⁉️ کدام کوچه تهران ۲۲ میلیون یورو برکت دارد؟
👈 چهار نکته درباره دو شرکت #واردکننده تا #فاجعه در #بازار_کاغذ را بهتر درک کنید
1️⃣دو شرکت #هانا_تجارت_پرلیت و #خدمات_پشتیبانی_صنعت_ساحل_پرشیا ، بیشترین ارز را برای واردات کاغذ روزنامه گرفتهاند؛ #۶۰درصد کل ارز واردکنندگان کاغذ.
2️⃣ در شرکت اول فردی به نام #حمیدرضا_جانمحمدی ، رئیس و عضو هیاتمدیران است و #فرهاد_بیطمعخمیران نایبرئیس و در دومی جای همین دو نفر را برعکس کنید. این دو شرکت نه تنها عضو انجمن واردکنندگان کاغذ کشور #نیستند، بلکه اهالی بازار هم آنها را #نمیشناسند.
▫️کدملی این دو نفر در آخرین آگهی تغییرات این شرکتها درج نشده و این موضوع در آگهی تغییرات یک شرکت تجاری، پدیدهای بیسابقه است.
3️⃣ از این دو شرکت دو آدرس در آگهیها وجود دارد؛ دو آدرس جالب؛ آدرس اول #خالی_از_سکنه است، آدرس دوم هم همینطور؛ واحدی در نزدیکی #بلوار_میرداماد که با جستوجوی فراوان به صاحب ساختمان میرسیم.
▫️ #پیرمردی که صاحب ساختمان است میگوید: «مستأجرانام دو مرد جوان عادی بودند. چیز عجیبی هم در آنها ندیدم. برای ششماه اینجا را اجاره کردند. سند اینجا مسکونی است. یک بار به دلیل استفاده تجاری آمدند درِ شرکتشان را پلمپ کردند؛ ولی آنها بدون نگرانی آمدند پلمپ را باز کردند و رفتند داخل. بهجز این رفتار عجیبی از آنها ندیدم. سهچهار ماه هم بیشتر نماندند؛ جمع کردند و رفتند»
4️⃣ این پیرمرد جمله جالبتری هم میگوید: « موقع قراردادبستن، سر قیمت چانه میزدند و میگفتند اینجا برای ما کوچک است. گفتم سهچهار خیابان بالاتر یک واحد دیگر دارم که اگر بخواهند میتوانند آن را اجاره کنند. اما آنها گفتند: همین واحد خوب است، ما هر روز #قرارهای کاری در #بانک_مرکزی داریم و باید #نزدیکاش باشیم»
▫️ این جمله شگفتانگیز مستأجران نشان میدهد چرا این شرکت دقیقا در #کوچه_بانک_مرکزی و #دیواربهدیوار آن قرار داشته و آشکار میکند که این افراد، اگرچه در بازار کاغذ #ناشناسآند، اما گویا در بانک مرکزی چندان #غریبه نبودهاند./ شرق
👈 نکته: کاغذ به دلیل اهمیتش کالای #استراتژیک است؛ هم ارز #۳۸۰۰تومانی میگیرد هم #تعرفه_واردات خیلی کمی دارد.
👈پس وقتی دو شرکت #گمنام دو برابر مجموع #۲۰شرکت صاحبنام بازار کاغذ، ارز برای واردات کاغذ بگیرند و کاغذی هم به بازار اضافه #نکنند ماجرا را دردناکتر و عجیبتر میکند.
منبع: روزآروز مدیا
دفاع همچنان باقیست
eitaa.ir/defa_baghist
زنو ناوین و تمام؟! #روحانی_جوک_میگوید
✍آقای روحانی در جمع مردم سرخه به قول خودش "جوک" تعریف کرده و گفته: "مردی از سرخه فوت کرده بود و در جواب فرشتهالهی که میپرسید من ربک، من نبیّک، ما کتابک، پاسخ میداد؛ زنو ناوین (میدانم ولی نمیگویم) و فرشته ماند که او چه میگوید". حاکی از این که لهجه سرخهای رمزآلود است.
❗️سپس یادآور شده که در #جنگ و #مذاکرات_هستهای هم از این زبان رمز استفاده کرده است.
🔹این موضوع البته وجوه کمیک و تراژیک دارد. یک وجه توامان #کمدی_تراژدی داستان این است که وقتی #همه_اسرار (یا تصورات پنهان) دولت و کشور توسط برخی دولتمردان #لو_رفته بود، مکالمه سرّی #حسین_فریدون و #حسن_روحانی درباره محتوای جاری مذاکرات در وین چه ارزشی میتوانست داشته باشد؟
♦️وقتی علنا گفته شد:
🔺آمریکا کدخداست
🔺خزانه خالی است
🔺اگر توافق نکنیم جنگ میشود
🔺یا دچار وضعیت نفت در برابر غذا میشویم
🔺آمریکا ظرف پنج دقیقه میتواند تمام توان نظامی ما را نابود کند
🔺هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست و ...،
🔹دیگر زبان رمز سرخهای به چه کار میآمده و قرار بوده #کدام_اسرار را حفظ کنند؟!
🔹به قول رادیو فرانسه "دولت روحانی قیافه ▪️ #بدهکار_مشتاق_معامله و
▪️#فروش_حقوق_ملی را به خود گرفته بود"!
🔹زمانی که #کری و #شرمن و شورای روابط خارجی آمریکا تبدیل به #همدم و #همراز و طرف #دردودل کردن شده بودند و #منتقدان صاحب نظر وطنی، #دشمن به حساب می آمدند و به تیر #لعن و #طعن دولتمردان گرفتار میشدند، زبان سرخهای قرار بود کدام راز را از چه کسی بپوشاند؟
اوباما و کری که بسیار مودب و اهل درک به شمار میآمدند و حرف و امضایشان هم که امضای طلایی و "تضمین" بود!
♦️ #کمدی_تراژدی دیگر داستان این است که انسان، #توهم_تهدید_دشمن را برای مردم، مهیب و ترسناک سازد اما به همان اندازه، حساب و کتاب قبر و برزخ و سنگینی دِین 80 میلیون نفر (بلکه نسلهای بعدی و ملتهای دیگر) را بر عهده خود نپندارد یا خیال کند با یک کلمه "زنو ناوین"، میشود از مواخذه نکیر و منکر رهایی یافت.
🔹پنج سال از کل عمر 7 ساله دولت، به دست به سرکردن مردم با همین #زنو_ناوینیسم (ادبیات زنو ناویمی) گذشت. اما اگر این روش ماندگار بود، از کرباسچی و مرعشی تا دیگران نمیگفتند افکار عمومی، اعتمادش را به روحانی از دست داده است.
🔸بعدالتحریر: میگویند #فرشته_مرگ سراغ #پیرمردی رفت تا او را #قبض_روح کند. پیرمرد تا فهمید، خود را به #کودکی زد و شست خود را در دهان فرو برد و شروع کرد به مِک زدن، یعنی اینکه "دارم شیر میخورم". اما پاسخ شنید #لباست_را_بپوش، #میخواهیم_بریم_دَدَر
#محمد_ایمانی
دفاع همچنان باقیست
Eitaa.ir/Defa_baghist
توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یه مَرده که با تلفن صحبت میکرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت: همه کسانی که در رستورانند، مهمان من هستن به “”باقالی پلو و ماهیچه””
“”بعد از 18 سال دارم بابا میشم””
چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچهی 3 یا 4 سالهای را گرفته بود که به او بابا میگفت
پیش مرد رفتم و علت کار اون روزشو پرسیدم
مرد با شرمندگی زیاد گفت: آن روز در میز بغل دست من، #پیرمردی با #همسرش نشسته بودند پیرزن با دیدن منوی غذاها گفت: ای کاش میشد امروز باقالی پلو با ماهیچه میخوردیم، شوهرش با شرمندگی ازش عذرخواهی کرد و خواست به خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند.
من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش را فراهم کنه.
((خدا)) را فقط با “دولا و راست شدن” و امتداد “”والضالین”” نمیتوان شناخت…
قدیمی ولی پر از #درس_عبرت...
دفاع همچنان باقیست
Eitaa.ir/Defa_baghist