دفاع مقدس
🎥 سخنرانی #شهید_محمود_کاوه در جمع فرماندهان گردان ها و مسئولین واحدها و ارکان #لشکر _ویژه_شهدا، پس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 فیلم با کیفیت بهتر👆👆
🎥 سخنرانی #شهید_محمود_کاوه در جمع فرماندهان گردان ها و مسئولین واحدها و ارکان #لشکر _ویژه_شهدا، پس از عملیات قادر در #شمال عراق که به دعوت شهید #صیاد_شیرازی به کمک ارتش رفتند.
وقتی که شهید کاوه نقاط ضعف عملیات را برشمرده و خود و دیگر مسئولان لشکر را مورد انتقاد قرار می دهد:
یک: بحث بهداری
دو: مکالمه رمز و کشف پشت بیسیم
سه: مسئله تشنگی رزمندگان
چهار: تدارکات و مهمات نیروها
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
📷 دو شب قبل از عملیات کربلای 4 در مسجد امام رضای یاسین نزدیک اسکله شهید شاکری خرمشهر
🔴 کسانیکه علامت قرمز دارند، شهید و مفقودند
تخریبچیان و غواصان لشکر 21 امام رضا(ع)
دوران جنگ تحمیلی
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌷شهید هاشم بندار، مسئول مخابرات یگان رزمی
🔹در جمع نیروهای مخابرات و با حضور محمدباقر قالیباف،تیپ 21 امام رضا (ع)
🔸در محل پادگان لشکر 92 زرهی اهواز (مقر مشترک یگانهای رزمی سپاه خراسان-لشکر 5 نصر و تیپ 21 امام رضا (ع)
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
دفاع مقدس
🌷شهید هاشم بندار، مسئول مخابرات یگان رزمی 🔹در جمع نیروهای مخابرات و با حضور محمدباقر قالیباف،تیپ 21
🔴 شهید هاشم بندار، مسئول مخابرات یگان رزم- دوران #دفاع_مقدس
✳️ در 14 سالگى به جبهه رفت و در اكثر عملیّات ها از جمله: عملیّات ام الحسنین، طریق القدس، فتح المبین، فتح بستان، شكست حصر آبادان، آزاد سازى خرّمشهر، رمضان، بدر، خیبر، والفجرها و كربلاها شرکت داشت.
🔹 در 18 سالگى به عضویت سپاه در میآید.
🔸 مادر شهید نقل مى کند: هاشم، لباس سپاه را بر تن نمیکرد.
— به او میگفتم، یک بار هم شده، بپوش! میخواهم تو را در این لباس ببینم!
— ولی او میگفت: این لباس سپاه، مقدّس است! و من برازندۀ آن نیستیم!
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
💠 هاشم بندار در شهریور ماه ۱۳۶۶ در جزیره مجنون مورد اصابت خمپاره قرار میگیرد. پس از مجروحیت شدیدی که بر اثر ترکش به ناحیه سر ایجاد می شود وی را به بیمارستان مشهد منتقل میکنند. مادرش به ملاقات او میرود. سر و صورتش را عمل کرده بودند. جراحات زیادی داشت. یک چشم را کاملاً از دست داده بود و یک طرف صورتش نیز بهشدت آسیب دیده بود. وقتی نگرانی مادر را دید، گفت:
🌿 مادر جان! ناراحت نباشید، من فقط سرماخوردهام و داخل چشمم خاک رفته، با شستشو خوب میشود.
🔺او چند روز پس از عمل جراحی در مرکز درمانی بستری بود و در این مدت از درد شدید به خود میپیچید. سرانجام رزمنده مؤمن و شجاع دفاع مقدس پس از سالها مجاهدت در راه خدا در اول مهرماه ۶۶ بر اثر شدت جراحات به شهادت رسید و پیکر مطهرش در بهشت رضا(ع) به خاک سپرده شد.
🖋 او در وصیتنامه اش خانواده را به مقاومت و صبر دعوت می کند و در فرازی از آن مینویسد:
▫️برادرانم، اگر راهم را ادامه ندهید، دچار عذاب الهی خواهید شد و اگر راه مرا دنبال کنید (که همان راه امام و شهداست) پاداش بزرگی در نزد خدا خواهید داشت.
و ای اقوام و خویشان! دنیا ارزشی ندارد. عمل نیک انجام دهید و لحظهای از راه امام و انقلاب جدا نشوید.
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🔹محمد باقر قالیباف (فرمانده یگانهای رزمی استان خراسان) - احمد غلامپور و احمد سیاف زاده از مسئولین اطلاعات عملیات قرارگاه خاتمالانبیاء (ص)
⏳دوران #دفاع_مقدس
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
💠 محمد باقر قالیباف، فرمانده لشکر 5 نصر (استان خراسان)
⏳دوران #دفاع_مقدس
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلمی دیده نشده از حضور محمدباقر قالیباف، فرمانده یگان نیروهای خراسان در دوران جنگ تحمیلی
🎞 قرارگاه عملیات کربلای یک - ارتفاعات مهران
🔹در این تصاویر رزمنده دفاع مقدس، حسن رحیم پور ازغدی (با پیراهن سفید) نیز دیده می شود
⏳دوران #دفاع_مقدس
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
28.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #فیلم | نوحه خوانی حاج صادق آهنگران در جمع رزمندگان تیپ امام رضا علیه السلام (یگان رزمی خراسان)
🌴 کرده عزم میدان
بهر حفظ قرآن
مهربان اباالفضل
🌿 دوران دفاع مقدس
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
پوستر پنج شهید عملیات رمضان منطقه گله دار ، شهرستان لامرد (استان فارس)
سردار شهید غلام زارعی، بسیجی شهید حاج حسن فالی عابد، بسیجی شهید حاج حسین نوری، بسیجی شهید حسین رهنما، جهادگر شهید احمد ابراهیمی
🌷 شهادت : 23 تیرماه 1361
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
دفاع مقدس
شب بیست ویکم مولود او بود
شب بیست ویکم پرواز او بود
عجب میلاد وپروازش یکی بود
یقین مشتاق دیدار علی بود.
🌴 سرو قامتی متواضع ،شیرین سخن ،مهربان ودر اوج شهامت وشجاعت ،الگویی برای نسل جوان .
"غلام زارعی" را می گویم .
سرداری که از خانه های کاه گلی روستایی به نام اسیر پا در رکاب عشق گذاشت و لباس سبز سپاه را زینت بخشید
بچه های ده شصت .نام غلام را همیشه در کلام خود داشتند....
وحتی مادران در زمزمه های شبانه پای گهواره طفلان خود ، در دوران دفاع مقدس قصه شهامت وشحاعت این سردار متواضع ودوست داشتنی نجوا میکردند. ..
زن ومرد لامردی در اعزام نیروها همه به بدرقه غلام می آمدند
همه اورا فرزند و برادر خود می دانستند .
و چقدر زیبا این سردار خوشنام سپاه از دیار گله دار بزرگ بردل مردمان این خطه نشست که او را فرزند برومند خود خطاب میکردند..
در رزمایش ها و مانورها ،غلام وقتی با همان لندرور قدیمی در میان مردم می امد همه به دور او حلقه میزدند
اما...
چه زود رفت .
🚩در آخرین وداع با مردم در مقابل ساختمان قدیمی سپاه در مرکز لامرد ،همه اشک ریختند .گویا خود غلام هم می دانست که این وداع ،وداع آخراست .
دیری نگذشت ،نام عملیات رمضان وقتی از رادیو پخش شد .غمی بزرگ منطقه را فراگرفت .جمعی از بهترین خوبان سبکبال به عرش الهی رسیدند .و
غلام که فرمانده این کبوتران خونین بال بود ،خود نیز پرواز کرد
و در شب معراج مولایش علی ع به دیدار مولایش شتافت ...
۲۳ تیرماه سال ۶۱ لامرد دوباره سیاه پوش شد .
مردم از دور ونزدیک خود را سراسیمه به سپاه رساندند.
همه نگاه ها به سمت لندروری بود که غلام با قامتی بلند اورا می راند .
ولی ...
دوالجناح آمد ولیکن بی سوار
یاد و نامش جاودانه باد ...
✍️(دل نوشته ای از کمیل لامرد)
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷24 تیر ماه 1361 - سالروز شهادت جلال افشار
تولد: اصفهان – 1335
شهادت: عملیات رمضان – شلمچه
مزار: گلستان شهدای اصفهان
🎥روایتی از مردان عصر ظهور 🌿
بعد از شهادت، عکسش را بردیم محضر آیت الله بهاءالدینی.
جلال را خوب می شناخت. اصلا موقع اذان که می شد، می گفت «اون که اذان رو با معنی می گه بیاد بگه.»
حالا خبر شاگرد عارف مسلکش را آورده بودند برایش.
صورت جلال افشار را توی قاب نگاه می کرد و اشک می ریخت.
به مان گفت «امام زمان ازمن یک سرباز خواستن، منم آقای افشار رو معرفی کردم. حالا این اشک ها، اشک شوقه.»
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
#عید_غدیر در جبهه ها و عقد برادری
#عهد_برادری
محبت و مودتي كه بين بچه های جبهه حاكم بود، كار را به جايي مي رساند كه لحظه اي طاقت دوري از يكديگر را نداشتند و همه سعي شان اين بود كه حتي دم آخر هم ديده به ديده هم بدوزند و كنار هم باشند. به همين علت بود كه صيغه برادري خواندن رونق گرفته بود.
بعضي براي تحكيم بيشتر اين روابط، مزيد بر برادر صيغه ايِ هم بودن و برخورداري از شفاعت و دعاي خير و گذشتن از حقوق برادري، بين خودشان، عهدنامه اي مي نوشتند كه در صحنه نبرد و تا شليك آخرين گلوله و چكيدن آخرين قطره خونشان بر خاك، پشتيبان هم باشند و در مواقع فشار دشمن و هجوم مشكلات، دوشادوش همديگر پايداري كنند و سرسختي نشان بدهند، در خط پدافندي تا آخر بمانند.
اگر يكي مجروح شد ديگري او را به عقب ببرد و چنانچه به شهادت رسيد به پشت خط برساند؛ كه گاهي اين مسائل را در دفتر يادگاري يكديگر مي نوشتند و امضا
عقد اخوت به معني اجتماعي و عمومي آن معمولاً در روز عيد غدير خم و به مناسبت تجديد بيعت حضرت رسول(ص) با مردم صورت مي گرفت. ممكن بود يك نفر در آنِ واحد با بيش از 20، 30 نفر عهد اخوت داشته باشد و بسا همه يا بعضي از آنها به شهادت رسيده باشند. در اين مراسم از فرماندهان لشكر و مسئولان نيز دعوت مي شد كه در مراسم حضور به هم رسانند.
براي خواندن يا نوشتن صيغه عقد اخوت، بچه ها به دو صورت عمل مي كردند؛ بعضي دو تايي به گوشه اي خلوت مي رفتند و آرام به نحوي كه غير از خودشان فقط خدا مطلع باشد صيغه اخوت مي خواندند، عده اي ديگر هم براي محكم كاري از روحاني گردان خواهش مي كردند بين آنها صيغه جاري كند. برادران صيغه اي، محرم اسرار هم بودند. با هم شرط مي كردند كه خدا دست هر كدام را گرفت و پيش خود برد، بگويد كه برادري هم دارد؛ بگويد با هم هستيم و تنها نرود؛ يا در صورت شهادت، به اذن خدا از هم شفاعت كنند. مهم تر از همه آنكه، در خواندن صيغه برادري با هم قرار مي گذاشتند و حتي اين قرار را مكتوب مي كردند كه از همه حقوقي كه يك برادر نسبت به برادر خود دارد، صرف نظر كنند و آن را ببخشند؛ جز حق شفاعت را.
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
دفاع مقدس
#عید_غدیر در جبهه ها و عقد برادری #عهد_برادری محبت و مودتي كه بين بچه های جبهه حاكم بود، كار را به
😊خاطرات #طنز_جبهه
روحانی شوخ طبعی روز #عید_غدیر به گردان اومد.
تو نمازخونه که چادری پشت پادگان کرخه بود نشست و هر بار چند نفر میومدن و صیغه برادری می خوندبراشون و میرفتن.
شب بعد از نماز مغرب ایستاد و گفت: می گم اینجا چه خبره!
از صبح نشستم هر کی دست یه نفر رو گرفته میاد پیشم می گه حاج آقا اینو برام صیغه کن 😢😂.....
و شلیک😂😂😂 خنده بچه ها که تا دقایقی همانطور ادامه داشت.
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌴 کاش ما هم ...
💕 مهمانِ #سنگر باصفایتان بودیم
💠 مردان بی ادعا
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
😅 اصطلاحات طنز جبهه
🔴 زره پوش : پوتین در مقابل کفش و دمپایی می گویند که برای راحتی به پا می کنند و به کار زمان صلح می آیند نه جنگ. یعنی کفش مسلح و آماده مقابله با هر شرایطی، پست و بلند راه و آب و گل و آهن و آتش و ناملایمات دیگر مقتضی منطقه.
🔵 ذوالفقار : قایقهای دو موتوره....
نوع پیشرفته قایق موتوری هایی که در جنگ مورد استفاده قرار گرفت" قایق های عاشورا " و از حیث عقب بودن موتورهایشان، «ری جندر» خوانده می شوند در اصطلاح نظامی انگلیسی. اینکه در نگاه به این قایق از پشت سر، دو موتور آن مثل دو شمشیر تیز به نظر می آید وجه تسمیه ای بوده است تا در کنار عشق و ارادت بچه ها به اهل بیت خصوصاً صاحب ذوالفقار، این نوع قایقها را ذوالفقار بنامد.
🔴 زوروی دسته : نیرویی که دور از چشم دیگران و بچه های دسته ظروف غذا را می شوید، ظروف آب را آب می کند و سنگر و چادر را نظافت می کند ؛ به نحوی که هیچ وقت هیچ کس نمی داند که این کارها به وسیله چه کسی انجام شده است. کنایه از اینکه مثل زورو سر بزنگاه حاضر می شود، کارش را می کند و بعد دوباره غیبش می زند.
🔵 زیر پاسپورتتان را آقا امضا نکرده :نمی توانید داخل خاک عراق شوید.
وقتی برای عملیات یا گشت و شناسایی بچه ها ناگزیر بودند به داخل خاک عراق بروند و بعضی از سر مزاح یا بنا به عللی نمی آمدند به آنها می گفتند: زیر پاسپورتتان....
🔴 ضریب زاویه صفر شده: شهید شده است. وقتی زاویه توپ صفر شود، لوله آن افقی و موازی افق و سطح زمین قرار می گیرد. این حالت، چون قبلاً «افقی برگشتن» به معنی شهادت، و شهید برگشتن فرد را داشته اند، وجه شبه یا تسمیه ای شده تا در مورد برادری که شهید شده بگویند: ضریب زاویه...
🔵 آب بیاور نَفَس تازه کن : خسته شدی. از پا افتادی از بس با عجله خوردی. بلند شو آب بیاور بخور، نفسی تازه کن بقیه اش را بعداً بخور.
🔵 آبگرمکن نفتی: موشک ساخت ایران. کنایه از موشکهای 9 متری و 12 متری است که در جنگ شهرها و برای زدن تأسیسات نظامی و اقتصادی دشمن استفاده می شد. و اشاره دارد به خوش هیکلی! آن؛ درست مثل آبگرمکن نفتی در مقایسه با نوع گازی و کم حجم آن، این موشکها را بچه ها با راکتهای گرد و جمع و کوچولوی دشمن می سنجیدند و نتیجتاً به چنین تعبیر طنز آمیزی می رسیدند.
🔴 آب شنگولی : نوشیدنی خوش طعم. کمپوت سیب و گلابی و گیلاس و آلبالو. نوشابه. مایعات خنک و مطبوعی که در هوای گرم، وقتی از آسمان گویی آتش می بارد، حال بچه ها را حسابی جا می آورد، شنگولشان می کند، خصوصاً در گیرودار عملیات و آن راهپیمایی های بعضاً هفت هشت ساعته و بعد، وقتی که روز بالا و جز خاکریز و چاله چوله های ناشی از انفجار و احیاناً چیفه ای که می شد به سر کشید پناهی نبود، مستقیم آفتاب می خورد تو ملاج بچه ها.
🔵 آب زیر کار : غواص و نیروی عملیاتی که در زیر آب کار می کند و باید از تیز هوشی و فراست بالایی برخوردار باشد تا کارش از شامه دشمن مصون بماند و دیگر نیروها بتوانند وارد عمل شوند.تصرفی است در اصطلاح پشت جبهه ای «آب زیر کاه» که آدم زبر و زرنگ و مخفی کار را افاده می کند.
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
من مات ِ تو ام، مات همین خنده زیبا
من مات من العشق شما، ماتِ شهیدا
به یاد سردار شهید
حاج سید محمد زینال حسینی
فرمانده دلاور تخریب
لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع)
شهادت: عملیات نصر ۴ تیرماه ۱۳۶۶
دهکده فتح المبین ۱۳۶۴
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
🕊🕊 فرشتگان زمینی
با چه زبانی میتوان از این ها گفت
چه قلمی می تواند بنویسد
صفات این فرشته های الهی را،
ولی باید گفت 👌
لحظه ای تصور کنیم
قداست آنها را
نجابتشان را
صبوری و سخت کاریشان را و....
بی شک مقام اینان کمتر از جانبازی نیست 🌺🌺🌺🌺
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
#سخنان_ناب
رهبر انقلاب:شهید عزیزمان،احمد کاظمی را من در جبهه دیده بودم،آن چنان اقتداری داشت که اشاره می کرد بسیجی ها حرفش را گوش می کردند.اینطور نیست که بسیجی که عاشق است مجاز باشد برخلاف امر فرمانده و بر خلاف انضباط سازمانی و انضباط عملی در محیط زندگی یک حرکت بی انضباطی انجام بدهد.۱۳۸۴/۱۰/۲۹
🌸 ۸ روز تا ولادت حاج احمد♡
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
دفاع مقدس
#سخنان_ناب رهبر انقلاب:شهید عزیزمان،احمد کاظمی را من در جبهه دیده بودم،آن چنان اقتداری داشت که اشار
مادر خواب سه تا ماهی را دیده بود که توی یک رودخانه می رفتند
یکی از اون ماهی ها روی کمرش یک هلال ماه داشت اصلا انگار خود ماه بود..
مادر وقتی خوابش رو تعریف می کرد حال و هوای خاصی داشت. می گفت : هزاران ماهی دیگه بودند که با اون دو ماهی دنبال این ماهی نورانی می رفتند . اون ماهی همه رو سمت دریا هدایت می کرد.
مادر می گفت :محسن می دونم اون سه تا ماهی تو و دو برادرت بودین ولی نمی دونم اون ماهی نورانی کدوم یکی تون بود.
آن وقت ها احمد چهارسالش بود.
بعدها توی جنگ وقتی احمد فرمانده لشکر هشت نجف اشرف شد مادر گاهی یاد خوابش می افتاد و می گفت اون ماهی نورانی ، احمدم بود.
😊 #شوخ_طبعی
#خاطرات_جبهه
💠 آجیل مخصوص
🌸 شوخطبعیاش باز گل کرده بود. همۀ بچهها دنبالش میدویدند و اصرار که به ما هم آجیل بده؛ اما او سریع دست تو دهانش میکرد و میگفت: نمیدم که نمیدم.
🍀 آخر یکی از بچهها پتویی آورد و روی سرش انداخت و همگی شروع کردند به زدن. حالا نزدن کی بزن. آجیل میخوری؟ بگیر، تنها میخوری؟ بگیر.
🌼 و بالاخره در این گیر و دار، یکی از بچهها در آرزوی رسیدن به آجیل دست توی جیبش کرد، اما آجیلِ مخصوص، چیزی نبود جز نان خشکِ ریز شده!
➖ همگی سر کار بودیم😂😂
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
💠 اصطلاحات بامزه رزمندگان در جبهه
🔹 جبهه جمع لحظات ناب بود، از گریه و غم گرفته تا شادی و خنده، شور و هیجان همراه با معنویتی که برگرفته از حال و هوای رزمندگان بود فضای جبهه را متفاوت می کرد. رزمنده ها از هر سن و سال تلاش می کردند تا در کنار سختی های جنگ به بهترین نحو لحظات خود را سپری کنند برای همین شوخی های رزمندگان در آن فضا اگرچه جنبه سرگرمی داشت اما بار معنوی هم به خود می گرفت و از این رو کم نظیر و حتی منحصر به فرد بود.
تلطیف فضای جبهه ها باعث شده بود تا یک سری واژه های قراردادی به دایره لغات بچه های جبهه و جنگ اضافه شود. این واژه ها هم از جهتی شوخی و طنز محسوب می شد و هم به لحاظ حفاظت اطلاعات می توانست رمزی بین نیروهای خودی باشد. هرکس که به عنوان رزمنده وارد عرصه نبرد می شد خود را در دایره هزاران لفظ و لغت ناب جبهه می دید، گویش خاص بچه های جبهه و جنگ و منشی که در فضای معنویت و آرمانگرایی رزمنده ها حاکم شده بود، پایهگذار فرهنگی جدید، بهعنوان «فرهنگ جبهه» میشد.
⚪️ برخی از اصطلاحات جالب جبهه 👇👇
آب رشته = آش رشته
واجب الحج = کسی که تازه از امور مالی برگشته و پولدار بود.
آسایشگاه سالمندان = تدارکات گردان و لشکر (اشاره ای است به مسوولان تدارکات واحدها که معمولا از بین رزمندگان مسن انتخاب می شدند)
مال پنجاه میلیون پیرزن = بیت المال
آب اروند = آبگوشت
فک و فامیل هاچ = حشرات
هتل الوارثین = نقاطی از جبهه که بسیار تمیز و پاکیزه بود.
(الوارثین، مقر عقبه گردان تخریب لشگر 10 - نیروهای تهرانی)
حاجی گلابی = پیرمردی که وظیفه گلاب پاشیدن به بچه ها را در منطقه به عهده داشت.
اف 14 = نوعی مگس و پشه در منطقه
چشم چران = دیده بان
ترکش پلو = عدس پلو
برادر عبدالله = برای صدا زدن رزمنده ای که اسمش را نمیدانستند.
تجدیدی = مجروح شدن و به شهادت نرسیدن
ایستگاه بدنسازی = ایستگاه صلواتی
اوشین پلو = برنج سفید بدون مخلفات
ایران تایر = پوتینهای بسیجی
ایران گونی = شلوار و اورکت بسیجی ساخت وطن
حلوا خور = کسیکه هرگز شهید نمیشود و از همه عملیات ها سالم بازمیگردد.
پا لگدکن = نماز شب خوان
بی ترمز = بسیجی عاشق خاکریز اول (حکایت از شجاعت و به کام خطر رفتن)
برادران مزدور = نیروهای عراقی و دشمن
آدمکش گردان = امدادگر (کنایه از ناشی بودن نیروهای امدادرسان خصوصا در شرایط عملیاتی)
برمیگردم، یا با رخت؛ یا با تخت یا با یخ = یا زنده می مانم، یا مجروح می شوم، یا شهید می شوم.
بوی چلوکباب = بوی شب عملیات
ترکش اِوا خواهری = ترکش فوق العاده ریز و ناچیز که بدن را گویی ناز می داد و اصابت آن اسباب خجالت بود!
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
#عيدى_زورى_در_جبهه !!!
🌷عید غدیر که می شد خیلی ها عزا می گرفتند. لابد می پرسید چرا...؟ به همین سادگی که چند تا از بچه ها با هم قرار می گذاشتند، به یکی بگویند؛ سید ...البته کار که به همین جا ختم نمی شد.
🌷ایستاده بودیم بیرون چادر، یک دفعه دیدیدم چند نفر دارند دنبال یکی از برادر ها می دوند. می گفتند: وایــــســــــا ســـید علی کاریت نداریم! و او مرتب قسم می خورد که من سید نیستم ولم کنید. تا بالاخره می گرفتندش و می پریدند به سر و کله اش و به بهانه بوسیدنش آش و لاشش می کردند.
🌷بعد هم هر چی داشت، از انگشتر، تسبیح، پول، مهر نماز تا چفیه و گاهی هم لباس، همه را می گرفتند و از تنش به بهانه متبرک بودن در می آوردند ...
🌷جالب اینجاست که به قدری جدی می گفتند؛ سید
که خود طرف هم بعد که ولش می کردند، شک می کرد و می گفت: راستی راستی نکند ما هم سید هستیم و خودمان خبر نداریم، گاهی اوقات کسی هم پا پیش می گذاشت و ضمانتش را می کرد: قول می دهد وقتی آمد تو چادر، عیدی بچه ها یادش نرود؛ حتی اگر سکه ٢٠ ریالی باشد و او هم سکه را می داد و غر می زد که: عجب گیری افتادیم، بابا ما به کی بگیم ما سید نیستیم ...؟
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
#هدیه_در_اسارت!
🌷بعد از اسارتم توسط عراقیها به «زندان الرشید» منتقل شدم، آنجا محیط بستهای بود که ۹ ماه تا یک سال امکان دیدن آفتاب را نداشتیم، بالاخره به علت اعتصاب غذای مکرر به ما اجازه داده شد، یک روز در میان، ۱۵ دقیقه در حیاطِ زندان، قدم بزنیم. در دوران اسارت، تاریخها را در ذهن داشتیم و میدانستیم از نظر تاریخی در چه مناسبتهایی هستیم. شب عید غدیر، دو نفر از همسلولیهایم به نامهای محمد سهرابی، خبرنگار صدا و سیما و رستم ترکاشوند، که هر دو اهل کرمانشاه بودند، درباره خاطراتشان از برگزاری مراسم عید غدیر در کرمانشاه صحبت میکردند.
🌷سهرابی میگفت: «در شهر کرمانشاه، شب عید غدیر، سینیهای پر از باقلوا یزدی به شکل مکعب برای پذیرایی چیده میشود.» با شنیدن این خاطرات، یاد ایران، خانواده و شیرینی باقلوا یزدی افتادم. ....فردا صبح با صدای در اصلیِ زندان، که صدای مهیبی داشت، از خواب بیدار شدیم، در اصلی معمولاً، هفتونیم، هشت باز میشد. ولی آن روز ساعت ۶:۳۰، یک ساعت زودتر باز شد؛ متوجه شدیم خبری شده! معمولأ بازرسی از سلولها و جابهجایی زندانیان بود یا اعدام زندانیان انقلابی عراق در راه بود؛ در همین افکار بودیم که ناگهان در سلول ما باز شد. جلوی در سلول، مسئول ضداطلاعات، ستوانیکم صلاح بود. ما از او میترسیدیم، زیرا....
🌷زیرا ما در روی کاغذهای سیگار قرآن مینوشتیم و گمان کردیم باز هم میخواهد وسایلمان را بگردد، نوشتهها و خودکارمان را بگیرد. اما او لبخندی به ما زد و گفت: «دیشب در منزل مادرم در کاظمیه بودم، به مادرم گفتم چند نفر ایرانی در زندان زیردست من هستند. مادرم تا این را شنید، به من گفت امشب عید غدیر است، ما و آن ایرانیها شیعه هستیم. باید فردا این هدیه را که میدهم، برای آنها ببری. من هرچه به مادرم گفتم نمیتوانم این کار را انجام بدهم و ممنوع است، مادرم قبول نکرد و گفت، اگر میخواهی شیرم را حلالت کنم باید این کار را بکنی.» بعد هدیه مادرش را به ما داد و دیدیم یک جعبه باقلوا یزدی بود!!
راوی: آزاده سرافراز سردار علیاصغر گرجیزاده
📚 کتاب "زندان الرشید"
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
🌴گویی که طغیانِ مُحبّت بود آنجا ...
#رفاقت 💕
#دفاع_مقدس
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