eitaa logo
دفاع مقدس
4.4هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
14.4هزار ویدیو
1.2هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
💠 خاطره ای از کرامت شهید محمدباقر الله وردی 🌴بعد از شهادتِ محمّد باقر، من و پسرم محمّد رضا با هم می
با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان 📷 👆 |طلبه شهید، محمدرضا الله وردی، در حال انتقال به اورژانس صحرایی 💠 او تخریبچی لشگر 25 کربلا بود که در تاریخ 17 بهمن 1361 در عملیات والفجر مقدماتی در جبهه رقابیه و در حال خنثی سازی مین و پاکسازی منطقه بوده بر اثر انفجار مین مجروح شده و ساعتی پس از انتقال به پشت جبهه، به علت شدت جراحات در سن ۱۷ - ۱۶ سالگی به فیض شهادت نایل می آید🕊 برادرِ او (طلبه شهید محمدباقر الله وردی ) نیز دو سال پیش از آن (29 آبان 1359) در روز عاشورا و در پایان دومین ماه جنگ، بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر، آسمانی شد.🕊او نیز هنگام شهادت حدوداً ۲۰ساله بود ۲۵_کربلا ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ دفاع مقدس
شهیددرویش به روایت شهید نوریان (2).mp3
زمان: حجم: 8.08M
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃 و رزمنده ، "شهید علی درویش" 🎤 به روایت فرمانده تخریب لشگر سیدالشهدا(ع) 🌴 🕊🕊چهارم اسفند ماه ۱۳۶۴ - سالروز شهادت سردار تخریب لشگر سیدالشهدا (ع)، شهید عبدالله نوریان🌷 💠 کانال دفاع مقدس 👆👆 اینجا بیت شهداست🌷🌷 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
🌴💎🌴کاش یک می‌زد به ما؛ تخریب می‌کرد آنچه است و ! که گاهی بدجور گیر می‌کنیم در این منجلاب دنیا . . . ، آمال و آروزوها و خواهش های تن
با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان 📷 👆 |طلبه شهید، محمدرضا الله وردی، در حال انتقال به اورژانس صحرایی 💠 او تخریبچی لشگر 25 کربلا بود که در تاریخ 17 بهمن 1361 در عملیات والفجر مقدماتی در جبهه رقابیه و در حال خنثی سازی مین و پاکسازی منطقه بوده بر اثر انفجار مین مجروح شده و ساعتی پس از انتقال به پشت جبهه، به علت شدت جراحات در سن ۱۷ - ۱۶ سالگی به فیض شهادت نایل می آید🕊 برادرِ او (طلبه شهید محمدباقر الله وردی ) نیز دو سال پیش از آن (29 آبان 1359) در روز عاشورا و در پایان دومین ماه جنگ، بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر، آسمانی شد.🕊او نیز هنگام شهادت حدوداً ۲۰ساله بود ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas کانال دفاع مقدس
۱۷ بهمن ۱۳۶۱ -- شهادت رزمنده دلاور، محمدرضا الله وردی ⚪️ در آغازین ساعات شروع عملیات والفجر مقدماتی ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان 📷 👆 شهید، محمدرضا الله وردی، در حال انتقال به اورژانس صحرایی 💠 او تخریبچی لشگر ۲۵ کربلا‌ که در عملیات والفجر مقدماتی در جبهه رقابیه و در حال خنثی سازی مین و پاکسازی منطقه بوده بر اثر انفجار مین مجروح شده و ساعتی پس از انتقال به پشت جبهه، به علت شدت جراحات در سن ۱۷ - ۱۶ سالگی به فیض شهادت نایل می آید🕊 برادرِ او (طلبه شهید محمدباقر الله وردی ) نیز دو سال پیش از آن (29 آبان 1359) در روز عاشورا و در پایان دومین ماه جنگ، بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر، آسمانی شد.🕊او نیز هنگام شهادت حدوداً ۲۰ساله بود ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
👈 نام عملیات: #قدس3 ✅ رمز عملیات: و لاحول و لا قوه الابالله العلی العظیم. انا فتحنا لک فتحا مبینا.
