فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم کوتاهی از حضور #حاج_احمد_متوسليان در سوریه
سال ۶۱
خیبر خیبر یا صهیون
جیش محمد ص قادمون...
📸 👆برگه اعلام ورود #متوسلیان به تهران در تاریخ ۳ تیر ۶۱
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
در همین سفر به وی مأموریت داده شد تا شناسایی دقیقی از مناطق شیعه نشین جنوب #بیروت به عمل آورد.
ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
#حاج_احمد_متوسلیان برای کسب اجازه نهایی برای حمله به #اسرائیل ، [روز ۳ تیر۶۱] از دمشق به تهران مراجعت کرده و خدمت امام رسید. امام با لبخند فرمود: المؤمن کَیس فِتَن؛ مؤمن باید زرنگ باشد. ما نباید بازی بخوریم. این یک توطئه است.(کشاندن نیروها از جبهه جنگ با صدام، بسوی لبنان و سوریه--- گرچه آنجا هم نیاز بود...ملی اول باید تکلیف رژیم تجاوزگر بعث عراق روشن می شد)
✔️پس از مطرح شدن مباحثی در شورای عالی دفاع در رابطه با نحوه ورود و فعالیت نیروهای ایرانی در #لبنان و مذاکراتی که در این زمینه با حافظ اسد رئیس جمهور وقت #سوریه صورت گرفت و همچنین اخباری که از عدم آمادگی نیروهای سوری در همکاری و معاضدت با نیروهای ایرانی به حضرت #امام_خمینی رسید، سرانجام ایشان با جملهای که در این رابطه بیان فرمودند، تکلیف همگان را روشن کردند؛ حضرت امام (ره) فرمودند: "راه #قدس از #کربلا می گذرد" ؛بدین معنا که اگر فردی میخواهد با #رژیم_صهیونیستی بجنگد،لازمه اش پیروزی در نبرد با صدام است.
〰〰〰〰〰〰〰〰
البته گروهی از نیروهای سپاه در لبنان ماندند که همینها بودند که هسته اولیه حزب الله را تشکیل داده و به آنها آموزش دادند که ثمره آن اسطوره های چون عماد مغنیه بود
«««‹««««««««««««»»»»»»»»
در این سفر،واقعه تاسف بار به اسارت درآمدن متوسلیان بود که توسط مزدوران اسرائیل صورت گرفت .... که تا کنون نیز خبری از سرنوشت او و همراهانش وجود ندارد
7.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بشنوید
💠 ″مدل چمران″
◇ اینمدلزندگیکردن،آساننیست⁉️
#روایتگری
#شهیددکترمصطفیچمران 🌷
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
دفاع مقدس
۳ تیر ماه ۱۳۶۶ 🌷 سالروز عملیات نصر ۵ - در منطقه سردشت 💠 اهداف و نتایج عملیات نصر۵ ▫️ تکمیل خطوط
عملیات نصر 4 در ادامه عملیات کربلای ۱۰ و با طراحی و فرماندهی سپاه پاسداران در منطقه جبهه شمالی: سلیمانیه و ماووت، در چهار محور از تاریخ ۳۱/۳ الی ۱۴/۴/۱۳۶۶ اجرا شد.
در این عملیات که با هدف پیشروی به سوی سلیمانیه و تصرف ماووت انجام شد، رزمندگان خودی در دو شبانهروز موفق شدند به اکثر اهداف موردنظر دست یابند.
متقابلاً نیروهای دشمن در روزهای بعد چندین بار پاتک کردند که همه به شکست انجامید. در جبهه خودی نیز با اعزام یگانهای تازهنفس به منطقه، چند عملیات بهمنظور رفع نواقص محورهای قشن و تپه دوقلو انجام شد.
این عملیات پس از ۱۵ روز پایان یافت و نتایج آن آزادسازی شهر ماووت و ارتفاعات ژاژیله، قشن، یال غربی ارتفاع گلان، تپه دوقلو (بالوکاوه) و دشت بالوسه و نیز ترمیم برخی خطوط پدافندی عملیات کربلای ۱۰ بود.
دفاع مقدس
عملیات نصر 4 در ادامه عملیات کربلای ۱۰ و با طراحی و فرماندهی سپاه پاسداران در منطقه جبهه شمالی: سلیم
✍ روایت یک رزمنده
🔴 استقبال با نارنجک !!
💠 در عملیات نصر ۴ که به آزادسازی شهر ماووت عراق منجر شد، من در گردان حمزه سید الشهدا (ع) لشکر ۲۵ کربلا بودم.
این عملیات با سایر عملیاتها فرق داشت، چون تا قبل از اینکه ما وارد عمل شویم، عراقیها تپهای را که نیروهای ما روی آن مستقر بودند، گرفتند (تپه سبحان).
وقتی ما به تپه رسیدیم، دیدیم سه، چهار نفر از بچهها دارند مقاومت میکنند و چیزی نمانده که عراقیها تپه را بگیرند. در همان لحظه اول، معاون گردان حمزه سیدالشهدا (ع)، سردار شهید غلام رضا فلاح نژاد، شهید شد و خیلی از نیروهای کیفی گردان هم مجروح و شهید شدند.
دو ساعتی عملیات عقب افتاد تا دوباره گردان سازماندهی شود. دستور عملیات دوباره صادر شد و ما داخل یک کانال به سمت قله های قشن حرکت کردیم. قلههای قشن که پشت سر هم قرار داشت، سه تا بود و فاصله تپه سبحان با قشن حدود ۷۰۰ متری میشد.
وقتی وسط راه بودیم، عراقیها متوجه عملیات ما شدند و منورها بالای سرمان به رقص درآمدند و منطقه را مثل روز روشن کردند.
بچهها بدون وقفه به راه خودشان ادامه دادند و عراقیها با دوشکا ما را زیر آتش گرفتند. خیلی از بچهها مجروح شدند ولی به هر زحمتی بود، تا پای قله رفتیم.
نزدیک صبح بود که من از چند ناحیه مورد اصابت نارنجک قرار گرفتم، چون وقتی به بالای قله رسیدیم، عراقیها با نارنجک به استقبال ما آمدند.
فرمانده به من گفت: هر طوری هست، خود را به عقب ببر، چون کسی به عقب برنمیگردد. من کشانکشان راه کانال را گرفتم و به عقب برگشتم.
بین راه یکی از مجروحها را دیدم که از ناحیه شکم مجروح شده بود. از من خواست کمکش کنم و من با چفیه محکم شکمش را بستم و چفیه دیگری را در قسمت سینه او گره زدم تا هنگام کشیدنش، در زیر بغلگیر کند.
یک سر چفیه را به پای چپم که مجروح شده بود، بستم. پای راستم را که سالم بود، محکم به زمین فشار میدادم و او را به همراه خود به بالای تپه میکشیدم.
نزدیکهای صبح چند نفر را دیدم که دارند به سمت ما میآیند. گفتم شاید عراقی باشند. به آن مجروح گفتم: خودت را به مردن بزن. احتمال دارد عراقیها باشند. وقتی به نزدیکیهای ما رسیدند، دیدم فارسی صحبت میکنند. نفس راحتی کشیدم و آنها را صدا کردم.
وقتی خواستند من را بالای برانکارد بگذارند، گفتم: اول این برادر را ببرید، چون اصلاً حالش خوب نیست. همین کار را کردند و من با گروه دیگری از بچهها به عقب منتقل شدم.
منابع:
۱-رشید، محسن، اطلس جنگ ایران و عراق، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ چهارم، ۱۳۹۹، ص ۹۴
۲-جعفر زاده، حسن، نبرد ماووت (شرح عملیات نصر ۴)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، ۱۴۰۰، صص ۴۷۷، ۴۷۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی کوتاه از زندگینامه شهید قاسم تهیدست
رزمنده نوجوان که در عملیات نصر ۴ آسمانی شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 نماهنگ زیبای
ای لشکر صاحب زمان
ایام هجران به پایان می رسد
یوسف دل ها به کنعان می رسد
با نوای حاج صادق آهنگران
هم خوانی گروهی با نوجوانان
صدابرداری و اجرا: مشهد مقدس حرم مطهر امام رضا علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆🎥 یادمان شهدای دزلی و دالانی در استان کردستان
روستای دزلی با در محاصره سلسله ارتفاعات مرزی قرار دارد .... با دره های عمیق که در زمستان های دهه ۶۰ پوشیده از برف سنگین تا ارتفاع هفت هشت متر بود ❄️🌨
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🎙خاطره ای از آن دوران سخت و طاقت فرسا از زبان استاد یارمحمدی، رزمنده قدیمی و از مسئولین وقت لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع)
👇👇👇
هدایت شده از اندیشکده مجازی مقاومت
23.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐💐💐 سلام و درود بر همراهان فرهیخته و گرامی.
📋 گاهی، نگاهی به دوران سخت و نفسگیر تاریخ نبردهای ماندگار، به بهانه ایام راهیان نور غرب و شمالغرب کشور.
✍ گاهی نوشتن و گفتن و گاهی حس و حالی با رزمندگان در کوه های سربه فلک کشیده در شمالغرب کشور...
🍎 خاطراتی از جنس طنز و تلخ و شیرین و...
🎤 روایتی بسیار کوتاه از هزاران حادثه در عملیات بسیار سخت والفجر ۱۰، کوه های صعب العبور و برفگیر و ارتفاعات مریوان در استان کردستان، مشرف به استان سلیمانیه عراق در اسفندماه سال ۱۳۶۶...
👈 قراربود جلسه فرماندهان لشکر ۱۷ علی ابن ابی طالب علیه السلام در **ارتفاعات پربرف سورن** و داخل چادر قرارگاه مقدم فرماندهی لشکر برگزار شود!!!
👈 با تعدادی از فرماندهان با نفربر خشایار با مشکلات فراوان و به محض رسیدن به داخل چادر، مجددا به قرارگاه فرمانده (برادر غلامرضاجعفری) در داخل یکی از منازل روستای دزلی هدایت شدیم!!!
👈 ببینیم و بشنویم خلاصه ماجرا را، تا شاید در این تابستان گرم، مقداری خنک شویم!!!!👇👇👇
📣 ان شاالله رسانه باشیم 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👉 https://eitaa.com/motounfakher
👉 https://splus.ir/matnfakgr
هدایت شده از دفاع مقدس
🌴 أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ 🚩🚩
⚪️ برادر «سیاوش جبه داری»,
یار و یاور دکترچمران، شهیدان بروجردی و ناصرکاظمی ... و هم شاگردی و همرزم شهید والامقام پیچک
🩺 در بستر بیماری قرار دارد... 🛏
🌿 برای بهبود ایشان، حمد شفا می خوانیم ...
و سلامت و عافیت این رزمنده قدیمی را از خداوند متعال خواستاریم.
🤲اللَّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ
بحق اباعبدالله الحسین (ع)🤲
#ادمین کانال
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🌴 أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ 🚩🚩 ⚪️ برادر «سیاوش جبه داری», یار و یاو
#بخوانید
💠 خاطره ای از اوایل جنگ
(به نقل از برادر رزمنده «سیاوش جبه داری»)
🌴 خرمایی که به لب و دندان هیچ کس نرسید ‼️
🌷 #بیسیمچی_شهید
اوایل جنگ بود. در عملیات برون مرزی ما در پایگاه دزلی (منطقه مرزی جبهه مریوان) رفت و آمد داشتیم . یکی از افراد بیسیم چی پایگاه درخواست میکرد که مرا هم با خود ببرید. به او گفتیم که سازمان ما با شما تفاوت دارد
و نمیتوانیم شما را با خود ببریم او اصرار میکرد و میگفت چه کسی باید اجازه بدهد که من با شما بیایم و گفتیم آقایی مسئول مخابرات مریوان.
پس از مدتی با گرفتن موافقت آقایی با ما همراه شد .
وقتی که به یک عملیات رفتیم،حسین هم شرکت کرد.هدف یک پاسگاه عراقی مقابل قله ملخ خور بود.به آنجا حمله کردیم. در آن عملیات موفقیت خوبی به دست آوردیم و تعداد ی سلاح به غنیمت گرفتیم. در مسیر بازگشت بر اثر باد شدید بهمن اتفاق افتاد و آنها دچار بهمن شدند و راه خود را گم کردند به همین ترتیب مدتها در کوه و برف و یخبندان سرگردان بودند. تا افراد یکی یکی انرژی خود را از دست دادند .
به هر صورت پس از مدتی بر اثر خستگی وگرسنگی ۴ نفر از برادران از ادامه مسیر باز ماندند ودر حال یخ زدن بودند.
یکی از افراد که در کیف خود یک دانه خرما پیدا کرده بود گفت من آمدم این خرما را به یکی از دوستان دادم گفتم بیا اقلاً با این یک حبه خرما کمی انرژی میگیری، قبول نکرد!!! و گفت آن را به نفر دوم بده او از من ضعیفتر است به همین ترتیب نفر دوم و نفر سوم و نفر چهارم همه امتناع کردند برگشتم به نفر اول دیدم او شهید شده رفتم سراغ دومی دیدم او هم شهید شده رفتم سراغ سومی و چهارمی دیدم همه شهید شدند.
با ناراحتی واستیصال رو به آسمان فریاد زدم و یک رگبار به هوا بستم.
صدای رگبار باعث شد که دوستان موقعیت آنها را پیدا کنند و سراغشان بروند در حالی که فاصله انها از محل خودی کمتر از یک کیلومتر بود .
حسین بیسیم چی هم بین آن ۴ شهید بود .
من کوله او را بررسی کردم نامهای را دیدم در نامه نوشته شده بود: حسین جان فرزندمان به زودی به دنیا میآید برای تولدش بیا.
او در جواب نوشته بود اگر فرزند ما دختر بود اسم او را زهرا و اگر پسر بود اسم او را حسین بگذارید من او را نمیبینم دیدار ما به قیامت .
من آن موقع فهمیدم که چرا وی اصرار داشت که حتماً در عملیات شرکت کند.
او ازشهادت خود خبر داشت.وی در نامهاش نوشته بود که؛ خدا را شکرگزارم که نام مرا در لیست شهدا قرار داد.
راوی: رضا غزلی
(به نقل از «جبه داری», پیشکسوت و رزمنده قدیمی، همرزم شهید پیچک)
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