eitaa logo
دفاع مقدس
3.6هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
9.8هزار ویدیو
809 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
39.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴مسجدی های عزیز دم و نوحه هرشب، بعداز سخنرانی،خواهران و برادران یاد بگیرند. ابیات👇👇👇 🔻شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی شیعیان من هنگامی که آب گوارا نوشیدید مرا یاد کنید 🔻اَوْ سَمِعْتُم بِغریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی و یا هنگامی که از غریبی یا شهیدی خبری شنیدید بر من ندبه کنید 🔻من شهید کربلایم 🔻سر بریده از قفایم 🔻فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی من نواده پیامبر هستم که مرا بی گناه کشتند 🔻وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی و پس از آن از روی عمد مرا پایمال سم اسبان کردند 🔻من شهید گریه هایم 🔻سر بریده از قفایم 🔻لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی ای کاش همگی در روز عاشورا بودید و می‌دیدید 🔻کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی که چگونه برای کودک خردسالم، آب خواستم و آنان رحم نکردند 🔻من شهید گریه هایم 🔻سر بریده از قفایم ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰کانال رسمی مسجد جامع حضرت فاطمة الزهراء سلام الله علیها_چیتگر ╭┅────────────┅╮ 🆔 @masjediun313 ╰┅────────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆‌‌این صوت ملکوتی رو گوش بدید ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰کانال رسمی مسجد جامع حضرت فاطمة الزهراء سلام الله علیها_شهرک امام رضا علیه السلام(شهرک مسکونی چیتگر) ╭┅────────────┅╮ 🆔 @masjediun313 ╰┅────────────┅╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔷 شب اول محرم مخصوص گرامیداشت حرکت شهید مسلم بن عقیل است و این صحبت شهید آوینی چه خوب با وضعیت این روزهای مملکت ما سازگاری دارد! ♦️شهید آوینی: «چه شد كه چون مسلم بن عقیل از مسجد بیرون آمد، هیچ كس با او نبود؟ آنچه از بازنگری تاریخ كوفه برمی آید این است كه عبیدالله بن زیاد چه نیک این مردم را می شناخت! شیوه كار او در این واقعه برای همه تاریخ بسیار عبرت انگیز است! ♦️جماعتی از اشراف را كه در اطرافش بودند به میان مردم فرستاد تا آنان را از سپاه موهوم شام بترسانند که: مگر نمی دانید كه سپاه شام در راه است؟ بترسید از آنكه لشكریان شام بر شما مسلط شوند. آنان را كه می شناسید؛ دشمنی دیرینه آنان را كه با خود می دانید. وای اگر آنان بر شما تسلط یابند! خشک و تر را می سوزانند و زنان و دختران شما را در میان خویش قسمت می كنند! و آتش شایعه چه زود درمیان بیشه زار خشک گسترده می شود! وقتی مردمی اینچنین اند، دیگر چه نیازی است كه ابن زیاد دست به اسلحه برد؟ ♦️سپاه موهوم شام! آن هم در آن هنگامه ای كه شام هنوز از اضطراب مرگ معاویه به خود نیامده، نگرانی حجاز و مصر نیز بر آن افزون گشته است و هیچ عاقلی نبود كه بیندیشد: گیریم كه اینچنین سپاهی نیز در راه باشد، كِی به كوفه خواهد رسید؟ یک ماه دیگر، بیست روز دیگر؟ حیله ابن زیاد كارگر افتاد و جمعیت از گرد مسلم پراكنده شدند.» 🔸منبع: کتاب «فتح خون»
🔷 شهید آوینی: «خون حسین و اصحابش كهكشانی است كه بر آسمانِ دنیا راه قبله را می نمایاند. بگذار اصحاب دنیا ندانند! كِرم لجن زار چگونه بداند كه بیرون از دنیایی كه او تن می پرورد، چیست؟ زمین و آسمان او همان است، و اگر او را از آن لجن زار بیرون كِشَند، می میرد. 🔹امت محمد را آن روز جز حسین ملجأ و پناهی نبود. چه خود بدانند و چه ندانند، چه شكر نعمت بگزارند و چه نگزارند! واقعه عاشورا دروازه ای از نور است كه آنان را از ظلم آباد یزیدیان به نورآباد عشق رهنمون می شود. اگر نبود خون حسین، خورشید سرد می شد و دیگر در آفاق جاودانه شب نشانی از نور باقی نمی ماند. حسین چشمه خورشید است.» 🔸منبع: کتاب «فتح خون»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴 به مناسبت آغاز ماه محرم 🔸مداحی فوق العاده زیبای مرحوم حاج محمد جعفر گله‌دار زاده از بهبهان در خصوص شهدای کربلا، یاد ایام کودکی بخیر...
"از باب استعاره نیست اگر عاشورا را قلب تاریخ گفته اند. زمان هرسال در محرم تجدید می شود و حیات انسان هر بار در سیدالشهدا. نه این حیات دنیایی، که جانوران نیز از آن برخوردارند. حیاتی که در خور انسان است،حیات طیبه،حیاتی آن سان که امام داشت، زیستی آن سان که امام زیست." شهید سید مرتضی آوینی عزاداری رزمندگان لشگر ٢٧ حضرت محمد رسول الله (ص) دوکوهه-حسینیه شهید همت، ۱٣۶٣ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ 🏴
29.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍دست نوشته سردار شهید حاج علی حاجبی در اينجا جان را هم از انسان سخت می گيرند يعنی آنكه بايد خود نيز تلاش كنی كه جان بدهی و هم آنقدر سختی و فشار بر انسان وارد می شود تا اينكه بتواند لذت لقاءالله را با تمام وجود حس كند و رخت بربندد. 🔹شهادت پایان نیست آغاز است تولدی دیگر است در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به ساحت قدس آن راه یابد. 🔸شهید علی حاجبی در روز دهم تيرماه سال ۱۳۶۵ بر اثر اصابت تركش گلوله خمپاره به قسمت چپ ناحيه سينه به لقاءالله پیوست هدیه به روح مطهر و ملکوتی سردار شهید حاج علی حاجبی عبدالله لشکر ۴۱ ثارالله صلوات...
✍فرازی از وصیت شهید هفده ساله عباس ذوالحسنی... 🔸خدایا مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبایی تو را مشاهده کنم. 🔹خدایا من کوچکم ضعیفم ناچیزم پر کاهی در مقابل طوفانها هستم به من دیده عبرت‌بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را به راستی بفهمم و بدرستی تسبیح کنم. 🔸خواهرم زینب‌ وار با ناملایمات دست و پنجه نرم کن و خواهرم تو زینب‌ وار با حجابت ضربه مهلکی بر دشمن بزن و من با خونم.
30.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حال و هوای رزمندگان لشگر ۱۴ امام حسین ( ع ) طلائیه - قبل عملیات خیبر ۹ اسفند ۱۳۶۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 فرا رسیدن ماه محرم، ماه عزا و ماتم اهل بیت علیهم السلام را تسلیت عرض می‌کنیم . ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب‌اول‌محرم‌ سینه‌زنت‌آرزوشه بادستای‌یه‌پیرغلامت‌ پیرهن‌سیاه‌بپوشه شـب اول مـحــرم الـحــرام 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌 📽 برشی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از مستند با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید شهیدان اهل قلم 🎙بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا 🎙 : از باب استعاره نیست اگر عاشورا را قلب تاریخ گفته‌اند. زمان هر سال در محرم تجدید می شود و حیات انسان هر بار در سیدالشهداء (ع)... حسينا ! ای محبوب خدا ! ای آن كه حب تو مقام قرب خداست ! ما به ندای وجدان دريافته‌ايم كه آيه‌ی مباركه‌ی « ان تنصروا ا‌لله ينصركم » در شأن توست كه نازل شده است و اكنون آمده‌ايم كه تو را ياری كنيم. حسينا ! يعنی آمده‌ايم كه از تو ياری بطلبيم. گفتم ای كاش عاشورا نگذشته بود و می‌خواستم بگویم كه اگر ما سال ٦١ هجری قمری و عزیز زهرا ، حسین بن علی (ع) را درك می‌كردیم ، صحرای كربلا چهره‌ی دیگری می‌یافت. اما به یادم افتاد كه اگر آن روز سیدالشهدا (ع) ، مظلومانه و غریبانه ، سر و جان و پسر و برادر و همه چیز خود را در راه حق نداده بود ، امروز نه سخنی از حق بر جای مانده بود و نه ما وجود می‌یافتیم. برادر ، جایی برای ای كاش‌ها و اگرها باقی نمانده است. عاشورا هنوز نگذشته است و كاروان كربلا هنوز در راه است و اگر تو را هوس كرب و بلاست ، بسم الله... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
⚪️ امروز مصادف است با سالگرد خاکسپاری شهید احمد بوجاریان (17 تیرماه 1375) ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 📷☝️ عکس حجله ای سه نفره دی ماه 1365 بود. گردان حمزه که ما در آن بودیم، در خط مقدم ارتفاعات قلاویزان در مهران، مستقر بود. آن روز دوربین را آوردم رفت دم سنگرشان تا با هر کدام از بچه ها عکس بیندازم. از هر سه نفرشان خواستم از سنگر بیرون بیایند که آمدند. هر سه را کنار هم ایستاندم و درحالی که خواستم عکس بگیرم، گفتم: - یه عکسی ازتون می گیرم که هر کی دید و فهمید، خنده اش بگیره. امینی با تعجب پرسید: "بخنده؟ واسه چی؟ مگه ما چمونه؟" که گفتم: - خنده دارتر از این می خوای که هر سه تایی تون متولد 1348 هستید؟ تو با این ریشت و محسن با این جثه کوچیک و احمد با این هیکل درشت! ده روز بیشتر نگذشت که ما را از مهران به پادگان دوکوهه بردند و از آن جا به منطقه عملیاتی کربلای 5 در شلمچه. دو سه روز بیشتر از مستقر شدن مان در خط مقدم نگذشته بود که هر سه جوان 17 ساله که در مهران ازشان عکس گرفته بودم، به شهادت رسیدند. محسن کردستانی متولد: 1348 شهادت: سه ‌شنبه 7 بهمن 1365 مزار: بهشت ‌زهرا (س) قطعه‌ 27 ردیف 88 شماره‌ ت احمد بوجاریان متولد: 1348 شهادت: چهارشنبه 8 بهمن 1365 خاک‌سپاری: 17 تیر 1375 مزار: بهشت ‌زهرا (س) قطعه‌ 28 ردیف 43 مکرر شماره‌ 20 ستار امینی متولد: 1348 شهادت: دوشنبه 6 بهمن 1365 مزار: بهشت ‌زهرا (س) قطعه‌ 29 ردیف 23 شماره‌ 5 (راوی: حمید داودآبادی) کانال ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
مرا بگذار و بگذر ... آن شب ۸ بهمن ۱۳۶۵، در سه راه مرگ شلمچه، تو در کنار احمد بوجاریان، پریدید و رفتید. ۴ روز بعد، ۱۲ بهمن اولین روز دهه فجر، ما امّا، شما را گذاشتیم و رفتیم. برگشتیم به خانه. پدر پیرت، عکس دونفره من و تو نوجوان ۱۶ ساله، کوچکترین فرزندش را قاب کرده و به دیوار اتاقش زده بود. هرچه می گفتم: - پدر جان، پیکر سیدمحمد چهار روز کنار ما بود ... ولی نشد بیاریمش عقب. لبخند تلخی می زد و می گفت: - خدا را چه دیدی، شاید سیدمحمد زنده مونده باشه ... چندین سال پدرت چشم انتظارت ماند و همواره منتظر صدای زنگ در بود که بیایی. و آرزو به دل رفت. ۱۰ سال بعد سال ۱۳۷۵ که استخوانهایت را بازآوردند، پدرت امّا، نبود که زیر تابوت سبُکت را بگیرد و غریبانه تشییعت کند! من، بودم امّا هم در کنارت در قلاویزان مهران که باهم عکس گرفتیم. هم در شلمچه شبی که وداع کردی و رفتی. هم در کنار پدرت که بوی تو را از من استشمام می کرد. هم در تشییع پدرت و هم در معراج الشهدا بر بالینت پس از ۱۰ سال که آمدی! سیدمحمد هاتف! عزیز دل، خودت خوب می دانی لاف رفاقت نزدم. دوستت داشتم خیلی هم رفیق نیمه راه هم نبودم بعد از تو، همچنان راهت را ادامه دادم و رفتم جبهه. الان هم که ۳۷ سال از‌ آشنایی و جدایی مان می گذرد، همچنان به یادت هستم و برایت می سوزم. بیا و تو رفیق نیمه راه نشو! یادت است آن شب در ارتفاعات قلاویزان که "عقد اخُوّت" بستیم؟ قول دادی هر که زودتر رفت، آن قدر دم در بهشت منتظر بماند تا آن یکی بیاید. آن شب آخر در شلمچه که اشک از گونه هایت جاری بود و من قطرات اشکت را می چشیدم باز همان را با هم تکرار کردیم. حالا ۳۷ سال است که رفتی. انگار همین دیشب بود که موشک کاتیوشا، تو و بوجاریان را خدایی کرد. حالا من منتظر هستم. نه، نمی خواهم به خوابم بیایی. رفاقت را تمام کن. شفاعتم کن. نمی خواهم منتظرم باشی. بس است ۳۷ سال. بهشت را نمی طلبم که بهشت من، در کنار شما بودن بود: مصطفی، سعید، علی، نادر، کیوان، جعفر، سیدمحمد و ... وصل را می جویم. چون خود شما که فقط به وصال راضی می شدید. هرچه باشد، از دوستان آموخته ام رسم رفاقت را. بیا و با دست های قلم شده استخوانی ات، دستم رابگیر و با خود ببر. یادت است وقتی کنارت می نشستم، چقدر احساس آرامش و سبکی می کردم؟ خیلی وقت است که نیستی. حق بده خسته باشم و بی آرامشِ تو! آقاسید! تو را به جان مادرت حضرت زهرا (س) بیا و آرامشم بخش آرام جانم بشو تنهایی ام را درمان کن. ۳۷ سال انتظار و سوختن و ساختن بس نیست؟! یا فاطمه الزهرا (س) خاک پایت حمید داودآبادی سیدمحمد هاتف، متولد ۱۳۴۹ مزار: بهشت ‌زهرا (س) قطعۀ ۲۹ ردیف ۶۵ شمارۀ ۸ احمد بوجاریان متولد: ۱۳۴۸ مزار: بهشت ‌زهرا (س) قطعه‌ ۲۸ ردیف ۴۳ مکرر شماره‌ ۲۰ شهادت: چهارشنبه ۸ بهمن ۱۳۶۵ خاک‌سپاری: ۱۷ تیر ۱۳۷۵
۱۷ تیر ۱۳۶۵ -سالروز شهادت سیدجمال قریشی سید نورانی و مداح گردان علی اکبر (ع)،لشگر سیدالشهدا (ع) شهیدی که حضرت آقا با شال سیادتش نماز خواند و آن را به عنوان تبرک نزد خود نگه داشتند ... او در تیرماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای یک به فیض شهادت رسید. غیر از وی سه برادر و عمو و عموزاده اش هم در دوران جنگ تحمیلی به شهادت رسیده اند...!🕊🕊🕊 این خاندان، شش شهید تقدیم انقلاب کرده است ا🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🌷 « شهید سید جمال قریشی » 🌱 متولد مرداد ۴۲ -روستای برغان کرج در جریان انقلاب به مبارزه پیوست. پس از پیروزی انقلاب فعالیت تبلیغاتی خودرا آغاز کرد. او در مرداد ۶۲ بعضویت سپاه درآمد و در واحد آموزش نظامی مشغول بکار شد. در عملیاتهای مختلف شرکت داشت و چندین بار نیزمجروح شد. پس از شهادت برادرش سیدعباس با تني مجروح براي چندمين بار به دوستان و همرزمانش درگردان حضرت علي اكبر (ع) لشكر١٠ سيدالشهداء (ع) ملحق شد و درمرحله آخر عملیات کربلای1 در بلند ترین ارتفاع قلاویزان یعنی قله 223 که مشرف به دشت زرباطیه وبدره عراق ميباشد در سحرگاه روز17 تیرماه 65 به ياران شهيدش پيوست🕊🕊 ✍️خدایا! برای من ننگ است که این همه شهدا را دیدم و بخواهم در بستر با مرگ طبیعی از دنیا بروم. (قسمتی از وصیت نامه مداح شهید سید جمال قریشی) 🌴 کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداح گردان علی اکبر(ع)بود قبل از یکی از عملیات ها،نیروهای گردان حضرت علی اکبر(ع) به دیدار آیت الله خامنه ای،رئیس جمهور وقت میروند موقع نماز وقتی حضرت آقا می خواهند نماز را شروع کنند، سید جمال که قرار بود مکبر نماز باشد، شال سبزش را می اندازد روی دوش آقا و می گوید این را گذاشتم تا تبرک بشود و بعدا می برم تا ان شا الله در جبهه به آرزویم برسم و شهید بشوم بین نماز، سید جمال مداحی سوزناکی می کند که مورد توجه حضرت آقا قرار می گیرد بعد از نماز،سید می رود شالش را بگیرد که آقا می فرمایند: شما ساداتی و اگر مشکلی ندارد این به عنوان تبرک پیش من بماند که سید جمال قبول می کند. تعریف می کنند بعدها که مجددا گردان خدمت حضرت آقا می رسد و کسی دیگر مداحی می کند. آقا جویای احوال سید جمال می شود که به ایشان می گویند که سید شهید شده است شهید سید جمال قریشی متولد روستای برغان از توابع کرج بود که در ۱۷ تیر ۶۵ و عملیات کربلای1 بشهادت رسید غیر از سیدجمال، سه برادرش و عمو و پسر عمویش هم بشهادت رسیده اند و این خاندان،6شهید به انقلاب تقدیم کرده است 🌷 ۱۷ تیر ۱۳۶۵ -سالروز شهادت سیدجمال قریشی سید نورانی و مداح گردان علی اکبر (ع)،لشگر سیدالشهدا (ع) 🌴 کانال
🌷 شهید سید جمال قریشی، مداح گردان علی اکبر (ع) - لشگر ده سیدالشهدا (ع) 🌱 متولد ۱۳۴۲ از روستای برغان ساوجبلاغ و دومین شهید خانه سید جلال قریشی و چهارمین شهید خانواده قریشی بود. سید محمد، عموی سید جمال رو منافقین در سال ۶۰ ترور کردند و پسر عمویش سید محمود در عملیات خیبر به شهادت رسید و بعد از سید جمال برادرش سید علی اصغر در کربلای ۵ عدد شهدای خانواده قریشی رو به ۵ رسوند. سید احمد قریشی، آخریش شهید این خاندان بود که مسئول تبلیغات لشگر سیدالشهدا(ع) و از فرماندهان جبهه مقاومت (لشگر فاطمیون) بشمار می رفت. 🔹سید جمال رو بارها در حال مداحی توی جاهای مختلف دیده بودم... سبک خوندن سید مثل برادر آهنگران بود و گاهی هم سوز مخصوص خودش رو اضافه میکرد... سید گردان حضرت علی اکبر علیه السلام لشگر ۱۰ سیدالشهداء علیه السلام رو برای رزم انتخاب کرده بود. هرجا میرفت اولین شرطش با فرمانده این بود که موقع عملیات زودتر از همه به دل دشمن بزنه... اونقدر متواضع بود... آخه توی سلک مداحان تواضع سخت پیدا میشه... سید یک مداح شیش دونگ بود اما متواضع و بی هوا.. موقع صبحگاه قرآن میخوند... ذکر صبحگاه جبهه هم برای سید بود.... همون «اللهم اجعل صباحنا» ی جبهه.... گاهی مجری مراسم های لشگر بود...گاهی هم مکبر نماز... بخشی از مداحی مجلس های بزرگ لشگرسیدالشهداء علیه السلام هم برای سید بود. تیرماه ۶۵چند روز قبل از شهادت-منطقه عملیاتی کربلای یک(مهران) ایستاده از سمت راست شهید سیدجمال قریشی و شهید میررضی فرمانده عملیات لشگرده سیدالشهداء علیه السلام 🌷سید وقتی میخوند اول خودش گریه میکرد...زیاد اهل ساز و برگ نبود تا میخواستی سوز داشت... بیشتر وقت ها وقت روضه خونی چشمهاش رو می بست و به پهنای صورت گریه میکرد. آخرین مسوولیتش تبلیغات گردان حضرت علی اکبر علیه السلام بود... در حقیقت سید فرمانده معنویت گردان بود... اواخر بهار سال ۶۵ بود که فرماندهان لشگر سیدالشهداء علیه السلام برای عرض ارادت و گزارش فعالیت ها خدمت رهبری رسیدند. اون موقع «آقا» رییس جمهور بودند... سید جمال هم توفیق داشت که در این دیدار باشه... سید جمال سید نشون دار بود و همیشه سعی میکرد این سیادت تابلو باشه. 💠روزی هم که خدمت آقا رسید شال سبزی دور گردنش بود... اون روز دیدار به نماز ختم شد و سید مکبر نماز بود... وقتی صفهای جماعت بسته شد و آقا به نماز ایستادند سید جمال شال سبزش رو روی شونه آقا انداخت و گفت: آقا جون میخواهم متبرک بشه... سید مکبرنماز آقا بود سید اون روز بین نماز مداحی کرد و گریه همه رو درآورد.... بعد از نماز و قبل از اینکه سید جمال شال سبزش رو طلب کنه. آقا می فرمایند: آقا سید شما هم ساداتی و هم رزمنده.... اگر اشکالی نداره این شال پیش من باشه.... و سید هم با کمال تواضع به شرط دعا برای شهادت قبول میکنه.... در پایان دیدار و وقت رفتن آقا به فرماندهان سفارش سید رو میکنه...که مواظبش باشید این سید اهل موندن نیست و رفتنیه... سید در حال مداحی و شال سبز سید بر دوش آقا 🌷آخرین باری که سید رو در حال خوندن دیدم با بچه های گردان حضرت علی اکبر علیه السلام میرفتند تا بلندترین قله قلاویزان رو فتح کنند... سید مقابل ستون گردان داشت این نوحه رو میخوند... ای حسین جان ما فدای تو.... روز و شب نالیم در عزای تو..... حسین جان حسین جان 💠مرحله آخر عملیات کربلای یک بود و بایستی بلندترین ارتفاع قلاویزان یعنی قله ۲۲۳ که مشرف به دشت زرباطیه و بدره عراق بود فتح میشد تا منطقه تثبیت بشه... سحرگاه روز۱۷ تیرماه ۶۵ بود که گردان حضرت علی اکبر علیه السلام برای فتح قله ۲۲۳ به دل دشمن زد و سید جمال قریشی در این حمله از نزدیک ترین نقطه مرز به حرم اربابش امام حسین علیه السلام به آسمان پرکشید... و این گونه سید جمال قریشی مزد اخلاصش رو گرفت. 🌷شهادت: عملیات کربلای یک 🌷رمز عملیات: یا ابالفضل العباس علیه السلام 🌷رزمنده و ذاکر گردان حضرت علی اکبر علیه السلام 🌷و . . . محل شهادت بلندی های قلاویزان نزدیک ترین نقطه مرز کشور جمهوری اسلامی به کربلا. ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 📄 فرازی از وصیتنامه شهید سیدجمال قریشی:👇👇 ✍️ ای خدای بزرگ! خود می دانی که تنها آرزویم چیست. خدایا! دلم برای شهادت خیلی تنگ شده است. خدایا! برای من ننگ است که این همه شهدا را دیدم و بخواهم در بستر با مرگ طبیعی از دنیا بروم. برای من، خالقا! ننگ است که دوستانم، همرزمانم با فیض شهادت در صف انبیاء و شهدای کربلای حسین قرار بگیرند و من در بستر بمیرم. پدرجان! اگر برادرت و برادرزاده‌ات و دو فرزندت شهید شدند، مبادا اگر برادرانم خواستند به جبهه بروند مانع شوی، اگر تمام فرزاندانت شهید شوند باید همه به جبهه بروند و اسلام را در تمامی دنیا سرافراز کنند.
