eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
38.6هزار عکس
10هزار ویدیو
858 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
عکس امشب که خوش احوال تورا می بینم عصر فردا ته گودال تو را می بینم آمدم تا که دلی سیر کنارت باشم شانه بر مو بزنی، آینه دارت باشم چقدَر پیر شدی؟ از حسنم پیرتری از من خسته به والله، زمین گیرتری مادرم بود که آگاه ز تقدیرم کرد من اگر پیر شدم، پیری تو پیرم کرد عصر فردا به دل مضطر من رحمی کن ته گودال به چشم تر من رحمی کن من ببینم که تو بی پیرهَنی می میرم تکیه بر نیزه ی غربت بزنی، می میرم آه از سینه ی پر خون بکِشی می میرم از دهان نیزه ای بیرون بکشی، می میرم سر گودال من از هول و ولا خواهم مرد زودتر از تو در این کرب و بلا خواهم مرد پنجه ی کینه به مویت برسد من چه کنم؟ نیزه ای زیر گلویت برسد من چه کنم بوسه ی فاطمه بر حنجر تو می بینم خنجری کُند به پشت سر تو می بینم بین گودال و حرم، عطر فروشم فردا تن عریان تو را با چه بپوشم فردا؟ چادرم هست، ولی همسفرم شک دارم تا دم عصر بماند به سرم، شک دارم مُردم از غم، بروم فکر اسیری باشم قبل از آن، فکر مهیّای حصیری باشم : کاش که درحرمت سجده ی عاشورا را من بخوانم، نفس آخر خود را بکشم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، فرا رسیدن و شهادت مظلومانه ی (ع) و یاران با وفایش بر عزاداران آن حضرت تسلیت باد.🏴 😭😭
ای سربریده بال و پرم را نگاه کن داغی که مانده بر جگرم را نگاه کن پاشو کمک بده که سوار شتر شوم نامحرمان دور و برم را نگاه کن با شمروحرمله طرف کوفه میروم برخیز همسفر سفرم‌ را نگاه کن رفتم پی لباس تو اما مرا زدند بر روی گونه هام ورم‌ را نگاه کن عباس رابگوکه زمین خورد زینیت حالا کبودی کمرم را نگاه کن ای آفتاب کم‌ به تن دلبرم بتاب ای آفتاب چشم ترم را نگاه کن چادر نماند تا بکشم روی پیکرت شرمندگی اهل حرم را نگاه کن : حالا دگر بدون عصا می‌خورم زمین گاهی خودم بحال خودم گریه می‌کنم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دیده بگشا که ز دوریِ شما خسته شدم آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم سر به زیر آمده ام تا که بگویم به شما از گناهان زیادم بخدا خسته شدم خواستم نوکر مخلص بشوم حیف نشد دیگر از نفسم و این عُجب و ریا خسته شدم اشتباهی که ز من سر زده را باز ببخش یاری ام کن همه عمرم، همه جا، خسته شدم ای حبیبم تو فقط از دل من با خبری وا کن امشب گره ی کار مرا خسته شدم شهرمان رنگ تو را کم به خودش دیده و من دیگر از شهرم و این حال و هوا خسته شدم تا به کِی رو بزنم پیش تو و گریه کنم یک نگاهی بکن آقا به گدا خسته شدم باز هم جا نشدم بین گـدایانِ حـرم پس نپرسید ز حالم که چرا خسته شدم این همه سینه زدم مزد مرا هم بده و راهی ام کن حرم کرببلا خسته شدم : این روزها غمِ حرم و غربت و فراق افتاده مثل زخم به جانم، حسین جان سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
ویران‌نشین شدم که تماشا کنی مرا  مثل قدیم در بغلت جا کنی مرا  گفتم میایی و به سرم دست می‌کشی  اصلاً بنا نبود ز سر وا کنی مرا  آن شب که گم شدم وسط نیزه‌دارها  می‌خواستم فقط که تو پیدا کنی مرا  از آن لبی که دور و برش خیزرانی است  یک بوسه‌ام بده که سر و پا کنی مرا  با حال و روز صورت تغییر کرده‌ات  هیچ انتظار نیست مداوا کنی مرا  معجر نمانده است ببندم سر تو را  پیراهنت کجاست که بینا کنی مرا  وقتی که ناز دخترکت را نمی‌خری  بهتر اسیر زخم زبانها کنی مرا  حالا که آمدی تو؛ به یاد قدیم‌ها  باید زبان بگیری و لالا کنی مرا  عمّه ببخش دردسر کاروان شدم  امشب کمک بده که مهیّا کنی مرا  : قدّ من کوتاه بود و نیزه ها خیلی بلند خواستم بر زخمهایت بوسه بگذارم، نشد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
به هر بهانه دلم میل یار دارد و بس هـوای دیدن روی نگار دارد و بس جوانیم شده رنگ خزان ز هجرانت به وصل روی تو عاشق بهار دارد و بس مزن به رویم اگر دست من شده خالی مکن گله که، غلامم شعار دارد و بس اگر زمانه به طعنه ردم کند غم نیست که نوکرت دو جهان با تو کار دارد و بس کرم نما و قدم رنجه کن در این دل ما که باغ ما دو روان چشمه سار دارد و بس تمام هستی من مایه سوز عشق تو شد ولی دوباره هوای قمار دارد و بس دگر به آینه ی دل تو را نمیبینم که صحن آینه گردوغبار دارد و بس خدا بدون رضایت مرا نمیخواهد گدا به نام کریم اعتبار دارد و بس زمین کرببلا وعده گاه نوکر‌هاست که درحریم حسین دل، قرار دارد و بس : دیدن روی تو ای یار سفر کرده ی من آرزویم شده، ای کاش به گورش نبرم سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
چقدر مزّه‌ی چايی‌ روضه‌ها خوب است كنارِ لطفِ شما حال و روزِ ما خوب است ميان وقتی می‌گيری برایِ حالِ دلِ ما كمی دعا خوب است بده به راه خدا دستهاي ما خالیست كنارِ خانه‌تان چندتا گدا خوب است بكُش،حسين بگو، پاره‌پاره كن جگرم قسم كه آخرِ كارِ من و شما خوب است نوشته ام كه مرا در حصير بگذاريد به آنكه اهلِ كفن نيست، بوريا خوب است سفيد می‌شود اين تارهایِ مو كم‌كم گذشتِ عُمر در اين زينبيه‌ها خوب است اگر تو باشی و يادِ تو باشد و اشكم برای نوكرِ اين خانواده هركجا خوب است بر دلـم، گرد غمی ریخته از دوری تو که به صد ابر پر از اشک، دلم وا نشود سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
چقدر حرف دلم را به جاده ها بزنم اجازه هست کمی حرف با شما بزنم؟ اجازه هست کمی درد دل کنم یا نه؟ اجازه هست که قید من و تو را بزنم؟ بنا نبود نیایی، خدا وکیل آقا چقدر دست به دامان ندبه ها بزنم؟ دلم قرار ندارد خودت که میدانی چقدر مانده همینطور دست و پا بزنم؟ ببین به جان عزیزت قسم کم آوردم بعید نیست همین روزها که جا بزنم اگر دروغ نگویم فقط کمی مانده رکورد مردم نامرد کوفه را بزنم خدا کند که بیایی وگرنه از سمتِ کدام پنجره باید تو را صدا بزنم؟ به بازگشت من آقا دگر امیدی نیست مگر دوباره سری رو به کربلا بزنم : صبح ها را به سلامی به تو پیوند زنم ای سر آغازترین روز خدا صبح‌بخیر به امیدی که جوابی ز شما می آید گفتم از دور سلامی به شما صبح‌بخیر سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
آقابیا که عمردقایق به سررسید صبروقراراین دل عاشق به سررسید ما مانده ایم وهجمه ی لبخندهای تلخ اینجا زمان فهم حقایق به سررسید بازار دین فروشی وقحط عقیده هاست درک ظهور منجی صادق به سررسید این ساقه های شبهه به هرجا تنیده اند تاب وتوان نسل شقایق به سررسید خم گشته مد قامتمان زیرطعنه ها خوف و ‍رجای مومن لایق به سررسید آقا بیا و منتظـران روسفید کن شوق حضوروعرض علایق به سررسید بنشسته ایم عاشقانه دراین حصرانتظار فصل الشباب این دل عاشق به سررسید : تکلیفِ بیقراری این دل چه میشود؟ اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود در راهِ جمکـران سر راهی ببینمت سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
بدان که جای خدا را گرفته دکانها و پر شده است زمین از فریب شیطانها چه ناله ها که از نفاق یاران زد سوار کشتیِ دین اند نامسلمانها ادای امر به معروف، منکر است دگر بیا که خاک گرفته است جمله قرآنها طواف روی شما آروزی مردم نیست مزین است به نامت اگر چه میدانها سلاحمان به زمین است، خشکمان زده است چقدر دور شدیم از دعایِ بارانها خوشا به آنکه تو را دید و آسمانی شد دریغ، ساخته بر ما گناه، زندانها به خشکسالیِ این سفره ها نگاهی کن بریز برکت خود را بر این نمکدانها بیا به عشق، قداست ببخش ای یوسف قلم به دست نشستند جمله رمانها اگر چه بهر غمِ انتظار، مردودیم ببخش غیبت خود را به ما پشیمانها : نشسته بر سر راهت، اگرچه دیر آیی نهاده دیده به هرجا، که زان مسیر آیی سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
در پای هجر خون دل ما هنوز هست بعد از هزار سال معما هنوز هست یوسف نیامد و ز غمش پیرتر شدیم اثبات کرده‎ایم زلیخا هنوز هست محکم بچسب دامن این خانواده را غافل مباش بازی دنیا هنوز هست اینجا امیدوار بیا خوب می‎شوی دلمرده‎ای نترس مسیحا هنوز هست در شهرها که سرور ما زندگی نکرد یک خیمه در حوالی صحرا هنوز هست از بی‎کسی خویش گله می‎کند مدام آن ماجرای کوفه و مولا هنوز هست چه شادی و چه غم که ندارد تفاوتی مجنون به سوگ غربت لیلا هنوز هست یا و یا حرم حضرت در قلب ما هوای حرم‎ها هنوز هست : از هجر تو روزگارِ دل جــالب نیست هر چند خرابه است، بی صاحب نیست ما نیز ز آقا ی رَحِم مگر واجب نیست؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
با نام و یاد عشقِ خدای سه شنبه ها لبیک، می شوم به ندای سه شنبه ها هر روز ما به نام و به یاد تو بگذرد اما در این میان، به فدای سه شنبه ها در جمکرانِ یاد تو خواندم نمازها در استجابتت به دعای سه شنبه ها یا ایهاالامام، به مأموم، کن نظر ما را سوا بکن تو برای سه شنبه ها ماها پیام آور عشق شما شدیم وحیِ تو می رسد به حرای سه شنبه ها جان را بپای عشق تو می ریزم عاقبت قربانی ات شوم به منای سه شنبه ها تو یار، خواهی و به جوابت بهانه ام از من ببخش، چون و چرای سه شنبه ها ای کاش می شد اینکه کمی کم کنم گناه توبه کنم ز جرم و خطای سه شنبه ها : روزها رفت و فقط حسرت دیدارِ رُخت مانده بر این دلِ یعقوبی ما سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
گریه ام خنده ندارد دل من تنگ شده باز کن گوشه ای از خلوت ایوان مرا حال شبهای گدا را چه کسی میداند صبح کن جان جوادت شب هجران مرا از همین فاصله ی دور سلام مهربان دست بکش موی پریشان مرا تن بیمار مرا باز در آغوش بگیر اینقدر طول نده مهلت درمان مرا آی مردم همه آبرویم دست رضاست من گُنَه کردم و داده همه سامان مرا قلبم از شوق وصال تو به هم میریزد قدمی رنجِه کن آن لحظه ی پایان مرا نمک سفره ی ما چیست میدهد از سر این سفره فقط نان مرا : مَحرمی نیست که مرهم بنهد بر دل من جز تو، ای دوست که خود محرم اسرار منی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،