eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
10.1هزار ویدیو
837 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
🌷۹ دی ۱۳۶۱ - سالروز شهادت سردار رشید سپاه اسلام، صادق مزدستان- منطقه عملیاتی فکه 💠 فرمانده تیپ۲ مک
📄دست‌نوشته صادق مزدستان ✍️ بخوان… وقتی می گذرند ماندگان ز خجلت در پناه دیوارها پنهان می شوند اما هر روز از این گذر می گذرد و من و تو هر روز در گریزیم. بنگر برادر… بنگر خواهر، است اما من و تو مسافران از ره مانده ایم، ما مانده ایم قافله رفته است، ما مانده ایم قافله می رود، ما…؟ 🌷. . . و می دانی ای برادر و ای خواهر که دیگر تو خود نیستی، زنده ای بر خاک که در رگهایت خون سرخ هر جاریست و بر کتاب سینه ات وصیت سرخ هر ورق می خورد. ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
دفاع مقدس
🔰وصیت سردار شهید صادق مزدستان فرمانده تیپ ۲ مکانیزه لشگر ۲۵ کربلا ای مادر عزيز! در اين راه آنقدر
📄دست‌نوشته صادق مزدستان ✍️ بخوان… وقتی می گذرند ماندگان ز خجلت در پناه دیوارها پنهان می شوند اما هر روز از این گذر می گذرد و من و تو هر روز در گریزیم. بنگر برادر… بنگر خواهر، است اما من و تو مسافران از ره مانده ایم، ما مانده ایم قافله رفته است، ما مانده ایم قافله می رود، ما…؟ 🌷. . . و می دانی ای برادر و ای خواهر که دیگر تو خود نیستی، زنده ای بر خاک که در رگهایت خون سرخ هر جاریست و بر کتاب سینه ات وصیت سرخ هر ورق می خورد. ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🔖 یادی از حبیب‌بن مظاهر لشکر 25 ، «حاج فرضعلی احمدی» ؛پیرمرد که به مقام رسید... . ▪️نه بود ، نه نه دوره دیده ی دانشگاه های افسری ، بود و کشاورز متولد ۱۳۰۲ ....با شروع جنگ با عضویت ، از و ۷ فرزند خود دل می‌کند و راهی جبهه ها می‌شود...!!!تا زمان هجده مرتبه عازم جبهه ها شد و بیش از ۵۰ ماه در مناطق عملیاتی حضور داشت... حاج فرضعلی احمدی، پیرمردی بود، عارف. . ▪️همیشه یک همیشه تو کوله پشتی اش و یک خرج هایی هم همراهش بود. خیلی راحت، خار و خاشاک را جمع می کرد. می ریخت تو قوطی و خیلی سریع، حتی در خطوط عملیاتی، چای، دم می کرد.تنها کسی که تو مجوز علنی رو داشت حتی جلو فرمانده لشکر ، حاج فرضعلی بود.😊 . ▪️انسان عجیبی بود. با نماز شب هایش، با ناله و گریه هایش، رزمنده ها را به شدت منقلب می کرد. میگفت: حاجی اواخر جنگ، خیلی گریه می کرد، می گفت: «کمیل! همه رفتند و من پیر شدم، محاسنم سفید شد ولی هنوز نشدم.» شهادت حق حاج فرضعلی بود و بالاخره آن پیرمرد بی سواد ، که کلاس درسش، مکتب امام بود. از فارغ التحصیل بندگی شد و در تاریخ ۴ خرداد ۶۷ بشهادت رسید .