eitaa logo
دفاع مقدس
4.4هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
14.4هزار ویدیو
1.2هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
فرمانده زخم خورده لشکر، ، و در جوار ایشان، دو شهید ،دیگر آنکه مشغول صحبت است شهید اسدالله کشمیری است. اینجا هم محوطه لشکر هست. هم مسئول بود، اول مسئول اعمال خودش بود، بعد مسئول فرمانده لشکر تحت امرش، اهل دو دو تا چهار تا بود، نه برای بقیه بلکه حساب کار خودش را میکرد، کمتر آدمی را میتوانید پیدا کنید، که بداند کجای کار ایستاده و چه میکند، اما فرمانده محمود آدمی بود که میدانست چه میکند، کارش را بلد بود، او نه دلی شکست و نه حقی از کسی پایمال کرد که آه مظلومی پشتش باشد، تا توانست اهل دستگیری بود و فتوت. 🌷
12.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی در جمع فرماندهان گردان ها و مسئولین واحدها و ارکان _ویژه_شهدا، پس از عملیات قادر در عراق که به دعوت شهید به کمک ارتش رفتند. وقتی که انتقاداتی به نقاط ضعف در عملیات میکنند و خود و دیگر مسئولان لشکر را مورد نقد قرار میدهند. یک:بحث بهداری دو:مکالمه رمز و کشف پشت سه:مسئله تشنگی رزمندگان چهار:تدارکات و مهمات لشکر @DefaeMoqaddas
11.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این چند روز مانده به عملیات ۲ و شهادت آقا که سند آورده اند تا فرمانده افسانه ایی سپاه اسلام با امضا خود متبرک کند و جواز احداث آشپزخانه را فرموده و کلنگ احداثش را بر زمین بزند. فیلم را از گرفتند در حالیکه او حتی نیم نگاهی هم به دوربین نمیکند عملیات در ابتدای کار و با شهادت شهیدکاوه به پایان رسید و خبر شهادت او کافی بود تا تمام یگان های سپاه در همه محورها عقب نشینی کنند تا معلوم شود نام محمودکاوه یعنی ارتش تکنفره و حتی پیکر پاکش هم روی قله رها ماند تا یک روز بعد سردارصلاحی که خود در همان زمان شهادت محمود کاوه تیر خورده بود و بیهوش میشود و در پی پیکر فرمانده خود به تکاپو افتاده و دوستان رفقا در عملیاتی شهادت طلبانه پیکر پاک سردار رشید اسلام را از بلندای قله ۲۵۱۹ پایین میآورند
23.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همی بویید خونین پیکرش را 🎤 با صدای مرحوم کوثری🌴 ( تشییع پیکر . #یاابالفضل
عملیات پاکسازی جاده سردشت پیرانشهر شهیدان و محمد علی گنجی زاده چند روز بعد از شهادت شهید ناصر کاظمی و چند روز مانده به شهادت گنجی زاده. عملیات مذکور با طراحی و شناسایی و رشادت و به همت رزمندگان انجام گرفت و طولانی ترین عملیات شد و معروف به فتح الفتوح جنگ گردید،که در این باره بالغ بر ۱۵۷ پارچه آبادی پاکسازی شد و حدفاصل دو شهر و هم امنیت بخشید شد.
عملیات پاکسازی جاده سردشت پیرانشهر شهیدان و محمد علی گنجی زاده چند روز بعد از شهادت شهید ناصر کاظمی و چند روز مانده به شهادت گنجی زاده. عملیات مذکور با طراحی و شناسایی و رشادت و به همت رزمندگان انجام گرفت و طولانی ترین عملیات شد و معروف به فتح الفتوح جنگ گردید،که در این باره بالغ بر ۱۵۷ پارچه آبادی پاکسازی شد و حدفاصل دو شهر و هم امنیت بخشید شد.
📷 آخرین بازدید رسمی از لشکر ویژه شهدا در دوران شهید کاوه 👆📷 علی شمخانی(از فرماندهان اصلی سپاه در زمان جنگ تحمیلی), شهید اللهیار جابری فرمانده گردان امام علی (ع)، شهید امیری مقدم راوی لشکر و فرمانده لشکر 🌿 قبل از عملیات
به روایت حاج علی چناری 🎙درباره شهادت شهید محمود کاوه باید عرض کنم تاکنون جز یک بار آنهم در یک جلسه همایش با حضور سرلشکر ایزدی، جای دیگری بیان نکرده ام،... و البته یادم هست که آن زمانی که نقل خاطره کردم سرلشکر ایزدی رو به آقای شمخانی کردند و گفتند آقای چناری شما را در واقعه شهادت برادر محمود مقصر میداند!! ⚪️ به هر ترتیب بنده فقط یک مرتبه با شهید کاوه به عملیات اعزام شدم و آنهم همین عملیات کربلای ۲ بود که اولین و آخرین عملیات ما با هم بود که نهایتا منجر به آن شد که شهید کاوه در حالیکه کنار هم روی بلندای قله بودیم بشهادت رسید.🕊🕊 ماجرای عزیمت بنده به کردستان هم خودش داستانی دارد و آن اینکه شهید کاوه بعلت مجروحیت، در بیمارستانی در مشهد بستری بودند که بنده به عیادت ایشان رفتم. آنجا شهید کاوه به من فرمود، فکر نمیکنی کردستان به گردن ما حق دارد،عرض کردم بنده همیشه در جنوب جنگیدم و گمانم اینست که بیشتر آماده نبرد در منطقه جنوب هستم که ایشان فرمود به کردستان بیا و خمس و زکات جهادت را بپرداز و سوال پرسیدند که چه زمانی به کردستان می آیی؟؟ گفتم هر زمان که بفرمایید خدمت میرسم. این گذشت تا آنکه قبل از عملیات کربلای ۲ با بنده تماس گرفتند و شهید کاوه گفتند عملیات نزدیک است پاشو بیا و بنده هم اطاعت امرش کرده و راهی جبهه کردستان شدم. 🌷درباره شب شهادت کاوه که دومین شب از عملیات کربلای‌۲ بود باید بگویم که بنده شب اول هم جز نیروهای عمل کنند بودم و در شب دوم به هیچ عنوان قصد نداشتم دومرتبه وارد عملیات شوم و در سنگر نشسته و گفتم بالای قله نمی آیم و برای اینکار خود هم دلائل و ادله کافی داشته و دارم که فعلا جای بازگو کردنش نیست. همینطور که در سنگر بودم و گردان های عمل کننده قصد حرکت و عزیمت داشتند، فرستاده ای از سوی فرمانده محمود آمد و گفت: برادر کاوه شما را کار دارد،بلافاصله بلند شده بسمت او رفتم،ایشان فرمود: شنیدم نمی خواهی بچه ها را همراهی کنی، و دلیل را جویا شد، من هم دلایل را یکی یکی خدمتش عرض کردم و ایشان هم تمام و کمال گوش دادند و بعد گفتند؛تمامش را قبول دارم و من هم این مطالب را به آقایان گفتم ولی اینها اصرار دارند که امشب نیروی عمل کننده باشیم. بعد جمله ای فرمود،به این مضمون که: اگر من هم امشب همراه شما بیام روی قله چی؟ بازهم نمی آیی؟ نگاهی به ایشان انداخته و گفتم،اگر شما خودتون قصد دارید امشب شخصأ وارد خط بشید موضوعش فرق میکنه و من هم همراه شما می آیم . 🌗 آن شب تنها کسی که تا آخرین لحظه که برادر محمود به شهادت رسید در کنارش بود، بنده بودم. ( که البته بعضأ روایاتی از قول بنده یا دیگران نقل می‌شود که صحیح نمی باشد) به هر ترتیب, لشکر ویژه با سه گردان در شب دوم عملیات کربلای ۲، نیروی عمل کننده بود و من و شهید کاوه از محور اصلی خط حمله، همراه گردان برادر سهرابی بودیم و سردار صلاحی هم از محور دیگر به سمت قله حرکت کردند. و خاطرم هست تقریبأ بالای قله که رسیدیم شهید کاوه چون من شب قبل هم تا نزدیکی تیربار عراقی ها رفته بودم و بخوبی اطلاعات داشتم به یکی از بچه ها که نامش را نمی‌برم گفتند: پاشو همراه چناری برو بالا وضعیت رو بررسی کن که این فرد تمرد کرد و گفت:من بالای قله نمی‌روم (که البته قصد ندارم خیلی از مسایل که در آن زمان چه در قرارگاه و یا بعدش بوجود آمد را عنوان کنم چرا که برخی دردها باید در سینه محفوظ بماند حتی تا زمان مرگ!!) ▫️به هر ترتیب، شهید کاوه بلافاصله خودش بلند شده و فرمود خودم همراهت می آیم، پاشو بریم جلوتر .... و ما همراه یک بیسیم چی از صخره ای که در کنارش بودیم حرکت کرده و نزدیک دژ عراقی ها رسیدیم که یک تیربار بسیار فعالی آنجا داشتند و به شهید کاوه درباره این تیربار که سر یک پیچ، روی قله کار گذاشته بودند و شب قبل، اذیتمان کرده بود، توضیح دادم ... و ایشان از من نظر خواست که چگونه این تیربار را خاموش کنیم؟ من مشغول توضیح و ارائه نظر بودم، در حالیکه به دیواره یک صخره تکیه داده بودم و شهید کاوه هم روبروی من نشسته بود و این زمانی بود که هنوز رمز عملیات گفته نشده بود .... که ناگهان یک گلوله خمپاره حدود پنج شش متری ما خورد زمین که من سینه خیز شدم. گرد و خاک که خوابید و اوضاع آرامتر شد، دیدم برادر محمود روی زمین افتاده و یک ترکش به پشت گردنش اصابت کرده و خون فواره می‌زند. به این ترتیب بود که بعد از چند لحظه، ایشان به شهادت رسید🕊🕊 این را هم بگویم‌ که شهید کاوه رضوان الله تعالی علیه خیلی مظلوم بود و مظلومانه در حالیکه از همه نیروهایش به دشمن نزدیکتر بود بشهادت رسید.🌷 راوی: رزمنده علی چناری •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس