📚 #حکایتی_زیبا_ازحضرت_عیسی(ع)
🔹حضرت عیسی بن مریم علیهالسلام با جمعی در جائی نشسته بود، مردی هیزمشکن از آن راه با خوشحالی و خوردن نان میگذشت،
حضرت عیسی علیهالسلام به اطرافیان خود فرمود: شما تعجب ندارید از این که این مرد بیش از یک ساعت زنده نیست....
ولی آخر همان روز آن مرد را دیدند که با بستهای هیزم میآید تعجب کردند و از حضرت علت نمردن او را پرسیدند.
او بعد از احوالپرسی از مرد هیزمشکن، فرمود: هیزمت را باز کن، وقتی که باز کرد مار سیاهی را در لای هیزم او دید، حضرت علیهالسلام فرمود: این مار باید این مرد را بکشد ولی تو چه کردی که از این خطر عظیم نجات یافتی؟
گفت: نان میخوردم، فقیری از مقابل من گذشت، قدری به او دادم و او درباره من دعا کرد.
حضرت علیهالسلام فرمود: در اثر همان دستگیری از مستمند خداوند این بلای ناگهانی را از تو برداشت و زندگیت را ادامه میدهی
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist