eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
838 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
👆🎞 ارسالی از سوی اعضای کانال: رزمنده دوران دفاع مقدس: علی عبدالله بی سیم چی شهید حاج علی محمدی پور
🌷به یاد شهید حاج علی محمدی پور، فرمانده گردان ۴۱۲ -- لشگر ثارالله (ع) کرمان دلم تنگ غروب یاد شهیدان علی فرمانده خوبان ایران تو که در راه فی سبیل الله ز دوران مثال گوی بودی در بین یاران ببخشا بر من حقیر ندانم در کجایی تو شهیدی و شهید راه خدای کربلایی شهیدان را تو کردی راهنمایی تو ای لاله پرپر نارسیده ز دز اندر کجایی بدرگاهش دعایی کن علی جان علی یار و علی یاد و و علی خیبر چو جانان علی جسم بر زمین دل آستانش چون بدادی نگاهی هم ز پس نی بسته بودی علی جان رفتنت افسوس دارد چو صد حیف نا بودنت نیز افسوس دارد علی ساده علی سازش علی شیر دلاور علی عارف علی صادق علی مظهر ایمان علی راز همه رازهای دوران علی پیراهن چند باره پوشید علی کفشهای بی کاره پوشید نگاهی در درونش بود و پوشید نگاهش خواسته ی قلبش پوشید نگاه اولش آخر همان شد برای خود زمانش را بیاد داشت بر روی کاغذی بر خود نگاه داشت به تاریخ اش چو افتاد زیر چکمه همه حرفهای رازش فاش گردید بنازم آن لباس یک تنش را که هیچ فرقی نباشد نی ز یاران به نذری که پدر بهر تو کرده همین شدکه تو را خوب پرورانده تو که دین دارید شاهد رقم خورد به یک لحظه نگاهت را به خود برد بماند از تو کتاب خاطراتت کدامش را بگویم باز باز هست صفای دل نگاهش باز باز هست به آیات خدا بود بردنی شد علی راه یاران یاد یاران ماندنی کرد چو قبرت روشنی بخش دوران شد هم اکنون به پا بوست بیارند جمع یاران را هم اکنون... ✍سراینده شعر: بتول لشکری نیا، همسر شهید محمد زینلی...
26.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍اولین یادواره شهدای تخریب و کربلای ۵ لشکر ۴۱ ثارالله کرمان در سنگر شهدای تخریب سال۱۳۶۵ با سخنرانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و خاطره شنیدنی حاج قاسم درباره سردار شهید حاج علی محمدی پور...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌗 یاد شب های قدر انقلاب اسلامی شب های عاشقی بخیر... ▫️لحظاتی از غروب ۱۸ دیماه شصت و پنج دژ عقبه لشکر ۴۱ ثارالله در شلمچه نیروهای خط شکن گردان ۴۱۲ فاطمه الزهرا سلام الله لشکر ۴۱ ثارالله در حال پوشیدن لباس غواصی برای حرکت به سوی نقطه رهایی..‌. 🌷شهید حاج علی محمدی پور در حال کمک کردن به شهید ایرج بلند نظر برای بستن تجهیزات... 🌹و شهید اسماعیل فرخی..
پایان سال 1363 بود و تازه از ماموریت برگشته بودیم تیپ سیدالشهداء(ع) ماموریت نداشت اما بچه های تخریب به فرماندهی شهید نوریان در این عملیات کمک کار بچه های تخریب قرارگاه ثارالله بودند. یه تعداد بچه ها شهید و مجروح شدند و دو تا اسیر دادیم و برگشتیم مقر بچه های تخریب کنار پل کرخه. بین نماز مغرب و عشاء سال تحویل شد. نماز مغرب رو خوندیم و بعد من شروع کردم دعای تحویل سال رو خوندن و بعد از اون بیاد شهدای عملیات بدر توسلی به سیدالشهداء(ع) کردم. و تا دقایقی بعد از پایان مراسم تحویل سال صدای گریه بچه هایی که به سجده رفته بودند میومد خبر مفقود شدن فرمانده شهیدمان هم بین بچه ها پخش شد بعد از تحویل سال یه تعداد بچه ها مشخص شدند برای اعزام به مقر بچه های تخریب در منطقه هور... یاد اون شب بخیر کنار ما بود و این آخرین سال نویی بود که جسم ظاهریش در این دنیای خاکی بود. (راوی: جعفرطهماسبی) دوران دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘️🌿☘️🌿☘️☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️ 🌿☘️🌿☘️ ☘️🌿 ✍️✍️✍️ راوی: تحویل سال 65 مصادف بود با و شب عید مراسم جشن ولادت برگزار شد. همه ی حضور داشتند. هنوز توی آماده باش بویم و مرخصی به کسی نمیدادند. و تقریبا اون بچه هایی که توی عملیات والفجر هشت مجروح شده بودند خودشون رو به گردان رسونده بودند شب جمعه هم بود.. بعد از برگزاری برنامه شروع شد. برای اینکه لامپ های زیادی توی روشن بود و سفره هفت سین مفصلی چیده بودند قرار شد کسی توی چادرها نباشه و همه ی لامپ ها خاموش باشه که برای موتور برق مشکلی پیش نیاد. برنامه شب سال تحویل و شب عید شیرین کاری های برادر ممقانی بود و بعد از اون مداحی من و . اون شب با توجه به اینکه چند تا روحانی توی گردان بود سخنرانی نداشتیم شلوغ کن های اون شب ، ، و بودند. دوسه هفته از شهادت فرمانده مون میگذشت... بعضی ها تذکر دادند که برادرها به احترام حاج عبدالله کف نزنند. مدام به من تاکید میکرد که برادر طهماسبی بدون کف زدن بخونید. من هم با عصبانیت گفتم: برادر یه دفعه گفتی شنیدم از دور با سر اشاره میکرد که ما میخواهیم کف بزنیم. قرار شد دو انگشتی دست بزنند. تا من میخوندم سعی کردم از دو انگشت بیشتر نشه اما وقتی شروع کرد به سرود خوندن جلسه رو به دست گرفت و یه عده هم از خداخواسته رو رو سرشون گذاشتن. که با شهادت شهید حاج عبدالله فرمانده گردان شده بود هیچ دخالتی نکرد. هرچی پیام از دور به آقا سید اشاره کرد سید توجههی نکرد. اون شب برادر ممقانی هم با شیرین کاری هاش غوغا کرد مخصوصا اون موقع که ادای فخرالدین حجازی رو در آورد. به حالت ایستاده وایساد و آستین هاش رو بالا زد و گفت: نیروی هوایی از هوا.... دوتا دستهاش رو بالا آورد نیروی زمینی از زمین...دوتا دستهاش رو به سمت زمین آورد و نیروی دریایی از دریا.... فاو رو به محاصره خود درآوردن... و محاصره درآوردن رو با چرخوندن کمرش نشون داد. بچه ها از خنده روده بر شده بودن. اون شب خاطراتی بود بیش از 30 شهید اون شب توی جلسه بودند. روز اول فروردین سال 65 ساعت یک و نیم بعد از ظهر سال تحویل شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🍃🌷 ✅ فرمانده تخریب لشگر10 مقر سال 66 حدود ساعت هفت و نیم صبح نو شد روز شنبه بود و بچه ها از نماز صبح تا موقع تحویل سال توی حسینیه بودند و مشغول خواندن قرآن... بعد از تحویل سال نوبت به سخنرانی فرمانده ما رسید. البته ایشون امتناع میکرد و گفت حرفی ندارم و چون بچه ها اصرار کردن مطالب زیبایی بیان نمود که با هم نوش جان میکنیم: گفتیم که خدمت عزیزان چی بگیم اول سال 66 دیدیم یک پرنده وارد حسینیه شد و خودش را به در و دیوار زد و از روزنه ای رفت.این پرنده رو دیدیم وگفتیم یک حدیث اخلاقی بگیم وربطش بدهیم به این پرنده... رسول الله(ص) فرمودند حسن الخلق نصف الدین..کسی که خلق و خویش خوب و اسلامی باشد نصف دینش رو کسب کرده. خیلی حدیث کوتاه و بسیار مفیده واگر به آن عمل کنیم دستمون رو میگیره ومیتونیم از در بهشت وارد بشویم وخودمون رو از جهنم خلاص کنیم مثل این پرنده که موفق شد از اینجا خلاص بشه.. باید تلاش کنیم که از حصار خلاص شویم وپرواز کنیم و رها شویم... ما سیدها رو جهنم نمیبرند ماها رو به زمهریر میبرند وما هم باید دنبال روزنه ای باشیم تا خلاصی پیدا کنیم. پرنده ای که وارد شد و حواسش رو جمع کرد و به محض دیدن یک سوراخ روی چادر خودش رو نجات داد. اگرحواسمون رو جمع کنیم به فرموده رسول خدا(ص) حسن خلق میتواند روزنه ای برای نجات باشه و اول سال نو به پیامبر قول بدهیم وعرض کنیم یارسول الله یا امین الله یا نبی الله در این روز اول سال 1366 به شما قول میدهیم به علی علیه السلام و یازده فرزندش قول میدهیم که دیگه از امروز سعی کنیم وخلق و خویی که شما میخواهی داشته باشیم... روز اول سال نو حدیثی گفتیم و تا آخر سال توی ذهنتون میمونه و انشاءالله تا آخرسال به آن عمل میکنیم برادرها همه حدیث رو یاد گرفتید؟؟؟؟؟ برای اینکه بهتر توی ذهنتون بمونه مثل وقت هایی که مدرسه میرفتیم با هم میخونیم... قال رسول الله (ص) حسن الخلق نصف الدین برادرها این یک هدیه ای باشه برای سال جدید و محور دوم صحبت همانطور که میدونید و اطلاع دارید.. "سید حرفش رو قطع کرد تا بچه ها محور دوم حرفهاش رو حدس بزنند" "حاج رمضون خلیلی گفت: پرنده ای که اومد مژده پیروزی آورد....همه گفتند انشاءالله" سید محمد ادامه داد : الحمدلله برادرها در جریان هستند که کارما به مشکل خورده بود از جهت وظایف سازمانی تخریب که این مشکل با تلاش دوستان رفع شده وآماده برای کار جدید هستیم و منتظر هستیم تا به ما ابلاغ شود تا ماموریت خودمون رو انجام بدهیم...کار آماده شده و شناسایی به حد کفایت رسیده و دستور این است که راه کار قفل شود وکسی تردد نکنه.... نسبت به کار لشگر هم اطلاع دارید که گردانهای لشگر برای مرخصی به تهران رفتند وبرای ماموریت جدید تجدید قوا کنند ...بیشتر از این نمیتوانم برای شما توضیح دهم ما هم برای مرخصی کوتاه مدت به تهران میرویم و برادرها وسایل سفر رو مهیا کنید.... در ضمن دوستانی که ماموریتشون تمام شده اختیار دارند که تسویه کنند و بعد از این مهلت ما برای کار طولانی مدتی که در پیش داریم از تسویه به دوستان معذوریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ✅ تحویل سال مقارن ظهر و روز اول ماه شعبان بود سال 67 داشت تحویل میشد و ما داشتیم ازمنطقه وارد عراق میشدیم که کنار آبشاری توقف کردیم شهید علی اکبر طحانی ساکش رو باز کرد و دفترچه کاهیش رو درآورد و شروع کرد تند تند نوشتن. "الان وارد بیاره عراق شدیم و کنار آبشاری توقف کردیم تا هم ناهار بخوریم و هم رو بخونیم". گفتم برادر طحانی عجله نکن بگذار غروب گزارش بنویس. او گفت معلوم نیست تا غروب باشیم.. آخه توی مسیر که میومدیم وارد خاک عراق بشیم یه چوپان با گوسفنداش وارد کنار جاده شده بودن و روی مین های رفته بودند وتکه های بدنشون در اطراف جاده پراکنده بود . منظره عجیبی بود و عجیب به ریخت. بعد هم با دوربین عکاسی اش که رویش اتیکت موسسه کیهان بود چند تا عکس گرفت..... چند روز به مونده بود که دیدم شهید طحانی اخم هاش توهمه.. گفتم برادر چی شده. مگه کشتی هات غرق شده. با عصبانیت گفت : دوربینم توی ساک نیست. گفتم شاید اشتباهی جابجا شده. گفت: برای بیت المال بود از این عصبانیم که در نگهداریش سهل انگاری کردم. گفتم انشاءالله پیدا میشه. مواظب دفترچه ات باش و اون گزارش های با ارزشی که نوشتی غیب نشه. روز 11 فروردین 1367 در مقر تخریب لشگر 10 در کنار دریاچه دربندی خان عراق با بمب شیمیایی دشمن به شهادت رسید. (جعفر طهماسبی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 عید نوروز در جبهه ها دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 کاش می‌شد امسال، سال ظهورت باشه 🤲 ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ اگه عددهای سال ۱۴۰۳ رو جمع کنیم میشه هشت ... ❤️ یا علی ابن موسی الرضا 😍 سال تحویل هم افتاده چهارشنبه، روز زیارتی آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام🕌 پس هرکس ازتون پرسید امسال چه سالی بگین سال امام رضا جانم🩷💜 ان شاءالله که بهترین سال باشه ان شاء الله سال ظهور باشه به حق آقای رئوفمون 🤲👌 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا مقلب‌القلوب والابصار یا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
⌛️ سال ها و قرن ها فراموش می شوند، 🚩🚩 اما فریاد حق طلبی هرگز! انشالله که سال ۱۴۰۳ برای همه حق طلبان سال شهادت و ظهور حضرت مهدی (عج) باشد. 🌷شهید آوینی: «قرن‌هاست كه فرياد هل من ناصر سيدالشهدا (ع) پهنه‌ زمان را پيموده است و چون نفخات حيات‌بخش روحُ القُدُس بر هر زمين مرده‌ای كه گذشته است آن را به حيات عشق بارور ساخته و اينچنين، همه‌ تاريخ تو گویی روزی بيش نيست و آن روز عاشوراست!»
🌿 در بهار طبیعت جای سرباز امنیت خالی است. 🌷شهید آوینی: «افسوس که ما گرفتاران جهان عادات، دیگر چشم تماشای راز نداریم و در عالم بیرون از خویش آنگونه می نگریم که روح عافیت طلبی و تمتع اقتضا دارد و چنین است که انقلاب شگفت انگیز بهاری، دیگر حتی شگفتی ما را نیز بر نمی انگیزد، چه برسد به آنکه نشانه ای تاویلی باشد برای تقرب به حقیقت وجود» ▫️منبع: کتاب «رستاخیر جان»
🔷 شهید آوینی: «آخرین روز اسفند ١٣٦٧ اندیمشک‌، ‌‌کاش تو در دوکوهه زیسته بودی که اگر آنچنان بود، شاید تو هم امروز با ما به دوکوهه می‌آمدی؛ ماه‌ها بعد از ختم جنگ، روز تحویل سال! 🔹گفته‌اند: شرف المکان بالمکین، اعتبار مکان‌ها به انسان‌هایی است که در آنها زیسته‌اند و چه خوب گفته‌اند. دوکوهه پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که سال‌های سال با شهدا زیسته است، با بسیجی‌ها، و همه‌ سِرِّ مطلب در همین‌جاست. 🔹اگر شهدا نبودند و بسیجی‌ها، آنچه می‌ماند پادگانی بود درندشت، با زمین‌هایی آسفالته، خشک و کم دار و درخت، ساختمان‌هایی معمولی، کوتاه و بلند، و تیرک‌هایی که بر آن پرچم نصب کرده‌اند. 🔹اما دوکوهه سال‌ها با شهدا زیسته است، با بسیجی‌ها، و از آنها روح گرفته است؛ روحی جاودانه. دوکوهه مغموم است، اما اشتباه نکنید! او جنگ را دوست ندارد، جمع باصفای بسیجی‌ها را دوست دارد، جمع شهدا را؛ آرزومند آن عرصه‌ای است که در آن کرامات باطنی انسان‌ها بروز می‌یابند.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
فرمانده گردان تخریب لشگر10سیدالشهداء(ع) سال 1366 آخرین سالی بود که شهید سید محمد بهار را تبریک میگفت و تابستان همان سال از کوههای سربه فلک کشیده ماووت به قلب پاکش ترکشی نشست و مسافر آسمان شد..... بر فرس تند باد هرکه تو را دید گفت برگ گل سرخ را باد کجا میبرد
تبریک سال 1366 سردار حاج علی فضلی فرمانده لشگر10 سیدالشهداء(ع) به رزمندگان
دفاع مقدس
#تبریک_سال_1366 فرمانده گردان تخریب لشگر10سیدالشهداء(ع) #شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی سال 1366 آخری
▫️روزهای آخر سال 65 به روایت ⌛️ سال 65 در حالی تموم میشد که عملیات سنگینی مثل و چند روز به پایان سال عملیات رو پشت سر گذاشته بودیم و بچه ها از دیماه مرخصی نرفته بودند... موقعیت استقرار در جاده اهواز خرمشهر و در سه راهی صاحب الزمان (ع) بود. جشن علیه السلام که مصادف شده بود با روزهای پایانی اسفند 65 انرژی مضاعفی به بچه ها داده بود. دو سه تیم از بچه های تخریب به اطلاعات عملیات مامور بودند و مشغول شناسایی در غرب در شلمچه بودند و هنوز ٱماده باش صددرصد بود... سال 66 حدود ساعت هفت و نیم صبح نو شد روز شنبه بود و بچه ها از نماز صبح تا موقع توی حسینیه بودند و مشغول خواندن قرآن... شهید رسول فیروزبخت و بچه های تدارکات هم مشغول درست کردن شربت بودند. وقت تحویل سال غوغایی بود هرکسی چیزی از خدا میخواست و خیلی ها دعاشون بود که به شهدا برسند . من هم با بغضی که در گلو داشتم دعای تحویل سال رو میخوندم و همه زمزمه میکردند. چون روز بود و فضای حسینیه روشن بود میشد سیلاب اشک که روی صورت بچه ها جاری شده رو دید ... کنارم بود و از شدت گریه داشت غش میکرد. ، ، ، ، ، ، و خیلی های دیگه سال آخرشون بود.
تخریب لشگر10سیدالشهدا(ع) تحویل سال 1365 شهیدان: