🌷 ۲۲ مهر ۱۳۶۱ - شهادت مصطفی کاظمزاده -- سومار - عملیات مسلم ابن عقیل
✍️یک خط وصیت:
شهید...
عزاداری نمیخواهد
پیرو میخواهد
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
بخشی از کتاب دیدم که جانم میرود نوشته حمید داودآبادی:
صبح روز پنج شنبه ۲۲مهر۶۱
✍️... به دهانهی سنگر که رسید، خندهکنان صبح بخیری گفت و دولا دولا وارد سنگر شد. دستهایش را از شوق به هم میمالید و با خوشحالی میگفت: من امروز میرم تهران!
گفتم:خب کی میخوای تشریف ببری؟
گفت: «من امروز شهید میشم»
🌷 فکر کردم این هم از همان شوخیهای جبههای است که برای همدیگر ناز میکردیم و میگفتیم: «احساس میکنم میخوام شهید بشم!»، در حالیکه سعی کردم بخندم،گفتم: «از این شوخیهای بیمزه نکن»
ولی نه، شوخی نمیکرد چرا که اگر میخواست شوخی کند، با قهقهه و خندهی همیشگی همراه بود.در چهرهاش جدیّت عیان بود
🌷گفت:«حمید دیگه از شوخی گذشته، میخوام باهات خداحافظی کنم.حالا هرچی میگم،خوب گوش کن
من امروز بعدازظهر شهید میشم، چه بخوای و چه نخوای! دست من و تو هم نیست،هر چی خدا بخواد،همونه»
👆درکنار هم درجبهه سومار- نفر وسط مصطفی کاظم زاده
#شهید_مصطفی_کاظم_زاده
▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️
برای دوست عزیزم
مصطفی کاظم زاده
که داغدارش هستم و دلتنگش
این روزهای سخت
دلم هوای تورا کرده
۴۲سال پیش
همین روزها بود
که آماده اعزام شدیم
تا با هم برویم
تو بشوی رفیق نیمه راه
و من بدون تو بازگردم
ولی چون بهت قول دادم
تا نفس دارم
بیادت می سوزم و می سازم
چون انتخاب خودمان بود
هم تو
هم من
تو رفتن
من ماندن
اگر میخواهید بجمع دوستان مصطفی بپیوندید
کتاب:«دیدم که جانم میرود» را بخوانید
حمید داودآبادی
👇👇
4_5767391177238121206.mp3
4.62M
#بشنوید
🔰 دیدم که جانم میرود!
🎤 روایت حمید داوودآبادی از شهیدی که به امام زمان(عج) لبخند زد ...
🌷 ۲۲ مهر ۱۳۶۱ - شهادت مصطفی کاظمزاده -- سومار - عملیات مسلم ابن عقیل
دوران جنگ تحمیلی
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
بخشی از کتاب دیدم که جانم میرود نوشته حمید داودآبادی:
صبح روز پنج شنبه ۲۲مهر۶۱
✍️... به دهانهی سنگر که رسید، خندهکنان صبح بخیری گفت و دولا دولا وارد سنگر شد. دستهایش را از شوق به هم میمالید و با خوشحالی میگفت: من امروز میرم تهران!
گفتم:خب کی میخوای تشریف ببری؟
گفت: «من امروز شهید میشم»
🌷 فکر کردم این هم از همان شوخیهای جبههای است که برای همدیگر ناز میکردیم و میگفتیم: «احساس میکنم میخوام شهید بشم!»، در حالیکه سعی کردم بخندم،گفتم: «از این شوخیهای بیمزه نکن»
ولی نه، شوخی نمیکرد چرا که اگر میخواست شوخی کند، با قهقهه و خندهی همیشگی همراه بود.در چهرهاش جدیّت عیان بود
🌷گفت:«حمید دیگه از شوخی گذشته، میخوام باهات خداحافظی کنم.حالا هرچی میگم،خوب گوش کن
من امروز بعدازظهر شهید میشم، چه بخوای و چه نخوای! دست من و تو هم نیست،هر چی خدا بخواد،همونه»
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
D1737773T15980950(Web).Mp3
1.79M
📢 امروز را با یادی از رزمنده بسیجی، مصطفی کاظم زاده آغاز می کنیم
۲۲ مهر، سالروز شهادت
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
11.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حمید داودآبادی، نویسنده کتاب «دیدم که جانم می رود» از دوست شهیدش، مصطفی کاظمی زاده ..... و ماجراهای جبهه و اولین اعزامش می گوید
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
دلنوشته_ای_در_فراق_شهید_مصطفی_کاظم.pdf
475.6K
⏳۲۲ مهر۱۳۶۱-شهادت مصطفی کاظمزاده- #سومار -عملیات مسلم ابن عقیل
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹
📃 نسخه PDF | دلنوشتهای در فراق شهید مصطفی کاظمزاده
🖌به قلم: حمید داودآبادی دوست وهمرزم شهید
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
هدایت شده از دفاع مقدس
🌴 خواندن نماز میت بر پیکر شهداء #دفاع_مقدس در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها توسط آیت الله العظمی بهاء الدینی
🔹در کنار ایشان آیت الله فاضل لنکرانی نیز حضور دارند
💠خاطراتی از سردار شهید محمد بنیادی فرمانده دلاور تیپ حضرت معصومه(س) لشکر علی بن ابی طالب-ع
🔹رفته بود توی سپاه.هروقت می پرسیدم: محمدجان این حقوقی که می گیری معلوم هست چه کارش می کنی؟ ولی طفره میرفت.یکروز حسابی پا پی اش شدم.بالاخره از زير زبانش کشيدم.گفت: مادر!بین خودمان بماند.راستش من حقوقم را در راه خير مصرف ميکنم.پرسیدم:کجا؟ جواب داد:دوستي داشتم که شهيدشدو حالا خانواده اش کسي را ندارد.من کل حقوقم رامیدهم به آنها؛ان شاءالله ذخيرة آخرت!
راوی: مادر شهید
▪️برای ناهار وشام که میرفتیم اگر احساس میکرد غذا کم است بدون اینکه کسی بفهمد کم کم میخورد تا به بقیه بیشتربرسد.گاهی هم اصلا نمیخورد.ماهیانه هفتصدتومان حقوق میگرفت. همین را هم میگذاشت برای کمک به بچه ها. میگفت من به این پول احتیاج ندارم اگرکسی نیازدارد بدهیدبه او
راوی: رسول رضايي
یکشب باهم وارد مقر یگان میشدیم که دیدم نگهبان دم در خوابش برده.خواستم بیدارش کنم،محمد نگذاشت.دستم را کشید وباصدای ملایم گفت:بیدارش نکن. خیلی آرام رفت بالای سرش و با ملایمت از خواب بیدارش کرد.نگهبان حسابی هول شده بود.محمد اسلحه اش را گرفت وگفت برو بگیر بخواب من جای شما نگهبانی میدهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰انتشار نخستینبار
📹 ببینید | آخرین حضور سردار سلیمانی در حرم حضرت معصومه(س)؛ سه روز قبل از شهادت
📸 تشرف امام خمینی(ره) به حرم حضرت معصومه(سلامالله علیها)
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
📷 تصویر قدیمی از زیارت و حضور رهبر انقلاب در حرم حضرت معصومه (س)
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
تصویر دیگر: نمایی از حرم حضرت معصومه(س) و محوطه اطراف // دهه ۶۰
▫️عکاس: کیسی هاگلفینک (آلمانی)