eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
11.4هزار ویدیو
947 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست، سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته، سراسر از ذکر ﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 تبادل 👇👇👇
هدایت شده از عکس‌هاے زیرخاکے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ - سالروز شهادت قهرمان وطن، سرلشکر خلبان، حسین لشگری، اولین اسیر و آخرین آزاده جنگ 🪴 عکس‌هاے زیرخاکے ۲ https://chat.whatsapp.com/Co3Zcz1nYWb8w89WZjcSiV تلگرام https://t.me/Axe_zirkhaki ایتا https://eitaa.com/Axe_zirkhakii
هدایت شده از عکس‌هاے زیرخاکے
22.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد خاطره‌ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء،سرلشگر خلبان حسین لشگری،اولین اسیر و آخرین آزاده جنگ 🔸وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته‌ام را‌ مرور می‌کردم 🔸سالها درسلولهای انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت و قرآن را کامل حفظ کرده بود زبان انگلیسی می‌دانست برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود اومیگفت: از۱۸سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم! 🔸بهترین عیدی که این ۱۸سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عیدسال۷۴ بود. سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می‌خورد می‌خواست باقی مانده آن را دور بریزد،نگاهش بمن افتاد. دلش سوخت و آن را بمن داد، من تا ساعتها از این مسئله خوشحال بودم 🔸این را هم بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲روز یا۱۲ماه) درحسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم.حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🌷 ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ - سالروز شهادت قهرمان وطن، سرلشکر خلبان،حسین لشگری 📽👆 | لحظات آزادی شهید لشکری https://chat.whatsapp.com/Co3Zcz1nYWb8w89WZjcSiV
حسین معلم شهادتم من.mp3
5.11M
یادمان دفاع مقدس حسین معلم شهادتم من سفینة النجاة امتم من شب اول محرم ۱۳۶۵ مصلی اهواز حاج صادق آهنگران شعر: مرحوم حاج حبیب الله معلمی 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳" https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🏴🚩عزاداری امام حسین (ع) در محضر مقام معظم رهبری 🔻مقام معظم رهبری هر سال دهه اول محرم در بیت شریف شان مجلس عزا برپا می کنند . وقتی قطع نامه ی 598 پذیرفته شد ایشان برای بازدید از مناطق جنگی و سرکشی به لشکرها به جنوب آمده بودند. 🔻به دلیل اینکه این ایام مصادف شده بود با دهه ی اول محرم ، آقا برنامه ی عزاداری را به همان روالی که در بیت شان برگزار می شد در خوزستان و مناطق جنگی برگزار کردند و هر شب به یک شهر و محل استقرار یکی از لشکرها می رفتند. 🔻من سه شب توفیق داشتم که در خدمت ایشان باشم : یک شب در سوسنگرد ، یک شب در لشکر امام حسین صلوات الله علیه و یک شب هم در مصلی اهواز. 🔻شبی که در مصلی برنامه داشتیم نوحه ای در مصیبت حضرت قاسم صلوات الله علیه خواندم به این مضمون: عمو مگر هرکس یتیم است حق فداکاری ندارد یا در میان جان نثاران ارجی و مقداری ندارد 🔻مشغول اجرای برنامه بودم و مردم هم سینه می زدند که در همین حین آقا با لباس سپاه وارد مصلی شدند . نظم جمعیت به محض دیدن ایشان مختل شد و تقریباً داشت به هم می ریخت. 🔻ایشان وقتی اوضاع را چنین دید ، چون نمی خواست عزاداری متوقف شود رفت بالای منبر و با دست به من اشاره کرد که ادامه بده . من دوباره شروع کردم به خواندن و ایشان هم با یک دست سینه می زدند. 🔻مردم با دیدن آقا با شدت بیشتری شروع به سینه زنی کردند .آن شب مجلس بسیار باصفایی برگزار شد . راوی : حاج صادق آهنگران 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳" https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
دفاع مقدس
من_به_زمین_کربلا_حسین_معلم_شهادتم_من.mp3
8.25M
یادمان دفاع مقدس من به زمین کربلا بهر فدا آمده ام حسین تشنه لب منم شب اول محرم ۱۳۶۵ مصلی اهواز بانوای حاج صادق آهنگران شعر: مرحوم حاج حبیب الله معلمی 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳" https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
📷 در تاریخ 19 مرداد 1362 ارتش بعث صدام شهر گیلانغرب را مورد بمباران وحشیانه هوایی قرارداد و بسیاری از مردم بیگناه را به خاک و خون کشید دوران جنگ تحمیلی 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳" https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A 📃شعر زیر بیاد حماسه مردم مقاوم گیلانغرب سروده شده👇
دفاع مقدس
📷 در تاریخ 19 مرداد 1362 ارتش بعث صدام شهر گیلانغرب را مورد بمباران وحشیانه هوایی قرارداد و بسیاری
شعر_کُردی_به_یاد_حماسه_ماندگار_مردم.m4a
6.36M
📢 صوت | شعر کُردی، سروده: حمزه کرمی کلهر 💠 به یاد حماسه‌آفرینی های مردم مقاوم گیلانغرب ⏳ دوران 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳" https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
💠 زنی که با تبر یک نفر را کشت، یک نفر را اسیر کرد و یک نفر را فراری داد ⏳ سال 59 بود. عراقی‌ها از مرزهای ایران رد شده‌ و شهر گیلانغرب خالی از سکنه شده بود. خانمی که ساعاتی پیش 8نفر از بستگانش جلوی چشمش شهید شده بودند با پدرش به روستا آمده تا کمی آذوقه بردارد و برگردد به کوه‌های اطراف. اما با سه عراقی برخورد می‌کند. 🔸پایان این ماجرا، یک جسد عراقی است و یک اسیر عراقی و یک عراقی که فرار کرده و زنی که تمام این کارها را با یک «تبر» انجام داده است و حالا دارد سرباز عراقی و تمام تجهیزات همراهش را تحویل پاسداران انقلاب می‌دهد. 💠 «فرنگیس حیدرپور» نماد زن شجاع ایرانی ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ ➖خاطره ملاقات فرنگیس با رهبر ▫️رهیر انقلاب چند سال پیش در سفر به گیلانغرب، با برخی بازماندگان جنگ ملاقات داشتند. ایشان ابتدا با خانواده‌های شهید کشوری، شهید شیرودی و شهید پیچک صحبت کرد و بعد همراه با همراهان به طرف من آمد. ▫️ سلام. ـ سلام رهبرم. ▫️ ایشان چه کسی هستند؟ 🔸سردار عظیمی گفت: «فرنگیس حیدرپور! شیرزن گیلان‌غرب که با تبر یکی از عراقی‌ها را کشت و سرباز عراقی دیگری را اسیر کرد.» رهبر با حرف‌های سردار عظیمی تکرار کرد و گفت: ▫️«بله همان که سرباز عراقی را کشت و دیگری را اسیر کرد. احسنت!» آب دهانم را قورت دادم و گفتم: ـ «خوشحالم رهبرم که به گیلان‌غرب آمدی. قدم روی چشم ما گذاشتی. شهرمان را نورباران کردی.» لبخند زد و گفت: ▫️«چطور این کار را انجام دادی؟ وقتی سرباز عراقی را کشتی نترسیدی؟» ـ گفتم: «با تبر توی سرش زدم. نه نترسیدم.» ▫️خندید و گفت: «مرحبا! احسنت! زنده باشی.» منتظر ماند تا اگر حرفی هست بگویم. با خودم گفتم دردها و رنج‌های من اگرچه زیاد هستند، اما بگذار درد مردمم را بگویم. انگار بچه‌ای بودم که دلش می‌خواست همه غصه‌هایش را به بزرگ‌ترش بگوید. انگار تمام تنم زخمی بود و حرف‌های ایشان مرهمی و تسکينی بود بر دردهایم. 📖 منبع: کتاب فرنگیس(نوشته مهناز فتاحی انتشارات سوره مهر) 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳" https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
دفاع مقدس
💠 زنی که با تبر یک نفر را کشت، یک نفر را اسیر کرد و یک نفر را فراری داد ⏳ سال 59 بود. عراقی‌ها از م
💠 فرنگیس، دختر کُرد که با تبر یک نفر را کشت، یک نفر را اسیر کرد و یک نفر را فراری داد 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳" https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
💠 خاطره ای از شهید ابراهیم هادی 🔹او که هرگز دل کسی را نسوزاند ▫️از شهر گیلانغرب به سمت کرمانشاه راه افتادیم. مینی بوس تازه راه افتاده بود که صدایی آمد و توقف کرد! بعد به راه خود ادامه داد. ابراهیم از پنجره به بیرون نگاه کرد. ماشین به یک سگ برخورد کرده بود. سگ هم لنگان لنگان به آنسوی جاده رفت. ابراهیم متوجه ماجرا شد. سریع به راننده گفت: نگه دار... کرایه دو نفر را حساب کرد و پیاده شدیم. گفتم: داش ابرام الان هوا تاریک میشه برا چی پیاده شدیم؟ ابراهیم چیزی نگفت و رفت سراغ سگ! پایش را با یک تکه چوب و پارچه آتل بست. به یک کُرد محلی هم پول داد و گفت: اگه استخوان داری به این سگ بده. بعد از مدتی علاف شدن با ماشین بعدی رفتیم. ❤️ ابراهیم در تمام عمرش دل کسی را نسوزاند. تا توانست به بندگان خدا خدمت کرد. یقین داریم که او از مقربین است. —(راوی: مرتضی پارساییان) 📖 برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم۲ 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳" https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A