دفاع مقدس
📊 #موشن_گرافیک 🌷 ١٥ خرداد ١٣٦٣ - شهادت خلبان جاویدالاثر همایون حکمتی #نیروی_هوایی_ارتش
📊 #اینفو_گرافیک
🗓 ۱۵ خرداد ۱۳۶۳ - سالروز شهادت خلبان جنگنده سیروس کریمی
#نیروی_هوایی_ارتش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 نماهنگ #تخریبی
🎤 حاج صادق آهنگران
————————-——
📡 کانال "دفاع مقدس"
اینجا بیت شهداست☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 کلیپ صحنه های #جبهه
با نوای #حاج_صادق_آهنگران
دوران #جنگ_تحمیلی
———————-——
📡 کانال "دفاع مقدس"
اینجا بیت شهداست☝️☝️
صادق_آهنگران_روضه_و_مناجات_در_مسجد (2).mp3
5.29M
⏳ دوران #دفاع_مقدس | #سال_64
📢 صوت| روضه و نجوای حاج #صادق_آهنگران
🌷شب جمعه و قبل از خواندن دعای کمیل در مسجد شهر #فاو
🔹 #عملیات_والفجر_8
┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
📎 دلنوشته شهید قبل از شهادت.
اما ای خدا آیا من را هم میبری؟! آیا بعد از چند سال آشنایی با تو دوری از تو، بعد از چند سال گدایی کردن و سعی کردن، امشب، شب دیدار ما هم میرسد یا نه؟ آیا امشب من را هم میبری یا نه؟
به خدا ای خدا! به خودت قسم، که خسته دلم، سوخته دلم، دیگر برایم سخت شده است، هر روز در آتش فراق یک یک یاران سوختن سخت است.
بی سر و جان به سر شود
بـــی تو بـــه سر نمیشود
ای خدا!
چه بگویم با تو و از این حرفها کدام را بر زبان بیاورم که هر چه بگویم هم تو میدانی و هم من، منتهی هر چند وقت یک بار که دلم خیلی میگیرد مجبور میشوم درد دلم را، در روی کاغذ با تو در میان بگذارم زیرا کسی ندارم که با او این سخنان را بگویم.
ماووت ۱۳۶۶/۱۰/۲۴
ساعت ۱۱ شب جمعه
🌷شهید محمدمهدی ضیایی ظهر روز بعد در دمای منفی ۲۰ درجه به شهادت رسید.
🌴 دوران #دفاع_مقدس
————————-——
📡 کانال "دفاع مقدس"
اینجا بیت شهداست☝️☝️
🌱نشر مطالب، صدقه جاریه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ 🌷یاد یاران🌷
🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱ا
🌷 شهیدمهدی زین الدین:
🌴هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند.
شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند.
🇮🇷یاد شهدا کمتر از شهادت نیست...
————————-——
📡 کانال "دفاع مقدس"
💚 اینجا بیت الشهداست..👆👆
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
44.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 شهید حاج قاسم سلیمانی:👇👇
🖋آن دکلهای عریان جلوی دهها تانک را
جلوی چشم خودمان مجسم کنیم
که یک جوان یا دو تا جوان
بالای آن دکلهای عریان
در حالی که باران تیرهای تانک
آن دکل را به این صندوقچه کوچک را
نشانه رفته بود،
آن بالا او #ایستاده بود از آن بالای دکل آن قطرات خونی که بر این دکل می ریخت آن باید #نشان_داده بشود.
ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️
حاج قاسم از آن دکلهایی صحبت میکند که یگان ادوات لشگر 41 ثارالله-ع از آنها استفاده میکرد. در عملیاتهای آبی-خاکی مانند: خیبر و بدر که در منطقه هور و پوشیده از نی های بلند انجام میشد،بمنظور دقت در شلیک ها، لازم بود دیدبانی دقیقی از فراز نیزارها انجام شود، لذا این دکلها کاربرد مناسبی داشت، ولی از سویی سیبل متحرکی نیز برای هدفگیری دشمن بحساب می آمد و هرلحظه ممکن بودموردهدف قرار گیرد؛ و این نیروهای شهیدمهدی زندی نیا (فرمانده یگان ادوات لشگر41) بودند که با بخطر انداختن جان خود، به امر خطیر و خطرناک دیدبانی همت می گماشتند!
پ.ن:
✍️ دیده بان ها به دو نوع ایفای نقش می کردند:. گروهی در کنار فرماندهان گردان های رزم و در خطوط مقدم نبردبودند و با دادن مختصات دشمن،اقدام به درخواست آتش برای رفع موانع پیشروی و یا عقب نشینی می نمودند و گروه دیگر هم بر روی دکل های مستقر در مناطق پدافندی استقرار یافته و توسط دوربین نسبت به رصد عقبه دشمن و در صورت نیاز درخواست آتش از گردان پشتیبانی آتش برای انهدام و یا جلوگیری از تحرکات دشمن اقدام می کردند.
داشتن تخصص برای نیروهای دیدبان به سبب استفاده های محاسباتی و تخمین فاصله و محل اصابت گلوله بر روی مواضع دشمن امری ضروری بود.
دفاع مقدس
🌷 شهید حاج قاسم سلیمانی:👇👇 🖋آن دکلهای عریان جلوی دهها تانک را جلوی چشم خودمان مجسم کنیم که یک جو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حاج مهدی زندی نیا فرمانده تیپ ادوات لشکر 41 ثارالله که در عملیات کربلای 5 غرب کانال ماهی به شهادت رسید
📽 #مستند | شهید حاج مهدی زندی نیا
⚪️ فرمانده تیپ ادوات لشکر 41 ثارالله (ع) که در عملیات کربلای 5 در غرب کانال ماهی به شهادت رسید🕊🕊🕊
————————-——
📡 کانال "دفاع مقدس
🌴بچه بسیجیهای خرمشهر
✍️ یادداشت های هنرمند شهید بهروز مرادی
▫️ بسمه تعالی
آنچه که مینویسم و شما میشنوید ادراکاتی است که در اثر مجاورت و زندگی با بعضی انسانهائی بدست آمده که امروز در جمع ما نیستند و کبوتران خونینبالی را مانند که از بام هستی سر به آسمان در بینهایت در پروازند.
روزهای اولی که توی کوچه پسکوچهها به بازیگوشی و علافی عمر میگذراندند، بجز مزاحمت و شکستن شیشه در و همسایه، و یا احیاناً در شب دهه عاشورا چسباندن چسب روی زنگ منزل یهودیها و یا مسیحیها، از جمله افتخاراتی بود که به آن مینازیدند و عقیده داشتند که باید تا صبح عاشورا بیدار ماند.
هنگام سحر جگر آبپز شده گوسفندان قربانی را از دست آشپز مسجد محل قاپ زده و با ولع نوشجان میکردند یا احیاناً خبر کردن احمد و محسن و تقی و .... بهسرکردن عبای زنانه در مجلس عزاداری زنهای محل خود را قاطی نموده و یک چائی داغ بالا میکشیدند.
و صبح عاشورا هم که میشد میرفتند دنبال دسته زنجیرزنهای فلان تکیه و تا نزدیکیهای ظهر، بو میکشیدند که کجا ناهار امام حسین میدهند. و غروب هم بیحال، بیرمق، زهوار در رفته، برمیگشتند به خانههایشان و مثل لش ولو میشدند توی اتاق، درحالی که کف پاهایشان یکمن کثافت پینه بسته بود.
این همه آن چیزی بود که از عاشورا و امام حسین توی مخ بچههای کوچک محل رفته بود. کمکم اینها بزرگ شدند، و در سنین نوجوانی پا بهرکاب انقلاب. توی مسجد محل به اتفاق دیگران کلاس قرآن و حدیث تشکیل دادند، و بچههای کوچولوی محل را جمع کرده بودند، تا از این کلاسها استفاده کنند. ولی عموعلی خادم مسجد زیرلب قر میزد. که این دیگه چه وضعیه، مگه مسجد جای بچه کوچیکاس، برید بیرون برید گم شید. بچههای کوچک لجبازی میکردند، عموعلی هم عصبانی میشد.
چوب را بر میداشت و دنبال آنها داد و بیداد میکرد. دِ برید تخمسگهای مردمآزار.
محمود، سیدابراهیم، منصور، جمشید، تقی و بچههای دیگر ریشسفیدی میکردند، تا عموعلی را راضی کنند، ولی عموعلی سماجت میکرد و پا در یک کفش که: نه مسجد جای بچه کوچیکا نیست. اما هرطوری بود کمکم سدّ عموعلی هم شکست و با اجازه بانیان مسجد قرار شد که در هفته چند جلسه منظم توی مسجد تشکیل بشه. و بچههای محل در این جلسات شرکت کنند.
در خلال این مدت منصور و جمشید به اتفاق چندتای دیگه میرفتند توی نخلستانهای اطراف شلمچه و پل نو. تا وضع فقرای روستاها را از نزدیک بررسی کنند و احیاناً کمکی.
و محمود هم داخل مسجد با چندتای دیگه کار فکری و فرهنگی میکردند.
اما از چیزهای خیلی جالب این بود که این بچهها بیسر و صدا کمکهای جنسی را از این و آن توی طبقه بالاخانه مسجد جمع میکردند و شبها تا دیروقت میبردند بین مستمندان، میان روستاهای پر از نخل لب مرز تقسیم میکردند بدون اینکه کسی بوئی ببرد.
▫️ وقتی جنگ شروع شد، هنوز چند مدتی از ثبتنام اینها توی بسیج نگذشته بود. درخلال درگیریهای اولین روزهای جنگ، مثل بقیه مردم، دست به اسلحه شدند. و هستههای مقاومت داخل مساجد بوجود آمد. از بچههای کوچک داخل مسجد بعضیها ماندند و بعضیها رفتند.
عراقیها شهر را یکپارچه زیر آتش گرفته بودند و صدای انفجار، بوی باروت و دود، عرصه را بر همه تنگ کرده بود. شهدا را توی گورستان جنتآباد، کنارهم ردیف کرده بودند، و بدون غسل در شرائط دشوار بهخاک میسپردند.
شهر محاصره شده بود، و لحظات طاقتفرسا و دشواری بر همه میگذشت و در این میان اندک کسانی که تا آخرین لحظات مانده بودند، یکی بعد از دیگری در جنگ و گریزهای کوچه پسکوچههای شهر، در خون خود میغلطیدند.
جمشید توی یک راهپله، شهید شد.
سیدابراهیم هم یک کوچه آنطرفتر.
اکبر موقعی که داشت لب شط غسلشهادت میکرد شهید شد.
محمود مسئول کارهای فرهنگی مسجد، در کنار سامی، سر یک کوچه نزدیک مدرسه پشت گلفروشی باهم شهید شدند. و تعدادی از بچههای فضول آنروزها و مردان بزرگ و حماسهساز امروز، در لابلای آجرپارههای شهر مدفون شدند.
جنازه حسین و شبیر رویهم رفته یک کیلو کمی بیشتر نشد، که هردو را در یک قبر جا دادند، و جنازه محمودرضا هم لابلای نخلستانهای نزدیک دبیرستان دورقی پیدا شد، درحالی که یک لنگه کفش او کمی آنطرفتر پرت شده بود، و ساعت مچیاش هم لابلای شاخ و برگها از کار افتاده بود.
اینها که نوشتهام گذری کوتاه بود خلاصهوار درمورد شهدائی که اکنون در جمع ما نیستند، و دنیا را گذاشتهاند برای اهلش. تا زنده بودند و در عالم کودکی کارشان اذیت کردن و چوب توی سوراخ مورچهها کردن بود، و وقتی بزرگ شدند، هنوز در اوان نوجوانی که چون شمع بپای انقلاباسلامی آب شدند.
و حالا تصاویر چهرههای نورانی و دوستداشتنی آنها زینتبخش نمازخانه سپاه شده.
بهروز مرادی
7/10/63
خرمشهر
ادامه 👇👇👇👇
ادامه از پست قبل👇
پ.ن:
✍️ سال 1367 با تهاجم مجدد دشمن و اشغال بخشی از خاک ایراناسلامی، بهروز دوباره عازم میادین نبرد شد. او در جبهه شلمچه با یک قبضه آرپیجی 7 به همراه دیگر دوستانش به شکار تانکهای دشمن رفت و بهگفته همرزمانش، موفق شده بود 8 تانک دشمن را هدف قراردهد.
بهروز آنقدر گلوله آرپیجی شلیک کرده بود که از گوشهایش خون جاری بود ولی لحظهای استراحت را نمیپذیرفت.
سرانجام روز چهارشنبه 4 تیر 1367 هنرمند جوان خرمشهری، نقاش، عکاس، خبرنگار، نویسنده، سخنران، بهروز مرادی فرزند شهید "قربانعلی مرادی"، برادر شهید "فرزاد مرادی"، هدف تیر دشمن قرار گرفت و به پدر و برادر شهیدش پیوست و پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش خرمشهر آرام گرفت.
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
🌴بچه بسیجیهای خرمشهر ✍️ یادداشت های هنرمند شهید بهروز مرادی ▫️ بسمه تعالی آنچه که مینویسم و شما
🌴 رزمندگان خرمشهری در محضر آیت الله خامنه ای
⏳ #اوایل_جنگ
📷☝️ در تصویر، رزمنده هنرمند، شهید بهروز مرادی نیز دیده می شود
ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
پ.ن:
✍️ درباره شهید بهروز مرادی خیلی کم گفتهاند، این شهید، عکاس، هنرمند، نقاش ..... بوده است. او در همان اوایل جنگ که رسول ملاقلیپور(عکاس و کارگردان مطرح دفاع مقدس) به جبهه رفته بود، به وی گفته بود:
«رسول!! یک روز جنگ تمام میشود و سالها بعد از آن، فقط همین عکسها، فیلمها و نقاشیها باقی میماند». همین موضوع او را ترغیب میکند تا بیشتر مستندسازی و صحنههای جنگ را ثبت و ضبط کند. دیگر از آن وقت به بعد مستندسازی جنگ تحمیلی برای رسول ملاقلیپور معنیاش از یک کار رپرتاژی، به وظیفهای تاریخی تبدیل میشود. اگر نگاه کنیم الان هم از جنگ جز همان فیلمها و عکسهایی که شهید بهروز مرادی گفته بود، آثار زیادی نمانده است.
دفاع مقدس
🌴 رزمندگان خرمشهری در محضر آیت الله خامنه ای ⏳ #اوایل_جنگ 📷☝️ در تصویر، رزمنده هنرمند، شهید بهروز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنرانی جالب #خالق_تابلو "به خرمشهر خوش آمدید جمعیت ۳۶ میلیون"
#شهید_بهروز_مرادی از میدان جنگ که برگشت یک سخنرانی کرد که به یادگار ماند و در هنگام برگشت به خط، با اصابت ترکشی به سرش به شهادت رسید🕊🕊
📸 #عکاس، 🖋#خطاط و 🎨 #نقاشی که در وسط جنگ می گفت: صدام، دشمن ما نیست . . . جراحت با گلوله و حتی شیمیایی درمان دارد . . . ما باید دغدغه ارزش ها را داشته باشیم
⛔️ #بی_حجابی
🔥 #بی_بندوباری
🚫 #دهن_کجی
❌ #مسخره_کردن
💠 وظیفه ما این است که: در ایمانمان پایدار باشیم
🔹همان کلید واژه ای که رهبر انقلاب اخیراً فرمودند:
🌴 ترویج #ایمان_و_امید در جامعه
پ.ن:
✍️ رهبر انقلاب در سخنرانی خود در مرقد امام (14 خرداد 1402 - -مراسم یادبود رحلت امام) با اشاره به اینکه دشمن می خواد ناامیدی را در جامعه القاء کند،گفتند👇
برخی برای اینکه ریشه #امید را در دلها بخشکانند، می گویند در لایه های اجتماعی کسانی هستند که دغدغه دین و ایمان و انقلاب ندازند . . . خُب بله!! مخصوص امروز نیست، در دهه شصت هم که جبهه ها مملو و سرشار از جوانان مؤمن بود؛ یک عده در شهرهای بزرگ از قبیل تهران،...بی خیال، بی اعتنا، ...نه تنها (نسبت به مسائل اجتماعی و جنگ) احساس مسئولیت نمی کردند، بلکه مسخره هم می کردند!
شما نگاه کنید شرح حال شهدا و رزمنده ها را، که اینها وقتی می آمدند توی شهرها، بخصوص شهرهای بزرگ، احساس دلتنگی می کردند، به خاطر همین پدیده بود (ایجاد جو یأس، ناامیدی و بی خیالی در جامعه)...این جای تعجب ندارد، امروز هم البته هستند کسانیکه نه به انقلاب، نه به اسلام، نه به تعهد ایرانی پایبند نیستند
کانال #دفاع_مقدس
هدایت شده از پایداری
14020314_43549_64k.mp3
34.84M
🎙صوت کامل بیانات رهبر معظم انقلاب در سیوچهارمین سالگرد ارتحال امام خمینی ۱۴۰۲/۳/۱۴
🔵 هرکس منافع ملی را دوست دارد برای ترویج #ایمان_و_امید تلاش کند
✅ ایتا https://eitaa.com/farhange_paydari
✅ روبیکا https://rubika.ir/farhange_paydari
✅ تلگرام https://t.me/farhange_paydari
https://chat.whatsapp.com/FtTlWgqrJRRAmwkRlYwWvl
⚪️ واتساپ پایداری
أَلا یا أَهلَ الْعالَم
او با نوای انَا المَهدی ؛
با سپاهی از شهیدان خواهد آمد ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#واجعلنا_من_انصاره_و_اعوانه
ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
#خاطره
🌷در یکی از روزهای بارانی اعزام نیرو در پادگان امام حسین (ع) همراهش بود. پیشانی بندی در میان گل و لای بود. خم شد و برداشتش. رویش نوشته شده بود: «یا مهدی». گفتم: حاج آقا! از این پشانی بندها زیاد داریم. چنان نگاهی به من کرد که جا خوردم. گفت: مغفوری زنده باشد و نام امام زمان زیر پا و در میان گل و لای باشد؟! فوری رفت پیشانی بند را شست و در جیبش گذاشت
🌹خاطره ای به یاد قاری برجسته قرآن کریم، خطاطی هنرمند و مداح اهل بیت سردار شهید حاج عبدالمهدی مغفوری قائممقام رئیس ستاد لشکر ۴۱ ثارالله کرمان (شهیدی که در قبر اذان گفت و سوره مبارکه کوثر را تلاوت کرد.)
📚 انتشارات حماسه یاران
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
و او رفت که رفت!
آن روز پسرم، برای اولین بار عازم جبهه بود و من آخرین لحظات خداحافظی را سپری می¬کردم. او از ته دل می¬خندید و انگار به حجله¬ی دامادی می¬رود و من قلباً ناراحت و گرفته، اما دلم می¬خواست شادی و خنده¬های او را با گریه¬هایم خراب نکنم. وقتی اتوبوس حرکت کرد و پسرم لحظه به لحظه از من دور می¬شد، گریه امانم را بریده بود، او از دیدگانم دور می¬شد و اشک جاری از چشمانم بدرقه¬اش می¬کرد. اولین اعزام جوادم 3 ماه طول کشید، یعنی 3 سال، یعنی 30 سال، اما وقتی از جبهه برگشت زمین تا آسمان فرق کرده بود و جواد، جوادی نبود که من بزرگش کرده بودم. او از تمام جهات متحول شده بود، از نحوه¬ی رفتارش با خواهران و برادرانش تا رعایت اخلاقیات و اقامه نمازها، آن هم به وقت آن، حتی نماز شب، از طرفی رفتارش طوری بود که انگار خانه و شهر برایش زندان است، لذا به هر دری زد تا اینکه بعد از 5 ماه مجدداً به سردشت اعزام شد، اعزامی که چندین بار تصمیم گرفتم که نگذارم برود، اما مقابله با اعزام و خواسته¬ی او هیچ توجیه منطقی نداشت و او رفت که رفت. مادر شهید جواد رحمانی
📚 منبع: کتاب ماندگاران/حسن شکیب زاده
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ببینید
✅ زمان، بادی است که می وزد، هم هست هم نیست.
🌴 آنکه ریشه در خاک استوار دارند را از طوفان، هراسی نیست. جنگ می آمد تا مردان مرد رابیازماید....
🌷 شهید مرتضی آوینی
————————-——
📡 کانال "دفاع مقدس"
💚 اینجا بیت الشهداست..👆👆
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
خداوندا ...
با تمام وجود درك كردم
عشقِ واقعی تويی
و عشقِ شهادت بهترين راه ؛
برای دست يافتن به اين عشق ...
#شهید_احمد_کاظمی
فرمانده لشگر نجف اشرف
دوران دفاع مقدس
دفاع مقدس
#شهید_احمد_کاظمی
بیهراس و بیترس
در کمین دشمـن
با خدایی در دل
خاطرِ او ایمن
#شهید_احمد_کاظمی