eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
11.4هزار ویدیو
949 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست، سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته، سراسر از ذکر ﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
📷 شهید غلامرضا صالحی جانشین لشگر۲۷، شب عملیات بیت‌المقدس۷ در شلمچه به فرماندهان لشگر گفت سلاح‌تان را
🌷 ۲۲ تیر ۱۳۶۷، سالروز شهادت غلامرضا صالحی در منطقه ابوغریب فرمانده دلاور و جانشین لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) معاون رزمی قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) مسئول عملیات قرارگاه نجف 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🌷 ۲۲ تیر ۱۳۶۷، سالروز شهادت غلامرضا صالحی در منطقه ابوغریب فرمانده دلاور و جانشین لشگر ۲۷ محمد رسول
🌷شهید غلامرضا صالحی جانشین فرمانده لشکر27 محمد رسول‌الله(ص) شهید صالحی نجف آبادی، دوم آذر 1337، در شهرستان نجف آباد چشم به جهان گشود. پدرش علیمحمد، آزاد بود و مادرش خورشيد نام داشت. دورۀ کودکی غلامرضا در نجف‌آباد و در میان مزارع سرسبز کشاورزی گذشت. علاقه به فراگیری علوم دینی و قرائت کلام‌الله موجب شد حوزه علمیۀ حاج شیخ ابراهیم ریاضی را برای ادامۀ تحصیل انتخاب کند. در آنجا به مدت دو سال از محضر اساتیدی چون آیت‌الله ایزدی بهره‌مند شد. مطالعات گستردۀ غلامرضا در این دوران، مثال‌زدنی است. در آن زمان عده‌ای از شخصیت‌های مذهبی بازداشت و تبعید شدند و ساواک حوزۀ علمیه را تعطیل کرد. غلامرضا خطاب به مأموران شهربانی گفته بود: «این چه دولت و چه نظامی است که مخالفِ با سواد شدن مردمش است؟» و به‌ دست مأموران اذیت و آزار زیادی را متحمل شد. پس از آن تصمیم گرفت برای ادامۀ تحصیل به قم مهاجرت و در مدرسۀ حقانی ثبت‌ نام کند ، ولی به علت مشکلات مالی موفق به انجام این کار نشد. به فکر افتاد برای ادامۀ تحصیل چند ماه کار کند ، لذا در یزدآباد اصفهان در کنار پدر به کار مشغول شد. روزها کار می‌کرد و شب‌ها به درس خواندن مشغول بود. این دوره هم‌زمان شده بود با انقلاب و او تا پاسی از شب به همراه دوستان انقلابی‌اش در جلسات مذهبی و چاپ و پخش اعلامیه‌ها تلاش می‌کرد. در حال گذراندن دورۀ سربازی بود که با شنیدن فرمان امام، از پادگان محل خدمت فرار کرد و به جمع مردم انقلابی پیوست . در بهمن‌ ماه 1357 با چند تن از دوستان خود به تهران رفت و جزء گروه محافظان در کمیتۀ استقبال از امام خمینی شد . انقلاب که پیروز شد، ادامۀ خدمت سربازی‌اش را در کمیتۀ انقلاب اسلامی اهواز سپری کرد. وقتی به زادگاهش برگشت، عضو این نهاد انقلابی در نجف‌آباد شد، سپس به تهران مهاجرت کرد و با شهید محمد منتظری به مبارزۀ سیاسی با گروهک‌های لیبرال پرداخت. هم‌چنین در چاپ روزنامۀ پیام شهید که زیر نظر محمد اداره می‌شد، همکاری و فعالیت کرد. حضور در آموزش‌های نـظـامـی و چریکی در سوریه، هم‌چنین سفر به کـشورهای لیبی و الجزایر از جمله همکاری‌هایش با شهید محمد منتظری بود. - سال1359 ازدواج کرد و صاحب يك پسر و سه دختر شد. با آغاز جنگ تحمیلی، به سپاه پیوست و همراه یک گروه صد نفری که خودش فرمانده آن بود، عازم منطقۀ سر پل‌ ذهاب شد. در عملیات الی‌بیت‌المقدس که به عنوان فرمانده گردان عمل می‌کرد، از ناحیۀ پا به شدت زخمی و حدود دو ماه در بیمارستان تهران بستری گردید، سپس به جبهۀ غرب رفت و نزدیک یک ماه به کار شناسایی در کوهستان‌های صعب‌العبور و پُر برف منطقۀ شمال عراق مشغول شد. با توجه به توانایی، مدیریت و روحیۀ رزمی زیادی که داشت، سال 1362 در قرارگاه حمزه سیدالشهدا مسئولیت هماهنگی واحدهای عملیاتی قرارگاه را بر عهده گرفت. در عملیات قادر، نمایندۀ رسمی سپاه در قرارگاه ارتش بود و با تلاش شبانه‌ روزی‌اش در هماهنگی‌های لازم بین این دو نیرو نقش مهمی را ایفا کرد. از اوایل سال 1365 تا اواسط سال بعد با سِمت مسئول عملیات قرارگاه نجف در طرح‌ریزی عملیات‌های مختلف نقش فعالی را ایفا کرد. همان‌گونه که یک طراح عملیات‌های نظامی بود، عنصری فرهنگی نیز به شمار می‌رفت و هیچ وقت از کتاب و کتابخوانی فاصله نگرفت. از جمله مسئولیت‌هایش می‌توان به: عضویت در کمیتۀ انقلاب اسلامی، قائم مقام سپاه پاسداران نجف‌آباد، فرمانده گردان در لشکر8 نجف‌اشرف، معاون رزمی قرارگاه حمزه سیدالشهدا، مسئول عملیات قرارگاه نجف و قائم‌ مقام لشکر27 محمد رسوال‌الله(ص) اشاره کرد. سردار سرلشکر ایزدی دربارۀ ایشان می‌گوید: «نقش او در دفع حمله‌های دشمن در استراتژی دفاع متحرک، به یادماندنی است.» تنگۀ ابوقریب (عین خوش دهلران) در 22 تیر ماه 1367 حکایتی عجیب از پرواز غلامرضا داشت . سی سال بیشتر نداشت و هنگامی که قائم مقام لشگر 27 حضرت رسول (ص) بود گردان عمار لشگر را به جلو حرکت می‌داد، اصابت ترکش گلولۀ توپ دشمن به پاها و بدنش، او را به زمین انداخت و به مقام وصال رساند.. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. آخرین کلام او در واپسین لحظه‌های زندگی سعادتمندانه‌اش ذکر مقدس «یا حسین» بود . 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
⏳ 21 تیر ماه سال 1362 🟢 نماز به امامت حجت الاسلام ذالنور رزمندگان 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
۲۱ تیرماه — روز حجاب و عفاف
ای شهاب‌های شب شکن بر آسمان دل ما هم گذری کنید و شیاطین آسمان دل ما را برانید ... 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مراسم شب قبل از اولین عملیاتِ مشترک نیروهای سپاه و ارتش بعد از عزل بنی‌صدر 🌴 «عملیات فرمانده کل قوا ؛ خمینی روح خدا» در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۳۶۰ در محور آبادان-دارخوین به صورت نیمه گسترده انجام شد. 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
💠 امروز، روز است. 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📎ما به تکلیفمان عمل کردیم.. همچون شهیدان🌷 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
یاد مردانی که چون شیران روز حمله فتح و ظفر کرده بخیر .... ایلام تیرماه ۱۳۶۵ مهران؛ منطقه عملیاتی کربلای یک قهرمانان شهید علی‌اصغر صفرخانی فرمانده گردان خط شکن شهادت و محسن دین شعاری معاون گردان تخریب لشکر۲۷ حضرت محمدرسول‌اللهﷺ عکاس : احسان رجبی 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
