌جنگیدند؛ یکی کمین گاه‌های دشمن داخلی، یکی عراقی‌ها و دیگری ارتفاعات حدود ۳هزار متری و دره‌های عمیق. 📚 کتاب روایت مریوان - تا تته 🆔 Defa_Moqaddas