eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
825 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
دو دیده از غم نادیدن تو دریا بود تویی که ماه رخت مقتدای شبها بود کجا قدم زده بودی کجا گذر کردی که دیدن مـه رویت مرا تمنا بود میان سلسله ی عاشقانتان دیدم پر از تبار زلیخـا و قـوم لیلا بود به سردی شب چله دل سیاه مرا فقط شراره ی عشق رخ تو گرما بود به صبح سرد زمستان دل بهاری تو همیشه دل به خیالت پر از تماشا بود شبی که با تو نشستم به کنج خلوت خویش به از هزار نشستن به شام یلدا بود خدا کند که بگویی به صبح روز جزا که این غلام سیه رو، بود : بین‌این‌آشفتگی‌هابیشترحس‌میکنیم جای‌خالی‌کسی‌رادرجهان‌این‌روزها..💔 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست اصلا برای آمدنش بی‌قرار نیست گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟ وقتی که دل به شوق وصالش دچار نیست روزی هـزار بار دلـش را شکسته‎ام اینگونه‌ زیستن ادب نیست همسایه‎ای گرسنه و اهل محله خواب یعنی در این محله کسی سفره‎دار نیست آخر چقدر در پی دنیا دویده‎ایم باور کنید حرص‌زدن افتخار نیست امروز اگر که توبه نکردم چه می‎کنم فردا که زیر خاک مرا اختیار نیست؟ ای دل به هوش باش ببین چرخ روزگار خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد گریه برای عاشق دلـداده عـار نیست : روز وصلت باید از شرم‌ آب‌ گردیدن‌ که‌ما در فراقت زندگی‌ کردیم‌ و جانی‌ داشتیم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
بی تو چقدر غصه به عالم اضافه شد باران گرفت و بر دل من غم اضافه شد بالا گرفت دردم و بر زخم انتظار با دست مهربان تو مرهم اضافه شد میخواستم به یاد تو باشم شبانه روز اما بر اضطرارِ دلم کم اضافه شد لعنت به نفْس ِشعله وری که تمام عمر هم بست دست و بال مرا، هم اضافه شد اصلا برای گریه ی بر داغ دیدنت بر چشم ِ کعبه، چشمه ی زمزم اضافه شد با دست کردگار به خیلِ زنان اگر یک زن به نام ِ حضرت مریم اضافه شد تنها بهانه بود که عیسی بیاورد اینگونه در سپاه تو آدم اضافه شد ذکر «بنفسي أنت» به روی لبم نشست در قلب من هوای تو هردم اضافه شد این هفته هم به جمعه رسید و نیامدی بر غیبتت دوباره گمانم اضافه شد : سحرِ جمعه ، هرجایی به دعا محتاجیم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
شرمنده ام شرمنده از شبهای هجرانی حق میدهم من را دگر از خود نمیدانی فکر تو کم بودم تو خیلی فکر من بودی خیرت رسیده به گدا پیدا و پنهانی موی سپید نوکرانت هم نمایان شد پس کی به پایان میرسد این راه طولانی شهری که جای تو نباشد جای باران نیست تو نیستی در شهر ما و نیست بارانی امروز و فردا کردنم برد آبرویم را دیگر نمانده وقت توبه وقت جبرانی هرقدر میخواهی بزن حرفی ندارم من اما فقط قولی بده رو برنگردانی در را بروی میهمان بستیم و خندیدیم آه ای مسلمانان چه شد رسم مسلمانی ای کربلایی! زیر قبه یاد کن مارا محتاج محتاجیم، ماییم و پریشانی : به‌هر‌دعا‌که‌توانم‌تو‌را‌همیشه‌بخوانم الاکه‌روح‌دعـــــایی‌خداکند‌که‌بیایی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
رفته ای در سفر و آمدنت دیر شده مشکلی هست مگر باعث تأخیر شده؟ سالها می گذرد غایبی از دیده ی ما نکند چشم تو از دیدن ما سیر شده؟ حالمان حال خوشی نیست بیا ای جانا زندگی بی تو دگر سخت و نفسگیر شده دور دیدند تو را بر سر اُمَّت آقا... دشمن دین به خودش آمده و شیر شده جُرم و تقصیر ز ما بوده و هست آقاجان که دعای فرجت فاقد تأثیر شده ما اگر بد شده ایم، خاطر زهرا برگرد مادرت قامت خَم از غم تو پیر شده آه برگرد به آن رأس جدا بر سرِ نی به همان جسم که بازیچه ی شمشیر شده تشنه ی ذکر تو هست حسین طالب خون خدا، آمدنت دیر شده : چون کودکی که گم شده در ازدحام شهر دنبال رد پای تـو هر میـدوم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
میـان گریه ی حـسرت مـرا تماشا کن مرا که گـم شـده ام در گـناه، پیدا کن تو با گـذشت تـرین، فرد روزگارانی بــیا و بـا دل پـر غصـــه ام مدارا کن مرا که بنده ی خوبی نبوده ام، یک بار به زور هم که شده جزء نوکران جا کن چـقدر اشـک شمــا را درآورم، اصلا وجود تار مـرا، از ســر خودت وا کن کسی که گریه ندارد فقیر بالذات است کـویر چــشمـهـای مـرا مثـل دریا کن تو اشک چشمهای مرا دوست داری پس هـمیشه دیده ی من را به اشک زیبا کن برای آنکه دل ِ سنگ هم شود بی تاب خودت صدای مرا بین روضه گیرا کن مـرا شبیـه شهیــد شکسته پهلویی شبـی مـسافـر قبـر کبود زهرا کن حرم نرفته ام امسال عقده ای شده ام به حـق مـادرتان، کــربلامو امضـا کن : میان تلخی این روزگار دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
ازجمعه های بی تو چه دلگیرمیشوم جان خودم ز جان خودم سیرمیشوم با هر نفس که میکشم اقرار میکنم از این نبودنت به خدا پیر میشوم   گر با دل خراب رسیدم به محضرت چونکه فقط به دست تو تعمیرمیشوم  از اینکه انتظار تورا میکشم ببین از مردمان شهر چه تحقیر میشوم   فکر ندیدنِ تو رهایم نمی کند پس حق بده اینهمه درگیر میشوم  تنهانه جمعه هاکه تمامی طول سال از روزهای بی تو چه دلگیر میشوم : هر که در بادیه ی عشق تو سرگردان شد همچو من در طلبت بی سر و بی سامان شد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست تحمّل غم هجر تو در توانش نیست کسی که سوخته از انتظار می‌داند دل از فراق تو جسمی بُوَد که جانش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضر چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟ کسی که درک کند دولت حضور تو را نیاز گوشه‌ی چشمی به دیگرانش نیست نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت که بی حضور تو حاجت به این و آنش نیست به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست بهارِ زندگی‌ام در خزان نشست؛ بیا بهار نیست به باغی که باغبانش نیست کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن، که کسی به جز تو باخبر از قبر بی‌نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش بردار پسر که بی‌خبر از مادرِ جوانش نیست : مادرت در پشت در فرمود: مهدی جان بیا منتقم بر زخم پنهانی ندارم جز خودت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
باز حسرت به دلم ماند و نیامد یارم او چه کرده است ندانم همه شب بیمارم نیت روزه نمودم که به مِی لب نزنم یاد رخساره ی تو شد سبب افطارم گر بُود صفحه ی روشن به کتاب عمرم لحظاتی ست که خرج تو شده ای یارم بس که از وصف تو گفتم همه مشتاق تواَند لیک پرسند چگونه است رخ دلدارم کاش تصویر گناهم به دو چشم تو نبود تو به رویم نزدی من خجل از کردارم گر نشانی ز تواَم بود همه رفت از دست کاروان رفته و من گمشده ی دیدارم از تو دلگیر شوم گر به سرایم آیی خواب باشم بروی و نکنی بیدارم آرزویم همه این است که در خیمه ی تو بنگـرم از کـرمت بنده ی خدمتکارم : مثل هر جمعه دلـم حس عجیبی دارد حس دیدار تو این جمعه کمی بیشتر است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
شبی به حال دل ما نظر کنی بد نیست تفقّدی به گـدایت اگر کنی بد نیست سه شنبه های من و جمعه های تو باقیست نظر به گمشده ی دربدر کنی بد نیست برای دیدنتان سالـها سفر کردیم برای دیدن ما هم سفر کنی بد نیست تمام بتکده ها را، اگر بیایی و نذر تبر کنی بد نیست نگاه روشن تو جوشن کبیر من است از این اسیرِ بلا دفع شرّ کنی بد نیست خدا کند که به درد ظهورتان بخورم مرا برای وجودت سپر کنی بد نیست نشسته ام به امیدی ببینمت یک بار شبی ز کوچه ی ما هم گذر کنی بد نیست : مثل هر جمعه دلـم حس عجیبی دارد حس دیدار تو این جمعه کمی بیشتر است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
باز حسرت به دلم ماند و نیامد یارم او چه کرده است ندانم همه شب بیمارم نیت روزه نمودم که به مِی لب نزنم یاد رخساره ی تو شد سبب افطارم گر بُود صفحه ی روشن به کتاب عمرم لحظاتی ست که خرج تو شده ای یارم بس که از وصف تو گفتم همه مشتاق تواَند لیک پرسند چگونه است رخ دلدارم کاش تصویر گناهم به دو چشم تو نبود تو به رویم نزدی من خجل از کردارم گر نشانی ز تواَم بود همه رفت از دست کاروان رفته و من گمشده ی دیدارم از تو دلگیر شوم گر به سرایم آیی خواب باشم بروی و نکنی بیدارم آرزویم همه این است که در خیمه ی تو بنگـرم از کـرمت بنده ی خدمتکارم : مثل هر جمعه دلـم حس عجیبی دارد حس دیدار تو این جمعه کمی بیشتر است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
نوشته‌اند دلم را برای خون جگری بدون گریه زمانه نمی‌شود سپری نیازمند تکامل به گریه محتاج است درخت آب ندیده نمی‌دهد ثمری دو فیض، توشه ی راه سلوک عاشق هست و هزار نافله خواندن چه فایده دارد اگر نداشته باشد به عاشقان نظری به هر دری که زدم باز پشت در ماندم بس است در زدن من، بس است در به دری برای بنده خریدن بیا سر بازار چه خوب می‌شود این مرتبه مرا بخری بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری همیشه خیر قنوت تو می‌رسد به همه اگر چه نام مرا در نوافلت نبری خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد دعای من به خودم هم نمی‌کند اثری : شده نزدیک که هجران تو مارا بکشد اشتیاق تو مرا سوخت کجایی آقا سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام