eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
785 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
حال تنت بد است دعایت نمیکنند تو بی حمایتی و حمایت نمیکنند زنهای شهر پیش تو امروز آمدند نیت عیادت است عیادت نمیکنند باهم یواش پشت سرت حرف میزنند ساکت نشسته اند و صحبت نمیکنند اصلا حواسشان به تو و حرفهات نیست اصلا تو را درست زیارت نمیکنند هرشب تو میروی به در خانه هایشان اما تورا به خانه که دعوت نمیکنند اینها اگر به فکر تو هستند پس چرا؟ به گریه ی شبانه ات عادت نمیکنند نامـردها هنوز نفهمیده اند که از ناله ی مریض شکایت نمیکنند تو صورت کبود نشان میدهی ولی یک لحظه هم نگاه به صورت نمیکنند درپیش چشم من همه گفتند رفتنیست حال مرا به جز غم و حسرت نمیکنند : عمریست که در آرزوی خاکبوسی ِ قبری بدون نام و نشان گریه می کنم کی می شود که جان بدهم در عزایتان عالـم فـدای غربت بی انتهایتان سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام ‌دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
با تمام دردها بانو ترحم میکنی گهگاهی لحظه ای کم کم تبسم میکنی چشمهای کودکانت غرق ماتم میشود تا که در بین قنوتت یاد مردم میکنی روزهای آخری کمتر به زینب میرسی کم نوازش میکنی کمتر تکلم میکنی لاله ی پیراهنت هی آبیاری میشود روزهای آخری تا پخت گندم میکنی در میان روز بر پیغمبرت سر میزنی وقت برگشتن تو گاهی خانه را گم میکنی آنقدر خونریزی بال و پرت گسترده است بین معراج شبانه هی تیمم میکنی مرتضی خوشحال میگردد و خندان میشود تا که بین خانه اش بانو تلاطم میکنی در میان بسترت وقتی که میخوابی چرا آن شهادتگاه محسن را تجسم میکنی ای پرستوی مدینه حرف رفتن را نزن از چه رو شعر پریدن را ترنم میکنی : 💔 روضه ی فاطمه یک روضه ی معمولی نیست شرح دوران غريبی‌ست که مولا دارد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر تمام شیعیان تسلیت باد 😭🏴 🏴آجرک الله یا صاحب الزمان (عج)🏴 ‌دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
گفتم این اشک که مرحم بشود حیف نشد مرحم آتشِ قلبم بشود حیف نشد مادرم گفت نگو، سوختم از خاموشی زینب ای کاش که مَحرم بشود، حیف نشد فـدک و خانه‌ی امن و جگری بی آتش گفتم ای کاش که با هم بشود حیف نشد رفته بودیم بیاییم  مگر مادرمان ذره‌ای راحت از این غم بشود حیف نشد هرچه کردم به کناری بروند و برویم راهی از کوچه فراهم بشود حیف  نشد خواستم چادرِ مادر نخورَد خاک که خورد جایِ او قامتِ من خم بشود حیف نشد خواستم نشکند آنروز غرورم که شکست مانع آن همه ماتم بشود حیف نشد کوچه‌اش سنگ و دلش سنگ و دو دستش سنگین خواستم ضربت او کم بشود حیف نشد : 💔 به هرم آتش دوزخ بسوزد آن دستی که بین کوچه به یک ضربه قامتت خم کرد میان آن در و دیوار خونِ تازه نشست بلند مرتبه بودی و حرمت تو شکست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد آتش این زهر، آبی روی آتش بوده است آتشی دیگر دل شعله ورم را زخم کرد روضه‌خوانی میکنم هرروز وشب درخلوتم روضه ی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد این مصیبت‌نامه را جز من نمیداند کسی دست نامردی رسید و باورم را زخم کرد حوریه حتی نسیمی بر رخش دارد ضرر باد گلبرگ گل پیغمبرم‌ را زخم کرد سالها گریان داغ ضربت یک سیلی ام ضربه ای محکم که روی‌مادرم را زخم کرد با شتاب و ناگهانی رد شد از روی سرم این مصیبت بود از پا تا سرم را زخم کرد آنقدر گفتم به جای مادرم من را بزن این تقلا کردنم بال و پرم را زخم کرد عرش هم آنروز از غصه تلاطم کرده بود مادرم درکوچه راه خانه را گم کرده بود : من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم ناخـودآگاه به یاد تـو میافتم مـادر😭 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
ای کوه صفا بخش ِ دلِ حیدرِ کرار، بخند هستیِ خانه‌ی من، همسرِ غمخوار، بخند دلخوشیِ همه‌ای، ناله‌ی خود را کم کن جانِ من، جانِ حسن، فاطمه، یکبار بخند دردِ پهلو و کمر، کرده زمین گیر، تو را من که دانم چه کشی، لیک به اجبار بخند گذرِ کوچه چقدر پیر نموده است تو را ای ستمدیده‌ی دستانِ ستمکار، بخند محسنت رفت، ولی جان حسین و زینب جای این خیره شدن بر در و مسمار، بخند قولمان چیز دگر بود، نه افتادن تو محرمِ رازِ علی، یار و وفادار، بخند : گفتم مفصل است سخن، مجملش کنم جبریل گفت سوره ی کــوثر بخوانمت ای مادر حسین و حسن، مـام زینبین من هم اجازه هست که مادر بخوانمت؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
برای روضه ی زهرا به ما توان بدهید به چشم گریه کنان اشک بی امان بدهید برای سینه زدن در عزای مادرمان در این حسینیه ها بیشتر زمان بدهید میان روضه که همسایه ایم بین بهشت کنار خانه ی زهرا به ما مکان بدهید برای گریه بر آنچه که آمده سرمان به جای اشک به ما چشم خون فشان بدهید به آه و زمزمه در روضه ها تسلایی به قلب غم زده ی صاحب الزمان بدهید اگر سوال شد آخر چه شد به مادر ما فقط به دیده ی حسرت سری تکان بدهید نمی شود که بگوییم بین کوچه چه شد برای مرثیه خواندن اگر زبان بدهید به روز حشر زمان حساب ناله زنیم فقط به خاطر زهرا به ما امان بدهید قسم به عصمت آن چادری که خاکی شد مزار مادرمان را نشانمان بدهید اگر که روزی ما دیدن مدینه نشد برات کرب و بلایی به دستمان بدهید : روضه ی فاطمه یک روضه ی معمولی نیست شـرح دوران غـريبی‌ست که مـولا دارد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، شهادت (س) تسلیت باد😭
آقا اجازه هست از بگویم از مـادرت از لشکـر بگویم از کوچه ای تنگ و دل سنگ مغیره از دختـری با چشمـهـای تر بگویم آقا زبانـم لال دستـی رفت بالا خون میچکد از گوش اگر بهتر بگویم آقا نمی آیی؟ ببین شعله ور شد از آتش و موی سر و معجر بگویم آقا زبانم سوخت، مـادر سوخت آقا می خواستم در پشت در مادر بگویم از ازدحـام و چِـل نفـر نامرد و مـادر از سینه ی و میخ در بگویم : روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم گوشوار مادرم از خاک بردارم نشد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
خواستم دست تو را باز نمایم که نشد پا به پای تو در آن کوچه بیایم که نشد همه همدست شدند دست خدا را بستند خواستم این گره کور گشایم که نشد ریختند بر سر من، دست زتو بردارم هر چه کردم نکنند از تو جدایم که نشد سعی کردم که به پیش تو نیفتم به زمین قنفذ آنقدر زد، انداخت زپایم که نشد دست خود را به در سوخته حائل کردم جان شش ماهه خود حفظ نمایم که نشد حیف شد بعد سه ماهی گل من وا می شد می شد امروز بخوابد روی پایم که نشد خواستم زودتر از این بروم نزد پدر زینب اینقدر دعا کرد برایم که نشد دست بشکسته اگر یاری زهرا می کرد میشد این قطره اشک تو شفایم که نشد به همین پهلوی بشکسته حلالم کن علی خواستم دست تو را باز نمایم که نشد : یک کوچه و یک نگاه تار و کم سو مسمـارِ در و غـلاف و تیغ و بازو حق دارد، اگر که مـادرم میگیرد یک دست به دیوار و یکی بر پهلو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
شاخه ی یاسی که هجده ساله پرپر می شود حرفهایش با اشاره یا که با سر می شود هرکسی شد وارد حجره، زهــرا  را ندید مادری که مشت خورده زود لاغر میشود موقع پهلو به پهلو کردنش را که نگو استخوان دردی که دارد صد برابر می شود دست پختش شور یا که بی نمک، خیر است خیر بَعدِ چندی لااقل خـانه معطـر می شود درد زن وقتی که از یک سیلی نامحرم است بیشتر شرمنده از این درد شوهر می شود چه بلایی بر سر این خــانه آوردن که هر که می آید به کوچه خیره بر در می شود یک تنه با چهل نفر درگیر شد در کوچه ها با کبودی غلاف اوضاع بدتر می شود : خشتی از خانه‌ی سبزت به جنان می‌ارزد نخی از چـادر تو بر دو جهان می ارزد سلام عليكم و رحمة الله،دصبحتون بخير، روزتون معطر بنام
تا نشستم با ادب هر بار٬ پای سفره ات شد کرَم پشتِ کرَم تکرار٬ پای سفره ات راه دادی و چه تحویلم گرفتی باز هم چشم پوشی کردی از بدکار٬ پای سفره ات همنشینِ زائران و دوستدارانت شدم تازه شد با أغنیا دیدار٬ پای سفره ات با جُزامی هم غذا شد دستهایِ گرم تو قاسِمت نان خورد با بیمار٬ پای سفره ات شیوه ی نقلِ حدیثت در عمل بود و نشست جمله ی «ألجّار ثمّ ٱلدّار»٬ پای سفره ات نانخورِ عهد قدیمِ خانه ات هستم٬ اگر پرورش دادم برایت یار٬ پایِ سفره ات روزیِ بی منّتِ فرزندهایم را نگیر با همان پیمانه ی سرشار٬ پای سفره ات من گدایی نابلد، أنت کریم إبن کریم روی چشمانم قدم بگذار٬ پای سفره ات : 💔 من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم ناخـودآگاه به یاد تـو میافتم مـادر...😭 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،