دفاع مقدس
▪️۲۸ شهریور ۱۳۸۳ - سالروز درگذشت ابوالفضل سپهر، شاعری که از فراق شهدا دق کرد!! ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 💠
10.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ابوالفضل سپهر، شاعری که از فراق شهدا دق کرد!!
▪️۲۸ شهریور ۱۳۸۳ - سالروز درگذشت بازیگر و شاعر سی ساله بسیجی، مرحوم ابوالفضل سپهر که در دوران نوجوانی بازیگری را تجربه کرد اما به ناگهانی به سمت سرودن شعر درباره شهدا، جانبازان و خانواده هایشان پرداخت.
-------------------------------------------
▫️ گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
دفاع مقدس
🎞 ابوالفضل سپهر، شاعری که از فراق شهدا دق کرد!! ▪️۲۸ شهریور ۱۳۸۳ - سالروز درگذشت بازیگر و شاعر سی
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قرائت شعر "اتل متل" توسط سراینده آن: ابوالفضل سپهر
🌴 اتل متل یه بابا، دلیر و زار و بیمار
🌿 اتل متل یه مادر، یه مادر فداکار
⚪️ ابوالفضل سپهر، شاعر بسیجی که به سبک عامیانه شعر می گفت. او در سروده هایش به توصیف مظلومیت جانبازان و خانواده های آنها و نیز بازماندگان شهدا می پرداخت.
سپهر عمر زیادی نکرد و در ۲۸ شهریور ۱۳۸۳ در سن سی سالگی بر اثر بیماری درگذشت. او تا پیش از آن در دوران کودکی و نوجوانی در چندین فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی بازی کرد.
-------------------------------------------
▫️ گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
▪️ کانال واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
▫️تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
▪️ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱 #انتشار_مطالب_صدقه_جاریه_است
دفاع مقدس
🎞 قرائت شعر "اتل متل" توسط سراینده آن: ابوالفضل سپهر 🌴 اتل متل یه بابا، دلیر و زار و بیمار 🌿 اتل
🍃اتل متل یه بابا ، دلیر و زار و بیمار
اتل متل یه مادر ، یه مادر فداکار
اتل متل بچه ها، که اونها رو دوست دارن
آخه غیر اون دو تا، هیچ کسی رو ندارن !
🍃مامان بابا رو میخواد ، بابا عاشق اونه !
به غیر بعضی وقتها ، بابا چه مهربونه !
وقتی که از درد سر، دست میذاره رو گیجگاش
اون بابای مهربون ، فحش میده به بچه هاش !
🍃همون که وقتی هر چی ، جلوش باشه میشکنه
همون که وقتی هر کی ، پیشش باشه میزنه !
غیر خدا و مادر ، هیچ کسی رو نداره
اون وقتی که بابا جون ، موجی میشه دوباره !
🍃دویدم و دویدم ، سر کوچه رسیدم
بند دلم پاره شد ، از اون چیزی که دیدم !
بابام میون کوچه ، افتاده بود رو زمین
مامان هوار میزد ، شوهرمو بگیرین !
🍃مامان با شیون و داد ، میزد توی صورتش
قسم می داد بابا رو، به فاطمه به جدّش !
تورو خدا مرتضی ! زشته میون کوچه
بچه داره می بینه ، تو رو به جون بچه !
🍃بابا رو دوره کردن ، بچه های محله
بابا یهو دوید و ، زد تو دیوار با کلّه !
هی تندو تند سرش رو، بابا میزد تو دیوار
قسم می داد حاجی رو ، حاجی گوشی بردار !
🍃مامان دوید و از پشت ، گرفت سر بابا رو
بابا با گریه می گفت ، کشتند بچه ها رو !
بعد مامانو هلش داد ،خودش خوابید رو زمین
گفت که مواظب باشین ، خمپاره زد بخوابین !
🍃الو الو کربلا ، پس نخودا چی شدن ؟
کمک میخوام حاجی جون ،بچه ها قیچی شدن !
تو سینه و سرش زد ، هی سرشو تکون داد
رو به تماشاچیا ، چشماشو بست و جون داد !
🍃بعضی تماشا کردن ، بعضی فقط خندیدن
اونهایی که از بابام ، فقط امروز دیدن !
سوی بابا دویدم ، بالا سرش رسیدم
از درد غربت اون ، هی به خودم پیچیدم
🍃درد غربت بابا ، غنیمت از نبرده
شرافت و خون دل ، نشونه های مَرده !
ای اونهایی که امروز ، دارین بهش می خندین
برای خنده هاتون ، دردشو می پسندین !
🍃امروزشو نبینین ، بابام یه قهرمونه
یه روز بهم می رسیم ، بازی داره زمونه !
موج بابام ، کلیدِ ، قفلِ در بهشته !
درو کنه هر کسی ، هر چیزی رو که کِشته
🍃یه روز پشیمون می شین ،که دیگه خیلی دیره
گریه های مادرم ، یقه تونو می گیره !
بالا رفتیم ماسته ، پایین اومدیم دوغه !
مرگ و معاد و عقبی ، کی میگه که دروغه !
🌸شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر
-------------------------------------------
▫️ گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
▪️ کانال واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
▫️تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
▪️ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱 #انتشار_مطالب_صدقه_جاریه_است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 😔 این عزیزان همان رزمندگان دیروز بودند که با جوانمردی پای کار ایستادند و نگذاشتند وجبی از خاک وطن به دست دشمن بیافتد.
🌿 امنیت، استقلال و تمامیت ارضی مون رو مدیون فداکاری های اونا هستیم 🙏🙏
🌴 آرزوی سلامتی و عافیت برای جانبازان اعصاب و روان و شیمیایی ها 🤲
-------------------------------------------
▫️ گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
▪️ کانال واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
▫️تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
▪️ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🎞 قرائت شعر "اتل متل" توسط سراینده آن: ابوالفضل سپهر 🌴 اتل متل یه بابا، دلیر و زار و بیمار 🌿 اتل
22.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قرائت شعر "اتل متل" توسط سراینده آن: مرحوم ابوالفضل سپهر
▪️ اتل متل یه مادر
▫️ نحیف و زار و خسته
▪️با صورتی حزین و
▫️ دستای پینه بسته
💦😔💦😔💦ا
-------------------------------------------
▫️ گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
▪️ کانال واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
▫️تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
▪️ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🎞 قرائت شعر "اتل متل" توسط سراینده آن: مرحوم ابوالفضل سپهر ▪️ اتل متل یه مادر ▫️ نحیف و زار و
اتل متل یه مادر
نحیف و زار و خسته
با صورتی حزین و
دستای پینه بسته
بپرس ازش تا بگه
چه جور میشه سوخت و ساخت
با بیست هزار تومن پول
اجاره خونه پرداخت
اجارههای سنگین
خرج مدرسه ما
خرج معاش خونه
خرج دوای مینا
بپرس ازش تا بگه
چه جوری میشه جنگ كرد
با سیلی جای سرخاب
صورتا رو قشنگ كرد
بپرس ازش تا بگه
چه جوری میشه جنگ كرد
یااینكه بی رنگ مو
موی سیاهو رنگ كرد
وقتی كه گفتند بابا
تو جبههها شهید شد
خودم دیدم یك شبه
چند تا موهاش سفید شد
می خوای بدونی چرا
نصف موهاش سفیده؟
بپرس كه بعد بابا
چی دیده، چی كشیده
یا میره داروخانه
برا دوای مینا
یا كه میره سمساری
یا كه بهشت زهرا(س)
یه روز به دنبال وام
مامان میره به بنیاد
یه روز به دنبال كار
پیرِ آدم درمیاد
هر وقت به مامان میگم:
«طعم غذات عالیه»
مامان با گریه میگه:
«جای بابات خالیه»
بعضی روزا كه توی
خونه غذا نداریم
غذای روز قبلو
برا مینا میذاریم
مینا با غم میپرسه:
«غذا فقط همینه؟»
مامان با گریه میگه:
«بابات كجاس ببینه؟»
وقتی كه بیست میگیرم
میاد پیشم میشینه
نوازشم میكنه
نمرهها مو میبینه
میگم: «معلمم گفت
كه نمره هات عالیه»
مامان با گریه میگه:
«جای بابات خالیه»
یه بار گفتم: «مامان جون
این آقا بقالیه
با طعنه گفت تو خونه
جای بابات خالیه؟»
تا حرف من تموم شد
با دست تو صورتش زد
با گریه گفت: «ای خدا
بیشرفی تا این حد؟»
میگم : «مامان راست بگو
اگه بابا دوست داشت
چرا ازت جدا شد
پس چرا تنهات گذاشت؟»
چشم میدوزه تو چشمام
لب میگزه ، میخنده
بیرون میره از اتاق
محكم در و میبنده
رفتم و از لای در
توی اتاقو و دیدم
صدای گریههاشو
از لای در شنیدم
داشت با بابام حرف میزد
چشاش به عكس اون بود
انگار كه توی گلوش
یه تیكه استخون بود
«مرتضی جون میدونم
زندهای و نمردی
بعد خدا و مولا
ما رو به كی سپردی؟
دست خوش آقا مرتضی
خوش به حالت كه رفتی
ما اینجا مستأجریم
تو اونجا جا گرفتی؟
خواستگاریم یادته؟
چند تا سكه مهرمه
مهریه مو كی میدی؟
گره توی كار مه
مهریهمو كی میدی
دختر مون مریضه
بیاببین كه موهاش
تند تند داره میریزه
مهریهمو كی میدی؟
اجاره خونه داریم
صاحب خونه میگفتش
دیگه مهلت نداریم
امروز كه صاحب خونه
اومد برا اجاره
همسایمون وقتی گفت
مهلت بده نداره
یهو تو كوچه داد زد:
اینا همش بهونهاس
دقّ اجاره داره
دردش اجاره خونهاس
به من چه شوهرش رفت
یا كه زن شهیده
خونه اجاره كرده
یا خونه مو خریده؟
درد دل خستهمو
فقط برا تو گفتم
چون از تموم مردم
«به من چه» میشنفتم
میگم خونه نداریم
خیلی مریضه بچه
سایة سرنداریم
همه میگن «به من چه»
با آه خود به عكس
بابا جونم جون میده
چادرو وَرمیداره
موهاشو نشون میده
صورتشو میذاره
روصورت شهیدش
بابام نگاه میكنه
به موهای سفیدش
اشك مامان میریزه
روصورت باباجون
بابام گربه میكنه
برای غمهای اون
بابا با چشماش میگه
قشنگِ مهر بونم
همسر خوب و تنهام
غصه نخور میدونم
اتل متل یه مادر
نحیف و زار و خسته
با صورتی حزین و
دستای پینه بسته
دستای پینهدارش
عجب حماسه سازه
دستایی كه شوهرش
خیلی به اون مینازه
دستایی كه پرچمِ
بابا رو ورمیداره
توی خزون غیرت
دستایی كه بهاره
دستایی كه عینهو
دست بابا میمونه
نمیذاره سلاحِ
بابام زمین بمونه
دستی كه بچههاشو
بسیجی بار میاره
بذر غیرت و ایمان
تو روحشون میكاره
درسته كه شوهرش
تو جبههها شهید شد
درسته كه موی اون
بعد بابا سفید شد
اما خون بابا و
موهای مادر من
وقتی با هم جمع شدن
سیلی زدن به دشمن
سرخی صورت اون
سرخی خون باباست
موی سفید مادر
افتخار بچههاست
باید فهمیده باشی
چه جوری میشه جنگ كرد
با سیلی جای سرخاب
صورتا رو قشنگ كرد
باید فهمیدهباشی
چه جوری میشه جنگ كرد
یا اینكه بیرنگ مو
موی سیاهو رنگ كرد
اتل متل یه مادر
خیلی چیزا میدونه
از بیمروّتیها
از بازی زمونه
ای كه در این حوالی
غربت مارو دیدی
صدای نالههای
مادرمو شنیدی
دست رو گوشات گذاشتی
چشماتو خیره كردی
زل زدی به مادرم
فكر كردی خیلی مردی؟
تو كه به زخم قلب
مامان نمك گذاشتی
اگه مامان بمیره
مادرمو تو كشتی
اگه بابام نبودش
هر چی داشتی میخوردن
مال و منالت كه هیچ
مادرتم میبردن
دفاع مقدس
🎞 قرائت شعر "اتل متل" توسط سراینده آن: مرحوم ابوالفضل سپهر ▪️ اتل متل یه مادر ▫️ نحیف و زار و
اگه مامان بمیره
دق میكنم، میمیرم
پیش خدا و بابام
من جلو تو میگیرم
🔹 شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر
-------------------------------------------
▫️ گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
▪️ کانال واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
▫️تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
▪️ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ۲۹ شهریور ۱۳۴۷ - سالروز تولد سید علی محمودیان، شهیدی كه حین تلاوت قرآن در عملیات كربلای ۸ به فیض شهادت نائل آمد🌷
🔰 کلام شهید:👇
خدایا!
اینک در دم آخر عمر نمی دانم که چه بگویم نمی دانم که از کدامین کارهایم ناله کنم برای کدامین گناه خود طلب عفو کنم.
خداوندا!
اگر من خطا کارم اگر اوامر تو را انجام ندادم و از کلام تو سرپیچی کردم
به گناهانم معترفم که کوتاهی و سهل انگاری در انجام فرائض و واجبات کردهام و امید آن دارم که حداقل مرگ را برای انقلاب ثمربخش قرار دهد و شهادت را نصیبم کن شاید که این طور مردن برای کم کردن مجازاتم موثر باشد.
🌷شهید سید علی محمودیان، قاری قرآن، ذاکر اهل بیت(ع) و هنرمند خوشنویس که در خانواده ای متدین و مذهبی در تهران در دیده به جهان گشود.
او سرانجام در ١٨ فروردین سال ۶۶ در عملیات کربلای٨ در #شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید🕊🕊
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
دفاع مقدس
🌱 ۲۹ شهریور ۱۳۴۷ - سالروز تولد سید علی محمودیان، شهیدی كه حین تلاوت قرآن در عملیات كربلای ۸ به فیض
🌷 شهید سید علی محمودیان
در ۲۹ شهریور ۱۳۴۷ در خانوادهای متدین در تهران متولد شد. پزشكان به مادرش گفته بودند كه نمی تواند باردار شود اما چه كسی می تواند مشیت الهی را نادیده بگیرد؟! آری ، به لطف و عنایت پروردگار، او سالم به دنیا آمد و سید علی نام گرفت.
در دوران كودكی به دلیل رفتارهای شیرین و محبت آمیز كودكانهاش مورد لطف و توجه همگان بود. سالهای تحصیل را یكی پس از دیگری تا زمان اخذ مدرك دیپلم، با موفقیت پشت سر گذاشت . همزمان با تحصیل، با حضور دائمی در انجمنهای اسلامی مدارس، علاوه بر برگزاری مسابقات قرآنی و خوشنویسی، خود نیز در سالهای مختلف، از مقام آوران این مسابقات بود.
صبح، مدرسه سنگرش بود و عصر، مسجد و دل شب هم شاهد همیشۀ آشنای مناجات هایش.
از هسته های اصلی تشكیل جلسه مجمع نشر قرآن كریم برای تدریس و آشنا نمودن جوانان با اسلام و قرآن بود.
سید علی صوت بسیار زیبایی داشت. همیشه ندای قرآن از زبانش جاری بود به طوری كه اگر پشت درمی ایستاد از ندای قرآنی كه همیشه به لب داشت شناخته می شد .
مادر شهید سید علی محمودیان می گوید:
🌓 شب همان عملیاتی كه سید علی در آن به شهادت رسید، من بیدار بودم و صلوات می فرستادم، وقتی خوابم برد در خواب دیدم كه علی پیش من آمده و از من برای شهادت اجازه می خواهد، آنقدر به من نگاه كرد كه من در جواب به او گفتم راضی به رضای خدا هستم و بعد هم از خواب پریدم؛ بعدها متوجه شدم كه علی دقیقاً در همان وقت به شهادت رسیده بود.
یكی از همرزمانش گفت كه علی معاون گردان زهیر بود و هنگامی كه مشغول تلاوت قرآن بود خمپاره ای آمد و تركش آن به گلویش خورد كه تلاوت قرآن را قطع كرد . آنگاه به خواندن دعا مشغول شد و در همان لحظه به شهادت رسید.🕊🕊
برادر شهید می گوید: سید علی در دانشگاه های تبریز و شیراز قبول شده بود، وقتی دانشگاه ، آخرین مهلت ثبت نام را اعلام كرد و ما به او اطلاع دادیم كه ثبت نام كند، به ما گفت امام (ره) فرموده اند :دانشگاه، جبهه است.
سید علی ، عاشقانه راهی مناطق جنگی شد و با وجود مجروحیت در اولین حضور در جبهه، با نقش آفرینی در عملیات كربلای هشت در شلمچه، وادی عشق و ایثار، در فروردین ۱۳۶۶ به لقاء لله پیوست. مزار شهید سید علی محمودیان در شهرستان قدس، گلزار شهدای بهشت فاطمه ( س) میعادگاه عاشقان شد.
🗓 ۲۹ شهریور ۱۳۶۱ - شهادت محمد علی گنجی زاده ، از فرماندهان شجاع لشکر ویژه شهدا (در زمان فرماندهی شهید بزرگوار محمود کاوه)
-------------------------------------------
▫️ گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
▪️ کانال واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
▫️تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
▪️ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱 #انتشار_مطالب_صدقه_جاریه_است
دفاع مقدس
🗓 ۲۹ شهریور ۱۳۶۱ - شهادت محمد علی گنجی زاده ، از فرماندهان شجاع لشکر ویژه شهدا (در زمان فرماندهی شهی
🌴جلسه فرماندهان در قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع)-۱۳۶۱
شهید ناصر کاظمی،فرمانده سپاه کردستان
شهید حسن آبشناسان،فرمانده تیپ23نوهد ارتش
شهیدبزرگوار محمدبروجردی،فرمانده قرارگاه حمزه
شهید گنجی زاده
سردار جواد استکی
-------------------------------------------
▫️ گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
▪️ کانال واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
▫️تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
▪️ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱 #انتشار_مطالب_صدقه_جاریه_است
دفاع مقدس
🌴جلسه فرماندهان در قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع)-۱۳۶۱ شهید ناصر کاظمی،فرمانده سپاه کردستان شهید حسن آبش
🌷 شهیدان محمود کاوه، محمد بروجردی، ناصر کاظمی، محمد علی گنجی زاده، حسن آبشناسان
🌿 قبل از شروع عملیات پاکسازی جاده سردشت - پیرانشهر
-------------------------------------------
▫️ گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
▪️ کانال واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
▫️تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
▪️ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas