eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
38.6هزار عکس
10هزار ویدیو
858 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
لب تشنه غرق خون شدی آخر، زبانم لال پا میکشی بر خاکِ دور و بر، زبانم لال سرنیزه ها در پیکرت محکم فرو رفتند محکم، چنانکه زرد شد پیکر، زبانم لال میکرد اثر زهری که بر سرنیزه ها دادند هر لحظه میشد حال تو بدتر، زبانم لال شمرآمد و شد قتلگاهت گوشه ی گودال زد بی ه وا بر حنجرت خنجر، زبانم لال افتاد بی رحمانه موهایِ تو در دستش افتاد یک گوشه تنت بی «سر»، زبانم لال انگشتِ تو افتاد زیر تیغِ یک نامرد شد غرقِ در خونِ تو انگشتر، زبانم لال یک لحظه بین خاک و خون چشمت تکانی خورد از داغ تو افتاد تا خواهر، زبانم لال میبُرد با خود خاطراتِ خوبِ مادر را پیراهنت را بُرد، ای مادر، زبانم لال رفتند و برگشتند، دیدم حرمله هر بار انداخت نعلِ تازه ای دیگر، زبانم لال : تا سرت بر نیزه دیدم ای هلالِ یک شبه سرزدم برمحمل و روضه نمایان شد حسین سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
زندان کوفه بود که بال و پرم شکست از طعنه‌ها دوباره دلِ مادرم شکست تسلیت عزای تو بر ما حرام شد زندان کوفه بود که صبرم تمام شد هشتاد و چار کودک و زن، لشگرم شدند عباس‌های دور و برِ معجرم شدند پاییزها به یاد بهارم گریستند زندانیان به حالِ وقارم گریستند محبس کجا و منزلت این حرم کجا؟ محبس کجا و این حرم محترم کجا؟ پشت سر قبیله‌ی ما حرف می‌زدند از قیمت سر شهدا حرف می‌زدند : 💔 حتی فرات هم به لبانت وفا نکرد قربان آن کویر که تکمیل عهد کرد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
پس از حسين، جهان بر سرش خراب شد برای حفظ حرم، انتخاب شد نشاند بوسه به حلق بريده، از آن رو به خون تشنه لبی، معجرش خضاب شد كسی كه داغ دو فرزند بر جگر دارد نشسته سنگ صبورِ دلِ رباب شد چه رفته بر دل زينب؟ كسی نمیداند دمی كه وارد مهمانی شراب شد اگرچه خطبه خودش خوانده بود اما شهر پر از صدای رسای ابوتراب شد هزار مرتبه تا روز آخِرَت، نفرين به شام و بزم می و كوفه‌ی خراب‌شد به صبر عمه‌ی سادات، شيعه مديون است كه شرح كرب‌و‌بلا مانده و كتاب شد : 💔 بی تو آوارم و بر خويش فرو ريخته ام اي همه سقف و ستون و همه آبادیِ من .. سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
نفس از سینه به طرز دگری می آید هر دمم تازه تر از تازه تری می آید بیدلی می طلبد عشق حقیقی ورنه دعوی عشق ز هر بی جگری می آید جوری جنس، مرا فطرس دربارت کن به من انگار که بی بال و پری می آید خیمه ات سوخت، دلم سوخت، همه عالم سوخت شعله ی تو ز کدامین شرری می آید؟ کس ندانست که تو سوخته ای یا زینب اینقدر هست که بوی جگری می آید تو چه خورشیدجمالی که طلوع رخ تو اول طلعت سال قمری می آید تو مرا سوختی و من همه ی دنیا را آری از گریه کنان هم هنری می آید آب پاشی نشود پادری هر چشمی تا بدانند که یار از چه دری می آید : تا کی به تو از دور سَـــلامی برسانم؟ جانْ بی‌تو به‌لَب آمده، ای پاره‌ی جانم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
شبِ فراق، به شبهای گور نزدیک است شبِ قبور، به یومُ‌النّشور نزدیک است سرم به سنگِ دلم خورد، درد دل گُل کرد لحد چقدر به سنگِ صبور نزدیک است به سمت آب دویدم سراب نوشیدم همیشه فاصله‌ی نار و نور نزدیک است ملاکِ وصل، به نزدیک و دور بودن نیست اگر چه راه رسیدن؛ به دور نزدیک است برای کوچکی من مسیر طولانی‌ست وگرنه راهِ سلیمان به مور نزدیک است وصال یار، در از خود گذشتن است فقط مرورِ فاصله‌ها با عبور نزدیک است به مُردگانِ زمستان بهار را بدمید مسیحِ رفته؛ به اهلِ قبور نزدیک است به کعبه نیز بگویید وقتِ احرام است لباس عید بپوشد، سرور نزدیک است پرید؛ ساعتم از خواب و گفت برخیزید به جانِ ثانیه‌هایم نزدیک است : 💔 میدمد صبحی که باشد صبح آغاز ظهور می‌رسد روزی به پایان انتظار اهل‌بیت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
بعد از تو گوشواره به دردم نمی خورد رخت و لباس پاره به دردم نمی خورد ای آفتاب بر سر طلوع کن این چند تا ستاره به دردم نمی خورد نزدیکـتر بیا که کمی درد دل کنیم تنها همین نظاره به دردم نمی خورد ما را پیاده کن، سرمان سنگ می خورد این بودن سـواره به دردم نمی خورد چندین شب است منتظرصحبت توام حرفی بزن، اشاره به دردم نمی خورد اینها مرا به مجلس خوبی نمی برند بعد از تو استخاره به دردم نمی خورد این سنگها هنوز حسابم نمی کنند با این حساب چاره به دردم نمی خورد این تکه حجم موی مرا پر نمی کند پس آستین پاره به دردم نمی خورد : من نیز با تو کشته شدم روز واقـعـه اذنی بده که دفن شود با تو خواهرت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
به روي دل، غم و داغ تورا گذاشته ام به روي شانه ي خود كربلا گذاشته ام براي آنكه مرا غُصه ي تو پير كند روی تمام جوانيم پا گذاشته ام براي آنكه بگويم هنوز فكر توام ببين كه پيرهنت را كجا گذاشته ام شكسته تر شده اين دل، دلِ بدون حسين شكسته تر شده هرچه دوا گذاشته ام اگر بناست ببيني مرا بيا گودال که خويش را لب گودال جا گذاشته ام هنوز خون گلوي تو رنگ موي من است گمان مبر كه به مويم حنا گذاشته ام نشد اگرچه تنت را كفن كنم اما هنوز هم كفنت را سوا گذاشته ام : قدری از کرب و بلا روضه بخوان دلتنگم تو خودت جای همه روضـه و مـنبر داری سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
عاشق شدن، شاید، اگر، اما، نمی‌خواهد مجنون نمی‌گوید مرا لیلا نمی‌خواهد من آمدم دورت بگردم، برنگردانم شمعِ نگاهت گِردِ خود پروانه می‌خواهد دنیا برای اهل دنیا؛ من تو را دارم آن‌که تو را دارد دگر دنیا نمی‌خواهد امروز جایی نوکری کردم که اربابش هرچه شود، عذر مرا فردا نمی‌خواهد عاشق میان سینه دارد یک حُسینیه عاشق برای گریه کردن جا نمی‌خواهد هرکس که چای روضه را پَس میزند انگار در جنّت است و آب کوثر را نمی‌خواهد گریه کنت با دست، بر سر میزند یعنی از غُصه‌ی ذبح سرت، سر را نمی‌خواهد داغ به جانت آتش افکنده جسم تو دیگر تابش گرما نمی‌خواهد حداقل یک پارچه رویت بیندازند پوشاندن پیکر دگر فتوا نمی‌خواهد از کربلا تا کوفه و از کوفه تا به شام راهب فقط فهمید مویت شانه می‌خواهد : 💔 الا که تا سر نی بال و پر درآوردی بگو چگونه شد از دِیْر سر درآوردی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
بدجور دلشکسته ای و گریه می‌کنی از اشک چهره شسته ای و گریه می‌کنی بگذار تا عبایِ تو را ما تکان دهیم بر خاکها نشسته ای و گریه می‌کنی امشب به صبح امر بفرما طلوع مکن امشب عجیب خسته‌ای و گریه می‌کنی خونِ جگر برای شما قوت شب شده با ناله عهد بسته‌ای و گریه می‌کنی زنجیرها که پشتِ تو را زخم کرده‌اند هر روز بینِ دسته‌ای و گریه می‌کنی هیات تمام شد همه رفتند و تو هنوز یک گوشه نشسته‌ای و گریه می‌کنی آبی بزن به صورتِ مادر، زِ دست رفت چون مادرت شکسته‌ای و گریه می‌کنی : تو بیا بخوان گریه به پایش با ما جان ‌سپـردن ز غــم کـرب و بلایش با ما سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
روزی به پات غم نخورم شب نمی شود این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود مُردن به پای "یار"،ملاک تَقَرُّب است "پروانه" تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود حُر را ادب به مرتبه ی حُرّیَت رساند هرگز قفس سرای مودب نمی شود در بارِگاه شاه، یکی جُون می شود هر نوکری، غلامِ مُجَرَّب نمی شود هیئت کلاس حضرت زهرا برای ماست جز او کسی معلم مکتب نمی شود این روضه ها ستون بنای تشیُّع است مذهب بدون روضه که مذهب نمی شود هرکس که صحبت از تو کند، گریه می کنم دیوانه پیش خلق مُعَذَّب نمی شود ما گریه کرده ایم ولی هیچ گریه ای مانند گریه بر غم زینب نمی شود قربان جسم دَرهَم شاهی که اهل دِه هر کار می کنند مرتب نمی شود : 💔 بر خاک خفته ای و مرا می برد عدو من میروم به شام، بماند بقیه اش... سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
بساط نوکری‌ام ریخته به هم آقا نشسته بر دل تنگم غبار غم آقا به زیر قول و قرارم زدم، پشیمانم به زیر بار خطا باز خم شدم آقا  به دستهای قلـم ناامیدمان نکنی به سطرهای گناهان بکش قلم آقا به زور و زر نروم از درون خانه‌ی تو چه صد قدم بگشایی چه یک قدم آقا نریز آبرویم را به آبروی کسی سراغ ندارم به تو قسم آقا دعا بکن برسم به خیمه‎ی تو به دوری از تو شدم باز متهم آقا مریض آمدم اما شفا نمی‌خواهم فقط ببر مـرا گـوشه‌ی حـرم آقا : 💔 دلم هوای حرم کرده حضرت ارباب تو را به جان عزیزت بیا مرا دریاب سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
هرجا که روضه های تو برپا شود حسین بابیست که به کرب و بلا وا شود حسین دعوت شدم به مجلس روضه هزار شکر چون رزق میهمان تو تقوا شود حسین هر کس که عاشق تو شود عاشق خداست توحید با محبتت امضا شود حسین چشمی که گریه کرد برای عـزای تو مشمول لطف حضرت زهرا شود حسین آن کس که شد گدای تو آقای عالم است هر قطره وصل شد به تو دریا شود حسین حب الحسین یجمعنا یعنی ای عزیز بیگانه هم به عشق تو منّا شود حسین هرجا گره به کار من افتاده از قدیم تنها گره گشای من آنجا شود حسین آیا شود چو جون غلام سیاه تو هنگام مرگ هر نفس ما شود : 💔 باشد قبـول، اما بدان این اربعین از هجر جان میدهم، هرچند از من جان نمی‌خواهی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام