eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
11.5هزار ویدیو
1هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست، سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته، سراسر از ذکر ﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
Dostan Az No Aza.mp3
4.05M
📢 صوت | مداحی حسین فخری 🌴 در ماتم حضرت فاطمه زهرا (س) 🏴 دوستان از نو عزا بر پا کنید
هدایت شده از دفاع مقدس
🏴 مداحان اهل بیت: حسین فخری و غلامعلی کویتی پور 🌴 دوران 🆔 @DefaeMoqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
📷 پاسدار حسین فخری، مداح اهل بیت و رزمنده ۸سال دفاع مقدس ⏳ سال ۱۳۶۶ ▫️از جمله ذاکرین اهل بیت که نام او در دهه‌های اخیر با تاریخ خرمشهر و دفاع مقدس پیوندی ابدی خورده، کربلایی حسین فخری است. وی رزمنده پاسداری است که تقریبا در همه روز‌ها و ماه‌ها و سال‌های تلخ و شیرین جنگ در خرمشهر و خوزستان، حضوری موثر داشته است . حسین فخری از معدود مداحانی است که کار اصلی‌اش در جنگ مداحی نبود، بلکه در کنار کار رزمندگی، مداحی می‌‌کرد و با بسیاری از شهدای سپاه خرمشهر همرزم بود. او رزمنده‌ای بود که سال‌ها روی دکل‌های اطلاعاتی در مناطق عملیاتی جنوب و به ویژه در خرمشهر به انجام وظیفه مشاهده مواضع بعثی‌ها و گزارش تحرک نیروهای دشمن می‌پرداخت و روزها و هفته‌های پیاپی، چشم از مواضع بعثی‌ها برنمی‌داشت و با دقت بسیار، گزارش‌های مفید و کارآیی از وضعیت مواضع نیروهای بعثی تهیه می‌کرد و در اختیار فرماندهان عملیاتی می‌گذاشت. 🆔 @DefaeMoqaddas
سینه زنی رزمنده ها
4_5832620134052661199.mp3
5.46M
هوا هوای فاطمیه های جبهه ها سربند یا فاطمه و وداع و گریه ها صدای ذکر یا حسین زیر گولوله ها چه فاطمیه ای چه آه و حسرتی بازم تو شهرمون شهید آوردن و شده قیامتی دوباره باز ماه عزات رسیده مادر قد خمیده ایتها الصدیقه الشهیده مادر قد خمیده تنها ره سعادت پیروی از ولایت ایمان جهاد شهادت هوای این روزای من هوای سنگره یه حسی قلب من رو با شهیدا می بره سردار ما حالا سر سفره مادره چه فاطمیه ای عجب عنایتی سرش جدا و اربا اربا بدنش عجب شهادتی این گل پر پر از کجا رسیده وجه خدارو دیده از سفر کرب و بلا رسیده وجه خدا رو دیده تنها ره سعادت پیروی از ولایت ایمان جهاد شهادت 🌴گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
2053-fa-asrare jange tahmily be revayate osaraye araqy.pdf
2.68M
📚 نسخه PDF 📖 کتاب: "اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی' ۳۶۷ صفحه 🌿 دوران 🌴 به گروه واتساپ بپیوندید https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌴 مدینه الزهرا(س) - به شهر فاطمیه (فاو) خوش آمدید! 💠 تبلیغات تیپ10 سیدالشهدا(ع) 🔹 ⏳ دوران
🏴شام غریبان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ◾️ رزمندگان دفاع مقدس در ایام فاطمیه تشییع نمادین حضرت زهرا (س)
مـا از السـت طایفه‌ای سینه خسته‌ایم ما بچه‌های مادر پهلو شکسته‌ایم ... رزمندگان در ایام فاطمیه 📸 تشییع نمادین حضرت‌زهرا (س)
صادق_آهنگران_بادهای_هرزه_در_دشت.mp3
14.07M
ّ🌴 به مناسبت شهادت حضرت زهرا (س) 📢 صوت | حاج 🔹 بادهای هرزه در دشت و دمن پیچیده اند 🔸خار و خس خود را به دامان چمن پیچیده اند 🌴 دلتنگی های رزمنده های 💦 〰️شاعر: محمد رضا آقاسی ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
❤️ اشتیاق روزافزون پیرمرد نام‌آشنای «تپه کرجی‌ها» به شهادت 🌷 🌿 در گیلانغرب تپه‌ای وجود داشت که به‌واسطه حضور بچه‌های رزمنده کرج به فرماندهی آقا مهدی شرع‌پسند به تپه کرجی‌ها معروف بود. مرداد سال ۱۳۶۰ روی محور تپه کرجی‌ها مستقر بودیم. بالای تپه فضای نسبتاً صافی داشت که برزنت پهن می‌کردیم و غروب هرروز همه آن‌جا جمع می‌شدیم و به رسم برادرانه‌ای که آقا مهدی گذاشته بود، کشتی می‌گرفتیم و خوش بودیم. در این میان پیرمردی حدوداً ۶۰ ساله به جمع ما اضافه شده و اسلحه برنو کشیده‌اش، او را شاخص کرده بود. وی در واحد تدارکات، نگهبانی می‌داد و آدم عجیبی بود. در این همه سال حضور در جبهه هیچ‌کس را مانند او مصمم و عاشق ندیده بودم. حضور و غیاب در گردان هر روز صبح هنگام صبحگاه انجام می‌شد. وقتی اسم کسی خوانده می‌شد، برای اعلام حضورش یا بلند می‌گفت: «الله» و یا می‌گفت: «شهید»؛ اما پیرمرد نام‌آشنای تپه کرجی‌ها می‌گفت: «ان‌شاءالله شهید». عشق به شهادت طوری در وجودش موج می‌زد که هیچ دعایی را از کسی قبول نمی‌کرد الا دعایی که در آن آرزوی شهادتش باشد. وقتی به او می‌گفتم: «حاجی خدا خیرت دهد» با عصبانیت به من نگاه می‌کرد و می‌گفت: «بگو خدا شهادت را نصیبت کند». غروب یکی از روز‌ها که آقا مهدی و تعدادی از بچه‌ها برای شناسایی عملیات رفته بودند، از جمع شدن و کشتی گرفتن خبری نبود، تعداد محدودی از بچه‌ها مانده بودند. عراق هم آتش سنگینی روی منطقه ریخت و از همان تعدادی که مانده بودند، چند نفری مجروح و شهید شدند. هرکسی می‌توانست کمک می‌کرد و آمبولانسی هم برای جمع‌کردن مجروحین آمده بود. از کنار چادر تدارکات رد می‌شدم که دیدم پیرمرد روی یک صندلی نشسته و به اطراف نگاه می‌کند. آرامشش مرا به تعجب وا‌داشت. نزدیک رفتم، سلام کردم و حالش را پرسیدم. نگاهی کرد و گفت: «خیلی خوبم». خواستم از کنارش رد شوم که لکه قرمزی روی زیرپیراهنی سفیدش توجهم را جلب کرد. برگشتم و گفتم: «حاجی زخمی شدی؟»، گفت: «چیز مهمی نیست». به طرفش رفتم، زیرپیراهنی سفیدش را بالا زدم، تعجبم بیشتر شد. ترکش بزرگی به پهلویش خورده و حدود ۱۵ سانتی‌متر شکاف عمیق در پشتش ایجاد کرده بود. وی انسان صبوری بود، برای اینکه به‌واسطه مجروحیت به عقب نرود، مجروحیتش را پنهان کرده بود. ناراحت شدم و گفتم: «پیرمرد زخم بزرگی داری». بعد داد زدم و امدادگر آمد و زخمش را پانسمان کرد و با آمبولانس به بیمارستان منتقل شد. وی بعد از انجام عمل جراحی، مدت کوتاهی در بیمارستان بستری شد؛ اما طاقت نیاورد و حدوداً آذرماه به جبهه بازگشت و در عملیات «محمد رسول‌الله (ص)» با فرماندهی جاویدالأثر حاج «احمد متوسلیان» در منطقه «مریوان» شرکت کرد. آبان سال ۱۳۶۲ شد و پیرمرد جبهه ما عشق به شهادتش روزافزون‌تر. تا اینکه در ۱۲ آبان در عملیات «والفجر ۴» در منطقه «پنجوین» (ارتفاعات «کانی مانگا») در حال دویدن بود که برخورد یک موشک آر.پی‌.جی به صخره‌ای، موجب آسیب‌دیدگی‌اش از ناحیه سر شد و به فیض شهادت نائل آمد. ➖(راوی: «علی کرمی» رزمنده دوران دفاع مقدس ) 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk