صبح جبهه، پرانرژی
زور بازوی رزمنده، حیدری
همه از "قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی
چو ورزش می کنی، یاد #خدا باش....
دوران #جنگ_تحمیلی
ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
📷 تصویری از حاج احمد متوسلیان (در زبدانی سوریه-اواخر خرداد یا اوایل تیرماه61)
▫️و محمود مسافری ☝️، محافظ محسن رضایی، فرمانده کل سپاه در دوران #دفاع_مقدس
ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
📷 تصویری از حاج احمد متوسلیان (در زبدانی سوریه-اواخر خرداد یا اوایل تیرماه61) ▫️و محمود مسافری ☝️،
💠 خاطره ای منتشر نشده از حاج احمد متوسلیان
🎤 نقل از: محمود مسافری:👇👇
▫️داخل حرم مطهر حضرت زینب (س) هیئت عالی رتبه سیاسی نظامی ایران متشکل از علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه، سرهنگ محمد سلیمی وزیر دفاع، سرهنگ صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش، احمد متوسلیان فرمانده تیپ محمد رسول الله (ص)، محسن رفیقدوست مسئول پشتیبانی و تدارکات سپاه پاسداران و بقیه مشغول زیارت هستند.
همراه هرکدام از شخصیت های سیاسی نظامی، دو نفر سپاهی به عنوان محافظ حضور دارند. محافظ های سرهنگ سلیمی و صیاد شیرازی لباس ارتشی بر تن دارند.
همه محافظین، درحالی که به طور منظم لباس نظامی بر تن دارند، پیراهن خود را روی شلوار انداخته اند. در آن میان محمود مسافری چشمش می افتد به حاج احمد متوسلیان که در کناری ایستاده و رو به ضریح، مشغول گفتن ذکر است.
تیپ منظم نظامی حاج احمد توجه او را به خود جلب می کند. لباس فرم سپاه اتو کشیده، پیراهن خود را داخل شلوار گذاشته و فانسقه ای سبز رنگ را محکم به کمر بسته است. یک کیف برزنتی سبز رنگ کوچک حاوی قطب نما در سمت چپ و غلاف چرمی سیاه رنگ که کلت کمری برتا داخل آن قرار دارد، بر پهلوی راست او قرار دارد.
محمود خودش را می رساند کنار حاج احمد و با لبخند به او می گوید:
- می گویم حاجی، ماشاءالله چقدر منظم و خشک تیپ زدی!
حاج احمد با تعجب می گوید:
- چطور مگر؟
تیپ محافظ ها را به او نشان می دهد و می گوید:
- ما همه پیراهن هایم مان را گذاشته ایم روی شلوار، ولی فقط شما پیراهنت را داخل شلوار گذاشتی.
- خب مگر عیبی دارد؟
- عیب که نه. ولی می خواهم بگویم ماشاءالله کمر باریک هم که هسنی ...
و شیطنت آمیز می خندد.
حاج احمد هم با او می خندد و می گوید:
- ای شیطون ...
- نه حاجی جان اصلا منظوری نداشتم.
- بله درست می گویی هیچ منظوری نداشتی!
- فقط می خواستم بگویم این جوری خوب نیست.
- چرا خوب نیست؟
چون کمر شما باریک است و این طوری فانسقه را محکم به کمرتان بستید، این نظامیان سوری که می بینند پیش خودشان می گویند: این بابا با این هیکل لاغر و ضعیف بلند شده از ایران آمده این جا که مثلا به ما کمک کند؟ این که با یک باد کمرش می شکند!
و هر دو با هم می زنند زیر خنده.
⚪️ پ.ن: این خاطره مربوط به دورانی است که قوای محمدرسول الله(ص) برای بیرون راندن ارتش تجاوزگر اسرائیل از خاک لبنان عازم سوریه شده بودند. محمود مسافری (نقل کننده این خاطره) در زمان جنگ، محافظ محسن رضایی (فرمانده وقت سپاه) و محسن رفیقدوست (وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس) بود. او در 23 مرداد 1392 بر اثر تصادف در جاده قم دار فانی را وداع گفت.
ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🌴 کانال "دفاع مقدس"
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
📷 تصویری از حاج احمد متوسلیان (در زبدانی سوریه-اواخر خرداد یا اوایل تیرماه61) ▫️و محمود مسافری ☝️،
📷 تصویری از دیدار فرماندهان با محسن رضایی، فرمانده سپاه در دوران #دفاع_مقدس
⏳ نوروز ۱۳۶۲
▫️ محمود مسافری، محافظ محسن رضایی (نشسته سمت راست او با موهای زرد خرمایی رنگ)
🌷29 خرداد 1367 — سالروز شهادت افسر دلاور ارتش ج.ا.ا، شهید محمد مهدی عموشاهی
🕊🕊 در منطقه مهران در درگیری با منافقین
🌱متولد: اصغرآباد (از توابع خمینی شهر اصفهان) - سال 1340
از کودکی تحت آموزه های پدر نماز خواندن را آموخت. مقلد امام بود.
در دوران نهضت، در راه پیشبرد انقلاب تلاش می کرد. سال 59 دیپلم ریاضی گرفت و در کنارش در امور فرهنگی فعال بود.
سپس جذب دانشگاه افسری امام علی (ع) و در سلک افسران مؤمن ارتش درآمد (رسته توپخانه)زط
او وظیفه خود را حراست از مرزها و پاسداری از آرمان های انقلاب، ولایت فقیه
می دانست. مقید به امور شرعی بود، در همه حال نمازش را اول وقت می خواند و عادت به نماز شب داشت.
🌷دوستان او در دانشكده مي گويند: شهید عموشاهی، الگوي تقوا بود براي دانشجويان. شبهاي دوشنبه و پنجشنبه قبل از اذان صبح، بيدار ميشد؛ به آشپزخانه ميرفت سحري آماده ميكرد و اغلب خود از خوردن سحري محروم مي شد و با شكم گرسنه روزه مي گرفت. او از پايه گذاران دعاي كميل و توسل در دانشكده بود.
وی در سال 61 فارغ التحصیل شد و سپس مسئولیت حفاظت اطلاعات مرکز زرهی شیراز را به عهده او سپردند.
سال 62 تشکیل خانواده داد و حضرت امام خطبه عقدشان را جاری کرد. ثمره این ازدواج دو فرزند پسر و دختر بود. زوج جوان در سال 63 عازم خانه خدا شدند. او دو بار نیز به عنوان خدمه همراه کاروان به مکه عزیمت نمود.
او سزانجام در اواخر جنگ، در جریان دفع حمله منافقین به مهران، به فیض شهادت نائل آمد.
ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🌴 کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
🌷 29 خرداد 1365 - شهادت سید حسین دستواره (برادر کوچک، از فرماندهان رشید لشگر 27 محمدرسول الله(ص) ▫️
💠 خبر شهادت پسر همسایه
تابستان 1364 - تهران
✍️یکی از روزها که برای مرخصی آمده بودیم تهران، رفتیم دم خانه محمدرضا تعقلی در نازی آباد. حرف محمد دستواره و بازیهایش به میان آمد. محمدرضا گفت که یک سر برویم دم خانهشان.
سوار بر موتور، رفتیم به کوچههای تنگ علیآباد در جنوب تهران و خانه آنها را پیدا کردیم. سیدحسین، کوچکترین پسر خانواده در را باز کرد. حسین که مقداری حالت داشمشدی داشت، مثلا خواست قیافه بگیرد و خیلی سنگین و با تکبر داد زد
- داش ممّد، بیا دم در ریفیقات کارت دارن.
که من خندیدم و گفتم: بهبه داداشمون یه پا لاته ها.
که نگاه تندی انداخت و رفت داخل.
محمد که آمد دم در، گیر داد برویم تو. هرچه گفتیم نه، قبول نکرد. خانهای نقلی و داغان که ظاهرا طبقه پایین آن متعلق به حاج رضا دستواره بود که با زن و بچهاش آنجا زندگی میکرد.
به طبقه بالا رفتیم که پدر و مادرشان هم آمدند نشستند. حسین با همان قیافه سنگین آمد کنار محمد نشست. حاج خانم میان صحبتهایش، نگاهی به محمد انداخت و گفت:
- اینم که آبروی ما رو توی محل برده.
