eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
838 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
🌷 ۱۲ مرداد ۱۳۶۲ - سالروز شهادت سردار رشید مرتضی زارع از شهدای محله دولاب ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱 می گفت: "
🌷 شهید مرتضی زارع دولابی 🌱 در سال ۱۳۳۷ در محله دولاب تهران چشم به جهان گشود. محله‌اے كہ عطر و بوے شهادت «نواب صفوی» و مبارزات «آيت‌الله سعيدی» در آن پيچيده بود. وی در چنین محیط مذهبی رشد یافت. از همان کودکی شوق و رغبت زیادی نسبت به فراگیری علوم قرآنی و کتب مذهبی از خود نشان می داد و همراه پدر به مسجد و مجالس مذهبی می رفت. مرتضی تحصیلات ابتدایی اش را در مدرسه مساوات و راهنمایی را در مدرسه مترجم الدوله گذراند. پس از دو سال تحصیل در مقطع راهنمایی، درس را رها کرد و به کار آزاد پرداخت و در کنار آن معلومات خود را نیز با مطالعه آثار بزرگان مبارزه و شرح حال ایشان روز به روز افزون مےساخت. وی مدتی در مغازه عمویش مشغول به کار شد. از آن پس، به رانندگی کامیون و حمل بار به شهرستان روی آورد. فعالیت سیاسی مرتضی از سال ۵۶ آغاز شد و با شروع انقلاب، گسترش یافت. اعلامیه توزیع می کرد و در مجالس سخنرانان برجسته حضور می یافت. چندین بار نیز توسط عوامل ساواک مورد ضرب و شتم قرار گرفت. او یکبار حین فعالیت و مبارزه در خیابان پیروزی توسط ساواک دستگیر شد و دو هفته زیر کتک و شکنجه تاب آورد و دم برنیاورد. بعد از آن، نه تنها دست از مبارزه و فعالیت برنداشت، بلکه مصمم تر از گذشته به به راه خود ادامه می داد. وی همراه مردم انقلابی در تسخیر و تصرف پادگان های ۲۱ حمزه، قصرفیروزه و تسلیحات شرکت کرد. با ورود جضرت امام به میهن، مرتضی در گروه انتظاماتی، به سرپرستی حجّت الاسلام سید حسین سعیدی (فرزند شهید آیت الله سعیدی) به انتظام امور استقبال بزرگ پرداخت. مرتضی در اردیبهشت ۵۸ برای همکاری به کمیته مرکزی واقع در خیابان تنکابن دعوت شد و مدتی در آنجا به خدمت صادقانه پرداخت. در همان سال، به عضویت سپاه در آمد و بمنظور مقابله با ضد انقلاب، همراه گردان ۲ سپاه به پاوه اعزام شد. او در منطقه باینگان دوشادوش دیگر رزمندگان با ضدانقلاب مسلح جنگید و سپس برای رویارویی با مزدوران استکبار راهی سنندج و منطقه آذربایجان غربی (نقده) شد. با شروع جنگ تحمیلی، به جبهه جنوب رفت. مدتی در سوسنگرد و پس از آن در منطقه آبادان با صدامیان جنگید. او در میدان هفت تیر آبادان، هنگام درگیری با نیروهای دشمن، از ناحیه کمر مجروح شد. پس از بهبودی نسبی، به سر پل ذهاب رفت و در منطقه سراب‌گرم هنگاه عزیمت به خط مقدم، بر اثر واژگونی خودرو به شدت آسیب دید. برای مداوا و درمان به تهران آمد.. بعد از بهبودی، با بانویی از محله دولاب ازدواج می کند و یک ماه پس از آن مجدداً راهی جبهه شدد. در این زمان با توجه به تجربیات جنگی اش، فرماندهی گردان بلال را به او پیشنهاد کردند، اما او نپذیرفت. در عملیات فتح المبین از ناحیه دست مجروح شد اما باز هم جبهه را رها نکرد. پس از پایان عملیّات بیت المقدس، همراه با قوای محمد رسول الله(ص) تحت فرماندهی حاج احمد متوسلیان به منظور کمک به مردم مظلوم لبنان، مقابله با رژیم صهیونیستی و دفع تجاوز اسرائیل غاصب، عازم سوریه و لبنان اعزام شد. در پی نظر حضرت امام مبنی بر اولویت جنگ در مرزهای کشورمان در برابر رژیم صدام، نیروها با ایران بازگشتند، در عین حال تعدادی در لبنان ماندند که همین آغازی شد برای آموزش جوانان لبنانی و جرقه ای برای شکل گیری حزب الله. شهید زارع مدتی در آن دیار خدمت نمود و سپس به کشور بازگشت که این بار مصادف با عملیّات مسلم بن عقیل بود که توانست خود را به موقع به منطقه سومار رسانده و در عملیات شرکت کند. (پاییز 1361) او در عملیّات والفجر مقدماتی(زمستان 61) فرماندهی گردان حضرت قاسم(ع) از تیپ سیدالشهدا (ع) را بر عهده داشت. پس از آن، با همین مسئوولیت در عملیات والفجر یک شرکت جست و این بار از ناحیه پشت ترکش خورد که در پی آن، مدت دو ماه در بیمارستان بستری شد. پس از بهبودی نسبی، برای عملیّات والفجر ۲ عازم منطقه شمالغرب شد. گردان حضرت قاسم(ع) در این عملیات برای تصرف قله استراتژیک ۲۵۱۹ حماسه ها آفریدکه در طی آن، فرمانده به سختی مجروح شد اما خم به ابرو نیاورد تا نیروهایش روحیه خود را از دست ندهند!! مرتضی که از درد به خود می پیچید، کشان کشان خود را از قله به پایین رساند تا نیروها را هدایت کند، اما تن مجروحش دیگر تحمل نداشت و در ۱۲ مرداد ۶۲ به یاران شهیدش پیوست🌷 او همواره در برای دیدار محبوب، لحظه شماری می کرد و سرانجام این پرستوے مهاجر در منطقه حاج‌عمران پر کشید🕊🕊 و توانست پرچم سرخ شهادت را عاشقانہ بر فراز قله ۲۵۱۹ برافراشته سازد...🚩🚩
دفاع مقدس
🌷 شهید مرتضی زارع دولابی 🌱 در سال ۱۳۳۷ در محله دولاب تهران چشم به جهان گشود. محله‌اے كہ عطر و بوے ش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 ۱۲ مرداد ۱۳۶۲ - سالروز شهادت سردار رشید مرتضی زارع از شهدای محله دولاب ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱 می گفت: "بسیجی از مسجد به جبهه آوردن هنر نیست، از کوچه و خیابان به جبهه آوردن هنر است" فرمانده بامرام و دلاور ا🇮🇷 گردان حضرت قاسم علیه السلام ⚪️ معروف به گردان لوتی‌ها -- { } ا🇮🇷 تیپ ۱۰ سید الشهدا علیه السلام 🌱 ولادت - ۱۳۳۷/۵/۱ ، جنوب شهر تهران 🕊شهادت: ۱۳۶۲/۵/۱۲ ، حاج عمران (منطقه شمال غرب)، عملیات والفجر ۲ 💠 مزار: تهران – بهشت زهرا(س) – قطعه ۲۸ ردیف ۱۳۴ شماره ۱۱ کانال
💠 دو شهید هم‌نام، هم‎محله و هم‌سن : 🌷شهید "مرتضی زارع دولابی" در سال ۱۳۳۷ در محله دولاب تهران چشم به جهان گشود. 🌷شهید "مرتضی حمزه دولابی" در سال ۱۳۳۷ در محله دولاب تهران چشم به جهان گشود. ⚪️ مرتضی زارع دولابی فرمانده گردان حضرت قاسم(ع) لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا (ع) 🕊🕊 شهادت: ۱۲ مرداد ۱۳۶۲ — عملیات والفجر ۲ - منطقه حاج عمران- بر روی قله ۲۵۱۹ ⚪️ مرتضی حمزه دولابی فرمانده گردان حضرت قاسم (ع) لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) 🕊🕊شهادت: ۸ اسفند ۱۳۶۲ — عملیات خیبر- جزیره مجنون آنها هر دو در اوایل و اواخر سال ۶۲ ، فرمانده گردان حضرت قاسم (ع) - لشگر ۱۰ بودند . . . اما تفاوتشان در اینست که شهید حمزه دولابی، تا کنون مفقود الاثر و گمنام بوده ... و شهید زارع دولابی ، آرمیده در بهشت زهرا (س) تهران است: قطعه ۲۸، ردیف ۱۳۴، شماره ۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱 🎞 تصاویر واقعی از پیروزی رزمنده ها در عملیات (عج) 🌴 این عمليات در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۵۹ با هدف عقب راندن دشمن از منطقه سوسنگرد انجام گرفت. دوران
⌛️ ۱۱ مرداد ۱۳۶۱ اولین شناسایی هور 💦💦 (جهت عملیات های آتی — دوران جنگ تحمیلی) 📢 صوتی لحظه به لحظه راوی قرارگاه کربلا (هادی نخعی)، که عیناً از رور نوار پیاده شده:📑👇👇 1️⃣ قسمت: اول ▪️محسن رضایی: «دوربین و نقشه را بدهید بیاورند، اسلحه هم بیاورید چون ممکن است شط ناپاک باشد. بعد هم، همه‌ مان که توی این ماشین جا نمی‌گیریم، ماشین دیگری ندارید؟ 🔺 راهنما: ماشین‌ها همه رفته‌اند، یک پاترول هست که پنچر است ▪️محسن: این ماشین بی‌سیم‌دار مال کیه؟ 🔺 راهنمای اعزامی: فکر کنم مال احمد [غلامپور] باشد، اما دوربین پایه‌اش بزرگ است که در عقب آن جا نمی‌گیرد. ▪️محسن: خب پس برویم، تعدادمان همین‌ها هستند؟ 🔺 راوی: حسن باقری همراه ما آمد و رشید و رحیم با هم رفتند. محمدزاده از اطلاعات عملیات قرارگاه قدس هم به عنوان راهنما با ما آمده است. دوربینی که صحبت آن بود، یک پایه زمخت و بی‌قواره دارد که خود بچه‌ها برای آن درست کرده‌اند از لوله‌های آهنی و پیچی‌های کج و کوله و کت کلفتی درست شده است که عقب ماشین را تنگ کرده. خود دوربین بسیار بزرگ و مجهز است. و خیلی مدرن که با این سه پایه‌ای که بچه‌ها برای آن درست کردند، یک وصله ناجوری را نسبت به هم نشان می‌دهد. بعد از بحث‌های 2، 3 روزه مفصل و سرگیجه‌های مداومی که روی عملیات وجود داشت و … و با گرهی که در منطقه به وجود آمد، لازم شد که 2 بار پشت سر هم جلسه شورای عالی دفاع عقب بیفتد و برادر محسن در قرارگاه کربلا بماند برای بحث درباره این‌که چه بکنند و حالا هم کشیده شدیم کلاً به منطقه شمالی، شمال منطقه شرق بصره و شرق هورالعظیم. برادر محسن می‌خواهد برود آن‌جا کار کند و پرس‌وجو کند. منطقه‌ای که هیچ وقت صحبت از آن نبود و همیشه آن‌جا را به صورت بن‌بست مطرح می‌کردند. منطقه‌ای که قبلاً به عنوان قفل و بن‌بست مطرح می‌شد، الآن می‌روند که از آن اطلاعات به‌دست بیاورند و ببیند که آیا گشایشی از این طرف حاصل می‌شود ؟. … ساعت 12:6 دقیقه است که ما از جاده اهواز در 80 کیلومتری خرمشهر می‌پیچیم به‌طرف یک جاده فرعی آسفالته به طرف غرب جاده، یعنی وقتی به طرف اهواز می‌رفتیم پیچیدیم دست چپ توی یک جاده فرعی آسفالته که در ابتدای جاده تأسیسات نظامی زیادی ـ که همان پادگان معروف حمید است ـ به چشم می‌خورد که منفجر شده و منهدم شده و از بین رفته است. و خط آهن منفجر شده‌ای که دوباره داشتند بازسازی می‌کردند و در معبر جاده یک تابلویی بود که روی آن نوشته‌اند: "با نابودی رژیم بعث عراق، جنگ رسمی ما با اسرائیل شروع خواهد شد" … ساعت 12:14 دقیقه است و باز روی آن جاده آسفالت داریم می‌رویم و سمت چپ‌مان یک مقر، چند تا سنگر و یک قرارگاه بزرگ است و تعدادی خودرو و تانکر آب و اتاقک‌ها و سنگرهایی وجود دارد و در گرمای ظهر تک و توک آدم‌ها پیدا می‌شوند که در حال رفت و آمد هستند، بقیه در زیرزمین و توی سنگرها هستند. اگر این یکی دو نفر هم نبودند، هیچ اثری از حیات مشاهده نمی‌شد. گرمای شدید و وضعیت خاص منطقه در روز، حالت خاصی به قرارگاه‌ها می‌دهد، یعنی علاوه بر ضرورت حفظ مسائل امنیتی که می‌روند توی سنگرها، برای فرار از گرمای سطح زمین نیز، هر کسی سعی می‌کند که خودش را از گرمای سطح زمین دور بکند. این منطقه که دست عراق بوده، قبلاً با عملیات بیت‌المقدس آزاد شده است و جاده‌هایی آسفالته و شوسه و جاده‌های تدارکاتی و نقل و انتقالات خوبی دارد که عراق احداث کرده است … ساعت 12:20 دقیقه است، ما در جفیر هستیم، تعدادی ساختمان خراب هست و چند تا خودرو سوخته …راه‌مان را به طرف کوشک از جفیر ادامه می‌دهیم. در ماشین، حسن باقری راننده، دو محافظ برادر محسن، مسئول اطلاعات عملیات قدس و خود محسن رضایی هستند … ساعت 12و نیم است. رسیدیم به یک پاسگاهی که ویران شده بود ولی جنبه اتاقک حلبی مجدداً زده‌اند این‌جا پاسگاه مرزی "شهابی" است. از پاسگاه شهابی روی جاده آسفالت عبور می‌کنیم … این‌جا چند تپه بلند و دیده‌بانی ساخته‌اند که از آن‌جا تردد دشمن را می‌توانند ببینند. جاده‌ای که روی آن داریم می‌رویم، با یک خاکریز مسدود شده است، خاکریزی که بر آن جاده عمود است و خاکریز بسیار بلندی است که در حقیقت دژ ماست. … پشت خاکریز در وسیله خودمان در حالی که خاکریز بین ما و دشمن فاصله هست، به طرف غرب می‌رویم …ساعت 12:40 دقیقه است، ما در جاده‌ای که 40 و 50 متر با خاکریز فاصله دارد و به موازات آن است، داریم به سمت غرب به سوی دیواره شرقی هورالعظیم پیش می‌رویم … ساعت 10 دقیقه به یک است، اختلاف نظر پیش آمده که واقعاً ما داریم به طرف غرب می‌رویم، به خاطر این‌که خاکریز هی پیچ و تاب خورده بود و جاده به موازات آن هم تقریباً همین طور، جهت از دست‌مان در رفته بود حسن باقری از ماشین پیاده شد و رفت قطب‌نما را نگاه کرد، آمد گفت: بله … الآن داریم می‌رویم که به سیل بند دوم شرق هورالعظیم برسیم ادامه👇
دفاع مقدس
⌛️ ۱۱ مرداد ۱۳۶۱ اولین شناسایی هور 💦💦 (جهت عملیات های آتی — دوران جنگ تحمیلی) 📢 #گزارش_مستند ص
2️⃣ قسمت: دوم ▪️محسن: بگویید چند نفر از بچه‌های سپاه هستیم می‌خواهیم برویم بالا شناسایی کنیم، مواظب باشید. لااقل خود بچه‌ها ما را نزنند، شما بپرید پایین به آن‌ها بگویید، فقط نگو کی هستند. 🔺 راوی: برادری که از اطلاعات قدس همراه ما آمده است، پیاده شد، چون که خطوط خیلی نزدیک است و برای این‌که یک وقت نیروهای خودی ما را اشتباهاً با گشتی‌های دشمن عوضی نگیرند و نزنند، برادر محسن به آن فرد اطلاعاتی گفت که برو بگو که ما داریم برای شناسایی می‌رویم. ▪️…حسن باقری: این الآن انتهایش به کجا می‌خورد؟ 🔺 راهنما: می‌رود تا پاسگاه کیان‌دشت اما کسی از این جا نمی‌رود، باید از یک جاده آسفالت برویم که روی نقشه هم مشخص نیست. ▪️محسن: آقا، ما می‌خواهیم آب هور را ببینیم. 🔺 راهنما: بله اگر می‌خواهید آب را ببینید، پس برویم جلوتر. ▪️محسن: بله اگر برویم از این جا، چی می‌شود؟ 🔺 راهنما: می‌رویم دیگر، می‌رویم برای آن پاسگاه شط‌علی، توی این 8 کیلومتری که الآن خالی هست، می‌رویم، نیرو هم نیست. ▪️راوی: سنگرهایی که هر 100 متر، 50 متر وجود داشت و یکی دو سرباز تویش بود، الآن تمام می‌شود و در حاشیه این سیل‌بند جاهایی را به جای سنگر می‌بینیم که چال کردند ولی سنگر آماده نشده. 🔺 محسن: یعنی این‌جا را مین‌گذاری کردند؟ ▪️راهنما: مین احتمالش که هست ولی [مشکل دیگر این است که] ممکن است آن وسط‌ها را بریده باشند که یک دفعه برویم داخلش. 🔺 محسن: ما الآن یک جاده می‌خواهیم که برویم جلوتر، ما باید جلوتر از این برویم، مسئله ما همین جاست. ▪️حسن باقری: خب برویم، اما حالا ما خودمان هم می‌توانیم بیاییم جلو برویم [منظور انجام شناسایی بدون حضور محسن است.] 🔺 راهنما: خب ما می‌رویم یک شناسایی می‌کنیم بعد که آماده شد، به شما می‌گوییم. ▪️باقری: [خطاب به فرد اطلاعاتی که ضرورت سرعت کار] یعنی فردا صبح باید این قضیه انجام بشود. 🔺 راوی: … به هر حال برادر محسن گفت پس برویم بالای سیل‌بند، یعنی بالای همان جاده بلندی که نقش خاکریز را داشت و در واقع خط مقدم بود. گفت از روی آن برویم. حسن باقری به برادر محسن گفت که این کار درستی نیست، باید قبلاً کس‌های دیگر بروند یک چیزی به‌دست بیاید بعداً اگر خواستید، شما بروید. برادر حسن گفت ما می‌رویم و بعداً شما بیایید. برادر اطلاعاتی: ما گروه‌های شناسایی می‌فرستیم و گزارش می‌دهیم، اگر خواستید شما بروید. در آخر برادر محسن قبول کرد که برگردد و ماشین دور زد و برگشت. ▫️▫️▫️ توجه: … ▪️راوی: ساعت یک و نیم بعدازظهر است. ما از سه راهی که دست راستش به جفیر می‌خورد، رد شدیم ولی طرف جفیر نپیچیدیم و به طرف مرز آمدیم که برویم پاسگاه کیان دشت و از آن جا برویم پاسگاه شط علی. جاده هم‌چنان آسفالت است، یعنی در وسط این بر بیابان، عراق کیلومترها جاده آسفالت خیلی خوب زده. … ساعت 20 دقیقه به 14 است، چند دقیقه است که از پاسگاه ژاندارمری "برزگر" رد شدیم و داریم به طرف پاسگاه کیان‌دشت می‌رویم و جاده هم‌چنان آسفالت و خوب است. سمت راست‌مان الآن به یک جاده آسفالته رسیدیم که منشعب می‌شد و حسن باقری گفت این جاده به قرارگاه لشکر 6 عراق می‌خورد … گفته بودند که چند کیلومتر بعد از این، دست چپ یک جاده خاکی هست باید بپیچید که البته از آن رد شدیم، ولی بعداً متوجه شدیم که زیاد رفته‌ایم، دور زدیم و آمدیم و جاده خاکی را پیدا کردیم و پیچیدیم تو جاده خاکی. بیابان در اندر دشت و بی‌سر و تهی هست که این جاده خاکی فقط به خاطر این‌که تعدادی خودرو در آن رفت و آمد کرده، اسمش شده است جاده، وگرنه هیچ ساختی برای آن انجام نگرفته، پر دست انداز و پر پیچ خم تو دشت صافی است که تپه‌های خار در آن دیده می‌شود. ساعت 2 بعدازظهر است، از توی جاده خاکی تا پاسگاه ژاندارمری جلو آمدیم؛ از آن‌جا پرسیدیم ما را راهنمایی کردند به یک جاده خاکی که خیلی خراب‌تر از جاده اولی بود که در واقع بیابانی برهوت و یک دست است که در آن پیش می‌رویم. … به امتداد همان سیل‌بندی می‌رسیم که ساعتی قبل می‌خواستیم رویش بیاییم که بچه‌ها صلاح ندانستند. با مسافتی که جلو رفتیم و برگشتیم، حالا با گذشتن از جاده‌ها و پاسگاه‌هایی که گفتیم از روی همان سیل‌بند که سیل‌بند دوم است که در شرق هور می‌باشد، می‌گذریم و این‌جا از روی سیل‌بند که رد شدیم، متوجه شدیم که نظر برادر اطلاعاتی درست بوده است و من نگاه کردم دیدم که به فاصله هر 100 متر سیل‌بند را در عرض بریده‌اند که روی سیل‌بند امکان رانندگی و عبور خودرو و وجود نداشته باشد! … ساعت 14 و 14 دقیقه است بعد از مدتی که توی بیابان بی‌آب و علف جلو رفتیم، برادر محسن گفت: کجا داریم می‌رویم؟ شرقی غربی یا شمال جنوبی؟ کجا می‌رویم؟ ▪️برادر اطلاعات: بگذار قطب‌نما را ببینیم. 🔺 برادر محسن: قطب‌نما که فایده ندارد. ▪️برادر اطلاعاتی: که حالا آن ماشین را گم نکنیم فعلاً. ادامه👇👇
دفاع مقدس
2️⃣ قسمت: دوم ▪️محسن: بگویید چند نفر از بچه‌های سپاه هستیم می‌خواهیم برویم بالا شناسایی کنیم، مواظ
3️⃣قسمت: سوم (پایانی) ▪️راوی: یک ماشینی که گرد و خاکش از دور پیداست دارد روی جاده می‌رود. یکی گفت که "خب شاید آن ماشین دارد نزد عراقی‌ها می‌رود!" به هر حال با تردید در صحت راه، هم‌چنان به پیمودن راه ادامه می‌دهیم … ساعت 14 و 45 دقیقه است، شط علی هستیم، چند نفر از بچه‌های عرب ایرانی این‌جا هستند. یکی از بچه‌های اطلاعات عملیات قدس راجع به کارهایی که با هم‌کاران عراقی‌اش انجام می‌دهد، با برادر محسن مشغول صحبت می‌شود و حالا در منطقه هورالعظیم هستیم ▪️راوی: [هنگام مراجعت گروه از شط علی] انتهای یک جاده خاکی، ساعت 2 و نیم بعدازظهر بود که به یک پاسگاه مانندی رسیدیم؛ یک بی‌سیم کوچک رویش بود و دست بچه‌های سپاه بود. یک باریکه‌ای از آب که قایق موتوری می‌توانست تویش حرکت بکند، از انشعابات هور جلو آن وجود داشت که یک سایبان حصیری لب آن زده بودند. وقتی زیر آن سایبان می‌نشستی لب آب، گرمای هوا را کم‌تر احساس می‌کردی. چند نفر عرب آن‌جا نشسته بودند؛ من پرسیدم این‌ها عراقی‌اند؟ گفتند نه، این‌ها ایرانی هستند. چند نفر از بچه‌های سپاه آن‌جا بودند. نماز خواندیم قبل از این‌که نهار بخوریم، ظاهراً نهاری است که برای قرارگاه‌های سپاه می‌برند این‌جا، از این نقطه، اگر چند کیلومتر به طرف غرب حرکت بکنیم و بعد حدود 20 کیلومتر به‌طرف جنوب حرکت کنیم، به خشکی هورالعظیم می‌رسیم … یکی از بچه‌های سپاه که آن‌جا با رابطین عراقی کار می‌کرد، با 4 نفر که رفته بودند برای شناسایی منطقه، قرار ملاقات داشت دیروز قرار بوده که بیایند در منطقه‌ای که آن‌ها قرار بود از آن‌جا برگردند به ایران. آتش‌سوزی عظیمی را عراق در نیزارها راه‌ انداخته و تمام منطقه را به آتش کشیده است. این بچه‌ها احتمال می‌دادند که آن 4 نفر از برادرهای ما که با قایق از لابه‌لای نیزارهای هور و جاهایی که تا زانو توی گل فرو می‌رود که در آن‌جا قایق را باید به دوش بکشند، آن 4 نفر سوخته باشند توی آتش. آتش خیلی شدید و عظیم بوده و باد می‌آمد و الآن دو قایق موتوری از توی نیزارهایی که آن‌جا بود، راه افتادند که بروند به یک نقطه‌ای که به آن چهار راه می‌گفتند؛ یک نقطه‌ای که یکی از کانال‌های هور می‌خورد به خط مرزی ما که وسط هور است. همیشه وقتی رفت و آمد می‌کنند علامتی آن‌جا می‌گذارند. رفتند ببینید که آیا دیروز آن‌ها مراجعت کرده‌اند و آیا موقع رفتن علامتی گذاشته‌اند که اگر این طور باشد، معلوم می‌شود یا توی آتش سوخته‌اند و یا این‌که اصلاً مراجعت نکرده‌اند. به هر حال در فکر این بودند که 4 نفر دیگر را پیدا کنند که بتوانند کارهای آن‌ها را انجام بدهند 🔺… برادر محسن گفت که این نقطه جای مناسبی نیست برای کار کردن، زیرا این‌جا حدود 24 کیلومتر تا خشکی هور فاصله دارد. ولی صحبت یک جایی بود که از خشکی طرف ما تا خشکی وسط هور 7 کیلومتر فاصله دارد و برادر محسن معتقد بود که آن‌جاها شناسایی بشود که گفتند تا سه چهار کیلومتری‌اش را می‌شود با قایق بروی، ولی از سه، چهار کیلومتری بعدیش را نمی‌شود و گل می‌باشد که برادر محسن گفت شاید بشود چیزهایی روی زمین پچینیم که بشود از رویش عبور کرد و یا راه‌های دیگر. به هر حال قرار شد که بررسی کنند یک جوان سیاه چهره عرب آن‌جا بود که سلام و علیک کرد. یک نفر گفت که او پسر همان سلمان است که روی مین رفت و شهید شد. موضوع این بود که سلمان یکی از عرب‌های منطقه بود، وقتی که عراقی‌ها منطقه را در اشغال داشتند، او جاده‌ها را مین‌گذاری می‌کرد که عراقی‌ها به راحتی نتوانند رفت و آمد کنند. در یکی از همین مین‌گذاری‌ها وقتی یک جایی گل بود، پای خودش رفت روی مین و شهید شد. حالا پسرش با سپاه همکاری می‌کند و همین الآن جزء نفراتی بود که با قایق داشتند می‌رفتند ببینند سر آن چهار نفر چه بلایی آمده است. نکته جالب دیگر این‌که حسن باقری پرسید: آیا به این‌ها از نظر مالی خوب می‌رسید یا نه؟ او گفت: نه، این‌ها افتخاری کار می‌کنند ▪️راوی: ساعت 17:20 دقیقه است، روز 11/5/1361، به مقر لشکر 6 عراق آمدیم و چون قرار شده بود ساعت 5 سرهنگ صیادشیرازی در مقر تیپ 3 بیاید، ما هم آمدیم آن‌جا را پیدا کردیم و الآن در مقر تیپ 3 هستیم. الآن برادر رشید هم رسید و دارد با برادر محسن صحبت می‌کند. رشید گزارش خودش و برادر رحیم را که از خطوط پدافندی خودی در شمال منطقه از جمله خطوط لشکر 16 زرهی قزوین بازدید کرده‌اند، به برادر محسن می‌دهد … چون کسی آمد (چای و شربت آورد)، حسن باقری گفت دیگر بحث نشود. 🔺برادر محسن: شربت را می‌خوریم و می‌رویم قرارگاه کربلا. [پایان گزارش (صوتی) لحظه به لحظه راوی قرارگاه کربلا در تاریخ 11 /5 /1361] مکان ضبط و تهیه: شط علی ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ✍️پ.ن: محسن رضایی، فرمانده سپاه در دوران جنگ بود و شهید حسن باقری، مسئول اطلاعات-غملیات قرارگاه که شش ماه بعد در منطقه فکه براثر اصابت گلوله خمپاره به شهادت رسید🕊 کانال دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 حال و هوای دوران جنگ 🌱 📽 نوحه زیبا و خاطره برانگیز مداح باصفای جبهه ها در جمع رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس 🎙... سرباز سرافرازم من سرباز سرافرازم من سر بر کف و جانبازم من سر بر کف و جانبازم من... با انتخاب شهادت خرسند و سرافرازم من سر بر کف و جانبازم من سر بر کف‌ و جانبازم من 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد
🔴 مرصادی که در مرداد، تله مرگ منافقین ضد دین شد🔥🔥
📛 وقتی و جنایت، دامن خودشان را گرفت🔥🔥🔥🔥 ا🔹◽️🔹◽️🔹◽️🔹◽️🔹◽️🔹 امام‌ خمینی (ره) : شما از این شکست خورده‌ ها هیچ هراسی نداشته باشید که این‌ها نفسهای آخر خود را می‌کشند.
26.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 1️⃣ قسمت: اول 📽 | عملیات منافق‌ستیز و شکست خفت بار و تلفات سنگین مردوران وطن فروش عملیات مرصاد ، پاتک نیروهای نظامی ایران در پاسخ به عملیات فروغ جاویدان سازمان مجاهدین است که در پنجم مرداد ماه ۱۳۶۷ ، با رمز مبارک «یا علی (ع)» و در منطقه اسلام‌آباد غرب و کرند غرب در استان کرمانشاه (باختران)، توسط سپاه و پشتیبانی مؤثر هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی انجام گرفت که منجر به تار و مار آنها گردید. ( ) کانال دفاع مقدس
گردان شناسایی رعد و اولین پهپادهای ایران 🇮🇷 در اواسط جنگ تحمیلی به دلیل مشکلات فنی هواپیماهای RF-4 و خطرات عملیاتی، پروازهای شناسایی نهاجا عمدتاً متوقف شدند. جهاد دانشگاهی اصفهان با امکانات بسیار کم پرنده‌ی شناسایی ساده‌ای را ساخت که از یک دوربین عکاسی معمولی استفاده می‌کرد؛ طی آزمایشات مشخص شد که اتفاقاً کارایی بسیار بالایی دارد. بر مبنای همین پهپادهای کوچک سری "تلاش" و بعداً "مهاجر"، گردان شناسایی پهپادی رعد در سپاه شکل گرفت. کانال دفاع مقدس
📜 📑 گزارش شنود از نیاز شدید دشمن به مهمات و نیروی پیاده ⌛️ ۱۵ آبان ۱۳۶۱ 🔵 این گزارش بدون ذکر ارجحیت، در عملیات محرم به صورت فوری و دستنویس از قرارگاه کربلا به لشکر3 صاحب الزمان ارسال شده است. بر اساس آن، دشمن در منطقه عملیاتی محرم با ازدست دادن مواضع خود قصد تثبیت دارد ولی بعلت کمبود مهمات، تانک و نیروی پیاده و بیم از حمله مجدد نیروهای ایرانی اعلام ناتوانی می کند. کانال
📜 📑 گزارش حمله توپخانه ای عراق به پاسگاه مرزی (سه ماه نیم قبل از آغاز جنگ) ⌛️ ۱۶ خرداد ۱۳۵۹ :👇 گزارش ستاد مشترک ارتش مرکز فرماندهی به معاونت عملیات و اطلاعات نیروی زمینی ارتش در مورد حملات توپخانه‌ای عراق به پاسگاه "ولد کشته" و زیر آتش قرار دادن نیروهای ایرانی. در ضمن رونوشت این گزارش به سپاه نیز ارسال شده است. 📄 👇 از: سماجا 3 مرکز فرماندهی به: نزاجا معاونت عملیات و اطلاعات برابر گزارش ژاجا مستند به گزارش ناحیه کرمانشاه به اعلام گروهان قصرشیرین پاسگاه "ولد کشته" در ساعت 20 روز 1359/3/15 زیرآتش شدید توپخانه عراق قرار گرفته که وسیله واحد ارتشی مستقر در منطقه و خود پاسگاه به آتش آنها جواب داده شده، درگیری هنوز ادامه دارد. مراتب جهت آگاهی و هرگونه اقدام مقتضی اعلام می گردد. سماجا سرلشگر شادمهر گیرنده: سپاه پاسداران، جهت آگاهی کانال
الو !! . . . صدامون میاد...؟ اینجا اوضاع خرابه، پاتک خوردیم ... شما سیمتون وصله... دست ما رو بگیرید ... کانال
34.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماییم و یاد شما، یاد آن مهر و وفا، یاد آن شور و نوا، آه ای شهیدان ... صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع) 🌗 شب جمعه، یاد کنیم از شـهدای گرانقدرمان ا•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas اینجا بیت شهداست☝️☝️ 🌱 انتشار مطالب، صدقه جاریه است
🌱 ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ - پایان "عملیات والفجر ۲" در منطقه حاج عمران (جبهه شمالغرب) 🔹با توجه به عدم موفقیت در چند عملیات در جبهه جنوب، بازنگری در شرایط نبرد ضروری به نظر می‌رسید. لازمه آن، زمان کافی برای درک تغییر وضعیت حاکم بر صحنه نبرد بود، لیکن این به معنی توقف دور عملیات‌ها و ایجاد رکود و سکون و واگذاری زمان به دشمن نبود. بنابراین، فرماندهان جنگ به نبردهای محدود و تغییر منطقه عمومی درگیری از جنوب به غرب و شمالغرب روی آوردند و سلسله عملیات‌هایی را طراحی کردند که اولین آن، عملیات والفجر 2 در غرب پیرانشهر بود. ▪️شرح عملیات: مرحله اول عملیات در ساعت 1 بامداد 1362/4/29 با رمز مبارک "یاالله" آغاز شد. هریک از گردان‌ها به تناوب درگیر شدند. دشمن روی ارتفاعات آزادی (کنیگ)، 2519، برد زرد و دربند به شدت مقاومت می‌کرد. به رغم فشار دشمن، نیروهای عمل کننده به تدریج به "رایات" رسیدند و از سمت "بردزرد" جاده را بستند. مرحله دوم عملیات که در شب دوم آغاز شد، رزمندگان موفق شدند علاوه بر تصرف ارتفاعات کینگ و 2519، پایگاه‌های مشرف بر "گمرک"، "میوتان" و "شیورش" را تسخیر کنند. در شب چهارم عملیات، نیروها به سمت "برد زرد" پیش‌روی کرده و سپس مقر فرماندهی دشمن روی رایات را تصرف کردند. در شب پنجم و در ادامه پیش‌روی رزمندگان، نیروهای عراقی پاتک کرده و مانع از حرکت قوای خودی به طرف "دربند" شدند. ساعت 7 صبح سوم مرداد62 روستای "رایات" تصرف شد و روستای "زینو" نیز به محاصره درآمد. در غروب همین روز پاتک سنگین عراق انجام شد. در تاریخ پنجم مرداد62 دشمن با حدود 16 هلی‌کوپتر روی یال ارتفاعات کدو هلی‌برن کرد که در این عملیات 6 هلی‌کوپتر را نیروهای خودی منهدم کردند. اگرچه عراقی‌ها در ادامه پاتک‌های خود توانستند ارتفاعات 2519 را بازپس گیرند، ولی ساعاتی بعد، این ارتفاعات مجدداً به تصرف قوای خودی درآمد. ▫️نتایج عملیات: ─آزادسازی حدود 300 کیلومتر مربع از خاک عراق، ─خارج شدن شهر و پادگان پیرانشهر و نیز روستاهای اطراف آن از برد توپخانه دشمن. ─ تصرف پادگان حاج عمران، گمرک مرزی و پاسگاه مرزی تمرچین عراق؛ ─ تسلط بر شهر چومان مصطفی؛ ─ انسداد راه‌های عمده تدارکاتی عناصر ضدانقلاب؛ ─کشته و مجروح شدن بیش از 4000 تن از نیروهای دشمن؛ ─ انهدام بیش از 40 تانک و نفربر دشمن؛ ─به اسارت درآمدن 13 افسر، 21 درجه‌دار و 110 سرباز عراقی و 20 تن از اشرار ضدانقلاب؛ ─سرنگون کردن 9 هلی‌کوپتر و پنج هواپیما؛ ─تصرف ارتفاعات کینگ، کدو، 2519 گرده‌مند، سرسول، برد زرد، 2400 شیوه کارتا، 3700 سلمان و برد زرد؛ ─آزادسازی روستاهای زینو، ممی خلان، رایات، شیورش، خوارو، میوتان بالا و میوتان پایین.(7) ▪️در این عملیات طلبه شهید، مصطفی ردانی‌پور، جانشین لشکرامام حسین(ع)...و جانباز دلاور "شهید علیرضا موحد دانش"بشهدات رسیدند.موحد دانش از فرماندهان قدیمی که بنا به دلایلی از فرماندهی تیپ سید الشهدا(ع) استعفا داده بود در قالب گردان شهید اسکویی، به عنوان نیروی آزاد شرکت کرده بود که در حین عملیات در تاریخ 13 مرداد ماه 62- در حاج عمران (محور پیرانشهر به شهادت رسید، و جنازه او تا چندین روز در آن منطقه کوهستانی جا ماند کانال
دفاع مقدس
🌱 ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ - پایان "عملیات والفجر ۲" در منطقه حاج عمران (جبهه شمالغرب) 🔹با توجه به عدم موفقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در تصاویر👆 صحنه هایی از حضور رزمندگان در "عملیات والفجر ۲" دیده می شود در ابتدای فیلم، محمدجعفر اسدی، فرمانده تیپ 33 المهدی (استان فارس) رمز عملیات را توسط بیسیم اعلام می کند . . . . و در ادامه، گزارش میدانی از صجنه های نبرد.... ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🌱 ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ - پایان "عملیات والفجر ۲" در منطقه حاج عمران این عملیات در ۲۹ تیر ۶۲ در جبهه شمالغرب کشور آغاز شد ✅ دستاورد و نتایج عملیات: آزادسازى ۲۰۰ کیلومترمربع از خاک دشمن و تسلط بر قسمتى از ارتفاعات سرکوب منطقه تصرف مناطق مهم زیر👇👇 پاسگاه مرزى تمرچین عراق پادگان حاج عمران گمرک مرزى سلسله ارتفاعات: «کلو» و قله استراتژیک (۳۰۰۰ مترى) آن ارتفاعات مهم ۲۵۱۹ (گردمند)، «سرسول»، ««آزادى» ۳۷۰۰ «سلمان»، ۲۴۰۰ «شیوه کارتا»، «بردزرد» آزادسازى روستاهاى زینو «ممى خلان»، «رایات»، «شیوش»، «خوارو»، «میوتان بالا» و« میوتان پایین» همچنین تسلط رزمندگان اسلام بر شهر چومان مصطفى و حومه آن نیز قسمت دیگرى از دستاوردهاى این عملیات محسوب مى شد. کانال دفاع مقدس