💠 «ای تاریخ نویس! بشکند قلمت اگر ننویسی اصحاب خمینی را چگونه کشتند.»
☝️ جمله ای تکان دهنده در بالای پیکر شهید "مهدی کروبی" در داخل چادر معراج شهدا
ا◽️🔹◽️🔹◽️🔹◽️🔹◽️
🔸شهید مهدی کروبی متولد مهر 1347 در محله قلهک تهران - و پس از پیروزی انقلاب برای حراست از انقلاب وارد کمیته شد و با آغاز جنگ تحمیلی در جبهههای غرب و کردستان حضوری فعال داشت و به عضویت در سپاه پاسداران درآمد.
🔹شهید کروبی بعد از مدتی به فرماندهی واحد پدافند لشکر 27 محمد رسول الله (ص) منصوب شد و نهایتا در 31 مرداد سال 1365 در عملیات کربلای 1 در منطقه قلاویزان مهران به فیض شهادت نائل شد.
🔹پیکر مطهر این شهید والا مقام در قطعه 26 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) تهران آرام گرفته است.
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
یک بار به من گفت: «اگر قسمت شد و من شهید شدم، حتما این شعر را روی سنگ قبرم حک کنید»
ناراحت شدم و سر ایشان داد زدم که؛
«ای بابا این حرفها چیه که میزنی»؟
اما آقامهدی خیلی خونسرد و با صدای رسا شعرش را برایم خواند:
«در وادی محبت در بند زینبم من»
وقتی با آن صدای قشنگ شعر را خواند احساس کردم قلبم آرام شد دیگر چیزی نگفتم..
حالا هم همان شعر زیبا روی سنگ قبر آقامهدی حک شده و هر وقت میخوانمش دلم آرام میگیرد.
خاطره: همسر شهید
🌷شهید مهدی کروبی🌷
بچه ی قلهک و فرمانده واحد پدافند لشکر ۲۷ محمد رسول الله
شهادت: ۳۱ مردادماه ۱۳۶۵
عملیات کربلای ۱ ،مهران
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
لبهای تشنه 💦
💥 ... در ۲۴ مرداد سال ۶۴ در یک منطقهی گرم و خشک
بین شهرهای مهران و دهلران
یک عملیات ایذایی به صورت تک محدود
با دو گردان انجام شد(عاشورای۲).
⛰ منطقه علاوه بر هوای گرم نیمه کوهستانی
و دارای تپههای سنگی و شنی بود.
🌙 چون تابستان بود
و شبها کوتاه،
زود صبح شد
و تقریباً بچهها به خاطر مقاومت دشمن
و روشن شدن هوا
و موانع زیاد
به اهداف خود نرسیدند
و تعدادی شهید و مجروح و اسیر
که البته بعداً خیلی از اونها رو متوجه شدیم ...
✅ تا نزدیک ظهر همینطور درگیری ادامه داشت.
🚰و ... در همین موقع تعدادی کلمن آب خیلی خنک رسید
و من وقتی آب یخ رو دیدم
یاد لبهای تشنهی ارباب بی کفن افتادم
و بعد هم یاد بچههایی که تشنه شهید شدند
و گریهام گرفت
و دلم هم نیامد از اون آب بخورم
و فقط تا اونجا که تونستم آب به بقیهی بچهها رساندم...
(راوی: سید ابوالفضل فدای حسین)
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🕊 فرشته بیگناه
شهیده فوزیه شیردل،
پس از گرفتن سیکل،
وارد بهداری شد
و به مدت ۲ الی ۳ سال خدمت کرد.
او به یکی از بیمارستانهای پاوه منتقل شد،
پیرو خط امام(ره) بود
و آشکارا این را اعلام میکرد.
در روز ۲۵ مرداد ۱۳۵۸ در سن ۲۰ سالگی در جریان
حمله گروهک ضد انقلاب دموکرات
و در حالی که در
گروه شهید چمران
و در همان بیمارستان یاریرسان بود،
هنگام کمک به سوار شدن مجروحان به هلیکوپتر،
مورد اصابت گلوله قرار گرفت
و پس از ۱۶ ساعت تحمل درد،
هلیکوپتری که پیکر ایشان و چند تن دیگر را حمل میکرد،
مورد حملهی ضدانقلاب قرار گرفت و سقوط کرد
و فوزیه و چندین نفر دیگه به شهادت رسیدند...
شهید چمران
در وصف شهیده فوزیه شیردل:
《دختر پرستاری که پهلویش هدف گلوله دشمن قرار گرفته بود
خون، لباس سفیدش را گلگون کرده بود،
۱۶ ساعت مانده بود
و خون از بدنش میرفت
و پاسداران هم که کاری از دستشان بر نمیآمد گریه میکردند.
این فرشته بیگناه،
ساعاتی بعد در میان شیون
و زاری بچهها جان به جان آفرین تسلیم کرد.》
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
دفاع مقدس
🕊 فرشته بیگناه شهیده فوزیه شیردل، پس از گرفتن سیکل، وارد بهداری شد و به مدت ۲ الی ۳ سال خدمت کر
گویا نامش را معنی کرده بود..!
پرستار شیردلی بود که در #پاوه
آشکارا اعلام میکرد:
💠 پیرو امام و خط امام هستم.
#شهیده_فوزیه_شیردل🦋
دختری که دل شیر داشت، ... آنزمان که همه از ناجوانمردی و حملههای وحشیانه دموڪراتها و ضد انقلاب میترسیدند او با صراحت لهجه علاقه خود را با امام ابراز می کرد.
عڪس ایشان را در اتاقش زده بود. دیگران میگفتنـد: "فوزیـه ! اگر ضد انقلابها بو ببرنـد ڪہ این عڪس را بہ دیوار اتاقت زدهای حساب همهمـان را میرسند "میخندید و میگفت: " ضد انقلاب هیـچ غلطے نمیتوانـد بڪند."
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
💠 از تپه های الله اکبر چه می دانیم ؟
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
📄 شرح در پست بعدی ...👇👇👇
دفاع مقدس
💠 از تپه های الله اکبر چه می دانیم ؟ 🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳ https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIx
هوالحکیم
🔹 از تپه های الله اکبر چه می دانیم ؟
الله اکبر نام کوهی است در محدوده شهرستان دشت آزادگان که در فاصله 10 کیلومتری شمال سوسنگرد و در نزدیکی بستان قرار دارد و 7 کیلومتر طول و بین 300 تا 500 متر عرض دارد و مرتفع ترین تپه آن 55 متر از سطح زمین ارتفاع دارد و بعد ازارتفاعات میشداغ مرتفع ترین عارضه ی دشت آزادگان محسوب می شود.
در سال 1323 ق و در اواخر حکمرانی احمد شاه قاجار، در جنگ بین عشایر مسلمان ایران و ارتش بریتانیا بر روی این تپه ها، شیخ عبدالله بن عمار الطرفی به همراه مجاهدین نماز خواندند و چون قبل از آغاز نماز بر بلندای آن تپه اذان گفته شد، شیخ عبدالله نام آن را تپه ی الله اکبر نامید و تا کنون نیز به همین نام شهرت دارد. با شروع جنگ این تپه ها به عنوان عارضه ای حساس مورد توجه ارتش عراق قرار گرفت و تیپ 35 لشکر 9 زرهی ارتش عراق پس از تصرف پاسگاه های سوبله و چزابه و پس از دو روز توقف در اطرافبستان، به سمت تپه های الله اکبر به حرکت درآمد و سرانجام در 4 مهر ماه این تپه ها به اشغال و بلافاصله بر روی آن استحکاماتی ایجاد کرد.
دشمن با اشغال این تپه ها توانست سوسنگرد را زیر آتش قرار دهد و مقدمات سقوط سوسنگرد را فراهم کند؛ از همین رو یک گردان رزمی از تیپ 3 لشکر 92 زرهی در 10 مهر ماه 1359 موفق شد در اقدامی سریع قسمتی از تپه های الله اکبر را آزاد نماید. با آزادسازی تپه ها، از 18 مهرماه مواضع رزمندگان مستقر در آن زیر آتش شدید دشمن قرار گرفت و دشمن در 19 مهرماه برای اشغال دوباره تپه های الله اکبر تا آبادی های سید خلف، صالح حسن و حمود عاصی واقع در جنوب غربی تپه های الله اکبر، پیش روی کرد و خود را به 5 کیلومتری مواضع رزمندگان رسانید. موقعیت رزمندگان در تپه های الله اکبر که با اشغال بستان و تشدید آتش توپخانه دشمن مورد تهدید جدی دشمن قرار گرفته بود، مدافعان را مجبور به عقب نشینی از تپه های الله اکبر کرد و به این ترتیب تپه های الله اکبر دوباره به اشغال ارتش عراق درآمد.
