دفاع مقدس
🗓 ۲۵ خرداد ۱۳۶۱ 🌷سالروز شهادت #عثمان_فرشته ، فرمانده یگان پیشمرگان مسلمان کرد درگیری با گروهکهای
فرازی از کتاب:
❂○° مسیح کردستان °○❂ 👇👇👇
💠 بخشی از گلوله هایی که روی سر ما میریزند غنائمی است که از ارتش گرفتهاند. سرهنگ ستاری پادگان را محکم گرفته و وا نمیدهد. او افسر با دل و جراتی است.
جوانی ریش تراشیده و سبیل کوتاه وارد شد و به #متوسلیان گفت: "دارند پیشروی می کنند."
- نیروها را از پادگان خارج کن و در همان محلی که شناسایی کرده بودیم آماده باش، بپا سمت خانه های مردم تیراندازی نکنی.
🔸 #عثمان با لهجه غلیط کردی گفت: "بیست روز است در انتظار چنین لحظه ای هستیم. معطل کنیم، می آیند بالا سرمان و تیر خلاص میزنند."
#متوسلیان نگاهی به چهره برافروحته آن پیشمرگ انداخت و گفت: "باید فرقی بین ما و آن ها باشد. آن ها مردم را سپر بلای خود قرار دادند، اما ما برای نجات مردم آمده ایم."
بروجردی خیلی کنجکاو و مشتاق به نصیحت های او به #عثمان_فرشته گوش می داد. آرامش را در چهره #عثمان هم می دید. او به حدی در منطقه فعال شده بود که اسم او در لیست ترور حزب #کومله و #نقشبندیها قرار گرفته بود. با انفجار یک خمپاره 120 #متوسلیان گفت: "این مردم هیچی ندارند. شهر تخریب شده، نه فرمانداری، نه شهرداری، نه آموزش و پرورشی."
🔹 -بروجردی: شهر که امن شد آستین بالا می زنی و مثل #ناصر_کاظمی می شوی فرماندار، می شوی مسئول همه نداشته های مردم. در انتظار استاندار و دیگر ارگان ها هم نباش.
#متوسلیان رفت سراغ همان چهارده پاسدار و شصت پیشمرگی که توسط #عثمان_فرشته سازمان دهی شده بودند. این بار که برای ورود به شهر آماده شد باز هم فرمانده پادگان مخالفت کرد و گفت: "تا سرهنگ #صیاد جاده را باز نکرد وارد شهر نشو، این ها متوجه شدند #صیاد در حال پیشروی است. این حمله وحشیانه آن ها ناشی از ترسشان است."
🔸- متوسلیان: وحشت افتاده به جانشان جناب سرهنگ. شما هراسی نداشته باشید. خدا کمک مان خواهد کرد. اگر شما با آتش توپخانه ما را حمایت کنید. وارد شهر خواهیم شد.
#متوسلیان در حالی که انبوه دود فضای شهر چشم دوخته بود گفت: "پیشمرگان خبر آورده اند ضدانقلاب قصد دارد در صورت ترک شهر مراکز اصلی شهر و تاسیسات را تخریب کند. باید سرشان را به هجوم غافلگیرانه گرم کنیم تا ارتش برسد."
🔹 #قجهای اولین نفری بود که به همراه چند #پیشمرگ وارد عمل شد. بی سیم زد و گفت: "این جا همه چیز مشکوک است. محاصره پادگان یک فریب بود. آن ها در اطراف تاسیسات، ایستگاه رادیو و تلویزیون و بیمارستان متمرکز شدند."
#متوسلیان دوید سمت در خروجی پادگان و به بچه ها گفت: "به شکل برق آسا وارد شهر شوید؛ تند و ضربتی."
ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🗓 ۲۵ خرداد ۱۳۶۱
🌷سالروز شهادت #عثمان_فرشته ، از یاران جاویدالاثر احمد متوسلیان
فرازی از کتاب:
❂○° مسیح کردستان °○❂ 👇👇👇
💠 بخشی از گلوله هایی که روی سر ما میریزند غنائمی است که از ارتش گرفتهاند. سرهنگ ستاری پادگان را محکم گرفته و وا نمیدهد. او افسر با دل و جراتی است.
جوانی ریش تراشیده و سبیل کوتاه وارد شد و به #متوسلیان گفت: "دارند پیشروی می کنند."
- نیروها را از پادگان خارج کن و در همان محلی که شناسایی کرده بودیم آماده باش، بپا سمت خانه های مردم تیراندازی نکنی.
🔸 #عثمان با لهجه غلیط کردی گفت: "بیست روز است در انتظار چنین لحظه ای هستیم. معطل کنیم، می آیند بالا سرمان و تیر خلاص میزنند."
#متوسلیان نگاهی به چهره برافروحته آن پیشمرگ انداخت و گفت: "باید فرقی بین ما و آن ها باشد. آن ها مردم را سپر بلای خود قرار دادند، اما ما برای نجات مردم آمده ایم."
بروجردی خیلی کنجکاو و مشتاق به نصیحت های او به #عثمان_فرشته گوش می داد. آرامش را در چهره #عثمان هم می دید. او به حدی در منطقه فعال شده بود که اسم او در لیست ترور حزب #کومله و #نقشبندیها قرار گرفته بود. با انفجار یک خمپاره 120 #متوسلیان گفت: "این مردم هیچی ندارند. شهر تخریب شده، نه فرمانداری، نه شهرداری، نه آموزش و پرورشی."
🔹 -بروجردی: شهر که امن شد آستین بالا می زنی و مثل #ناصر_کاظمی می شوی فرماندار، می شوی مسئول همه نداشته های مردم. در انتظار استاندار و دیگر ارگان ها هم نباش.
#متوسلیان رفت سراغ همان چهارده پاسدار و شصت پیشمرگی که توسط #عثمان_فرشته سازمان دهی شده بودند. این بار که برای ورود به شهر آماده شد باز هم فرمانده پادگان مخالفت کرد و گفت: "تا سرهنگ #صیاد جاده را باز نکرد وارد شهر نشو، این ها متوجه شدند #صیاد در حال پیشروی است. این حمله وحشیانه آن ها ناشی از ترسشان است."
🔸- متوسلیان: وحشت افتاده به جانشان جناب سرهنگ. شما هراسی نداشته باشید. خدا کمک مان خواهد کرد. اگر شما با آتش توپخانه ما را حمایت کنید. وارد شهر خواهیم شد.
#متوسلیان در حالی که انبوه دود فضای شهر چشم دوخته بود گفت: "پیشمرگان خبر آورده اند ضدانقلاب قصد دارد در صورت ترک شهر مراکز اصلی شهر و تاسیسات را تخریب کند. باید سرشان را به هجوم غافلگیرانه گرم کنیم تا ارتش برسد."
🔹 #قجهای اولین نفری بود که به همراه چند #پیشمرگ وارد عمل شد. بی سیم زد و گفت: "این جا همه چیز مشکوک است. محاصره پادگان یک فریب بود. آن ها در اطراف تاسیسات، ایستگاه رادیو و تلویزیون و بیمارستان متمرکز شدند."
#متوسلیان دوید سمت در خروجی پادگان و به بچه ها گفت: "به شکل برق آسا وارد شهر شوید؛ تند و ضربتی."
ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🗓 ۲۵ خرداد ۱۳۶۱
🌷سالروز شهادت #عثمان_فرشته ، از یاران جاویدالاثر احمد متوسلیان