eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
838 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید ابراهیم حسامی، پای راستش قبل از این در جبهه گیلانغرب از قسمت بالای زانو قطع شده بود ، بطوری که حتی امکان استفاده از پای مصنوعی هم نداشت، ولی دوباره به جبهه برگشت و هم پای رزمندگان در عملیات ها شرکت می‌‌‌‌کرد!! 🌷شهید هاشم کلهر نیز در صحنه ای که نارنجک ضامن خارج شده می توانست جان عده ای از رزمنده ها را به خطر اندازد، با ایثار و فداکاری خود، نارنجک در حال انفجار را قاپید تا آسیبی به دیگران نرسد. نارنجک در دستانش منفجر شد و بر اثر همین، دست راست او از مچ قطع شد و در دست چپ هم فقط دو انگشت پیروزی برایش باقی ماند.✌️ دوران 💠 کانال دفاع مقدس 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
《مردم، مگر کاروان شهدا را نمی بینید؟‌ پس چرا به این کاروان نمی پیوندید؟‌مگر مقام شهدا را باور ندارید؟‌مگر نمی خواهید نجات پیدا کنید؟ بعضی انگار خوابند چنان بیخیال اندکه انگار معادی در کار نیست!》 👆👆گزیده ای از وصیت نامه شهید حاج عمران (عبدالله) پُستی فرمانده گردان حبیب بن مظاهر لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) . . . و به یاد شهید حاج ابراهیم حسامی هر دو این سرداران شهید در عملیات خیبر به فیض عظیم شهادت نائل آمدند . ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ 📷 شرح عکس👆بالا: تصویر مربوط به 7 اسفند 62 می باشد- عملیات خیبر ▫️از راست: ۱. برادر "فاضل ترک زبان" که کنار داش ابرام آقا (حاج ابراهیم حسامی) راه می رود، در حالی که یک کیسه نایلونی در دست دارد که در آن چند تا لاستیکِ ته عصای گذاشته. موقع عصا زدن در زمین گل آلود، لاستیک ته عصا در گل و لای چسبناک فرو می رفت و فقط میله عصا بیرون می آمد. لذا آقا فاضل پنچری عصا می گرفت، آن هم با تعویض لاستیک!! ۲. سردار شهید حاج ابراهیم حسامی ۳. ستون رزمندگان گردان مقداد دوران ⏳ششم اسفند ۱۳۶۲ سالروز شهادت ابراهیم حسامی، هاشم کلهر و نیروهای گردان مقداد لشگر 27 - عملیات خیبر 💠 کانال دفاع مقدس 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
📷 داستان یک عکس👆👆 عکس فوق یکی از مشهورترین تصاویر دوران جنگ است که بارها توسط رسانه‌های مختلف منتشر شده است. در این عکس رزمنده جانبازی که پای راست ندارد و در کنار صفی از رزمندگان در حال حرکت است، اما داستان این عکس چیست؟ این تصویر متعلق به شهید بزرگوار میهن، ابراهیم حسامی است، وی معاون فرمانده گردان میثم از لشکر ۲۷ محمد رسول الله بود، در سال ۱۳۶۰ در منطقه گیلان غرب پای راست او با برخورد ترکش خمپاره متلاشی میشود که منجر به قطع پای او از بالای زانو شد، بطوری که حتی امکان استفاده از پای مصنوعی را هم نداشت، ولی پس از مدت کوتاهی دوباره به منطقه برگشت، با وجود مجروحیت از بازگشت از جبهه‌ها سر باز زد و در تمام عملیات‌های گردان شرکت نمود، حتی در کوهستان‌های غرب نیز با کمک عصا، پا به پای دیگر رزمندگان از سینه کش کوه بالا می‌رفت!! هفتم اسفند ۱۳۶۲، شب عملیات خیبر در منطقه طلائیه حسام خودش را آماده شرکت در عملیات میکرد، وقتی شهیدان نوزاد و جزمانی، فرماندهان گردان از ابراهیم خواستند با نیروها به خط نرود دلش شکست و گفت «حالا ما شدیم وبال گردن گردان؟!» فردا صبح حسام در حالی که تلاش می‌کرد خودش را به خط برساند، گروه فیلمبرداری قصد عکس گرفتن از او را داشت که او با عصا آنها را دور می‌کرد و می‌گفت «من سوژه نیستم، بروید از رزمندگان خط عکس بگیرید!» و در حالی که تند تند عصا می زد تا خودش را به بچه‌ها برساند اصغر نقی‌زاده از پشت این عکس را از آخرین لحظات زندگی او گرفت. دقایقی بعد هواپیمای دشمن محل گردان را در هورالعظیم بمباران کرد، یکی از شهدا جانباز حسامی بود، وقتی پیکر پاکش را پیدا کردند عصایش را دهها متر دورتر از او پیدا کرده بودند، ابراهیم سینه خیز داشت خودش را به خط میرساند که هدف قرار گرفته بود، ابراهیم حسامی تا لحظه شهادتش، هیچ پرونده‌ای در بنیاد جانبازان نداشت و بارها پیشنهاد تشکیل پرونده را رد کرده بود، او در زمان شهادت تازه داماد بود. دوران 💠 کانال دفاع مقدس یاد و نام فرزندان رشید بخاک و خون غلطیده میهن گرامی باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 شرح بمباران و اصابت راکت هواپیمای دشمن به سمت نیروهای گردان مقداد -- لشگر 27 - که منجر به شهادت عده ای و مجروح شدن بسیاری از رزمنده ها شد عملیات خیبر - منطقه جفیر ششم اسفند ماه ۱۳۶۲ 🎥 قطعه فیلمی از جانباز شهید حاج ابراهیم حسامی که هم پای نیروها و در کنار ستون گردان مقداد در حال حرکت است ➕ شرح ماجرا توسط رزمنده ای که خود در محل حضور داشته شاهد عینی ماجرا بوده است 🔺 دادن خبر بمباران نیروها به حاجی (شهید ابراهیم همت، فرمانده لشگر27) 💠 کانال دفاع مقدس ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
🌷 ۷ اسفند ۱۳۶۵ - (عملیات کربلای پنج) - سالروز شهادت حبیب الله شمایلی ، جانشین تیپ ۱۵ امام حسن (ع) و قائم مقام لشکر ۷ ولیعصر(عج) ▫️متولد بهبهان(۱۳۳۳)- در كانون گرم و باصفاي خانواده اي رشد کرد كه با قرآن و امام دمساز بودند. در سال ۱۳۵۴ موفق به دريافت ديپلم تجربي شد، سپس به سربازي رفت. دوران خدمت را دركرمان و سرپل ذهاب سپری کرد. بعد از پایان سربازی در شركت فلور مشغول بکار شدو سال ۱۳۵۶ به استخدام بانك مركزي در آمد. همزمان با انقلاب به جمع فعالان نهضت پیوست و پس از پیروزی در كميته انقلاب مشغول به خدمت شد. با آغاز تجاوز ارتش صدام به خاک ایران راهی نبرد با بعثیون عراقی شد. مدت 6ماه در كنار ارتشي ها به عنوان نيروي احتياط بود و بعد از آن به جرگه سپاهي و نیروهای پیوست. در جبهه شوش مسئول چند قبضه خمپاره انداز شد. در آنجا در كنار دوست قدیمی اش شهيد و ديگر رزمندگان به دفاع از شهر شوش پرداخت. در فتح المبين و بيت المقدس (آزاد سازي خرمشهر) فرمانده يكي از محورهاي عملياتي بود و در رمضان، معاون فرماندهي تيپ ۱۷ علي بن ابي طالب(ع) قم و پشتوانه پرتوان سردار شهيد حسن درويش. بعد از آن مسئوليت ستاد تيپ، طرح و عمليات و قائم مقام تيپ ۱۵ آبي خاكي امام حسن مجتبي(ع) و معاون فرماندهي لشكر ۷ ولي عصر(عج)... که اینها همه حاکی از استعداد و توانایی های این سردار دلاور بود. در مقطعی زمانی فرمانده ناو تيپ كوثر شد؛ولي مدت زيادي نپاييد و وقتي كه در لشكر ۷ ولي عصر(عج) ادغام شد، به سمت قائم مقام لشكر گمارده شد. او چندین مرتبه مجروح شد ولی هربار مجدداً پس از بهبودی نسبی عازم جبهه می شد. وي به غیر از داغ برادر شهیدش، بارها اندوهگین از دست دادن همرزمانش شد، از جمله: بهروزي، اندامي، اولادي، موسويون، آبرومند... این سردار رشید سرانجام در هفتم اسفند ۱۳۶۵ در عملیات کربلای پنج بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. 💠 کانال دفاع مقدس ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 گروه واتساپ ۲ ادامه پست👇👇
هر نقطه از جبهه های جنگ که کار مشکل میشد یا نیاز به از خودگذشتگی داشت، او آنجا حاضر بود؛ از جبهه شوش که همرزمی توانا برای سردار شهید مجید بقایی🌷و همرزم شهیدش درویش و بهروزی 🌷 بود و سختیها و جراحتهایی کہ بجان خرید، و یا در عملیات طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، والفجر مقدماتے، ڪربلای۴و ۵ ڪہ همه گویاے رزم بی امان آن سردار ملے و شیر جبهه ها بود در فتح المبین و بیت المقدس فرمانده محور عملیاتے بود و در رمضان معاون فرمانده لشکر۱۷،بعد از آن مسئولیت فرماندهے طرح وعملیات و قائم مقام فرماندهے تیپ امام حسن(ع) را پذیرفت. مدتے بعد بسمت قائم مقام فرماندهے لشکرولیعصر (عج) منصوب شد زندگی در کنار بسیجیان و در سختی ها را دوست داشت، او از بلاجویـان عاشقـے بود، درعملیـات خیبر داغدار شهـادت برادر شد ولے این غم کمترین خللے در اراده او ایجاد نڪرد و باعزمے جدی تر در راه پاسداری از اسلام ناب محمدے تلاشش را دوچندان ڪرد سرانجام این فرمانده باشهـامت و اسطوره ایے درعملیات کربلای۵ بشهادت رسید تا پس از سالها تلاش ومجاهدت،پاداش زحماتش را از معبودش بگیرد 🌷۷ اسفند ۱۳۶۵ -سالروز شهادت سردار جبهه ها حبیب الله شمایلی 💠 کانال دفاع مقدس ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 گروه واتساپ ۲
🌷سردار شهید حبیب الله شمایلی
« در بدترین شرایط به خدا توکل ڪنید که پناه دهنـده بی پناهـان است و قدر رهبـر و انقلاب را بدانیـد. » شهید سردار حبیب‌الله شمایلی قائم‌مقام لشگر ۷ ولیعصر (عج) سالروز شهـادت
●کارمندبانک بود ، وقتی جنگ شدکارش را در بانک رها کرد. از سپاه نامه دادند تا ایشان به آنجا مامور شوند. اما بانک قبول نکرد و مدتی هم حقوقش را قطع کردند، اما حبیب الله گفت: «من رو اخراج کنید اما من میرم جبهه» ●من همیشه نگرانش بودم و دلهره شهادتش را داشتم. همیشه به من می گفت: «تحمل کن، تموم میشه این جنگ، جبران میکنم برات» ●همیشه در جبهه بود. بعد از عقد من اصلا ایشان را ندیدم. خیلی کم به خانه می آمد اما هر چه بخواهی خوب بود، مهربان بود. برای خانواده، پدر و مادر و اقوام. در مشکلات همه کمک حال بود و سنگ صبور خانواده و اقوام بود و طرف مشورت قرار می گرفت. ●هر وقت از جبهه می آمد سعی می کرد به همه سر بزند یا تلفن کند و اگر نمی شد از من سراغشان را می گرفت. ●یک بار که در عملیات بدر مجروحیت سنگینی پیدا کرد، یک ماه در خانه ماند. بعد از مجروحیت از منطقه او را به بیمارستان اصفهان برده بودند و بعد به تهران منتقل کردند، درآنجا بر روی پایش که ترکش خورده بود عمل انجام دادند و بعد از آن به بهبهان منتقل شد. ●با هم از تهران به سمت بهبهان می آمدیم که در اهواز ایشان گفت که اول بروم و به بچه ها سر بزنم. ما به بهبهان رفتیم و ایشان در حالیکه عصا می زد به جبهه رفت و بعد از مدتی آمد. ●آن ایام بهترین دوران زندگی ام بود که حبیب الله را بیشتر در خانه می دیدم. اما در خانه هم که بود مدام بی قرار جبهه و دوستانش بود و اخبار نگاه می کرد. با این وجود من می گفتم: «خدا کنه ترکش بخوری، بیای بمونی» و حبیب الله فقط می خندید. ✍️به روایت همسربزرگوارشهید 📎قائم‌مقام لشگر ۷ ولی عصر 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۳ بهبهان ، خوزستان ●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۷ شلمچه 💠 کانال دفاع مقدس ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 گروه واتساپ ۲
🌷 ۷ اسفند ۱۳۶۲ - سالروز شهادت "سید عطا الله میر محمدی" انقلابی زمان شاه، محافظ شخصیت ها در اوایل انقلاب، رزمنده دوران دفاع مقدس و مربی اسلحه در پادگان آموزشی امام حسین(ع)-تهران او که در بین بسیجیان از محبوبیت خاصی برخوردار بود، سرانجام در هفتم اسفند ۶۲ در عملیات خیبر در جزیره مجنون از ناحیه سر مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و در سن ۲۹ سالگی بشهادت رسید. برادر او «سیداکبر میرمحمدی- متولد۱۳۳۸-تهران» نیز در ۹ مهر سال ۶۱ در جبهه سومار (عملیات مسلم بن عقیل) بر اثر اصابت ترکش شهید شد🕊🕊 💠مزار شهید سید عطا الله میرمحمدی: بهشت زهرا (س)، قطعه ۲۶ ردیف ۳۲ شماره ۲۹ 💠 مزار شهید اکبر میرمحمدی : بهشت زهرا (س)، قطعه ۲۶ ردیف ۴۷ شماره ۲۹ 📄فرازی از وصیتنامه شهید سید عطا الله: ✍️ما سربازان حسین(ع)‌ زمانیم‌ که برای جنگ‌ و پیکار با دشمنان حق و بشریت، مبارزه با ستم و ستمگری بپا خواسته ایم تا با جهادمان نهال عدالت و آزادی و انسانیت‌ را بکاریم. ما باید همیشه شکر خدا را به جا آوریم که نعمتی عظیم چون رهبر عزیز امام خمینی به ما عطا کرد که با قیام خود ظلم و فساد را از مملکتمان ریشه کن کرد شکرگزار خداوندیم که ما را لایق دانست و این سعادت عظیم را به ما عطا نمود که در راه او بر علیه دشمنان اسلام مبارزه کنیم 💠 کانال دفاع مقدس 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
شهید سیداکبر میرمحمدی پنجم مهر ۱۳۳۸، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش میرجلال، کارگر چیت سازی بود و مادرش،صفورا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته علوم اقتصادی درس خواند و دیپلم گرفت. سپس راهی جبهه شد. نوزدهم مهر ۱۳۶۱، با سمت آر پی جی زن در عملیات مسلم بن عقیل-ع(جبهه سومار) بر اثر اصابت ترکش به ناحیه گردن شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. برادرش سیدعطا نیز در عملیات خیبر بشهادت رسید🕊🕊 💠 کانال دفاع مقدس ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 گروه واتساپ ۲
🌷 ششم اسفند ۱۳۶۵ - سالروز شهادت حاج عظیم محمدی زاده معاون طرح و عملیات لشکر ۷ولیعصر (عج)- این سردار رشید در مرحله سوم عملیات کربلای پنج، همراه شهید حبیب الله شمایلی، جانشین لشکر ۷ ولیعصر(عج) آسمانی شدند. شهید محمدی زاده، متولد: درفول، سال ۱۳۳۲ - او در طی دوران دفاع مقدس تا زمان شهادت در تمامی عرصه های نبرد با دشمن حضوری مؤثر داشت. او با داشتن خصوصیات ویژه و برجسته اخلاقی، عرفانی، مدیریتی و نظامی، خود را لایق پوشیدن لباس سبز پاسداری نمی دانست!! حاج عظیم، همان پاسداری که پول تو جیبی ها و حقوق های ماهیانه اش را به بهانه هایی مثل وام بلاعوض به دوستان نیازمندش می داد!! محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه می گوید: سرداران رشید اسلام شهید حبیب اله شمایلی و شهید حاج عظیم محمدی زاده معاونین لشکر ولی عصر(عج) بر سر پیمان الهی شان پایدار ماندند و بر رسالتی که بر دوش داشتند عمل نمودند و با ایثار هستی خویش برگ زرین دیگری بر صفحات مبارزات خونین امت مسلمان ایران به یادگار گذاردند. 🕊🕊 سرانجام این دو سردار بزرگ در تاریخ ۶ اسفند۶۵ در خاکریز حساس ” نون۱۴ ” در عملیات کربلای ۵ بر اثر اصابت ترکش بشهادت رسیدند🌷 💠 کانال دفاع مقدس 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 | سردار شهید حاج عظیم محمدی زاده، علمدار لشکر ۷ حضرت ولی عصر (عج) 🌷 ششم اسفند ۶۵ - سالروز شهادت عظیم محمدی زاده، معاون طرح و عملیات لشکر ولیعصر (عج) 🌴عملیات سرنوشت ساز کربلای پنج 💠 کانال دفاع مقدس 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 برش هایی از مستند سردار شهید حاج عظیم محمدی زاده 🌷 ششم اسفند ۶۵ - سالروز شهادت عظیم محمدی زاده، معاون طرح و عملیات لشکر ولیعصر (عج) 🌴 سالروز شهادت - عملیات کربلای پنج - ۶ اسفند ۶۵ دوران 👈👈 کانال دفاع مقدس
41.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | مداحی حاج صادق آهنگران - در رثای شهادت حاج عظیم محمدی زاده 🌴 ۶ اسفند ۶۵ - سالروز شهادت عملیات کربلای پنج دوران 💠 کانال دفاع مقدس ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 گروه واتساپ ۲
فرمانده می‌داند که خیبر سوز دارد ؛ وقتی که لشگر می‌رود گردان می آید ..!
یادی که در دل‌ها هرگز نمی‌میرد یاد شهیدان است .... 📸 حضور فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا در مراسم یادبود شهادتِ برادرش "حمید باکری" و دیگر شهدای عملیات خیبر ...
هدایت شده از MOJREY TAVANAYE KESHVARI
وقتی شهید باکری فرمانده نام‌آور لشکر ۳۱ عاشورا به پشت تریبون رسید، قبل از هر اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش بر روی تریبون نهاد و آنگاه با لحنی آرام جمله‌ای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی برای هر کسی گفته‌ام متأثر شده است: خاک بر سرت مهدی آدم شده‌ای که بیت‌المال را به زیر پایت انداخته‌اند؟ شهید مهدی باکری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◀️◀️◀️ اگر ازمن بپرسند که چرا رای میدهی؟؟؟!!! ✍✍✍ خواهم گفت که دلایل زیادی دارم: ⏪ به احترام پدر شهدای عزیزی که ایستاده، جان به جان آفرین تسلیم کرد!!!! 👈 به احترام امیر سرافراز ارتش قدرتمند جمهوری اسلامی ایران، علی اکبر فناخسرو پدر شهیدان والامقام نادر و افشین (مهدی و امیر) فناخسرو ☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️ 📣📣📣 به خاندان معظم ایثارگران مدیونیم!!! ان شاالله رسانه باشیم 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 👉 https://eitaa.com/motounfakher
دفاع مقدس
⏳ ۶ اسفند ماه - در این روز تعدادی از جاسوسان شوروی سابق در ایران محکوم به اعدام شدند ⏳ دوران جنگ
7 اسفند62 - اعدام جاسوس بیگانه🔴در زمان جنگ 📽بخشی از دادگاه ناخدا افضلی،فرمانده نیروی دریایی وقت و جاسوس شوروی در ایران 📄پرونده او مشحون از اطلاعات سری وخیلی محرمانه‌ای بودکه ازطریق حزب توده در اختیار شوروی (ابرقدرت شرق آنزمان)قرارمیگرفت بخشی از اطلاعات انتقال‌یافته از سوی افضلی: گزارش فروش ده موشک به نیروی دریایی،کشتی‌های عبوری ومیزان تلفات گزارش اختلافات داخلی درحاکمیت درزمان بنی‌صدر گزارش تفصیلی درباره تغییر محل قرارگاه‌های جنگی ایران در جنوب کشور گزارش نتیجه سفر به لیبی وسلاح‌هایی که بنا بود از جانب لیبی به ایران داده شود گزارش دیدار با نخست‌وزیر گزارش دیدارهای مکرر با رئیس‌جمهور ارائه اطلاعاتی درباره جزیره خارک گزارش آغاز طرح پرونده حزب توده در دادستانی انقلاب ارتش گزارش آمار تلفات جنگ ارائه آمار فروش نفت و ارقام ذخایر ارزی گزارش درباره سمینار محرمانه سران نیروهای مسلح گزارش ملاقات با وابسته سیاسی ایتالیا ارائه اطلاعات نظامی مربوط به عملیاتهای ایران ذر جنگ-این اطلاعات باتوجه به کمکهاای ابرقدرتهای شرق وغرب به عراق،جنبه کاملا سرنوشت‌سازداشت ارائه آمار نیروهای سپاه و... ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 📜 👇👇👇 🔹حجت الاسلام "هادی غفاری" درباره پرونده ناخدا "بهرام افضلی" (فرمانده نیروی دریایی ارتش که 6 اسفند سال 1362 به جرم خیانت و جاسوسی برای حزب توده و روسیه اعدام شد) می گوید: ▫️ "ما کشف کردیم که فرمانده نیروی دریایی ناخدا افضلی از طریق حزب توده با روس‌ها مرتبط است و پاره‌ای اسناد به کلی سرّی نظامی را به روس‌ها می‌دهد و روسیه هم آن اسناد را به عراق و صدام ارائه می‌کند و همین باعث شده بود ما شهدای زیادی بدهیم. من پرونده او را نزد امام بردم. پرونده‌ای که شامل ۴ هزار صفحه می‌شد. در این پرونده قطور به جز اسناد و مدارک بسیار، عکسی هم بود که در آن ناخدا افضلی در مراسمی کنار زنی نشسته بود که پوشش نامناسبی داشت. ما تصور می‌کردیم همین عکس مدارک را کامل و محکم می‌کند و جای تردید باقی نمی‌گذارد؛ اما امام وقتی این عکس را دید، آن را از من گرفت و با لحن تند و از سر نارضایتی گفت: - این عکس چیست آقای غفاری؟! مبارزه ما شرافتمندانه است و این روشی که در پیش گرفته‌اید غیرشرافتمندانه است و اگر به شما حُسن ظن نداشتم، به خاطر این عکس، دستور می‌دادم شما را تعزیر کنند. امام به من گفتند آبروی افراد را چرا می‌برید؟ و بعد هم به من گفتند اصل این عکس کجاست؟ گفتم نزد من است. گفتند تا من نماز می‌خوانم، بروید و عکس را بیاورید. به ایشان عرض کردم با شما نماز بخوانم و بعد بروم؟ با حالتی تند فرمودند: نخیر! لازم نکرده است، بفرمایید! نمی‌دانم مسیر جماران تا تهران‌نو را چگونه طی کردم که تا نماز امام تمام شده بود خود را به جماران رساندم و نگاتیو عکس را هم تحویل امام دادم. امام به احمد آقا گفت: دستگاه خُردکن را بیاور. و عکس را، خودشان در آن دستگاه قرار دادند و حتی بعد از پودر شدن کامل عکس دست خود را در جعبه پودر کردند و آن را هم به هم زدند. امام بعد از منهدم شدن عکس به من گفتند: آقای غفاری با این که شما را می‌شناسم و پدر شهید شما هم رفیق بزرگوار من بود، اما این‌گونه روش‌ها شرافتمندانه نیست.
وصیت مےکنم: بر سنگ قبرم نوشته شود: عشـاق اگرلقاے تو را آرزو کنند باید ز خون خویشتن اول وضو کنند 🌷شهید حمیدرضا زرچینی🌷 🕊 شهادت ۱۳۶۲/۱۲/۷ — عملیات جانشین گردان حبیب بن مظاهر(ع) معاون گردان حبیب - لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) از شهدای محله راه آهن تهران 🌷رجعت پیکر مطهر: تیر ماه سال ۱۳۷۶
🌷 7 اسفند ماه 1362 - سالروز شهادت محمود بهرامی، تخریبچی لشگر سیداشهدا(ع) 🌴 عملیات خیبر - جزیره مجنون 🌿 بازگشت پیکر مطهر: خرداد ماه 1375 ▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ متولد تهران- ۱۳۳۷ در محیط مذهبی رشد و نمو نمود و علیرغم شرایط نامناسب اخلاقی در زمان شاه، دامان خویش را از آلودگی های اخلاقی رایج پاکیزه نگاه داشت. در جریان انقلاب فعالیت داشت و در دوران متلاطم اوایل پیروزی به پاسداری از نهال مقدس نظامی اسلامی پرداخت. با شروع جنگ به سوی جبهه شتافت و در عملیات های متعددی شرکت داشت. او در هفتم اسفند 62 در عملیات به شهادت رسید ا🌱▪️🌱▪️🌱▪️🌱▪️🌱 💠 خاطره ای از 🔹روز سوم بود که (ع) وارد عملیات شد. محمود از من جدا شد و به عنوان تخریبچی با گردان حضرت قاسم (ع) به جزیره مجنون رفت و من هم براي حضور در گردان حضرت علي اصغر (س)آماده شدم. آخرين ديدار من و ایشان فرداي اعزام بود که با موتور به مقر گردان برگشت. او را ديدم. دست دور گردن من انداخت که با هم وداع کنيم. کنار گوشم گفت: ▫️«اين آخرين ديدار ماست. ديدار ما به قيامت! من شهيد مي شوم و ديگر بر نمي گردم. شما زحمت بکشيد سلام مرا به مادرم برسان و از مادرم حلاليت بطلب؛ چون خيلي براي من زحمت کشيد و من نتوانستم زحمات او را جبران کنم.» همان طور که او گفته بود، اين آخرين ديدار ما بود. او رفت و با دو هزار شهيدي برگشت که از آنها تنها پلاک و مشتي استخوان به يادگار مانده بود. --(راوی: تخریبچی جانباز علی زاکانی- شهردار فعلی تهران)
🌷 ▫️ زمستان سال 62 بود که خانواده از خواستند که تشکیل زندگی دهد. پدرش در نزدیکی منرلشان برای و خانه مناسبی خرید و دستی به سر و روی خانه کشید تا حجله گاه فرزند دلبندش محمود باشد. اما محمود میخندید و میگفت: این خانه مبارک صاحبش باشد.اما من دوست ندارم سندی از دنیا به نام من باشد. . دیماه 62بود که محمود خود را در (ع) و (س) انداخت و یقین داشت که آنها در میهمانی او شرکت میکنند... بساط جشن عروسی محمود در تالاری در تهران مهیا شد و میهمانان او بچه های رزمنده و بسیجی بودند...او اصرار داشت که با لباس را جشن بگیرد اما دست بردار نبود و به خواهش مادر کت و شلوار سفیدی به تن کرد...دو هفته بیشتر در کنار شریک زندگی اش نبود و ساکش را بست و خودش را به جبهه رساند. سردار شهید محمود بهرامی در تاریخ 7 اسفند ماه سال 62 در جزیره مجنون به شهادت رسید و پیکر مطهرش خردادماه سال 75 در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها به خاک رفت