eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
10.1هزار ویدیو
837 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
🌳🎍🎋🌻🥀🍁🌿 ☘️🌼🍃 🌹🌱 🌺 شهادت 9 بهمن 1361 ✍️ راوی: : بعد از و در سال 61 قرار بر این بود که عملیات وسیعی طراحی و اجرا شود. در همه رده‌ها، فرماندهان در حال بررسی و شناسایی بودند. اطلاعات زیادی از اسرای عراقی گرفته شده بود. کارهای اطلاعاتی زیادی نیز انجام شده بود که چگونه به یک عملیات بزرگ موفق دست پیدا کنیم. تقریبا هر روز تیم‌هایی به شناسایی می‌رفتند. فرمانده و جانشین فرمانده یگان‌های زمینی سپاه و تیم‌های دیگر نیز مشغول فعالیت بودند. آماده انجام یک عملیات بزرگ بودیم. فرماندهان برای دیدار با حضرت امام (ره) راهی تهران شدند؛ اما شهید باقری و تعدادی از دوستان به این دیدار نرفتند. حرف شهید باقری این بود که به امام (ره) چه بگوییم؟! بگوییم نیروهای بسیجی را چند ماه آموزش داده‌ایم، اما نمی‌دانیم می‌خواهیم کجا عملیات انجام دهیم؟ روزها مشغول شناسایی بودیم. روز نهم بهمن سال 61 پس از اینکه در به اجرای عملیات شناسایی پرداختیم به آمدیم. بر روی یکی از ارتفاعات این منطقه‌، می‌شد مناطق مقابل در خاک عراق را دید. در مورد منطقه و ارتفاعات و نحوه انجام عملیات و آزادسازی ارتفاعات بحث شد. این بحث‌ها هم در سطح عملیاتی و هم در سطح راهبردی بود؛ چرا که انجام یک عملیات بزرگ نیازمند حضور 20 لشکر بود. عکس‌های هوایی و زمینی آن منطقه را نیز داشتیم. پس از بررسی میدانی با 2 جیپی که به منطقه آمده بودیم وارد نیروی زمینی ارتش در آن منطقه شدیم. عکس‌ها را در سنگر دیدگاه مورد بررسی قرار دادیم؛ اما همچنان درباره وضعیت و چگونگی ارتفاعات اختلاف نظرها وجود داشت. حدود ساعت 9 صبح بود. آفتاب از سمت شرق می‌تابید و احساس می‌کردیم زاویه تابش آفتاب به گونه‌ای است که عراقی‌ها ما را نمی‌بینند گرچه خمپاره‌هایی به اطراف سنگر اصابت می‌کرد. به من گفتند مختصات دقیق سنگر را از خمپاره چی‌های ارتش سوال کن تا دچار اشتباه نشویم. من اکراه داشتم اما تبعیت کردم و چند متر از سنگر دور شدم که بلند شد و به سنگر خورد. اشخاصی که در محل انفجار بودند بدن‌هایشان خیلی آسیب دید و همه پنج نفر حاضر در سنگر در نهایت به شهادت رسیدند. البته کسانی که عقب‌تر بودند آسیب کمتری دیدند. و در آن لحظه زنده بودند، اما مجید پاش قطع شده بود. آن‌ها را سوار جیپ کردیم؛ اما 10 دقیقه بعد مجید بقایی به شهادت رسید. همچنین ترکش‌های زیادی به بدن حسن باقری برخورد کرده و موج انفجار رگ‌های بدنش را نابود کرده بود. حسن در مسیر ذکر «یا صاحب الزمان(عج)» و «یا حسین(ع)» بر سر زبان داشت. آنها را به مقر یگان امام رضا(ع) رساندیم. آمبولانسی داشتند که سرم داخل آمبولانس را برداشتیم و به بدن حسن وصل کردیم. من تماس گرفتم و یک بالگرد به کمک ما آمد. حسن را سوار بالگرد کردیم. بالگرد در بر زمین نشست؛ اما به شهادت رسید و به دیدار معبودش رفت. نتیجه کارهای اطلاعاتی نیز این شد که ما در آن منطقه عملیات نکنیم و آماده و شدیم. 🆔 @DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🌹۱۱ اسفند ۱۳۶۴-سالروز #شهادت سرادار دلاور و جانباز دفاع مقدس، اسدالله_پازوکی 🌴 #عملیات_والفجر_هشت
🌹۱۱ اسفند ۱۳۶۴-سالروز اسدالله_پازوکی - ۸ ▫️ولادت ۱۳۳۶ ، تهران زرنگ و در عین حال مهربان در همان اوان کودکی ادامه تحصیل تا مقطع سوم دبیرستان ترک تحصیل به خاطر مشکلات مادی و معیشتی خانواده مطالعه فراوان در فراگیری علوم دینی و مذهبی کمک کار پدر در کار کشاورزی جذب ارتش برای آموزش تکاوری و چتربازی طی مدتی کوتاه و استعفا از این کار به علت سازگار نبودن شرایط در ارتش شاهنشاهی عضویت در بعد از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی عزیمت به کردستان برای مبارزه با ضدانقلاب و ایفای نقش مؤثر در پاکسازی شهرهای کردستان ازدواج با دختری مؤمن و پاکدامن - خواندن خطبه عقد توسط حضرت امام (ره) محافظ بیت حضرت امام بمدتی کوتاه عزیمت به با شروع جنگ تحمیلی فرماندهی در عملیات - سال ۱۳۶۱ از دست دادن دست راستش در عملیات و دوباره بازگشتن به جبهه غرب بازگشت به لشکر۲۷ بدستور و شرکت در به عنوان فرمانده در سال ۱۳۶۲ مسئولیت آموزش نظامی ۲۷ پس از عملیات قائم مقام ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) در عملیات و بروز رشادت های فراوان در این عملیات : عملیات هنگام اذان ظهر ، در منطقة بر اثر اصابت تركش خمپازه به فوز شهادت نایل آمد. ا▫️▪️▫️▪️▫️ 💠 : او روزهای حفاظت از بیت امام را از شیرین ترین و بهترین دوران زندگیش یاد می كند . یك روز كه برای قدم زدن به حیاط منزل آمده بود ، به طرف می رود . او بی اختیار جلو رفته و بر دست های ایشان بوسه می زند و خود را با دستهای معظم له تبرك می نماید 🆔 DefaeMoqaddas
شهادت 9 بهمن 1361 ✍️✍️✍️راوی: بعد از و در سال 61 قرار بر این بود که عملیات وسیعی طراحی و اجرا شود. در همه رده‌ها، فرماندهان در حال بررسی و شناسایی بودند. اطلاعات زیادی از اسرای عراقی گرفته شده بود. کارهای اطلاعاتی زیادی نیز انجام شده بود که چگونه به یک عملیات بزرگ موفق دست پیدا کنیم. تقریبا هر روز تیم‌هایی به شناسایی می‌رفتند. فرمانده و جانشین فرمانده یگان‌های زمینی سپاه و تیم‌های دیگر نیز مشغول فعالیت بودند. آماده انجام یک عملیات بزرگ بودیم. فرماندهان برای دیدار با حضرت امام (ره) راهی تهران شدند؛ اما شهید باقری و تعدادی از دوستان به این دیدار نرفتند. حرف شهید باقری این بود که به امام (ره) چه بگوییم؟! بگوییم نیروهای بسیجی را چند ماه آموزش داده‌ایم، اما نمی‌دانیم می‌خواهیم کجا عملیات انجام دهیم؟ روزها مشغول شناسایی بودیم. روز نهم بهمن سال 61 پس از اینکه در به اجرای عملیات شناسایی پرداختیم به آمدیم. بر روی یکی از ارتفاعات این منطقه‌، می‌شد مناطق مقابل در خاک عراق را دید. در مورد منطقه و ارتفاعات و نحوه انجام عملیات و آزادسازی ارتفاعات بحث شد. این بحث‌ها هم در سطح عملیاتی و هم در سطح راهبردی بود؛ چرا که انجام یک عملیات بزرگ نیازمند حضور 20 لشکر بود. عکس‌های هوایی و زمینی آن منطقه را نیز داشتیم. پس از بررسی میدانی با 2 جیپی که به منطقه آمده بودیم وارد نیروی زمینی ارتش در آن منطقه شدیم. عکس‌ها را در سنگر دیدگاه مورد بررسی قرار دادیم؛ اما همچنان درباره وضعیت و چگونگی ارتفاعات اختلاف نظرها وجود داشت. حدود ساعت 9 صبح بود. آفتاب از سمت شرق می‌تابید و احساس می‌کردیم زاویه تابش آفتاب به گونه‌ای است که عراقی‌ها ما را نمی‌بینند گرچه خمپاره‌هایی به اطراف سنگر اصابت می‌کرد. به من گفتند مختصات دقیق سنگر را از خمپاره چی‌های ارتش سوال کن تا دچار اشتباه نشویم. من اکراه داشتم اما تبعیت کردم و چند متر از سنگر دور شدم که بلند شد و به سنگر خورد. اشخاصی که در محل انفجار بودند بدن‌هایشان خیلی آسیب دید و همه پنج نفر حاضر در سنگر در نهایت به شهادت رسیدند. البته کسانی که عقب‌تر بودند آسیب کمتری دیدند. و در آن لحظه زنده بودند، اما مجید پاش قطع شده بود. آن‌ها را سوار جیپ کردیم؛ اما 10 دقیقه بعد مجید بقایی به شهادت رسید. همچنین ترکش‌های زیادی به بدن حسن باقری برخورد کرده و موج انفجار رگ‌های بدنش را نابود کرده بود. حسن در مسیر ذکر «یا صاحب الزمان(عج)» و «یا حسین(ع)» بر سر زبان داشت. آنها را به مقر یگان امام رضا(ع) رساندیم. آمبولانسی داشتند که سرم داخل آمبولانس را برداشتیم و به بدن حسن وصل کردیم. من تماس گرفتم و یک بالگرد به کمک ما آمد. حسن را سوار بالگرد کردیم. بالگرد در بر زمین نشست؛ اما به شهادت رسید و به دیدار معبودش رفت. نتیجه کارهای اطلاعاتی نیز این شد که ما در آن منطقه عملیات نکنیم و آماده و شدیم. 🌹
دفاع مقدس
🌗شامگاه ۲۴ دی ماه ۱۳۶۵ - شهادت محمد عبادیان، مسئول تدارکات و پشتیبانی لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) 🌴
🌷شهید ▫️متولد بهشهر، مازندران (سال۱۳۳۱)- از اوان کودکی قرآن خواندن را آموخت- به علت تغییر شرایط شغلی پدر، به تهران مهاجرت نمود. در دوران طاغوت بر علیه ظلم و ستم رژیم پهلوی دست به مبارزه زد. با آغاز نا آرامی در شمالغرب کشور از طرف واحد بسیج محل کارش (کارخانه کفش ملی ) عازم سردشت شد. او همچنین در واحد نظارت و پیشگیری منطقه مرکزی و نیز واحد نظارت وپیگیری ۱۱_قدر به انجام وظیفه پرداخت. سپس به دستور شهید همت مسئولیت تدارکات ۲۷ را به عهده گرفت و در عملیاتهای ، ، ، ، ، و مسئول مهندسی رزمی لشکر شد. 🌱🌷🌷🌷🌱ا 📝 قسمتی از وصیت نامه: "اگر بعد از من میخواهید راه بنده را ادامه دهید و روح من از شما راضی و خوشنود باشد همیشه در خط اسلام و در خط ولایت فقیه که همان خط اسلام است حرکت بکنید. همیشه در این راه کوشا باشید تا دهها هزار شهیدی که داده ایم راهشان را ادامه دهیم." 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌳🎍🎋🌻🥀🍁🌿 ☘️🌼🍃 🌹🌱 🌺 شهادت 9 بهمن 1361 ✍️ راوی: : بعد از و در سال 61 قرار بر این بود که عملیات وسیعی طراحی و اجرا شود. در همه رده‌ها، فرماندهان در حال بررسی و شناسایی بودند. اطلاعات زیادی از اسرای عراقی گرفته شده بود. کارهای اطلاعاتی زیادی نیز انجام شده بود که چگونه به یک عملیات بزرگ موفق دست پیدا کنیم. تقریبا هر روز تیم‌هایی به شناسایی می‌رفتند. فرمانده و جانشین فرمانده یگان‌های زمینی سپاه و تیم‌های دیگر نیز مشغول فعالیت بودند. آماده انجام یک عملیات بزرگ بودیم. فرماندهان برای دیدار با حضرت امام (ره) راهی تهران شدند؛ اما شهید باقری و تعدادی از دوستان به این دیدار نرفتند. حرف شهید باقری این بود که به امام (ره) چه بگوییم؟! بگوییم نیروهای بسیجی را چند ماه آموزش داده‌ایم، اما نمی‌دانیم می‌خواهیم کجا عملیات انجام دهیم؟ روزها مشغول شناسایی بودیم. روز نهم بهمن سال 61 پس از اینکه در به اجرای عملیات شناسایی پرداختیم به آمدیم. بر روی یکی از ارتفاعات این منطقه‌، می‌شد مناطق مقابل در خاک عراق را دید. در مورد منطقه و ارتفاعات و نحوه انجام عملیات و آزادسازی ارتفاعات بحث شد. این بحث‌ها هم در سطح عملیاتی و هم در سطح راهبردی بود؛ چرا که انجام یک عملیات بزرگ نیازمند حضور 20 لشکر بود. عکس‌های هوایی و زمینی آن منطقه را نیز داشتیم. پس از بررسی میدانی با 2 جیپی که به منطقه آمده بودیم وارد نیروی زمینی ارتش در آن منطقه شدیم. عکس‌ها را در سنگر دیدگاه مورد بررسی قرار دادیم؛ اما همچنان درباره وضعیت و چگونگی ارتفاعات اختلاف نظرها وجود داشت. حدود ساعت 9 صبح بود. آفتاب از سمت شرق می‌تابید و احساس می‌کردیم زاویه تابش آفتاب به گونه‌ای است که عراقی‌ها ما را نمی‌بینند گرچه خمپاره‌هایی به اطراف سنگر اصابت می‌کرد. به من گفتند مختصات دقیق سنگر را از خمپاره چی‌های ارتش سوال کن تا دچار اشتباه نشویم. من اکراه داشتم اما تبعیت کردم و چند متر از سنگر دور شدم که بلند شد و به سنگر خورد. اشخاصی که در محل انفجار بودند بدن‌هایشان خیلی آسیب دید و همه پنج نفر حاضر در سنگر در نهایت به شهادت رسیدند. البته کسانی که عقب‌تر بودند آسیب کمتری دیدند. و در آن لحظه زنده بودند، اما مجید پاش قطع شده بود. آن‌ها را سوار جیپ کردیم؛ اما 10 دقیقه بعد مجید بقایی به شهادت رسید. همچنین ترکش‌های زیادی به بدن حسن باقری برخورد کرده و موج انفجار رگ‌های بدنش را نابود کرده بود. حسن در مسیر ذکر «یا صاحب الزمان(عج)» و «یا حسین(ع)» بر سر زبان داشت. آنها را به مقر یگان امام رضا(ع) رساندیم. آمبولانسی داشتند که سرم داخل آمبولانس را برداشتیم و به بدن حسن وصل کردیم. من تماس گرفتم و یک بالگرد به کمک ما آمد. حسن را سوار بالگرد کردیم. بالگرد در بر زمین نشست؛ اما به شهادت رسید و به دیدار معبودش رفت. نتیجه کارهای اطلاعاتی نیز این شد که ما در آن منطقه عملیات نکنیم و آماده و شدیم. 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ گروه واتساپ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 کانال تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas کانال ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🌗شامگاه ۲۴ دی ماه ۱۳۶۵ - شهادت سردار محبوب، حاج محمد عبادیان، مسئول تدارکات و پشتیبانی لشکر ۲۷ محم
🌷شهید ▫️متولد بهشهر، مازندران (سال۱۳۳۱)- از اوان کودکی قرآن خواندن را آموخت- به علت تغییر شرایط شغلی پدر، به تهران مهاجرت نمود. در دوران طاغوت بر علیه ظلم و ستم رژیم پهلوی دست به مبارزه زد. با آغاز نا آرامی در شمالغرب کشور از طرف واحد بسیج محل کارش (کارخانه کفش ملی ) عازم سردشت شد. او همچنین در واحد نظارت و پیشگیری منطقه مرکزی و نیز واحد نظارت وپیگیری به انجام وظیفه پرداخت. سپس به دستور شهید همت مسئولیت تدارکات را به عهده گرفت و در عملیاتهای ، ، ، ، ، و مسئول مهندسی رزمی لشکر شد. 🌱🌷🌷🌷🌱ا 📝 قسمتی از وصیت نامه: "اگر بعد از من میخواهید راه بنده را ادامه دهید و روح من از شما راضی و خوشنود باشد همیشه در خط اسلام و در خط ولایت فقیه که همان خط اسلام است حرکت بکنید. همیشه در این راه کوشا باشید تا دهها هزار شهیدی که داده ایم راهشان را ادامه دهیم." ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡گروه واتساپ دفاع مقدس
شهادت 9 بهمن 1361 ✍️ راوی: : بعد از و در سال 61 قرار بر این بود که عملیات وسیعی طراحی و اجرا شود. در همه رده‌ها، فرماندهان در حال بررسی و شناسایی بودند. اطلاعات زیادی از اسرای عراقی گرفته شده بود. کارهای اطلاعاتی زیادی نیز انجام شده بود که چگونه به یک عملیات بزرگ موفق دست پیدا کنیم. تقریبا هر روز تیم‌هایی به شناسایی می‌رفتند. فرمانده و جانشین فرمانده یگان‌های زمینی سپاه و تیم‌های دیگر نیز مشغول فعالیت بودند. آماده انجام یک عملیات بزرگ بودیم. فرماندهان برای دیدار با حضرت امام (ره) راهی تهران شدند؛ اما شهید باقری و تعدادی از دوستان به این دیدار نرفتند. حرف شهید باقری این بود که به امام (ره) چه بگوییم؟! بگوییم نیروهای بسیجی را چند ماه آموزش داده‌ایم، اما نمی‌دانیم می‌خواهیم کجا عملیات انجام دهیم؟ روزها مشغول شناسایی بودیم. روز نهم بهمن سال 61 پس از اینکه در به اجرای عملیات شناسایی پرداختیم به آمدیم. بر روی یکی از ارتفاعات این منطقه‌، می‌شد مناطق مقابل در خاک عراق را دید. در مورد منطقه و ارتفاعات و نحوه انجام عملیات و آزادسازی ارتفاعات بحث شد. این بحث‌ها هم در سطح عملیاتی و هم در سطح راهبردی بود؛ چرا که انجام یک عملیات بزرگ نیازمند حضور 20 لشکر بود. عکس‌های هوایی و زمینی آن منطقه را نیز داشتیم. پس از بررسی میدانی با 2 جیپی که به منطقه آمده بودیم وارد نیروی زمینی ارتش در آن منطقه شدیم. عکس‌ها را در سنگر دیدگاه مورد بررسی قرار دادیم؛ اما همچنان درباره وضعیت و چگونگی ارتفاعات اختلاف نظرها وجود داشت. حدود ساعت 9 صبح بود. آفتاب از سمت شرق می‌تابید و احساس می‌کردیم زاویه تابش آفتاب به گونه‌ای است که عراقی‌ها ما را نمی‌بینند گرچه خمپاره‌هایی به اطراف سنگر اصابت می‌کرد. به من گفتند مختصات دقیق سنگر را از خمپاره چی‌های ارتش سوال کن تا دچار اشتباه نشویم. من اکراه داشتم اما تبعیت کردم و چند متر از سنگر دور شدم که بلند شد و به سنگر خورد. اشخاصی که در محل انفجار بودند بدن‌هایشان خیلی آسیب دید و همه پنج نفر حاضر در سنگر در نهایت به شهادت رسیدند. البته کسانی که عقب‌تر بودند آسیب کمتری دیدند. و در آن لحظه زنده بودند، اما مجید پاش قطع شده بود. آن‌ها را سوار جیپ کردیم؛ اما 10 دقیقه بعد مجید بقایی به شهادت رسید. همچنین ترکش‌های زیادی به بدن حسن باقری برخورد کرده و موج انفجار رگ‌های بدنش را نابود کرده بود. حسن در مسیر ذکر «یا صاحب الزمان(عج)» و «یا حسین(ع)» بر سر زبان داشت. آنها را به مقر یگان امام رضا(ع) رساندیم. آمبولانسی داشتند که سرم داخل آمبولانس را برداشتیم و به بدن حسن وصل کردیم. من تماس گرفتم و یک بالگرد به کمک ما آمد. حسن را سوار بالگرد کردیم. بالگرد در بر زمین نشست؛ اما به شهادت رسید و به دیدار معبودش رفت. نتیجه کارهای اطلاعاتی نیز این شد که ما در آن منطقه عملیات نکنیم و آماده و شدیم. ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
مداحی سردار رشید مهدی خندان.ogg
331.1K
📆 ۲۱ فروردین ۱۳۶۲- سالروز عملیات ‌والفجر یک 📢 | مداحی سردار رشید مهدی خندان، معاون تیپ یک عمار لشکر 27 بعد عملیات 🎤 تک: شیرِ سرخِ عربستان و وزیر شه خوبان؛ پسرِ مظهر یزدان که بُدی صاحبِ طبل و علم و بیرق و سیف و حشم بار غم و با رمق اندر عقبش؛ لقبش ماه بنی هاشم و عباس علمدار ابالفضل… سپه دار ابالفضل… جهانگیر ابالفضل… جهاندار ابالفضل… ⏳دوران دفاع مقدس - جمعه شبی در منزل مرحوم حاج نقره چی تعدادی از بچه های لشگر جمع شده بودند: شهید کارور با دست گچ گرفته و فک داغون به علت جراحت در والفجر یک - شهید احمد نوزاد - شهید علی جزمانی - منصورحاج امینی که ترکش به چشمش خورده بود و باید تخلیه می شد - حمزه قلی اکبری و تعدادی دیگر . . . 🌴 دوران ------------------------------------------- 🔵 کانال دفاع مقدس (ایتا، تلگرام، روبیکا، واتساپ) 🌴اینجا بیت شهداست☝️ 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
🌷 محمد بابایی، شهید عملیات 📷👆"کونیکو یامامورا" مادر شهید بابایی مهاجر سرزمین آفتاب ... این مادر ژاپنی ، بعد مسلمان‌شدن، تمام توان خود را صرف تربیت فرزندان خود کرد. محمّد در سال ۱۳۶۲ در سن ۱۹ سالگی و در حالی که در کنـکور رشته‌‌ ی مهندسی پذیرفته شده بود در عملیات والفجر ۱ به فیض شهادت رسید. 📷 عکاس : محسن شاندیز تهران - سال ۱۳۶۳
📌 خواهش یک شهید از زائران کربلا 🔹 شهید شرفخانلو در فرازی از وصیت‌نامه ی عاشورایی‌اش این چنین می‌نویسد: ◇ " چون بدون زیارت و با آرزوی زیارت کربلا از این دنیا می‌روم، خواهش می‌کنم که ان‌شاءالله بعد از آزادی کربلا عکس مرا به عنوان زائر امام حسین(ع) به کربلا ببرید..." ◇◇ ، سرآغاز طلوع فجر شهادت شهيد عزيز بود و همای شهادت در روز ۲۲ فروردين سال ۱۳۶۲ بعد از جلسه‌ی هماهنگی شورای فرماندهی لشكر، بر سر او سایه انداخت . ◇ و وقتی برای رساندن آب به خط مقدم، عازم خط شده بود، تركش خمپاره‌ای بهانه‌ای ساخت برای پيوستن او به قافله شهدای آخرالزمانی امام عشق... 🌷
🌷 | شهید محمد عبادیان ▫️متولد بهشهر، مازندران (سال۱۳۳۱)- از اوان کودکی قرآن خواندن را آموخت- به علت تغییر شرایط شغلی پدر، به تهران مهاجرت نمود. در دوران طاغوت بر علیه ظلم و ستم رژیم پهلوی دست به مبارزه زد. با آغاز نا آرامی در شمالغرب کشور از طرف واحد بسیج محل کارش (کارخانه کفش ملی ) عازم سردشت شد. او همچنین در واحد نظارت و پیشگیری منطقه مرکزی و نیز واحد نظارت وپیگیری به انجام وظیفه پرداخت. سپس به دستور شهید همت مسئولیت تدارکات را به عهده گرفت و در عملیاتهای ، ، ، ، ، و مسئول مهندسی رزمی لشکر شد. 🌱🌷🌷🌷🌱ا 📝 قسمتی از وصیت نامه: "اگر بعد از من میخواهید راه بنده را ادامه دهید و روح من از شما راضی و خوشنود باشد همیشه در خط اسلام و در خط ولایت فقیه که همان خط اسلام است حرکت بکنید. همیشه در این راه کوشا باشید تا دهها هزار شهیدی که داده ایم راهشان را ادامه دهیم." ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌷 محمد بابایی، شهید عملیات 📷👆"کونیکو یامامورا" مادر شهید بابایی مهاجر سرزمین آفتاب ... این مادر ژاپنی ، بعد مسلمان‌شدن، تمام توان خود را صرف تربیت فرزندان خود کرد. محمّد در سال ۱۳۶۲ در سن ۱۹ سالگی و در حالی که در کنـکور رشته‌‌ ی مهندسی پذیرفته شده بود در عملیات والفجر ۱ به فیض شهادت رسید. 📷 عکاس : محسن شاندیز تهران - سال ۱۳۶۳
مداحی سردار رشید مهدی خندان.ogg
331.1K
📆 ۲۱ فروردین ۱۳۶۲- سالروز عملیات ‌والفجر یک 📢 | مداحی سردار رشید مهدی خندان، معاون تیپ یک عمار لشکر 27 بعد عملیات 🎤 تک: شیرِ سرخِ عربستان و وزیر شه خوبان؛ پسرِ مظهر یزدان که بُدی صاحبِ طبل و علم و بیرق و سیف و حشم بار غم و با رمق اندر عقبش؛ لقبش ماه بنی هاشم و عباس علمدار ابالفضل… سپه دار ابالفضل… جهانگیر ابالفضل… جهاندار ابالفضل… ⏳دوران دفاع مقدس - جمعه شبی در منزل مرحوم حاج نقره چی تعدادی از بچه های لشگر جمع شده بودند: شهید کارور با دست گچ گرفته و فک داغون به علت جراحت در والفجر یک - شهید احمد نوزاد - شهید علی جزمانی - منصورحاج امینی که ترکش به چشمش خورده بود و باید تخلیه می شد - حمزه قلی اکبری و تعدادی دیگر . . . 🌴 دوران ------------------------------------------- 🔵 کانال دفاع مقدس (ایتا، تلگرام، روبیکا، واتساپ) 🌴اینجا بیت شهداست☝️ 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