پس از اشغال هفت ماهه ی این تپه ها، رزمندگان در دو عملیات محدود امام علی(ع) و عملیات نصر (غرب تپه های الله اکبر) دشمن را مجبور به عقب نشینی کردند. با تلاش رزمندگان در عملیات امام علی(ع) در 31 مرداد ماه 1360 که محور اصلی عملیات بر روی تپه های الله اکبر بود، ضمن وارد آمدن خسارات به ارتش عراق، تپه های الله اکبر به طور کلی آزاد شد و در عملیات نصر که در 11 شهریور ماه 1360 انجام شد، تپه سبز و مناطق غرب تپه های الله اکبر نیز از اشغال دشمن درآمد. به این ترتیب تپه های الله اکبر و مناطق اطراف آن تا پایان جنگ تحمیلی از تهدید دشمن در امان ماند.
سید آزادگان ایرانی مرحوم سید علی اکبر ابوترابی در یکی از مأموریت های شناسایی عملیات ستاد جنگ های نامنظم در منطقه تپه های الله اکبر در تاریخ 26 آذر 1359 به اسارت نیروهای دشمن درآمد.
🔸 اطلس جغرافیای حماسی 1 (خوزستان در جنگ) صفحه 136 - 137
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🌸 حنا بستن به کف دست و پا و سرانگشتان، از سنتهای حسنهای بود که درجبهه، به خصوص شبهای عملیات رواج داشت.
🍀 حنابندان قبل از عملیات، نوعی اعلام آمادگی برای به شهادت رسیدن بود.
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
#حنابندون_قبل_از_عملیات
😊 #شوخ_طبعی
🌴 چند روز قبل از #عملیات_عاشورای 3 در اواخر مرداد 1364 #شهید_پیام_پوررازقی در #مقر_الصابرین_گردان_تخریب در کنار کرخه ، یه قابلمه حنا درست کرد و همه رو تشویق کرد تا دست و سرشون رو حنا بگذارند.
آنقدر #مهربان و #با_اخلاص بود که کسی به خواهشش نه نمی گفت. خیلی از بچه ها دست و سر و پاشون رو حنا گذاشتند و قرار شد شب رو با سر و روی حنا گرفته بخوابیم و فردا صبح قبل از نماز بریم #ایستگاه_صلواتی #کرخه حموم.
🌓 شب موقع خواب، توی چادر من کنار #پیام و #شهید_حسن_مهوش_محمدی می خوابیدم...
پیام و حسن خوابیدند و می دونستم تا صبح طاقباز می خوابند و تکون نمی خورند. 😂شیطنتم گل کرد و با حناهایی که به سرم گذاشته بودم چهار تا قل قلی درست کردم و به لپ پیام و حسن چسبوندم وگ رفتم خوابیدم.
☀️ فردا صبح رفتیم حمام و سرو رومون رو شستیم و دوتا توپ حنایی توی گونه های شهید پیام و شهید مهوش محمدی نقش بسته بود و اسباب خنده بچه ها رو فراهم کرده بود.😂😂
البته این دو تا شهید به من لطف داشتند و هیچ گله ای نکردند.
شانس آوردم #شهید_حاج_عبدالله_نوریان (فرمانده گردان تخریب ل10) در گردان نبود و رفته بود حج. اگر ایشون بود گوشم رو می گرفت ومی گفت باز شیطونی کردی!!
شهید #حسن_مهوش_محمدی چند روز بعد با اون لپ های حنایی به معراج رفت🕊🕊🕊
و #شهید_پیام_پوررازقی سال بعد در تیرماه 65 در #عملیات_کربلای_یک از شهر مهران آسمانی شد🌈
#عملیات_عاشورای_3
#گردان_تخریب_لشگر_10
(راوی : جعفرطهماسبی)
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🌷شهید محمودرضا استادنظری
نوجوانی ۱۶ساله با جثه کوچک و صورتی که هنوز محاسنش در نیامده بوده وقتی صحبت از وضع مالی پدرش که صاحب یکی از نمایشگاههای مبل در تهران بود، و وضع زندگیشان به میان میآمد شاید با خود میگفتی این هم از آن بچههای نازک نارنجی بالای شهری است که معلوم نیست چطوری زده به سرش که به جبهه بیاید، هنگامی که میفهمیدی در خانه بزرگ با مستخدمین فراوان زندگی میکند و یا اینکه پدرش بنا داشته او را به سوئد نزد بستگانش بفرستد تا در آنجا به تحصیل و زندگی ادامه بدهد و حتی بلیط هواپیما هم تهیه شده بود شاید شکت به یقین تبدیل میشد اما وقتی با بچهها بیشتر گرم گرفت او را شناختند.
محمود رضا استاد نظری آن نبود که به چشم میآمد محمود به همه علائق و رفاه دنیوی پشت پا زده و به جبهه آمده بود، از دنیا چادر و سنگر خاکی جبهه را ترجیح داده بود به خانهای بزرگ، او دیگر مستخدم نمیخواست چرا که خود خادمالحسین بود و افتخار هم میکرد شاید چون مدتی در حوزه علمیه درس خوانده بود باعث شد تا اینگونه کلامش دلنشین و زیبا جلوه کند و محمود با بچههای بسیجی جنوب شهری همراه شد تا همراه و همرزم با آنان در لیالی عروج به سوی معشوق پر بگشاید و گشود. در عملیات والفجر۸ در منطقه فاو بر اثر اصابت ترکش دعوت حق را لبیک گفت و به آرزوی دیرینه خود که شهادت بود رسید.
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🌷 اول شهریور ۱۳۶۵ — سالروز عروج شهید سیدصادق شفیعی
🌿 فرمانده تیپ الحدید (ادوات) لشکر ۲۵ کربلا - دوران دفاع مقدس
🌱ولادت: ۱۳۳۹، رودبار (استان گیلان)
🌷شهادت: جزیره مینو، بر اثر اصابت راکت هواپیماهای دشمن
💠 همیشه در خصوص مـهم بودن لحظه شـهادت برای همرزمهایش صحبت میکرد.
میگفت:
" آن دنیا خواهند پرسید هنگام شـهادت در چه حالی بودید؟"
وقتی وضو گرفته بود و برای اقامه نماز آماده شده بود، خمپارهای مقابلش به زمین نشست...
با وضو و لبخند رضایت بر لب و روز #عید_غدیر در جزیره مینو به دیدار مولایش شتافت...🕊🕊
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🪴 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
دفاع مقدس
🌷 اول شهریور ۱۳۶۵ — سالروز عروج شهید سیدصادق شفیعی 🌿 فرمانده تیپ الحدید (ادوات) لشکر ۲۵ کربلا - د
🔰شهید سید صادق شفیعی
در سال ۳۹ در محله نوچر رودبار همزمان با ولادت امیرالمومنین(ع) چشم به جهان گشود. از كودكي حضور او در هر جمعی شور و نشاط خاصی به محفل می بخشید. شوخ طبعی ، پرهیز در گفتن و شنیدن غیبت، از خصوصیات بارز سید صادق بود. او بسیار مهمان نواز بود و احترامی خاص برای اطرافیان قائل بود... همچنین عاشق زیبائی و طبیعت بود☘️🌸
شهید از زمانیکه دانش آموز مقطع راهنمائی بود به جمع انقلابیون رودبار پیوست و به صورت های مختلف فعالیتهایش را علیه حکومت طاغوت آغاز کرد. او به کمک جمعی از دوستانش حرکت بزرگی را در رودبار دنبال کرد و طی آن تمامی مشروب فروشی ها را در هم شکست و بدین سبب مورد تعقیب ماموران شاه قرار گرفت. از آن پس ماندن در رودبار خطر دستگیریش را در پی داشت، لذا در سال دوم دبیرستان تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل و فعالیت علیه رژیم پهلوی به تهران عزیمت نماید و بدینسان اولین هجرتش را برای رضای خدا آغاز نمود.
با پیروزی انقلاب به رودبار بازگشته و به کمک دوستانش جهاد سازندگی شهرستانش را تأسیس کرد. سپس در سال ۶۰ به عضویت سپاه درآمد و از آن زمان تا هنگام شهادتش پیوسته در جبهههای نبرد حق علیه باطل بود و در طی این مدت چندین بار مجروح شد.
🔰سید با توجه به سوابق خدمتی و تخصصی که داشت، مسئولیتهای مهمی را در طول جنگ به عهده داشت، از جمله واحد ۱۰۶ ، محور ادوات، معاون گردان ادوات و فرماندهی تیپ الحدید لشکر ۲۵ کربلا . . .
📕عروج:
سرانجام این عاشق سبزپوش و سرخفام در روز عید غدیر به تاریخ ۱/۶/ ۶۵ در حالیکه از خط مقدم جبهه، پس از انجام مأموریت در جزیره مینو به محل اردوگاه بازگشته و مشغول ساختن وضو برای انجام نماز و راز و نیاز به درگاه ربوبی بود در اثر بمباران هواپیماهای دشمن جان به جان آفرین تسلیم کرد و روح مطهرش بسوی لقاء پروردگار پرکشید🕊🕊🕊
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A