eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
38.6هزار عکس
10هزار ویدیو
858 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از تو گوشواره به دردم نمی خورد رخت و لباس پاره به دردم نمی خورد ای آفتاب بر سر طلوع کن این چند تا ستاره به دردم نمی خورد نزدیکـتر بیا که کمی درد دل کنیم تنها همین نظاره به دردم نمی خورد ما را پیاده کن، سرمان سنگ می خورد این بودن سـواره به دردم نمی خورد چندین شب است منتظرصحبت توام حرفی بزن، اشاره به دردم نمی خورد اینها مرا به مجلس خوبی نمی برند بعد از تو استخاره به دردم نمی خورد این سنگها هنوز حسابم نمی کنند با این حساب چاره به دردم نمی خورد این تکه حجم موی مرا پر نمی کند پس آستین پاره به دردم نمی خورد : من نیز با تو کشته شدم روز واقـعـه اذنی بده که دفن شود با تو خواهرت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
به روي دل، غم و داغ تورا گذاشته ام به روي شانه ي خود كربلا گذاشته ام براي آنكه مرا غُصه ي تو پير كند روی تمام جوانيم پا گذاشته ام براي آنكه بگويم هنوز فكر توام ببين كه پيرهنت را كجا گذاشته ام شكسته تر شده اين دل، دلِ بدون حسين شكسته تر شده هرچه دوا گذاشته ام اگر بناست ببيني مرا بيا گودال که خويش را لب گودال جا گذاشته ام هنوز خون گلوي تو رنگ موي من است گمان مبر كه به مويم حنا گذاشته ام نشد اگرچه تنت را كفن كنم اما هنوز هم كفنت را سوا گذاشته ام : قدری از کرب و بلا روضه بخوان دلتنگم تو خودت جای همه روضـه و مـنبر داری سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
عاشق شدن، شاید، اگر، اما، نمی‌خواهد مجنون نمی‌گوید مرا لیلا نمی‌خواهد من آمدم دورت بگردم، برنگردانم شمعِ نگاهت گِردِ خود پروانه می‌خواهد دنیا برای اهل دنیا؛ من تو را دارم آن‌که تو را دارد دگر دنیا نمی‌خواهد امروز جایی نوکری کردم که اربابش هرچه شود، عذر مرا فردا نمی‌خواهد عاشق میان سینه دارد یک حُسینیه عاشق برای گریه کردن جا نمی‌خواهد هرکس که چای روضه را پَس میزند انگار در جنّت است و آب کوثر را نمی‌خواهد گریه کنت با دست، بر سر میزند یعنی از غُصه‌ی ذبح سرت، سر را نمی‌خواهد داغ به جانت آتش افکنده جسم تو دیگر تابش گرما نمی‌خواهد حداقل یک پارچه رویت بیندازند پوشاندن پیکر دگر فتوا نمی‌خواهد از کربلا تا کوفه و از کوفه تا به شام راهب فقط فهمید مویت شانه می‌خواهد : 💔 الا که تا سر نی بال و پر درآوردی بگو چگونه شد از دِیْر سر درآوردی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
بدجور دلشکسته ای و گریه می‌کنی از اشک چهره شسته ای و گریه می‌کنی بگذار تا عبایِ تو را ما تکان دهیم بر خاکها نشسته ای و گریه می‌کنی امشب به صبح امر بفرما طلوع مکن امشب عجیب خسته‌ای و گریه می‌کنی خونِ جگر برای شما قوت شب شده با ناله عهد بسته‌ای و گریه می‌کنی زنجیرها که پشتِ تو را زخم کرده‌اند هر روز بینِ دسته‌ای و گریه می‌کنی هیات تمام شد همه رفتند و تو هنوز یک گوشه نشسته‌ای و گریه می‌کنی آبی بزن به صورتِ مادر، زِ دست رفت چون مادرت شکسته‌ای و گریه می‌کنی : تو بیا بخوان گریه به پایش با ما جان ‌سپـردن ز غــم کـرب و بلایش با ما سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
روزی به پات غم نخورم شب نمی شود این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود مُردن به پای "یار"،ملاک تَقَرُّب است "پروانه" تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود حُر را ادب به مرتبه ی حُرّیَت رساند هرگز قفس سرای مودب نمی شود در بارِگاه شاه، یکی جُون می شود هر نوکری، غلامِ مُجَرَّب نمی شود هیئت کلاس حضرت زهرا برای ماست جز او کسی معلم مکتب نمی شود این روضه ها ستون بنای تشیُّع است مذهب بدون روضه که مذهب نمی شود هرکس که صحبت از تو کند، گریه می کنم دیوانه پیش خلق مُعَذَّب نمی شود ما گریه کرده ایم ولی هیچ گریه ای مانند گریه بر غم زینب نمی شود قربان جسم دَرهَم شاهی که اهل دِه هر کار می کنند مرتب نمی شود : 💔 بر خاک خفته ای و مرا می برد عدو من میروم به شام، بماند بقیه اش... سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
بساط نوکری‌ام ریخته به هم آقا نشسته بر دل تنگم غبار غم آقا به زیر قول و قرارم زدم، پشیمانم به زیر بار خطا باز خم شدم آقا  به دستهای قلـم ناامیدمان نکنی به سطرهای گناهان بکش قلم آقا به زور و زر نروم از درون خانه‌ی تو چه صد قدم بگشایی چه یک قدم آقا نریز آبرویم را به آبروی کسی سراغ ندارم به تو قسم آقا دعا بکن برسم به خیمه‎ی تو به دوری از تو شدم باز متهم آقا مریض آمدم اما شفا نمی‌خواهم فقط ببر مـرا گـوشه‌ی حـرم آقا : 💔 دلم هوای حرم کرده حضرت ارباب تو را به جان عزیزت بیا مرا دریاب سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
هرجا که روضه های تو برپا شود حسین بابیست که به کرب و بلا وا شود حسین دعوت شدم به مجلس روضه هزار شکر چون رزق میهمان تو تقوا شود حسین هر کس که عاشق تو شود عاشق خداست توحید با محبتت امضا شود حسین چشمی که گریه کرد برای عـزای تو مشمول لطف حضرت زهرا شود حسین آن کس که شد گدای تو آقای عالم است هر قطره وصل شد به تو دریا شود حسین حب الحسین یجمعنا یعنی ای عزیز بیگانه هم به عشق تو منّا شود حسین هرجا گره به کار من افتاده از قدیم تنها گره گشای من آنجا شود حسین آیا شود چو جون غلام سیاه تو هنگام مرگ هر نفس ما شود : 💔 باشد قبـول، اما بدان این اربعین از هجر جان میدهم، هرچند از من جان نمی‌خواهی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
آمدی از بین آتش تا گلستانت کنم با پریشانی نمی‌خواهم پریشانت کنم کاش می‌شد زخمهایت را بریزم در تنم تا فقط اندازه‌ی یک زخم، درمانت کنم سفره‌دارا، سفره‌ام خالیست، اما دل پُر است روضه‌ام شو تا دو کاسه اشک، مهمانت کنم مقتلِ مکشوفه‌ی من، روضه‌هایم را نبین حیفِ چشمِ زخمدارت نیست گریانت کنم؟ از میان کوچه‌های سنگباران آمدی تا منِ حسرت‌به‌لب هم، بوسه‌بارانت کنم می‌بَرندت، می‌زَنندت، می‌کُشندت باز هم من کجای دنجِ این ویرانه پنهانت کنم؟ قاریِ سرنیزه‌ها و تشت، ألرّحمٰن بخوان تا مزارِ کوچکم را رحلِ قرآنت کنم جا نمی‌مانم، نمی‌خوابم، نمی‌گویم نرو من که می‌آیم، چرا باید پشیمانت کنم؟ : رسیدی سرزده، آبی مهیا نیست، اما من به پای مقدمت از چشم گریانم گهر دارم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
نترس دختر خوبم خداکه هست هنوز کنار عمه برای تو جا که هست هنوز نترس عزیز دلم گرچه راه تاریک است سر حسین تو بر نیزه ها که هست هنوز ببین که بر سر آن نیزه یک قمر بالاست سر عمو است نگهبان ما که هست هنوز برای پیکر بر خاک مانده ی بابات کفن اگر که نشد بوریا که هست هنوز خدا کند به همین نیزه ها بماند سر تنور مانده و تشت طلا که هست هنوز گلایه میکنی از درد گوش و سیلی ها بدان که آبله و زخم پا که هست هنوز به شام می روی عمه خدا به خیر کند خرابه مانده و ظرف غذا که هست هنوز تو دختر زهـرایی قوی بمان عمه به پیش روی تو صد کربلا که هست هنوز : 🖤 ای که از قـافلـه ی شـامِ بلا جـا مـانـدی کمکم کن که من از قافله‌ی کرببلا جاماندم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
با اشک بی‌زوال خودم گریه می‌کنم بر روز و ماه و سال خودم گریه می‌کنم این پلک ها به روضه‌ی تو‌ زخم شد حسین پس با زبان حال خودم گریه می‌کنم حالا دگر بدون عصا می‌خورم زمین گاهی خودم به حال خودم گریه می‌کنم می‌پرسم از خودم که چرا بی کفن شدی؟ بر پاسخ سوال خودم گریه می‌کنم گاهی که یاد عصر دهم می‌کند دلم بر غارت جلال خودم گریه می‌کنم من آن کبوترم که ز شلاق ها هنوز هر شب ز درد بال خودم گریه می‌کنم ای بهترین برادر دنیا برای تو تا وقت ارتحال خودم گریه می‌کنم : 💔 همه با دست پُر از كرب و بلا مى رفتند غير زينب كه همه زندگى اش غارت شد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
اصلا خبر داری که ما را شام بردند؟ ما را میان کوچه ای بدنام بردند؟ در معرض چشمان خاص و عام بردند؟ وقتی میامد سنگها از بام، بردند یک گوشه ی بازار زنها جمع بودند یک گوشه قومی بهر دعوا جمع بودند بازاریان دور و بر ما جمع بودند خیلی کتک خوردیم هر جا جمع بودند بر چادر من رد پا مانده از آنروز روی تنم جای عصا مانده از آنروز در طشت بودی اضطرابش کشت مارا هی چوب خوردی و عذابش کشت مارا آن بی حیا ظرف شرابش کشت مارا بوی غذا بوی کبابش کشت مارا یک خیرران روز و شبم را ریخت برهم زد به لبت وقتی، لبم را ریخت برهم جان داد آخر دخترت یک گوشه ی تنها شرمنده ام از این امانتداری آقا : 💔 غیر شیعه به حریم تو بسیارند چه بگویم‌ من که تو راهم بدهی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دوباره بغض و کمی آه، علتش این است حـرم نرفته بمیرم، خجالتش این است سلام می دهم از بام خانه سمت حرم ببخش نوکرتان را بضاعتش این است به ذکر و نام قشنگش لبم شده شیرین تمام لذت فرهاد و خلوتش این است به قطره قطره ی اشکم ملک خورَد غبطه که اشکِ روضه ی ارباب قیمتش این است شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست چه ها کند نظرش آنکه تربتش این است عجیب نیست که بدکاره هم شود زاهد که جذبه ی نظرِ یار، قدرتش این است محبتش زِ ازل با گـِلـَـم شد آغشته که ماجرای من و عشق قدمتش این است هوایِ مملکتِ سینه زن سیاسی هست که گریه های سیاسی بشارتش این است خوشا میانِ عــزا جان دهم، همه گویند غلامِ کــویِ حسینیه قسمتش این است : 💔 جا نمانم، این بلا از هر بلایی بدتر است جا نمانم اربعین مشتاقِ دیدارم حسین سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام