eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
838 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 شهادت حمزۀ زمان، شهید ناصر کاظمی 🔺 در تاریخ (61/6/6) ملت ایران، فرزندی برومندی را از دست داد، او امید آیندۀ کشور بود. 🔹 شهید ناصر کاظمی، درعین حال که از دولتمردان بشمارمی‌رفت، فرمانده سپاه کردستان نیز بود و در رده‌های بالای مسئولیتی خدمت می‌کرد. (آن هم در شرایط دشوار اوایل انقلاب، که خطّۀ کردستان در خطر سقوط قرار داشت.) 💢 کاظمی دارای صفات برجسته و متعالی بود: ✅ او کسی بود که در محیط فاسد زمان شاه، تقوی را پیشۀ خود ساخت و از آلودگی دوری جُست. 🔸 وی تحصیلات دانشگاهی داشت و پیش از انقلاب، ورزشکار بود و زیر نظر مربی نامدار "پرویز دهداری"، به صورت حرفه‌ای، فوتبال را دنبال می‌کرد. ▪️ کاظمی، پیرو اسلام و عاشق امام وانقلاب بود. نیت الهی داشت و برای خدا کار می‌کرد. ✅ او مجاهدی بود، خستگی ناپذیر، بابصیرت، دشمن‌شناس، سازش‌ناپذیر، ➖مدیر و مدبّر، مُبدِع طرح‌های ابتکاری، پیشتاز، بلند‌همت، انتقادپذیر ➖ورزشکار و چابک، شاداب و بشّاش، پُرکار، امیدوار و مصمّم ➖جوانمرد، فروتن، بردبار، خدمتگزار و دلسوز محرومین ➖وارسته، ساده‌زیست، کم خواب و خوراک، بی‌اعتنا به پُست و مقام ♦️ او وارد دسته بندی های سیاسی نمی‌شد و خود را سرگرم مسائل فرعی و جزیی نمی‌کرد و آستینِ همت را بالا زده و شبانه‌روز خود را وقف مردم و انقلاب کرده بود. ⭕️ ناصرکاظمی، خطرپذیر بود و تحت عنوان مسئول دولتی، به مناطقِ تحت تصرف ضدانقلاب می‌رفت و با آنها مذاکره می‌کرد؛ ولی وادادگی نشان نداده و طرح‌ها و نقشه‌هایش را افشا نمی‌کرد، بلکه در پیِ شناسایی و کشف نقاط ضعف دشمن بود! ➖... اگر شهید محمد بروجردی را مسیح کردستان نام نهادند، شهید ناصرکاظمی را باید حمزۀ زمان دانست، زیرا که با دلاوری و شجاعت بی‌نظیر، به اتفاق رزمندگان گمنام و بی نام ونشان، کردستان عزیز را از چنگال اَیادی استکبار نجات دادند. ✅ شهید ناصرکاظمی مانند شهید محمد بروجردی، دارای اخلاق حسنه بود و در اوج سختی‌ها، هیچ گاه عصبانی نمی‌شد! 🔺او معلم اخلاق بود و در قلب مردم کُردزبان و سنّی‌مذهب جای داشت، به گونه‌ای که آنها از شدت علاقه به او، نام فرزندشان را "ناصرکاظمی" می‌گذاشتند. ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🔴 سرانجام، ناصرکاظمی در عملیات پیرانشهر-سردشت به آرزوی خود رسید و همانطور که از خدا خواسته بود، تنها با اصابت یک گلوله به پیشانی مبارکش، در گمنامی به شهادت رسید. 💠 اگر بروجردی، خورشید فروزان بود؛ کاظمی ماه تابان و کاوه، قمی، گنجی‌زاده ... ستارگان درخشندۀ آسمان شهادت در خطّۀ غرب و کردستان بودند. #️⃣ شهید ناصرکاظمی، - و @DefaeMoqaddas
هدایت شده از یاد ایام
﷽؛ خاطره ای از مرحوم ایت الله (ره) 🔸چطور لقمه از گلویمان به راحتی پایین میره؟! 🔸 🔺دکتر علی حائری شیرازی فرزند ایت الله حایری شیرازی میگوید:👇 👈صبح جمعه بود. ساعت نزدیک ده بود که از جا بلند شدم، دیدم روی زمین جلوی تلویزیون دراز کشیده اند و کتاب می‌خوانند و چشمانشان قرمز شده، سلام کردم. خواستند از جا بلند شوند، امّا کمردرد شدید، مانع شد. دست به میز گرفتند و با حالت دولا به زحمت بلند شدند. به خاطر کمر درد فصلی که یادگار ایام طاغوت بود، نتوانستند کمر راست کنند، کج کج راه افتادند. 👈 متعجّب پرسیدم: «صبح که حالتان خوب بود، یکهو چطور شد؟» گفتند: «به کُلِه مرغی سر زدی؟» گفتم: «نه» گفتند: «برو شیرین کاری پدرت را ببین» 👈 قبلا کُله مرغی که از قدیم، پایین حیاط بود را تعمیر کرده بودم و هفت و هشت ده تا مرغ و خروس آنجا پرورش می دادم. به غیر از آن، مرغ عشق، فنچ، بلبل خرمایی و هر چیزی که ذوق ایام کودکی را در من زنده کند ...واقعا پدر راست می‌گفت: «اگر خانه ای حیاط نداشت، اهل خانه حیات ندارند». بگذریم. 👈 امّا مدّتی بود دیگر مثل سابق به پرنده ها رسیدگی نمی کردم، یک ظرف آب مکانیزه ای داشتم که با لولۀ باریک آبی به سقف کُله مرغی وصل بود. هر وقت آبش تمام می‌شد، سبک می شد و بالا می رفت و چون پر می شد، سنگینی اش آن را به پایین می آورد، تا مرغ ها بتوانند دوباره آب بیاشامند. تنظیم ظرف بهم خورده و ارتباطش با لوله جدا شده بود. خب من هم دیگر حوصلۀ درست کردن نداشتم ... 👈 گفتند: «صبح بعد از نماز آمدم به مرغها سر بزنم. دیدم زبان بسته ها نه آب دارند و نه غذا. با نخ ماهی گیری چند ساعت تلاش کردم تا ظرف آب را به سقف سه متری کله مرغی نصب کنم تا بالاخره نزدیکی های هشت و نه صبح موفق شدم ظرف آب را درست کنم. کجی کمرم برای این است. بعد دیدم غذا هم ندارند؛ رفتم در آشپزخانه دیدم فقط چند کیلو پیاز هست. همه را با رندۀ ریز، رنده کردم تا پرنده های کوچک هم بی بهره نمانند. قرمزی چشمم هم از این است ... 👈 گفتم: «چرا به خودتون رحم نمی‌کنید؟» نگاهی گذرا به من کردند و گفتند: «چون میخوام خدا به تو رحم کنه!» بعد ادامه دادند: «آهِ این طیور رو دست کم نگیریا ! کفالت اینها را تو به دست گرفتی. اینها مثل زن و بچّه و عیال تو هستند. اگر در حالی که خدا اموراتشان را به دست تو داده بهشان رسیدگی نکردی، نفرینت می کنند و خدا هم به این واسطه تو را از رحمتش دور می کند. چطور میتونی سیر و سیراب باشی وقتی این خلایق خدا که بدست تو سپرده شدند گرسنه و تشنه هستند؟» 👈بعد گویی چیزی از ذهنشان رد شده باشد سکوت کردند، چشم و ابرو در هم کشیدند و با حالت گریه ادامه دادند: «مردم هم عیال ما هستند. چطور ماها لقمه از گلویمان به راحتی پایین میره؟! وقتی خدا کفالت و اداره اُمور امتی را به دست ما سپرده و ما هرچی گذاشتن جلومون می خوریم انگار نه انگار گرسنه ای هم هست». بعد گفتند: «استغفار کن برای این بی توجّهی که داشتی». 🆔 @yade_ayyam ✅ کانال "یاد ایام"
هدایت شده از دفاع مقدس
💠 شهادت حمزۀ زمان، شهید ناصر کاظمی 🔺 در تاریخ (61/6/6) ملت ایران، فرزندی برومندی را از دست داد، او امید آیندۀ کشور بود. 🔹 شهید ناصر کاظمی، درعین حال که از دولتمردان بشمارمی‌رفت، فرمانده سپاه کردستان نیز بود و در رده‌های بالای مسئولیتی خدمت می‌کرد. (آن هم در شرایط دشوار اوایل انقلاب، که خطّۀ کردستان در خطر سقوط قرار داشت.) 💢 کاظمی دارای صفات برجسته و متعالی بود: ✅ او کسی بود که در محیط فاسد زمان شاه، تقوی را پیشۀ خود ساخت و از آلودگی دوری جُست. 🔸 وی تحصیلات دانشگاهی داشت و پیش از انقلاب، ورزشکار بود و زیر نظر مربی نامدار "پرویز دهداری"، به صورت حرفه‌ای، فوتبال را دنبال می‌کرد. ▪️ کاظمی، پیرو اسلام و عاشق امام وانقلاب بود. نیت الهی داشت و برای خدا کار می‌کرد. ✅ او مجاهدی بود، خستگی ناپذیر، بابصیرت، دشمن‌شناس، سازش‌ناپذیر، ➖مدیر و مدبّر، مُبدِع طرح‌های ابتکاری، پیشتاز، بلند‌همت، انتقادپذیر ➖ورزشکار و چابک، شاداب و بشّاش، پُرکار، امیدوار و مصمّم ➖جوانمرد، فروتن، بردبار، خدمتگزار و دلسوز محرومین ➖وارسته، ساده‌زیست، کم خواب و خوراک، بی‌اعتنا به پُست و مقام ♦️ او وارد دسته بندی های سیاسی نمی‌شد و خود را سرگرم مسائل فرعی و جزیی نمی‌کرد و آستینِ همت را بالا زده و شبانه‌روز خود را وقف مردم و انقلاب کرده بود. ⭕️ ناصرکاظمی، خطرپذیر بود و تحت عنوان مسئول دولتی، به مناطقِ تحت تصرف ضدانقلاب می‌رفت و با آنها مذاکره می‌کرد؛ ولی وادادگی نشان نداده و طرح‌ها و نقشه‌هایش را افشا نمی‌کرد، بلکه در پیِ شناسایی و کشف نقاط ضعف دشمن بود! ➖... اگر شهید محمد بروجردی را مسیح کردستان نام نهادند، شهید ناصرکاظمی را باید حمزۀ زمان دانست، زیرا که با دلاوری و شجاعت بی‌نظیر، به اتفاق رزمندگان گمنام و بی نام ونشان، کردستان عزیز را از چنگال اَیادی استکبار نجات دادند. ✅ شهید ناصرکاظمی مانند شهید محمد بروجردی، دارای اخلاق حسنه بود و در اوج سختی‌ها، هیچ گاه عصبانی نمی‌شد! 🔺او معلم اخلاق بود و در قلب مردم کُردزبان و سنّی‌مذهب جای داشت، به گونه‌ای که آنها از شدت علاقه به او، نام فرزندشان را "ناصرکاظمی" می‌گذاشتند. ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🔴 سرانجام، ناصرکاظمی در عملیات پیرانشهر-سردشت به آرزوی خود رسید و همانطور که از خدا خواسته بود، تنها با اصابت یک گلوله به پیشانی مبارکش، در گمنامی به شهادت رسید. 💠 اگر بروجردی، خورشید فروزان بود؛ کاظمی ماه تابان و کاوه، قمی، گنجی‌زاده ... ستارگان درخشندۀ آسمان شهادت در خطّۀ غرب و کردستان بودند. #️⃣ شهید ناصرکاظمی، - و @DefaeMoqaddas
🌐 آخرین روز قرن و کلام آخر👇👇👇 ⚪️ جمله تأمل برانگیز از علامه مصباح: 💠 خدای دفاع مقدس، خدای اقتصاد هم هست، اگر ما همان رزمنده‌ها باشیم!! ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ حاج‌قاسم ها در عمل نشون دادند که حتی ۳۰ سال بعد جنگ هم اگه یه مسئول با قوائد دفاع مقدس در صحنه باشه، باز موفق هست و مردم هم دوستش خواهند داشت. کاش مسئولین جنگ اقتصادی هم همین قدر توی صحنه بودند! ▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲" https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 ▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳" https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴" https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS ▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۵" https://chat.whatsapp.com/CDMT6a2iBUgJBCNZAWFI00 ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▪️ "دفاع مقدس" https://www.instagram.com/p/CbUS2mYuwtN/?utm_source=ig_web_copy_link ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🌷چمران؛ مردی برای تمامی عصرها و نسل‌ها دوم ) 🔸مصطفی مال خودش نبود. مال خدا بود؛ مال همه بود؛ از یت
🌷موسسه جبل عامل در لبنان مخصوص پسرها و مدينة الزهرا مخصوص دخترهای یتیم شیعه بود، از چند ساله تا ۱۶ – ۱۷ ساله. مجتمعی بود فرهنگی که هم مدرسه بود و هم خوابگاه. دکتر چمران محبوبیّت خاصی در بین آنها داشت. 🌷یک بار با بی سیم خبر دادند که دکتر دارد برای دیدنتان با ماشین به مدینه الزهرا می آید. به محض شنیدن این مطلب بچه ها و مسئولان مجتمع رفتند و با اسلحه اتوبانی را که از بیروت به سمت دریا می رفت رو بستند. 🌷دکتر که از دور آمد و دید راه بسته است، تعجب کرد و پرسید: مگه اتفاقی تو مدینه الزهرا افتاده ؟! چرا ماشین های مردم معطلند؟! او بلا فاصله خود را به افراد مسلح رساند و گفت: چرا اتوبان را بستین؟! کی قراره به این جا بیاد؟ وقتی جواب شنید به احترام شما اتوبان را بستیم، هر دو دستش را بلند کرد و بر سر خود زد و گفت: وای بر من وای بر من! اگر مردم حلالمون نکنن چی؟ 🌷بچه ها با تعجب پرسیدند: مگه اشتباهی از ما سر زده؟ دکتر گفت: برای همین چند دقیقه ای که به خاطر من از عمرشون تلف شده، فردا باید جوابگو باشیم و بعد دوباره گفت: وای بر تو مصطفی باید از تک تکشون حلالیّت بطلبیم. او به سراغ ماشین ها رفت. سرش را از شیشه ى تک تک ماشین ها داخل می کرد و مى گفت: آقا منو حلال کنید؛ این بچه های منو حلال کنید، نفهمیدن اشتباه کردن. راوى: سيده همام عطفى 📚 كتاب چمران مظلوم بود.
🌿 یاد آنانی بخیر که دنبال آب و نان و پست و مقام نبودند... .