🔴 به مناسبت سالروز عملیات قدس ۳؛ ✅ روحیه قوی رزمندگان در برخورد با مین ◀️ نصرالله کتویی زاده گفت: یکی از بچه‌ها افتاده بود روی زمین. از قسمت مچ، پا نداشت. نخ تسبیحش را پاره کرد و رگی را که از آن خون فواره می‌زد، بست. با خنده گفت: آقا بیاین کباب. کباب تازه دارم. ببین چه بوی گوشتی راه انداخته! با این حرف‌ها نگذاشت روحیه بچه‌ها خراب شود. داد زد: برید جلو کار رو تموم کنید.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 آبانماه ۱۳۶۵ جمع بچه های تخریب لشگر10 با مداحی حاج جعفرطهماسبی ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🔶 روزهای آخر آبان 65 مصادف با ایام ولادت و امام صادق (ع) بود یکی دو ماه بود که عملیات نرفته بودیم و گردان نیروی جدید گرفته بود و مشغول آموزش بودند بخشی از در منطقه در پیرانشهر و یه تعداد هم مشغول در مقابل خط پدافندی لشگر۱۰ بودند. چون مقدمات عملیات بعدی در حال انجام بود بخشی از بچه های تخریب هم کنار در حال تمرین غواصی و آموزش های آبی و خاکی بودند. شب ولادت پیامبر و امام صادق علیهم السلام فرصتی شد تا اکثر نیروهای تخریب در جمع شوند جشن با شکوهی به پا شد. اونجا هم بگ و مگو بود که بچه ها حین سرود خوندن کف بزنند یا نزنند. من که در این برنامه میخوندم اصراری بر کف زدن نداشتم و هم که فرمانده ما بود اعتراضی به کف زدن بچه ها نداشت. در حین سرود خوندن بعضی ها دو انگشتی کف میزدند و زیر چشمی به هم نگاه میکردند تا اینکه جلسه رو دست گرفت. ابتدا یه آه کشید تا همه ی توجه ها رو به خودش جلب کنه و بعد دستهاش رو بالا آورد و شروع کرد به کف زدن و یه عده نوچه هاش هم همراهی کردند و جلسه رو از دست ما گرفت. اون شب بچه ها خیلی شادی کردن. ✅ در 19 دی۶۵ و در به عنوان به (ع) مامور شد و در نبرد نزدیک با دشمن بعثی در داخل به شهادت رسید. راوی: جعفرطهماسبی
با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان 📷 👆 |طلبه شهید، محمدرضا الله وردی، در حال انتقال به اورژانس صحرایی 💠 او تخریبچی لشگر 25 کربلا بود که در تاریخ 17 بهمن 1361 در عملیات والفجر مقدماتی در جبهه رقابیه و در حال خنثی سازی مین و پاکسازی منطقه بوده بر اثر انفجار مین مجروح شده و ساعتی پس از انتقال به پشت جبهه، به علت شدت جراحات در سن ۱۷ - ۱۶ سالگی به فیض شهادت نایل می آید🕊 برادرِ او (طلبه شهید محمدباقر الله وردی ) نیز دو سال پیش از آن (29 آبان 1359) در روز عاشورا و در پایان دومین ماه جنگ، بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر، آسمانی شد.🕊او نیز هنگام شهادت حدوداً ۲۰ساله بود ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas کانال دفاع مقدس
، در چهارم آذرماه ۱۳۶۶ , تیم گشت و شناسایی لشگر10 سیدالشهدا(ع) که شب های قبل برای شناسایی مواضع دشمن در درجنوب اعزام شده بودند در مسیر برگشت در اثر برخورد با ، دو تن از شهید و تیم شناسایی، مجروح میشود. ✅ در این ماموریت، و به شهادت رسیدند. پیکر این دو شهید در امام زاده عباس چهاردانگه به خاک سپرده شد. 👆تصویر بالا؛ دیماه سال 1365 از سمت راست: برادر محمد رضا توانا
دفاع مقدس
۱۳ دیماه ۶۵ -- سالروز شهادت سردار تخریبچی، علیرضا عاصمی 💠 فرمانده‌ واحد تخریب قرارگاه‌های کربلا، ن
💠 خاطره ای از شهید علیرضا عاصمی ( ۱۳ دیماه ۶۵ -- سالروز شهادت سردار قرارگاه‌های خاتم، نجف، کربلا ...) ▫️ شمالی ترین نقطه ی مناطق جنگی فعالیت می کنی، آیا خسته نمی شوی؟» گفت : « چرا خسته نشوم؟ من هم یک انسان هستم و با کار زیاد، خسته می شوم اما فرصت استراحت کردن ندارم. من جور آن کسانی را می کشم که به جبهه نمی آیند و در خانه هایشان نشسته اند و مرتب نق می زنند. اگر مردم ایران، آن هایی که توانایی دارند، به جبهه بیایند، این تعداد دفعات رفتن به جبهه، به من نمی رسد. امروز روز کار است، روز استراحت نیست » راوی : خواهر شهید خیلی دوست داشت من در مراسم دعا شرکت کنم. به خصوص زمانی که هنوز رسول متولد نشده بود و حامله بودم. یک روز گفت: «اگر زمانی پیش آمد که حال دعا خواندن را نداشتید، اول مناجات حضرت علی (عليه السلام) در مسجد کوفه (مولای یا مولای) را بخوانید ببینید چه حالتی به انسان دست می دهد. وقتی این دعا را خواندید و حال دعا خواندن پیدا کردید، دعایی را که می خواستید بخوانید، شروع کنید» راوی: همسر شهید زمانی که هنوز رسول به دنیا نیامده بود، هر وقت صحبتی از بچه می شد، علیرضا می گفت: «من می دانم فرزندم پسر است.» می گفتم: «خب معلوم نیست، شاید دختر باشد.» ایشان می گفت: «نه! به احتمال زیاد پسر است، چون خدا خودش می داند چه از او می خواهم! دوست دارم وقتی نیستم، لااقل فرزندم جای مرا بگیرد.» موقعی که می خواستم زایمان کنم، من در تهران بودم و علیرضا، در منطقه بود. وقتی این موضوع را شنید، به تهران آمد. موقعی که با هم به منطقه برمی گشتیم، در بین راه گفت: «یک شب خواب دیدم فرزندم متولد شده است؛ فرزند پسر بود و گوشه ی چشم چپش هم، خالی داشت.» وقتی به صورت بچه نگاه کردم، دیدم همان طور که ایشان گفتند، گوشه چشم چپ فرزندم، خال دارد. راوی : همسر شهید عبور از سیم خاردار به خصوص در مواقعی که عمق سیم های خاردار طولانی باشد، همواره برای نیروها مساله ساز بوده است. علی با یاریِ تنی چند از دوستان، برای حل این مشکل، فرش سیم خاردار را تهیه کرد که به تولید نیز رسید و در عملیات مختلف، با موفقیت مورد استفاده قرار گرفت. وقتی در یکی از عملیات ها هجوم متراکم و بی امان تانک های دشمن را دید، به فکر تهیه آتشبار آر پی جی افتاد و با تلاش شایان تحسین، اولین بار تیربار آر پی جی را با حضور مسئولین طراز اول سپاه پاسداران، با موفقیت آزمایش کرد. ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
ابوالفضل دهقان روز یازدهم فروردین سال 67 در اطراف دریاچه عراق با بمب شیمیایی دشمن مصدوم شد همه ی بچه هایی که اونجا بودند به فاصله چند ثانیه ویا چند دقیقه به شهادت رسیدند. و تنها بود که با گاز شیمیایی در دم شهید نشد. این شهید رو برای مدوا به در مشهد بردند. پدرش نقل میکرد که : شنیدم ابوالفضل مجروح شده و به مشهد بردن. رفتم مشهد و خیلی تلاش کردم تا پیداش کردم. چند روزی دکترا مشغول مداواش بودند. حالش خیلی خوب شده بود. درخواست کردم که به تهران منتقل بشه و ادامه درمان در تهران باشه. دکترها هم قبول کردند. مقدمات انتقالش رو پیگیری کردم و آماده رفتن شدیم ابوالفضل به من گفت: حالا که قراره بریم تهران شما برو زیارت امام رضا(ع) و برگرد تا با هم بریم من رفتم حرم.. وقتی برگشتم دیدم همه چیز به هم ریخته.. گفتند ابوالفضل توی کما رفته..و هرچه تلاش کردند نفسش بالا نیومد و دیگه به تهرون نرسید و ازآغوش به معراج رفت.
دفاع مقدس
#تخریبچی_سر_به_زیر #شهید_علی_اصغر_صادقیان معاون گردان تخریب لشگر10 شهادت: #عملیات_کربلای_8 #غرب_کان
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 شهادت: بارها میگفت: یه باید مثل یه درخت پر ثمر باشه که هرچی بارش بیشتر میشه افتاده و متواضع تر میشه او خودش اینگونه بود توی گردان تخریب لشگر10 علی اصغر برای خودش استوانه ای بود. معمولا توی عملیات ها در نقش معاون گردان ظاهر میشد علی اصغر از بچه های مهندسی تهران بود و جبهه های جنوب و غرب رو تجربه کرده بود تخریب تیپ 20 رمضان بود و بعد هم تخریب قرارگاه ثارالله و بعد از اون اواخر تابستاند 1364 با جمعی از بچه های تخریبچی قرارگاه ثارالله به لشگر10 اومدند.. فرماندهان تخریب لشگر10 مثل شهید حاج عبدالله و شهید حاج سید محمد سابقه اش رو داشتند و به توانمندی او واقف بودند . علی اصغر در بدو ورود به تخریب لشگر10 کارش رو با آموزش و انتقال تجربیات به نیروهای تازه وارد شروع کرد و بعد هم تلاش برای آماده سازی نیروها برای عملیات والفجر8 شروع شد... علی اصغر در شب عملیات ام الرصاص با جمعی از بچه ها به گردان حضرت علی اکبر (ع) مامور شد و به عمق جزیره ام الرصاص نفوذ کردند ...روزهای سخت پاتک های دشمن در در شهر فاو فرمانده تخریبچی در خط بود. اونجا فقط انفجار در مسیر پاتک دشمن و مین گذاری چاره کار بود و این هم به آسانی انجام نمیشد . بچه هایی که باید انتخاب میشدند برای این کار استثنایی بودند و علی اصغر روی تک تک بچه ها شناخت داشت و انتخاب نیروها برای عملیاتش حرف نداشت. اردیبهشت 65 کمک کار شهید زینال حسینی در خط فکه بود و پاکسازی میادین مین فکه رو مدیریت میکرد و چند روز بعد هم به کمک میروهای لشگر رفت برای مین گذاری در جلوی دشمن در منطقه عملیاتی شرهانی... عملیات کربلای 4 و 5 و 8 مسولیت محور تخریب رو در خط مقدم و قرارگاه لشگر10 داشت. تا اینکه به رسید. کار عملیات در غرب کانال ماهی سخت و پیچیده بود فاصله با دشمن خیلی کم بود و خط درگیری هم شلوغ بود. دشمن با آتش پرحجم و میدان های مین ایضایی سعی کرده بود حرکت رزمندگان رو در عملیات کند کنه. برنامه ریزی برای عبور از زمین مسلح به مین و موانع وسیع دشمن در محور عملیاتی لشگر10 با شهید علی اصغر صادقیان به عنوان بود. روز 18 فروردین 66 روز سه شنبه و شب جهارشنبه بود بچه های تخریب در قرارگاه مراسم دعای توسل داشتند و اصغر اون شب اونقدر گریه کرد که چشم هاش کاسه خون شده بود ... و بعد از دعا به سمت خط حرکت کردند و بچه های توی خط با دشمن درگیر بودند و علی اصغر بین خط و قرارگاه در رفت و آمد بود. دشمن همه ی امکانات رزهی اش رو پای کار آورده بود که همون شب پاتک کنه و بچه ها رو عقب بزنه. و فرماندهان برای مقابله ی با دشمن به خط مقدم فراخوانده شدند. شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده تخریب لشگر10 و شهید علی اصغر صادقیان و یه تعداد از بچه های تخریب هم عازم خط شدند که در مسیر رسیدن به خط با گلوله خمپاره آسمانی شد. و فرمانده تخریب لشگر10 شهید حاج سید محمد زینال حسینی بالای پیکر مطهر دو دستی بر سر میکوبید و میگفت: . یاد شهید علی اصغر صادقیان و برادر شهید علی اکبر بخیر به روح شهیدان صلوات. راوی: