eitaa logo
دفاع مقدس
4.8هزار دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
15.6هزار ویدیو
1.2هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
😊 🌴 چند روز قبل از 3 در اواخر مرداد 1364 در در کنار کرخه ، یه قابلمه حنا درست کرد و همه رو تشویق کرد تا دست و سرشون رو حنا بگذارند. آنقدر و بود که کسی به خواهشش نه نمی گفت. خیلی از بچه ها دست و سر و پاشون رو حنا گذاشتند و قرار شد شب رو با سر و روی حنا گرفته بخوابیم و فردا صبح قبل از نماز بریم حموم. 🌓 شب موقع خواب، توی چادر من کنار و می خوابیدم... پیام و حسن خوابیدند و می دونستم تا صبح طاقباز می خوابند و تکون نمی خورند. 😂شیطنتم گل کرد و با حناهایی که به سرم گذاشته بودم چهار تا قل قلی درست کردم و به لپ پیام و حسن چسبوندم وگ رفتم خوابیدم. ☀️ فردا صبح رفتیم حمام و سرو رومون رو شستیم و دوتا توپ حنایی توی گونه های شهید پیام و شهید مهوش محمدی نقش بسته بود و اسباب خنده بچه ها رو فراهم کرده بود.😂😂 البته این دو تا شهید به من لطف داشتند و هیچ گله ای نکردند. شانس آوردم (فرمانده گردان تخریب ل10) در گردان نبود و رفته بود حج. اگر ایشون بود گوشم رو می گرفت ومی گفت باز شیطونی کردی!! شهید چند روز بعد با اون لپ های حنایی به معراج رفت🕊🕊🕊 و سال بعد در تیرماه 65 در از شهر مهران آسمانی شد🌈 (راوی : جعفرطهماسبی) 🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳ https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
اینجا همه چیز بود !! در جبهه اُجرت همه‌ خدمات و زحمات فرستادن "" بود که بیش از همه برای سلامتی امام بود.و سپس توفیق رزمندگان اسلام
دفاع مقدس
👆🌷 شهید محمدحسن مهوش محمدی 🕊شهادت:۲۵ مرداد ۱۳۶۴ محل شهادت: فکه عملیات عاشورای۳ 🌷 شهید پیامذپوررازق
👆👆 لُپ‌حنایی‌ها 😄 در بودیم. چند روز قبل از 3 در اواخر مرداد 1364 در مقرالصابرین گردان تخریب در کنارکرخه ، یه قابلمه حنا درست کرد و همه رو تشویق کرد تا دست و سرشون رو حنا بگذارند. آنقدر مهربان و با اخلاص بود که کسی به خواهشش نه نمیگفت. خیلی از بچه ها دست و سرو پاشون رو حنا گذاشتند و قرارشد شب رو با سر وروی حنا گرفته بخوابیم وفردا صبح قبل از نماز بریم حموم. شب موقع خواب توی چادر من کنار مهوش محمدی میخوابیدم... پیام و حسن خوابیدند و میدونستم تاصبح طاقباز میخوابند وتکون نمیخورند.شیطنتم گل کرد و با حناهایی که به سرم گذاشته بودم چهارتا قل قلی درست کردم وبه لپ پیام وحسن چسبوندم وگرفتم خوابیدم و فردا صبح رفتیم حمام و سرو رومون رو شستیم و دوتا توپ حنایی توی گونه های شهید پیام وشهید مهوش محمدی نقش بسته بود و اسباب خنده بچه ها رو فراهم کرده بود. البته این دوتا شهید به من لطف داشتند وهیچ گله ای نکردند. شانس آوردم شهید حاج عبدالله نوریان(فرمانده گردان تخریب ل10) درگردان نبود ورفته بود حج. اگرایشون بود گوشم رو میگرفت ومیگفت باز شیطونی کردی😄 شهید چند روز بعد با اون لپ های حنایی به معراج رفت.🕊🕊 ...و سال بعد در تیرماه 65 در از شهر مهران در کشید🕊🕊 ✍️ راوی :