eitaa logo
دفاع مقدس
4.8هزار دنبال‌کننده
25هزار عکس
16هزار ویدیو
1.3هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | مستند "حاجی بخشی" 🌴 رزمنده روشن‌ضمیر و پیر دلاور جبهه‌ها که با شوخ‌طبعی و سردادن شعار و رجزخوانی‌های خود به نیروهای رزمنده روحیه و نشاط می‌بخشید 3️⃣ قسمت سوم
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم | حاجی بخشی ، رزمنده روشن‌ضمیر و پیر دلاور جبهه‌ها بر بالین فرزند شهیدش .. و نجوای عاشقانه با او💕 🌴 خوزستان - جبهه جنوب ⏳ دوران
دفاع مقدس
🎥 فیلم | حاجی بخشی ، رزمنده روشن‌ضمیر و پیر دلاور جبهه‌ها بر بالین فرزند شهیدش .. و نجوای عاشقانه ب
💠 حاجی بخشی، به روایت سردار سعید قاسمی👇👇 🎙 در طول سه دهه پرفراز و نشيب انقلاب اسلامي، حاجي بخشي كه به حق چه در زمان جنگ و حضورش در خط مقدم، گرمي بخش جبهه ها بود و همچنين از بعد از رحلت حضرت امام(ره) در تمامي صحنه ها، ما اين حبيب ابن مظاهر انقلاب را مي بينيم كه حضور جدي دارد. حاجي بخشي خودش يك كلكسيون و نمايشگاه كاملي از همه روزهاي غم بار و روزهاي خوش و باشكوه و پيروزمند بيش از سه دهه انقلاب اسلامي است. آن مقدار كه ما حاجي را در جبهه ها درك كرديم، از روزهاي سخت جبهه ها گرفته تا فتح المبين و بيت المقدس تا سه راهي شهادت، همان‎جايي كه شايد يكي از طلايي ترين و ناب ترين فيلم هاي دوران جنگ يعني شليك موشك كاتيوشا به سمت خودروي استيشن حاجي بود و دامادش كنار كانال پرورش ماهي، فيلم‏برداري شده است؛ دامادش كنار دست خودش شهيد شد و آن صحنه خاموش كردن آتش با پتو توسط حاجي و شوكي كه بهش دست داده بود. قبل از آن هم در والفجر ۴، پسرش حاج عباس بي سيم چي خود من بود و شهادت همين عباس در والفجر ۸ كه حاجي بخشي خودش هم با يك جعبه نقل و نبات و عطر حضور داشت. خودش هم دوربين به دست گرفته بود و يك تنه، هم مبلغ بود و هم بين سنگر ها عطر پخش مي كرد. در جبهه هميشه دوربين دستش بود و فيلمبرداري مي كرد. در جريان يكي از همين فيلمبرداري ها، حاجي بخشي پتوي يكي از شهدا را كه كنار مي زند تا از او فيلم بگيرد، مي بيند كه عباس خودش شهيد شده است. آن‎جا پسرش را بغل كرد و يكي از باشكوه ترين صحنه هاي دفاع مقدس را خلق كرد؛ يك صحنه عالي از ايثار و دل‎دادگي بسيجيان آقا روح الله. حاجي هميشه حالت زيبايي داشت با آن «تفنگ سيمينوف» خودش كه نماد اين بود كه سلاح را نبايد زمين گذاشت. با آن هيبت خاص تقريبا در بين قريب به اتفاق كليه مجاهدين جهان اسلام و كساني كه به سرنوشت انقلاب اسلامي اهميت مي دهند، آشنا بود و كسي نيست كه با حاجي بخشي و چهره خاصش آشنا نباشد. دوستان ما كه از نقاط مختلف جهان مي آيند، هميشه حال حاجي بخشي را از من و بقيه مي پرسند كه اين درگذشت را بايد به آن ها هم تسليت گفت. سركشي به خانواده شهدا و خانواده جانبازان و مجروحين هم يكي از كارهاي هميشگي و خاص حاجي بود و عادت داشت كه در بيمارستان ها برود و با اين افراد شوخي كند و فرح بخش محافل سرد و يخ زده جانبازان باشد. در زمينه سازندگي جهادي هم در حد توانش فعاليت مي كرد. همه مي دانند كه زميني در كرج تهيه كرد و آن را تبديل به يك گاوداري كرد و فعاليت خوبي داشت. يك كارگاه كوچكي هم راه انداخت و به توليد و خدمات از اين نوع پرداخت. در جنگ "خوشه هاي خشم" در لبنان و در جنگ ۱۶ روزه با حاج حسين الله كرم و حاج محمود ژوليده و برخي دوستان به لبنان رفتند و در خط مقدم در جنوب لبنان حاضر شد؛ هم روحيه مي داد به رزمندگان و هم سركشي مي كرد از خانواده شهدا و شور و هيجان خودش را به جبهه هاي لبنان هم منتقل كرد. وقتي خانواده شهدا هم حاجي را مي ديدند، چون با چهره ايشان آشنا بودند، به شدت به وجد مي آمدند و حضور حاجي بخشي، محفل بچه هاي حزب الله را حسابي گرم مي كرد. در فتنه ۸۸ هم كه الحق كمرشكن بود و اصلا توقع نداشتيم خواص انقلاب اين چنين ريزش كنند، با اينكه حال حاجي بخشي خوب نبود و در بيمارستان بود، هر بار بچه ها به ديدارش مي رفتند، قوت قلب مي داد كه پشتيبان ولايت باشيد و پشت ولايت را خالي نكنيد. به هر شكل سعي مي كرد بچه ها را گرم و انقلابي نگه دارد. اما در هر صورت، "فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلا يَسْتَقْدِمُونَ"، رضاييم به رضاي خدا. هر وقت هم خدمت حضرت آقا مي رسيد، آقا اعلام رضايت مي كردند از ايشان و ان شاء الله امام و رهبر و شهدا از ايشان راضي باشند و سر سفره آقا عبدالله مهمان باشند. پسر شهيدش و داماد شهيدش ان شاءالله در "يوم الفقر" دستش را بگيرند و حاجي هم دست ما را در روز تنگدستي بگيرد و ما را هم بر سر سفره اي مهمان كند كه خودش مهمان است.
هدایت شده از دفاع مقدس
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | رجزخوانی‌های حاجی بخشی در جبهه 🔹 او با این کار خود، روحیه بخش جمع رزمنده ها و بسیجی ها بود ⌛️۱۳ دیماه ۱۳۹۰ -- سالروز درگذشت رزمنده دلاور و پیر روشن ضمیر، پدر دو شهید، مرحوم حاجی بخشی ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ خاطره رزمنده قدیمی: یادش بخیر زمان جنگ، دم عملیات که بود، خدابیامرز حاجی بخشی با اون ماشین که چند تا بلندگو روی سقفش بسته بود، وارد اردوگاه می شد و شروع می کرد به شعار دادن. یکی از شعارهای حاجی بخشی که امروز دارم درد و سوزش رو حس می کنم این بود: - ماشاالله؟ - حزب الله - کجا میری؟ - کربلا - منم می برین؟ - جا نداریم. و امروز معنی آن "جا نداریم" را می فهمم💦💦 به........ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ..........بپیوندید 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
دفاع مقدس
💠 حاجی بخشی، به روایت سردار سعید قاسمی👇👇 🎙 در طول سه دهه پرفراز و نشيب انقلاب اسلامي، حاجي بخشي كه
🔥🔥 📷 لحظات شهادت داماد حاج بخشي شاید خیلی‌ها عکس لحظه شهادت شهید دهباشی، نادری و رسول‌زاده در خودروی آتش گرفته که حاجی‌بخشی هم با پتویی در حال خاموش کردن آتش است را دیده باشند؛ عکسی ماندگار از «احسان رجبی» در سه راهی شهادت؛ رجبی می‌گوید: «موشک کاتیوشا به ماشین خورد، دو جانباز صندلی عقب نشسته بودند و حاج بخشی و دهباشی هم جلو، به محض انفجار و آتش گرفتن ماشین، موج انفجار حاج بخشی را به بیرون پرتاب کرد و بقیه در آتش سوختند». شهيد نادر نادري بروجردي داماد حاج ذبيح الله بخشي كه در مورخ 24 دي ماه 1365 در عمليات كربلاي 5 - سه راه شهادت - شلمچه در اثر اصابت موشك كاتيوشا به ماشين تويوتا حاج بخشي و در مقابل چشمان اشكبار او در آتش سوخت و به شهادت رسيد.      رجبي مي گويد: به خاطر شدت حرارت شعله ها نزديك شدن به آن ممكن نبود و تلاش براي نجات آن ها به جايي نرسيد از من در آن لحظه جز عكس گرفتن كاري ساخته نبود. عكس و سند جنايت دشمن متجاوزي كه بايد در تاريخ مي ماند و نسل آينده بر مظلوميت و حقانيت ملت ما گواهي مي داد. دهباشي را مي ديدم كه در حال جان دادن ذكر مي گفت و حاج بخشي دو دستي بر سرش مي زد و يا حسين مي گفت.
📷 تلخ‌ترین عکس از جنایت حلبچه 🔹روزهای پایانی اسفند ماه سال ۱۳۶۶ شهر حلبچه عراق که در جریان عملیات والفجر ۱۰ آزاد شده بود، با دستور مستقیم صدام و با گازهای مختلف سمی، مورد حمله شیمیایی قرار گرفت. 🔹در جریان این حمله جنایتکارانه هزاران نفر از مردم این شهر بدون آنکه فرصتی برای فرار پیدا کنند، به شهادت رسیدند. 🔹شهید سعید جان بزرگی عکاس ستاد تبلیغات جنگ قاب های تلخ اما ماندگاری را از این جنایت تاریخی ثبت کرده است و خود نیز تحت تاثیر مواد شیمیایی استفاده شده در حلبچه در سال ۱۳۸۱ جمع یاران شهیدش پیوست. 🔹در عکس بالا که برای اولین بار از آرشیو خبرگزاری ایرنا منتشر می شود، مرحوم ذبیح الله بخشی معروف به حاجی بخشی به همراه دیگر رزمندگان در حال فعالیت برای دفن شهدای پرشمار این جنایت هستند. ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
2.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مداحی و مرثیه سرایی در جمع رزمنده های برخی گردانهای لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) // در یک بعداظهر قبل نماز مغرب به تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۶۴ // دو شب قبل از عملیات والفجر هشت 🌴 در اردوگاه ل ۲۷ واقع در روستایی در حومه اروندکنار // در حیاط بزرگ منزل روستایی 🌱 فضای معنوی، معطر به وجود بسیاری رزمندگان با صفا و مخلص 🎞 مرحوم حاجی بخشی در بین نیروهای سرود خوانده و رجز خوانی می کند ... به همراه عطرافشانی... 🎙 سپس شهید حسن شیخ زاده آذری، معاون گردان عمار، به مداحی و نوحه سرایی می‌پردازد. 🕌 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِالله ...🚩🚩🚩 ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🌗 دو شب بعد، در عملیات والفجر ۸ که با نام و رمز یا فاطمة الزهرا(س) آغاز گشت، بسیاری به فیض شهادت رسیدند🕊🕊 خوشا به سعادتشان ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🔹خاطره‌ای از حاجی بخشی، رزمنده پیر جبهه‌ها 🌴 ای ساربان آهسته رو...... به من ماموریت دادند که برای استفاده عملیات در مناطق کوهستانی تعدادی قاطر بخرم و من هم برای خرید این چهارپا به مناطق عشایری و روستایی رفتم در یکی از روستاها تعدادی قاطر انتخاب کردیم و قرار شد که نزد اهالی روستا بماند تا ما کامیون تهییه کنیم و اونها رو به جبهه انتقال دهیم. رفتیم و با کامیون برگشتیم و قاطرها رو سوار کامیون کردیم.یکی از اونها کم بود...سراغش رو گرفتیم و گفتند : صاحب قاطر برده لب رودخانه تا آبش بدهد...با ماشین رفتیم سمت رودخانه که از وسط ده رد میشد وبا منظره عجیبی مواجه شدیم..دیدم یک پارچه سبزی روی این حیوان انداخته وبا علاقه ای خاص دارد اون رو شستشو میدهد وبا این حیوان داره حرف میزنه...من به شوخی گفتم بابا چیکار میکنی... رهاش کن کار داریم..داری لوسش میکنی..اون روستایی با صفا در جواب ما گفت:حاجی این حیوان از این به بعد سعادتمند است ...او انتخاب شده ..اون مرکب مجاهدان راه خدا خواهد شد. اون ذوالجناح رزمندگان خواهد بود. حاجی بخشی میگفت : این مرد روستایی آنقدر گفت تا اشک ما رو درآورد... گردانی در لشگر سیدالشهداء(ع) داشتیم به نام گردان صابرین ، یا به قول رزمندگان لشگر، گردان قاطریزه...این گردان وظیفه اش از یک طرف رساندن آب و غذا و مهمات به رزمندگان در خط مقدم بود و از طرف دیگر انتقال مجروحین و شهدا به عقب جبهه بود....خدایی ماموریت سخت و طاقت فرسایی هم داشتند و شاید به خاطر صبوریشان به آنها گردان صابرین می گفتند...رزمندگان این گردان آدم های ورزیده ای بودند ... آنها پای پیاده در حالی که مقدار زیادی مهمات و آذوقه بار قاطرها بود چندین کیلومتر طی می کردند تا به خط مقدم برسند و در این مسیر خطرات زیادی را به جان می خریدند و از همه سخت تر وقتی بود که باری از مهمات رو با قاطر حمل می کردند و کافی بود با یک انفجار خودشون هم دود بشند.... و شاید سخت ترین لحظه برای رزمندگان این گردان وقتی بود که باید پیکر شهیدی رو به عقب می آوردند. (راوی : مرحوم حاج بخشی) ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ عکس پایین👇👇👇مربوط به عملیات بیت المقدس 6 است که در اواخر اردیبهشت ماه 67 در ارتفاعات شیخ محمد که مشرف به شهر ماووت بود انجام شد.و در تصویر پیکر دو رزمنده شهید لشگرده سیدالشهداء (ع) دیده میشود که روی مرکب بسته شده است ...شاید ساعت ها طول کشید که این ابدان مطهر تا پشت جبهه رسید...و این دو رزمنده که مرکب مسافران بهشت را هدایت می کنند چه حالی داشتند. ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ 🌴 ای ساربان آهسته رو کارام جانم می رود .....آن دل که با خود داشتم با دلستانم می رود...من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم می رود...و خوشا به حال این حیوان که مرکب بهشتیان شد.