وقتی پرسیدیم چی شده؟ خود محمد گفت:
- هیچی بابا. حوصلهام سررفته بود، گفتم یه کاری کنم یه کم بخندیم. رفتم دم خونه عباس همسایه روبهروییمون و گفتم: میبخشید حاج خانم، عباس خونه است؟ که ننهاش گفت: "نه، عباس آقا جبهه است"
که منم گفتم:
"نه آبجی. عباستون شهید شده، فردا هم جنازهش رو میآرن تهران."
همه محل از این شوخی محمد ریخته بود به هم، ولی او خونسرد گفت:
خب حالا خواستیم یه ذره بخندیم.
سیدمحمدرضا دستواره متولد: 1 بهمن 1338 شهادت: 13 تیر 1365 عملیات کربلای 1 مهران. مزار: بهشتزهرا (س) قطعه 26 ردیف 89 شماره 50
سیدمحمد دستواره متولد: 6 اردیبهشت 1343 شهادت: 20 دی 1365 عملیات کربلای ۵ شلمچه. مزار: بهشتزهرا (س) قطعه 26 ردیف 90 مکرر شماره 50
سیدحسین دستواره متولد: 28 فروردین 1348 شهادت: 29 خرداد 1365 منطقه مهران. مزار: بهشتزهرا (س) قطعه 26 ردیف 90 شماره 50
محمدرضا تعقلی متولد: 6 اردیبهشت 1348 شهادت: سهشنبه 27 اسفند 1364 عملیات والفجر 8 در جاده فاو. مزار: بهشتزهرا (س) قطعه 26 ردیف 98 شماره 3
( داودآبادی)
ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🌴 کانال "دفاع مقدس"
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
👆اینجا بیت شهداست👆
دفاع مقدس
💠 خبر شهادت پسر همسایه تابستان 1364 - تهران ✍️یکی از روزها که برای مرخصی آمده بودیم تهران، رفتیم د
🌴 کانال "دفاع مقدس"
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
👆اینجا بیت شهداست👆
دفاع مقدس
«خونِ خود را بر زمین میریزم تا شاید کسی به هوش بیاید، تا مگر وجدانی بیدار شود، ولی افسوس! که منافعِ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 سکانسی از فیلم: "چ" - ساخته ابراهیم حاتمی کیا
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
💠 کهنه چریک محرومان لبنان
#چپى_ها مىگفتند
« #جاسوس_آمریکاست، براى #ناسا کار مىکند »
#راستى_ها مىگفتند « #کمونیست است »
هر دو براى کشتنش جایزه گذاشته بودند.
#ساواک هم یک عده را فرستاده بود #ترورش کند.
یک کمى آن طرفتر دنیا،
استادى سر کلاس مىگفت «من دانشجویى داشتم که همین اخیراً روى #فیزیک پلاسما کار مى کرد.»
مهم این است که تمام شود
#دنیا و #مقام برایش مهم نیست
#نام و #نان برایش مهم نیست
به نام کی تمام شود هم برایش مهم نیست
مهم این است که تمام شود
#خوب تمام شود
گاهی برای اینکه خوب تمام شود باید از پشت میز درس و #علم جُم نخوری،
گاهی هم باید #تفنگ از دستت تکان نخورد
#اصل #تکلیف همیشه #ثابت است
اما همیشه تکلیف #تو ثابت #نیست
مهم این است که #ثابت_قدمی در انجام تکلیفت از
#کرسی_ناسا و
#فرماندهی_لبنان و
#وزارت_ایران
مهم تر باشد...
سرباز اسلام
کهنه چریک محرومان لبنان
افتخار ایران
الهیی که فاتح این بحران
آقا #مصطفی_چمران....
🌴 ۳۱ خرداد سالروز شهادت دکتر چمران
🌴 کانال "دفاع مقدس"
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📅 ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ - سالروز شهادت #دکتر_مصطفی_چمران
#ببینید
🎥 فیلم | مروری بر زندگی و مبارزات شهید چمران
ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
📄 وصيتنامه دکتر چمران به امام موسی صدر
💠 متني كه در زير ميخوانيد، وصيتنامهاي از سردار رشيد اسلام، شهيد دكتر مصطفي چمران است كه خطاب بهامام موسي صدر نگاشته شده است.
اين وصيتنامه در 29 خرداد سال 1355 تنظيم شده يعني در روزگاری که لبنان در سياه ترين روزهاي جنگ داخلي بسر می برده. از يكسو نيروهاي فلسطيني و احزاب چپ لبنان با سوريه درگير شده بودند؛ و از سوي ديگر احزاب دست راستي و در رأس آنها فالانژيستها، با سوءاستفاده از غفلت جبهه ملي و اسلامي لبنان، مناطق آنان را مورد هجوم قرار داده بودند. در چنين روزهايي كه از آن به عنوان دومين دوره جنگ داخلي نام برده ميشود، امام صدر به دكتر چمران مأموريت داد تا براي سازماندهي مقاومت شيعيان، راهي شهرك نبعه گردد. و اين وصيتنامه قبل از عزيمت تنظيم شده👇👇
✍️ وصيت ميكنم …
وصيت ميكنم به كسي كه او را بيش از حد دوست ميدارم! به معبودم! به معشوقم! بهامام موسي صدر! كسي كه او را مظهر علي ميدانم! او را وارث حسين ميخوانم! كسي كه رمز طايفه شيعه، و افتخار آن، و نماينده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختي، حق طلبي و بالأخره شهادت است! آري بهامام موسي وصيت ميكنم …
براي مرگ آماده شدهام و اين امري است طبيعي كه مدتهاست با آن آشنا شدهام. ولي براي اولين بار وصيت ميكنم. خوشحالم كه در چنين راهي به شهادت ميرسم. خوشحالم كه از عالم و ما فيها بريدهام. همه چيز را ترك گفتهام. علايق را زير پا گذاشتهام. قيد و بندها را پاره كردهام. دنيا و ما فيها را سه طلاقه گفتهام و با آغوش باز به استقبال شهادت ميروم.
از اينكه به لبنان آمدم و پنج يا شش سال با مشكلاتي سخت دست به گريبان بودهام، متأسف نيستم. از اينكه آمريكا را ترك گفتم، از اينكه دنياي لذات و راحتطلبي را پشت سر گذاشتم، از اينكه دنياي علم را فراموش كردم، از اينكه از همه زيبائيها و خاطره زن عزيز و فرزندان دلبندم گذشتهام، متأسف نيستم …
از آن دنياي مادي و راحت طلبي گذشتم و به دنياي درد، محروميت، رنج، شكست، اتهام، فقر و تنهايي قدم گذاشتم. با محروميت همنشين شدم. با دردمندان و شكسته دلان هم آواز گشتم.
از دنياي سرمايه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومين و مظلومين وارد شدم. با تمام اين احوال متأسف نيستم …
تو اي محبوب من، دنيايي جديد به من گشودي كه خداي بزرگ مرا بهتر و بيشتر آزمابش كند. تو به من مجال دادي تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهاي بي نظير انساني خود را به ظهور برسانم، از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زير پا بگذارم و ارزشهاي الهي را به همگان عرضه كنم، تا راهي جديد و قوي و الهي بنمايانم، تا مظهر باشم، تا عشق شوم، تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا ديگر خود را نبينم و خود را نخواهم، جز محبوب كسي را نبينم، جز عشق و فداكاري طريقي نگزينم، تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قيد و بندهي مادي آزاد شوم…
تو اي محبوب من رمز طايفه اي، و درد و رنج هزار و چهار صد ساله را به دوش ميكشي، اتهام و تهمت و هجوم و نفرين و ناسزاي هزار و چهار صد سال را همچنان تحمل ميكني، كينههاي گذشته و دشمنيهاي تاريخي و حقد و حسدهاي جهان سوز را بر جان ميپذيري، تو فداكاري ميکني، تو از همه چيز خود ميگذري، تو حيات و هستي خود را فداي هدف و اجتماع انسانها ميكني، و دشمنانت در عوض دشنام ميدهند و خيانت ميكنند، به تو تهمتهاي دروغ ميزنند و مردم جاهل را بر تو ميشورانند، و تو اي امام لحظهاي از حق منحرف نميشوي و عمل به مثل انجام نميدهي و همچون كوه در مقابل طوفان حوادث آرام و مطمئن به سوي حقيقت و كمال و قدم بر ميداري، از اين نظر تو نماينده علي (ع) و وارث حسيني… و من افتخار ميكنم كه در ركابت مبارزه ميكنم و در راه پر افتخارت شربت شهادت مينوشم…
اي محبوب من، آخر تو مرا نشناختي!
زيرا حجب و حيا مانع آن بود كه من خود را به تو بنمايانم، يا از عشق سخن برانم يا از سوز دروني خود بازگو كنم…
اما من، مني كه وصيت ميكنم، مني كه تو را دوست ميدارم… آدم سادهاي نيستم! من خداي عشق و پرستشم، من نماينده حق و مظهر فداكاري و گذشت و تواضع و فعاليت و مبارزهام، آتشفشان درون من كافيست كه هر دنيايي را بسوزاند، آتش عشق من به حدي است كه قادر است هر دل سنگي را آب كند، فداكاري من بهاندازهاي است كه كمتر كسي در زندگي به آن درجه رسيده است …
به سه خصلت ممتاز شدهام:
1. عشق كه از سخنم و نگاهم و دستم و حركاتم و حيات و مماتم ميبارد. در آتش عشق ميسوزم و هدف حيات را جز عشق نميشناسم. در زندگي جز عشق نميخواهم، و جز به عشق زنده نيستم.
2. فقر كه از قيد همه چيز آزاد و بي نيازم. و اگر آسمان و زمين را به من ارزاني كنند، تأثيري در من نميكند.
3. تنهايي كه مرا به عرفان اتصال ميدهد. مرا با محروميت آشنا ميكند. كسي كه محتاج عشق است، در دنياي تنهايي با محروميتِ عشق ميسوزد. جز خدا كسي نميتواند انيس شبهاي تار او باشد و جز ستارگان اشكهاي او را پاك نخواهند كرد. جز كوههاي بلند راز و نيازهاي او را نخواهند شنيد و جز مرغ سحر نالههاي صبحگاه او را حس نخواهند كرد. به دنبال انساني ميگردد تا او را بپرستد يا به او عشق بورزد. ولي هر چه بيشتر ميگردد، كمتر مييابد…
كسي كه وصيت ميكند آدم سادهاي نيست. بزرگترين مقامات علمي را گذرانده، سردي و گرمي روزگار را چشيده، از زيباترين و شديدترين عشقها برخوردار شده، از درخت لذات زندگي ميوه چيده، از هر چه زيبا و دوست داشتني است برخوردار شده، و در اوج كمال و دارايي همه چيز خود را رها كرده و به خاطر هدفي مقدس، زندگي دردآلود و اشكبار و شهادت را قبول كرده است.
آري اي محبوب من، يك چنين كسي با تو وصيت ميكند …
وصيت من درباره مال و منال نيست. زيرا ميداني كه چيزي ندارم، و آنچه دارم متعلق به تو و حركت و مؤسسه است. از آنچه به دست من رسيده، به خاطر احتياجات شخصي چيزي بر نداشتهام. جز زندگي درويشانه چيزي نخواستهام. حتي زن و بچهها و پدر و مادر نيز از من چيزي دريافت نكردهاند. آنجا كه سر تا پاي وجودم براي تو و حركت باشد، معلوم است كه مايملك من نيز متعلق به تو است.
وصيت من درباره قرض و دين نيست. مديون كسي نيستم، در حالي كه به ديگران زياد قرض دادهام. به كسي بدي نكردهام. در زندگي خود جز محبت، فداكاري، تواضع و احترام نبودهام. از اين نظر نيز به كسي مديون نيستم …
آري وصيت من درباره اين چيزها نيست …
وصيت من درباره عشق و حيات و وظيفه است …
احساس ميكنم كه آفتاب عمرم به لب بام رسيده است و ديگر فرصتي ندارم كه به تو سفارش كنم. وصيت ميكنم، وقتي كه جانم را بر كف دستم گذاشتهام، و انتظار دارم هر لحظه با اين دنيا وداع كنم و ديگر تو را نبينم…
تو را دوست ميدارم و اين دوستي بابت احتياج و يا تجارت نيست. در اين دنيا به كسي احتياج ندارم. حتي گاهگاهي از خداي بزرگ نيز احساس بي نيازي ميكنم … از او چيزي نميطلبم و احساس احتياج نميكنم. چيزي نميخواهم، گلهاي نميكنم و آرزوئي ندارم. عشق من به خاطر آن است كه تو شايسته عشق و محبتي، و من عشق به تو را قسمتي از عشق به خدا ميدانم. همچنانكه خداي را ميپرستم و عشق ميورزم، به تو نيز كه نماينده او در زميني عشق ميورزم. و اين عشق ورزيدن همچون نفس كشيدن براي من طبيعي است …
عشق هدف حيات و محرك زندگي من است. زيباتر از عشق چيزي نديدهام و بالاتر از عشق چيزي نخواستهام. عشق است كه روح مرا به تموج وا ميدارد، قلب مرا به جوش ميآورد، استعدادهاي نهفته مرا ظاهر ميكند، مرا از خودخواهي وخودبينيي رهاند، دنياي ديگري حس ميكنم، در عالم وجود محو ميشوم، احساسي لطيف و قلبي حساس و ديدهاي زيبابين پيدا ميكنم. لرزش يك برگ، نور يك ستاره دور، موريانه كوچك، نسيم ملايم سحر، موج دريا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا ميربايند و از اين عالم به دنياي ديگري ميبرند … اينها همه و همه از تجليات عشق است …
به خاطر عشق است كه فداكاري ميكنم. به خاطر عشق است كه به دنيا با بي اعتنايي مينگرم و ابعاد ديگري را مييابم. به خاطر عشق است كه دنيا را زيبا ميبينم و زيبائي را ميپرستم. به خاطر عشق است كه خدا را حس ميكنم، او را ميپرستم و حيات و هستي خود را تقديمش ميكنم …
مي دانم كه در اين دنيا به عده زيادي محبت كردهام، حتي عشق ورزيدهام، ولي جواب بدي ديدهام. عشق را به ضعف تعبير ميكنند و به قول خودشان زرنگي كرده از محبت سوءاستفاده مينمايند!
اما اين بي خبران نميدانند كه از چه نعمت بزرگي كه عشق و محبت است، محرومند. نميدانند كه بزرگترين ابعاد زندگي را درك نكردهاند. نميدانند كه زرنگي آنها جز افلاس و بدبختي و مذلت چيزي نيست …
و من قدر خود را بزرگتر از آن ميدانم كه محبت خويش را از كسي دريغ كنم. حتي اگر آن كس محبت مرا درك نكند و به خيال خود سؤاستفاده نمايد. من بزرگتر از آنم كه به خاطر پاداش محبت كنم، يا در ازاء عشق تمنايي داشته باشم. من در عشق خود ميسوزم و لذت ميبرم. اين لذت بزرگترين پاداشي است كه ممكن است در جواب عشق من به حساب آيد …
مي دانم كه تو هم اي محبوب من، در درياي عشق شنا ميكني. انسانها را دوست ميداري. به همه بي دريغ محبت ميكني. و چه زيادند آنها كه از اين محبت سوءاستفاده ميكنند. حتي تو را به تمسخر ميگيرند و به خيال خود تو را گول ميزنند … تو اينها را ميداني ولي در روش خود كوچكترين تغييري نميدهي … زيرا مقام تو بزرگتر از آن است كه تحت تأثير ديگران عشق بورزي و محبت كني. عشق تو فطري است. همچون آفتاب بر همه جا ميتابي و همچون باران برچمن و شوره زار ميباري و تحت تأثير انعكاس سنگدلان قرار نميگيري …
درود آتشين من به روح بلند تو باد كه از محدوده تنگ و باريك خودبيني و خودخواهي بيرون است و جولانگاهش عظمت آسمانها و اسماء مقدس خداست.
عشق سوزان من فداي عشقت باد، كه بزرگترين و زيباترين مشخصه وجود توست، و ارزنده ترين چيزي است كه مرا جذب تو كرده است، و مقدس ترين خصيصهاي است كه در ميزان الهي به حساب ميآيد …
ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
252189561.out (2).mp3
871.3K
📢 فایل صوتی مناجات زیبای شهید چمران
ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 فلسفه سرخ بودن پرچم گنبد حرم حضرت عباس(ع) چیست؟ از منظر دکتر شریعتی
ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
📆 ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ - سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی
ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
دکتر علی شریعتی - درس شهادت (2).mp3
2.72M
📢 صوت| #دکتر_علی_شریعتی
🌸🍀حسین درس بزرگتر از شهادت به انسانها آموخت
📆 ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ - سالروز درگذشت دکتر شریعتی
چهل و دو سال پیش در چنین روزی
📃#بریده_جراید - #کیهان 30 خرداد 1360
▫️ ایران در غرب و جنوب استحکامات نظامی عراق را در هم کوبید
▪️ عراق در تدارک تهاجم وسیع به تاسیساتنفتی و دریایی ایران است ...
دفاع مقدس
🗓خرداد ۱۳۶۰ - روزهای اوج توطئه گروهکها و شورشهای خیابانی 🔹به بهانه تعطیلی ۴ روزنامه وابسته به بن
☠️ مسعود رجوی سرکرده گروهک تروریستی منافقین (سازمان مجاهدین)💀
🔴 این گروهک از ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی را در قالب عملیات های آدم ربایی ،ترور و بمب گذاری آغاز کرد🔥🔥
دفاع مقدس
☠️ مسعود رجوی سرکرده گروهک تروریستی منافقین (سازمان مجاهدین)💀 🔴 این گروهک از ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ مبار
🗓۳۰خرداد ۱۳۶۰ - آشوب خیابانی توسط منافقین
🔥انفجار خودرو بمب گذاری شده توسط منافقین / جنوب تهران
🗓۳۱ خرداد ۱۳۶۰
💠رأی مجلس درباره عدم کفایت سیاسی بنی صدر
🔹مهمترین دلیل بر عدم کفایت سیاسی بنی صدر، موضعگیری وی علیه نظام جمهوری اسلامی و اتحاد نامقدس با کلیه نیروهای ضد انقلاب وابسته به شرق و غرب جهت نابودی نظام اسلامی و همچنین مخالفت مستمر وی با مجلس شورای اسلامی از بدو تأسیس و حتی پیش از افتتاح آن، دخالت صریح در قوه قضاییه و عدم درک صحیح از بدیهیترین اصول قانون اساسی و نیز عدم اعتقاد به اصل تفکیک قوا عنوان گردید. در نتیجه، این طرح با 177 رأی موافق، 1 رأی مخالف و 12 رأی ممتنع به تصویب رسید و یک روز پس از تصویب طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر، حضرت امام خمینی(ره)، وی را از ریاست جمهوری اسلامی ایران نیز عزل کردند. این در حالی بود که حضرت امام، پیش از این وی را در بیستم خرداد 1360، از فرماندهی کل قوا نیز عزل کرده بودند. پس از برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری، فعالیتهای خرابکارانه و براندازانه بر ضد حکومت و دولت آغاز شد که عمدتاً از طرف منافقین موسوم به سازمان مجاهدین خلق سازماندهی میگردید. از جمله در هفتم تیرماه 1360، دفتر حزب جمهوری اسلامی منفجر شد و طی آن، آیتاللَّه بهشتی و شماری از وزرا و نمایندگان مجلس شورای اسلامی به شهادت رسیدند. همچنین در هشتم شهریور 1360، دفتر نخست وزیری منفجر شد و در آن، رجایی، رییس جمهور و باهنر، نخست وزیر و تعدادی از شخصیتها شربت شهادت نوشیدند. این وقایع میتوانست به سادگی منجر به سقوط یک نظام سیاسی شود، اما بازتاب آن در مردم، نتیجه معکوس داشت چرا که با سخنرانیها و پیامهای امام که به نحو هوشمندانهای به مردم امید میدادند، آنان را انسجام میبخشیدند و گروههای سیاسی ضدِ نظام را بی اعتبار میساختند، اثری وصف ناشدنی در ملت مسلمان برای مقاومت بیشتر ایجاد میکرد. از این جهت بود که نظام اسلامی از این دوران پرخطر و پرآشوب با توکل بر خدا، رهبریهای حضرت امام و مقاومت و پایدار مردم گذشت و به مسیر خود ادامه داد.