26.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕 🚩 📽 برشی از مستند (شلمچه) 🎙 ... و کلام آسمانی شهید آوینی : 🌖 انعكاس غروب آفتاب در آبگرفتگی شلمچه تمثیلی تاریخی است ، آیتی است از آیات قدسی آفرینش كه در خود ، راز یك سنت تغییرناپذیر را نهفته دارد. شهادت، جانمایه‌ی انقلاب اسلامی است و قوام و حیات نهضت ما در خون شهید است. رمز آنكه سیدالشهدا(ع) را خون خدا می خوانند در همین‌جاست. خون پیكره‌ی حق در طول تاریخ از قلب عاشوراست و اگر حقیقت را بخواهی ، هنوز روز عاشورا به شب نرسیده است. كاروان تاریخ روان است و یاران عاشورایی سیدالشهدا(ع) یكایك از صلب پدران و رحم مادرانشان پای به سیاره‌ی زمین می گذارند و در زیر خیمه‌هایی پشمینه و یا در خانه‌هایی كاهگلی بزرگ می شوند و خود را به صحرای كربلا می رسانند...
👆📷 عکس حجله ای سه نفره 🌷🌹🌷سه شهید هم سن (متولد ۱۳۴۸) که به ترتیب در ششم و هفتم و هشتم بهمن ماه سال ۶۵ در عملیات کربلایی ۵ بشهادت رسیدند🕊🕊🕊 ا🚩▫️🚩▫️🚩▫️🚩▫️🚩 دی ماه ۶۵ بود. گردان حمزه که ما در آن بودیم، در خط مقدم ارتفاعات قلاویزان در مهران، مستقر بود. آن روز دوربین را آوردم رفت دم سنگرشان تا با هر کدام از بچه ها عکس بیندازم. از هر سه نفرشان خواستم از سنگر بیرون بیایند که آمدند. هر سه را کنار هم ایستاندم و درحالی که خواستم عکس بگیرم، گفتم: - یه عکسی ازتون می گیرم که هر کی دید و فهمید، خنده اش بگیره. امینی با تعجب پرسید: "بخنده؟ واسه چی؟ مگه ما چمونه؟" که گفتم: - خنده دارتر از این می خوای که هر سه تایی تون متولد 1348 هستید؟ تو با این ریشت و محسن با این جثه کوچیک و احمد با این هیکل درشت! ده روز بیشتر نگذشت که ما را از مهران به پادگان دوکوهه بردند و از آن جا به منطقه عملیاتی کربلای 5 در شلمچه دو سه روز بیشتر از مستقر شدن مان در خط مقدم نگذشته بود که هر سه جوان 17 ساله که در مهران ازشان عکس گرفته بودم، بشهادت رسیدند محسن کردستانی متولد: 1348 شهادت: سه ‌شنبه 7 بهمن 1365 مزار: بهشت ‌زهرا (س) قطعه‌ 27 ردیف 88 شماره‌... احمد بوجاریان متولد: 1348 شهادت: چهارشنبه 8 بهمن 1365 خاک‌سپاری: 17 تیر 1375 مزار: بهشت ‌زهرا (س) قطعه‌ 28 ردیف 43 مکرر شماره‌ 20 ستار امینی متولد: 1348 شهادت:دوشنبه 6 بهمن 1365 مزار:بهشت ‌زهرا (س) قطعه‌ 29 ردیف 23 شماره‌ 5 (راوی: حمید داودآبادی، نویسنده دفاع مقدس) کانال ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
تمام دنیا را می دهم فقط یک لحظه. از این آرامشتان و نان خشک را با من هم قسمت کنید! 📡 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
🏴 السَّلامُ عَلَيک يا اَبا عَبدِالله باز محرم رسيد، ماه عزای حسين سينه‌ ما ميشود، كرب و بلای حسين كاش كه تركم شود غفلت و جرم و گناه تا كه بگيرم صفا، من زصفای حسين