eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
785 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
هرکه سوز جگر و اشک روانش دادند بر سرکوی مناجات امانش دادند آنکه گردید نظر کرده ی صاحبنظران جلوه ی حضرت معشوق نشانش دادند دیده ای را که مطهر شده با اشک سحر جام وصلی ز سبوی رمضانش دادند آن دلی را که عیارش به دعا خالص شد نیمه شب وقت مناجات زبانش دادند زیر و رو می کند عالم، نفس آن واعظ که ز انفاس فن بیانش دادند بنده ای که شده تسلیم به تقدیر خدا هرچه دادند به ابرار همانش دادند باغ آن سینه که شد زنده به باریدن اشک سبزیِ عشق به اوقات خزانش دادند نوکری را که ملقب شده بر نام ظلّ رحمانیّت عرش مکانش دادند هرکه خود را برساند مستقیماً ز خدا برگ امانش دادند با سلامی همه عشاق بریزند به هم آنکه با دست حسین لقمه ی نانش دادند : 💔 شهره ی شهر شدم، بس که ز عشقت آقا هرکجا رفتم و گفتم، .... سلام عليكم ورحمة الله، صبحتون بخير
دارند عجب حال و هوایی، سینه زنها در قلبشان باشد نوایی، سینه زنها عالمی دارند با خود با قاب عکس کربلایی، سینه زنها با و یاحسین پرواز کردند تا گوشه ی صحن و سرایی، سینه زنها لبیک می گویند بر دارند حس با وفایی، سینه زنها جز هیئت ارباب جایی که ندارند پس میرسند اینجا به جایی سینه زنها دورند اگر از مرقدش، غصه ندارند در سینه دارند یک بنایی سینه زنها دمهایشان، احیا کند مثل مسیحا دارند عجب سوز صدایی سینه زنها هر درد درمان می شود در روضه خانه دارند یقین دارالشفایی، سینه زنها : 💔 حرمی باشدومن باشم واشکی کافیست سرمان گرم حسین است همین مارابس سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
نمی فهمد کسی حال مرا این روزها آقا دلم تنگ است تنگ روضه های کربلا آقا شدم دور از بهشت روضه ات، تنها و سرگردان شبیه پیرمردی خسته حال و بی عصا آقا جهان بی روضه جای زندگانی نیست، یک لحظه جهان، بی اشک و روضه می شود زندان ما آقا قفس تنگ و نفس تنگم، چنان ماهی که افتاده به روی خاکهای گرم، بی آب و هوا آقا همیشه اشکهایم شوق زنده ماندنم می داد مگیر از عمر من این شوق را محض خدا آقا اذان عشق می بارد هنوز از مأذن هیأت نمی خواهم نماز گریه ام گردد قضا آقا برایت روضه می خوانم الا ای کشته ی گریه فدای زخم زخم پیکرت ای سرجدا آقا سیاهی پا به روی سینه ات بگذاشت اما دید نمی افتاد از لبهای خونینت دعا آقا مرا در بیت آخر میبری آنجا که دید تنت افتاد زیر دست و پای نیزه ها آقا : آتش گرفته دل، ز هوای تو دارد بهانه ی باصفای تو آقا دوای زخم دلم یک است جان میدهم به خاطر تو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
حال و روزش با نوای عشق بهتر می‌شود هر که چشمش در میان روضه ها تر می‌شود این دل سنگم که جای خود، شنیدم از کسی ریگـهای دشت با نام تو گوهر می‌شود نوکری پستم ولیکن دلخوشم از اینکه من روزگارم با غلامی شما سر می‌شود از شما دورم ولی شبهای جمعه این دلم می‌پرد تا صحن تو، مثل کبوتر می‌شود با نوای و ذکر شور دل اسیر نامـهـای دو برادر می‌شود کاروان را باز گردان ای عزیز در همین جا قلب زینب زار و مضطر می‌شود بازگـرد آقـا کـه با دست پلید حرمله غنچه‌ی شش‌ماهه‌ی باغ تو پرپر می‌شود : کـربلا و شبِ جمعــه حرمِ حضرتِ عشـق در  کجا  بوده چنین بخت میسّـــــر باشد در حرم  روضه ی مقتل چقدر می چسبد چه شود مرثیه خوان حضرتِ مادر باشد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
به نام آنکه دلم را زده به نام حسین که جلد کس نشوم تا که هست بام حسین خوش است اینکه شب جمعه جان دهم از شوق بدون دغدغه در پاسخ سلام حسین غلام همت آنم که زیر چرخ کبود به  لطف بندِ تعلق، شده غلام حسین چقدر حال جهانِ مرا عوض کرده شده‌ست گریه به کام من و به نام حسین برای گریه نبود و به لطف توبه نبود خدا گذشت از آدم به احترام حسین به این امید که یک جمعه عاقبت بدمد به برق تیغ دعا صبح انتقام حسین : 💔 کی شود قسمت من هم بشود کرببلا دلم عطرِ حرمِ شاهِ ولا می خواهد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
چه می شود که مجال عبادتی می شد نصیب حلقه به گوشت لیاقتی می شد قدیمها که کمی صاف و ساده تر بودم پس از شکستن دل استجابتی می شد چه خوب چشمه ی چشمم همیشه جاری بود همین که محضرتان عرض حاجتی می شد زمان شور حسینی شعور غالب بود میان سینه زنی ها کرامتی می شد خلاف حالت امروز طعم نان شبم شبیه طعم غذاهای حضرتی می شد به زیر بیرق عباس قد کشیدم من همیشه فرصت عرض ارادتی می شد به این گدای شکسته هنوز امیدی هست اگر که قسمتم آقا زیارتی می شد من و تو و حرم و لحظه های رویایی میان شاه و گدا گر رفاقتی می شد : دلم گرفته و درد فراق درد کمی نیست خلاصه اینکه دوباره به کـربلا برسانم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
روی جسمش نیزه و تیر و سنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر، با چڪمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لگدهای سَنان تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه‌ ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعلها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه‌ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه‌ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سر، کار آسانی نبود از قضا این کار ار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت، بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود دخترش کنج خرابه ناگهان تبخال زد چون که یاد ضربه‌های خیزران افتاده بود : دست و پا كمتر بزن خيلى اذيت مى شوم مى شود زير لگد چشمى به خواهر وا كنى بى حيا آهسته تر، آهسته تر خنجر بزن كاشكى از گريه هاى مادرش پَروا كنى سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
کوله بار معصیت دارم ببین دلواپسم باز هم درمانده ام خوردم زمین دلواپسم دل به بیگانه سپردم قسمتم آخر نشد تا که باشم باتو یک شب همنشین دلواپسم بسکه از تو دور ماندم شاهدی آخر دلم با ریا و بی حیایی شد عجین دلواپسم بد ضرر کردم که وابسته به این دنیا شدم تیره شد قلبم که حالا این چنین دلواپسم شهر پر شد ازگناه و بی تفاوت مانده ام وای بر من که ندارم دردِ دین دلواپسم دربه رویم باز کن آقا که غیر از خانه ات دائما شیطان نشسته در کمین دلواپسم میشود لطفی کنی آقا بگویی میرسی در کنارم لحظه های واپسین دلواپسم تو فقط دست مرا بگذار در دست حسین راهی ام کن کربلا در اربعین دلواپسم : هوشِ من را هوَس کربُبلایش بُرده شب جمعه شده و بویِ حرم می آید سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
بادها عطر خوش پیرهنش را بردند سوختند و خبر سوختنش را بردند نیزه ها بر عطشش قهقهه سر میدادند زخمها لاله ی باغ بدنش را بردند دشنه ها دور و بر پیکر او حلقه زدند حلقه ها نقش عقیق یمنش را بردند این عطش یوسف معصوم کدامین مصر است که روی نیزه بوی پیرهنش را بردند تا که معلوم نگردد به کدام آئین است اهل صحرای تجرّد کفنش را بردند بادها سینه زنان زودتر از خواهر او تا مدینه خبر آمدنش را بردند یوسف آهسته بگویی که نمیرد یعقوب گرگها یوسف گل پیرهنش را بردند : هرچه می‌خواهی بگیر از من، ولی ای باوفا گریه‌های روضه‌ی گودال را از من نگیر سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
یا بسوزان در میان شعله خاکستر شوم یا ببخش این بنده را، آدم شوم، بهتر شوم بنده‌ی بد را زدن کاری ندارد، تو نزن جای آن، راهم بده در خانه‌ات نوکر شوم من "قیامت" پیش‌ِرو دارم که گریه می‌کنم وای اگر آن‌روز عریان وارد محشر شوم هر عذابی هست، باشد من تحمل می‌کنم نه نمی‌خواهم که ننگِ آلِ پیغمبر شوم رحمت تو بیشتر از این گناهان من است مرگ‌ بر من، گر که یک لحظه جدا زین دَر شوم من از اول خاک بودم، خاکِ نعلین علی پس خدا! نگذار تا روزی که هستم زَر شوم ای گنهکاران! گرفتاران! علیکم بالنجف دارم امشب می‌روم در محضرش قنبر شوم فاطمه امشب می‌آید کربلا پیشِ حسین کاش من‌هم همسفر با حضرت مادر شوم یا بُنیَّ! دِشنه دَست اَز حَنجر تو بَر نَداشت حَق بِده اَز داغِ ذِبحت دَم‌به‌دَم مُضطر شَوَم : اگرچه غرق گناهم ولی دلم طفلی ست که میشود شب جمعه بهانه گیر حسین سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
گل از گلم وا می‌شود در هر شب جمعه غم از دلم پا می‌شود در هر شب جمعه گلهای اشکم با سلام گریه‌داری باز تقدیم آقا می شود در هر شب جمعه زخمی که از دوریِّ تو دیگر شده ناسور کم‌کم مداوا می‌شود در هر شب جمعه وقتی خدا از عرش می‌آید به دیدارت صحن تو غوغا می‌شود در هر شب جمعه با ناله‌های " یا بنیَّ " " یا بنیَّ " باز خون بر دل ما می‌شود در هر شب جمعه تا روضه‌خوان می‌گوید از شرحِ وداعِ تو غم تا کمر تا می‌شود در هر شب جمعه جمعه تو را کشتند پس " عَجّل فرج " گفتن با گریه معنا می‌شود در هر شب جمعه پیراهن خونین و صد چاکت که با مهدی‌ست تحویل زهرا می‌شود در هر شب جمعه میراثی از چشم کبود حضرت یاس است چشمی که دریا می‌شود در هر شب جمعه : 💔 شب جمعه شده و باز سلامي از دور كاش فطرس خبر پاسخ آن را بدهد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
از اسب واژگون شدی اما بلند شو خورشید خاک خورده ی صحرا بلند شو گیرم که شمر روی تن تو نشسته است بر هم بزن قواعد و از جا بلند شو باجسم چاک چاک مزن چنگ روی خاک تنها امید خیمه ی زنها بلند شو دارند می زنند عصا به تو پیرمردها از دستشان بگیر عصا را بلند شو تا اسبها به روی تنت تاختند، شمر با ریشخند گفت: که حالا بلند شو از آب هم مضایقه کردند کوفیان ای تشنه ی مقطع الاعضا بلند شو مادر رسیده آبرویش را بخر حسین یک بگو و ازین جا بلند شو این خاکها مناسب این خواب ناز نیست آتش گرفته خیمه ات آقا بلند شو : چقدر بوسـه به مُهـرت زدم و می ترسم خـدا نکــرده مرا بت پرست بنویسند گناه اگر دل تنگ است و عشقِ شش گوشه بگو دُرُشت و به صد نازِ شصت بنویسند سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
روزی به پات غم نخورم شب نمی شود این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود مُردن به پای  ، ملاک تَقَرُّب است پروانه تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود حُر را ادب به مرتبه ی حُرّیَت رساند هرگز قفس سرای مودب نمی شود در بارِگاه شاه، یکی جُون می شود هر نوکری، غلامِ مُجَرَّب نمی شود هیئت کلاس برای ماست جز او کسی معلم مکتب نمی شود این روضه ها ستون بنای تشیُّع است مذهب بدون روضه که مذهب نمی شود هرکس که صحبت از تو کند، گریه می کنم دیوانه پیش خلق مُعَذَّب نمی شود ما گریه کرده ایم ولی هیچ گریه ای مانند گریه بر غم نمی شود قربان جسم دَرهَم شاهی که اهل دِه هر کار می کنند مرتب نمی شود : روضه خوانت میشوم با روضه ای تک مصرعی بر زمین بودی و بر جسـم تـو پیـراهـن نبود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
هر شب جمعه که دلتنگ زیارت میشوم  میروم در گوشه ای غرق عبادت میشوم  یا سلامی میدهم از بام خانه بر حرم چون کبوتر راهیه صحن و سرایت میشوم  با دوبال حسرتم پر میكشم تا شهر عشق تا که مهمان تو و گنبد طلایت میشوم من کبوتر نیستم هستم کلاغی رو سیاه گر بخواهی ام، غلام رو سیاهت میشوم مثل جون و مثل عابس، مثل مسلم، مثل حر گر دهی رخصت مرا، من هم فدایت میشوم  گر برات کـربلایم را به دستانم دهی تا قیامت وامدارت میشوم  چون قسم دادم تو را بر نام زهرا، مادرت مطمئناً شامل لطف و عطایت میشوم : 💔 شب جمعه ست دلم دوروبر کرببلاست حسرت پیر غلامت، سفر کرببلاست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
بر شاه تشنه نیزه و شمشیرها زدند چون ماجرای کوچه به او بی هوا زدند آنانکه در مدینه نبودند آمدند مُحکم به روی پهلوی او ضرب پا زدند سر دسته ی اراذل کوفه اشاره کرد یکباره با اشاره ی آن بی حیا زدند تشویق می شدند کسانی که میزدند او را میان هلهله با مرحبا زدند بودند نان خور پدر و جدّ او ولی این صید را طایفه ای آشنا زدند جز سنگ و تیر و نیزه و تیغ این درنده ها با هرزه گی به معرکه با ناسزا زدند در پیش چشم خواهر او بین قتلگاه بر جای جای پیکر او هر کجا زدند عبّاس تا که بود که جرأت نداشتند شه را جدا زچشم یلِ با وفا زدند با پا به روی سینه ی زخمش پریده و با قهقهه چقدر به او بی اِبا زدند بازی شان گرفت که تا خنده ای کنند با پنجه بر محاسن خون خدا زدند تا ضربه ی دوازدهم هِی ادامه داد بی وقفه ضربه تا که سرش شد جدا زدند بر روی خاک با شکم افتاده بود چون دیوانه وار گَردن او از قفا زدند زینب رسیده بود که خاکی بسر کند با پشت دست خواهر او را چرا زدند یک عدّه پیرمردِ سیه دل رسیده و با نیّت ثواب به او با عصا زدند : ز وصف حالت زینب زبانماݧ لال است گریز روضه چرا باز سمت گودال است؟ کشید خنجر و بر سینه ات نشست و... ونوکرت دوباره بدحال است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
میرسد روضه به یک طشت خدا رحم کند خیزران کاش به زخم دل ما رحم کند چند جای لبت از چوب ترک خورده حسین زخم چشمان ترت باز نمک خورده حسین با سرت خنده کنان حرمله بازی می کرد خیزران با دل یک قافله بازی می کرد مگر از خاطره ام میرود آن بزم عذاب میچکید از لب آن مردک سرمست شراب خواهرت میرسد از راه طنابی بر دست دشمنت دور سرت پیک شرابی در دست مست بود و به دهانش غزلی کفر آمیز تکیه می کرد به ضرب المثلی کفر آمیز دخترت خواست روی پنجه ی پا برخیزد به تماشای تو در طشت طلا برخیزد هرچه کردم نگذارم به تو سوگند نشد خیزران از لب و دندان تو دل کند نشد : 💔 بیا دو آیه بخوان، غم شود فراموشم بجای بالای نیزه، بیا در آغوشم😭 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
در هر قنوت، وقت دعا گریه کرده ام تنها به یاد کرب و بلا، گریه کرده ام جایی به غیرِ روضه ی تو، گریه خوب نیست در هر کجا، همیشه به جا گریه کرده ام پای "هَجا" "هَجای" شما پیرتر شدم "حا" "سین" و "یا" و "نونِ" تو را گریه کرده ام با روضه های تو که به جای خودش حسین با عکس کـربلای شما، گریه کرده ام روز ازل که مجلس روضه به عرش بود با روضه های شخصِ خدا، گریه کرده ام تا سوز ناله ام نشود زحمتِ کسی هرنیمه شب، بدون صدا، گریه کرده ام این تیرِ اشکها به هدف خورده غالبا هر چند، با تمام خطا گریه کرده ام خواب و خوراک من به فنا رفت، بی حرم گاهی شده بدون غذا، گریه کرده ام گفتی به دوستم تو بیا، غبطه خوردم و با جمله ی "تو نَه ، تو نیا" گریه کرده ام : 💔 غم‌عشـق‌تومراکشـت، ولی حرفی نیسـت عمردرعشق‌توخوب‌اسـت‌به پایان‌برسـد😭 سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
خسته ی خسته ام ای یار چه باید بکنم رفتم از یاد تو انگار! چه باید بکنم این دوماه از کف من رفت و‌ نکردم کاری وای از غفلت بسیار،  چه باید بکنم اهل دل با تو شب خویش سحر میکردند منِ محروم ز دیدار چه باید بکنم با همه خوب شدم با تو ولی بد بودم چشم‌ من بود به اغیار چه باید بکنم هرچه گفتی تو به من‌ گوش ندادم! العفو! شدم امروز گنهکار چه باید بکنم مثل هربار زدم زیر قرارم با تو تو بگو تا که من اینبار چه باید بکنم نروم کرببلا خاک به سر خواهم شد تا روم محضر دلدار چه باید بکنم؟ : برای من که بهشتم فقط گـدایی توست بهشت را چه شباهت به یک شب حرمت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
روسیاه آمده در این دل شب در وا کن مهربان عیب نداردکه مرا دعوا کن قدرنشناس منم باهمه خوبم جز تو لااقل با من بد مثل خودم بد تا کن من خودم معترفم بنده ی ابلیس شدم بازهم مثل همیشه تو بیا حاشا کن یک بهانه بتراش و دل من را بشکن دل من سنگ شده زود مرا احیا کن به من بی سروپا ربط ندارد که نبخش نوکر فاطمه ام حال مرا رسوا کن چادر مادر من تابه قیامت کهف است پس مرا روز جزا کلب در زهرا کن نمک سفره ی او دست حسین است فقط داخل موکب او قلب مرا هم جا کن احتیاجی به کفن نیست فقط هرطوراست مرگ من را وسط کرب و بلا امضا کن : 💔 نوکر اینجا هم که باشد روح او در کربلاست هر غلام افتخاری می شود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
هرکس که در معامله با دوست غم خرید حتی اگر زیاد خریده ست، کم خرید قبل از الست بود که ما گریه کن شدیم ما را برای روضه ی خود در عدم خرید اصلا دلیل خلقت ما نوکری اوست این شد که در دل همه ی ما حرم خرید گفتیم روسیاهی ما را نمی خرد دیدیم از قضا همه را با کرم خرید قیمت گرفته بود دل رو سیاه ما وقتی حسین میوه ی گندیده هم خرید یک قطره اشک شافع روز قیامت است ما را حسین فاطمه با این رقم خرید در استکان ساده چرا چای می خوریم؟ باید برای مجلس او جام جم خرید خواهیم دید روز قیامت که فاطمه یک قوم را به نرخ دو دست قلم خرید : 💔 تمام عُمر نَهَم سر به خاک این درگاه که لحظه‌ای تو کنی زیر پای خویش نگاه سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
من فقیری بینوایم دوستت دارم حسین سائل کـرب و بلایم دوستت دارم حسین رِند عالم سوزم اما تا به اسمت می رسم نوکری بی دست و پایم دوستت دارم حسین هر که هستم خوب یا بد، دوزخی، اهل بهشت بی خدایم، با خدایم دوستت دارم حسین من بهشت بی تو را پس دادم آقا سالـهاست ساکـن بزم عـزایم دوستت دارم حسین تربت تـو جـای خود‌ دارد، غبار زائرت بارها داده شفایم دوستت دارم حسین اینکه در داغ تو اشکی دارم و سینه زنم مادرت کرده دعایم دوستت دارم حسین لطف زینب شاملم شد اکبرت دستم گرفت با غــم تـو آشنایم دوستت دارم حسین در میان هـرولـه بر سینه میکـوبم اگـر با رقیه همنوایم دوستت دارم حسین لنگ لنگان خویش را تا پای نیزه می رساند ای پدر بشنو صدایم دوستت دارم حسین : 💔 در خیالم بارها شش گوشه را بوسیده‌ام  عشق‌بازی با تو من را کـربلایی می‌کند سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
چه میشود که فقط غرق این دعا بشوم فقط خدا نکند از غمت جدا بشوم بگیر دست مرا جان مادرت زهرا به حال خود نکند لحظه ای رها بشوم خدا کند که بزودی شوم فدای تو و فدای حضرت سقّای با وفا بشوم نه اهل کبر و غرور و نه اهل جلوه گری غلام مخلص و سرباز بی ریا بشوم مرا به هیئت خود راه دادی و گفتی همیشه گریه کنِ پای روضه ها بشوم نگاه کن به دلم تا به قدر وسع خودم کریم و صاحب دستی گره گشا بشوم گناه کردم و آقا چه می شود من هم رسولِ ترک تو باشم فقط گدا بشوم برای حال دلم، یاحسین کاری کن از این قفس گذری کن، بگو رها بشوم چه میشود که بیایم، نگو تو را به خدا بمانم و پرِ از اشکِ بی صدا بشوم به من بده حَرَمَت را، بگیر هر چه که هست به غیر عشق خودت تا خدا نما بشوم ببخش نوکر خود را؛ فقط اجازه بده دوباره هم زائر کرب و بلا بشوم : 💔 یکی به جای دلم زیر گریه کند به یاد آن شب جمعه که در بودم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
زبان عرض دعای مرا درست کنید نمی روم که مرا با درست کنید رفیق‌ها همه دورم زدند و تنهایم خراب کردم اما شما درست کنید خریدنیست بنای دل شکسته اگر از این شکسته بنا درست کنید هوای کار مرا داشتی نفهمیدم دوباره کار مرا بی هوا درست کنید حساب هم بکشید از گناه من امشب ولی حساب مرا با درست کنید نمی روم ز در خانه اش به جایی تا ز بنده، بنده‌ی خوب خدا درست کنید اگر که راه ندارد مرا ولی یکی دو سفر درست کنید اگر که کرببلا گوشه‌ی حرم هم نه بناست عاشقانت را کجا درست کنید فقط به حرمت گودال قتلگاه مرا میان همین روضه‌ها درست کنید : 💔 دوست دارم که فقط غرق غمت باشم و بس یک شب جمعه ی دیگر، حرمت باشم و بس سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
شکر خدا برای شما گریه می کنیم هر شب برای کرب و بلا گریه می کنیم شکرانه ی محبت تو اشک دائم است با هر بهانه ای، همه جا گریه می کنیم از آخرالزمان به سلامت گذر کنیم تا دل به روضه داده و تا گریه می کنیم ما در بهشت دور شما حلقه می زنیم عباس روضه خوانَد و ما گریه می کنیم وقتی که از عطش لب ما خشک می شود بر تشنگیِ طفل شما گریه می کنیم یأبن الشبیب فَأبکِ علی الجدی الحسین ما پای روضه های رضا گریه می کنیم در کل کـربلا به تجلی در آمدی بر قطعه های گشته جدا گریه می کنیم گفتند رمز عاشقان شهادت توسل است تا وصل جاده ی شهدا گریه می کنیم : 💔 شب جمعه، حرم و مادر و غوغای ضریح باز هم نوکـر تو حسرت امشب را خورد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
اشک مناجات سحر را میخرد زهرا گریه کن خونین جگر را میخرد زهرا وقتی شریکت شمع باشد سود خواهی برد پروانه ی بی بال و پر را میخرد زهرا از عیش دنیا با خبر باشی ضرر کردی از عیش دنیا بی خبر را میخرد زهرا هی این در و آن در میزنی تا دربدر گردی وقتی گدای دربدر را میخرد زهرا باید درِ این خانه کسب اعتباری کرد آن نوکران معتبر را میخرد زهرا گاهی حوالی حسینیه کمی بنشین گوشه نشین این‌گذر را میخرد زهرا هر آنچه که در چَنته داری خرج اشکت کن فردای محشر چشم تر را میخرد زهرا اندازه ی بال مگس خرج حسینش کن این قطره های مختصر را میخرد زهرا از ساعتی که سینه ی او زیر سُمها رفت سینه زنان این پسر را میخرد زهرا : 💔 قسم به چـادر خـاکـیِ مادرت همیشه در هواییِ حرمم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،