ا🇮🇷 فکه، ۲۲ تیرماه ۱۳۶۷ - سالروز شهادت "حاج ناصر اربابیان"، جانشین گردان تخریب لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا علیه السلام 🌱 از شاگردان حاج عبدالله نوریان عارف بزرگ گردان تخریب لشگر ده 🔹جمله عرفانی شهید اربابیان که بر روی سنگ مزارش نوشته اند: « هیچ بدنی در مقابل آنچه روح، اراده آن را می کند، ناتوان نیست به امید اینکه در تمام احوال مراقبت از نماز خود بکنیم الحقیر ناصر اربابیان » 🌷 شهید اربابیان در اواخر تیرماه ۶۷ در منطقه عمومی فکه با اصابت تیر دشمن بعثی به سینه اش مجروح شد و به اسارت دشمن در آمد. سالها از سرنوشت این فرمانده عزیز خبری نبود و به عنوان مفقود الاثر شناخته میشد بعد از مبادله اسرا در مرداد ماه ۱۳۶۹ احتمال به شهادت رسیدن ایشان توسط دشمن قوت گرفت. تا اینکه در سال ۱۳۸۰ پیکر مطهر این سردار عزیز به میهن بازگشت - روحش شاد 💠 مزار باصفای شهید ناصر اربابیان در گلزار شهدای بهشت زهرای (س) تهران قطعه ۲۹، ردیف ۱۸، شماره ۹ 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
دفاع مقدس
ا🇮🇷 فکه، ۲۲ تیرماه ۱۳۶۷ - سالروز شهادت "حاج ناصر اربابیان"، جانشین گردان تخریب لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهد
12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیچیده‌ای شبیهِ معما... شبیهِ شعر هِی فکر می‌کنم ،که چه معنا کنم تو را؟ به یاد سردار شهید حاج ناصر اربابیان جانشین دلاور گردان تخریب لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) شهادت: ۲۲ تیرماه ۱۳۶۷ ،فکه 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
دفاع مقدس
ا🇮🇷 فکه، ۲۲ تیرماه ۱۳۶۷ - سالروز شهادت "حاج ناصر اربابیان"، جانشین گردان تخریب لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهد
🌴 سردار تخریبچی شهید حاج ناصر اربابیان شهادت: ۲۲ تیرماه ۶۷ حوالی ساعت ده صبح به پیشنهاد شهید حاج ناصر اربابیان قرار شد خود ایشان و یکی از برادران به نزدیکی های محل استقرار دشمن بروند و اطلاعاتی کسب کنند، فکر کنم ابتدا برادر قاسم خانی و شهید اربابیان قرار شد بروند که ظاهراً برادر قاسم خانی کمی مشکل و مریضی داشتند و برادر مجتبی کوهی مقدم ترک موتوری که شهید حاج ناصر اربابیان روشن کرده بود نشست و این دو برادر برای گشت زنی و جمع آوری اطلاعات به نزدیکی دشمن رفتند. خیلی زمان گذشت و این دو همرزممان برنگشتند و همه ی ما دل توی دلمان نبود. هر کدام از دوستان از این دیرکرد تحلیلی داشت و کماکان منتظر بودیم.یک مقدار هم فکر و احساس این که دشمن بعد از توقف شب گذشته مجدد شروع به حرکت به جلو کرده و این دو همرزم به دست آن ها اسیر یا شهید شده اند قوت گرفته بود و هر لحظه انتظار رویارویی با دشمن را داشتیم و به ضرس قاطع یقین داشتیم همگی در این دفاع نابرابر شهید خواهیم شد. الاایحال حدود عصر بود که برادر مجتبی کوهی مقدم خسته و خاک آلود به تنهایی و بدون حاج ناصر و با پای پیاده به مقر الوارثین برگشتند و همه ی ما او را حلقه کردیم و هر کسی سوالی می کرد. حاج مجید گفت : کمی صبر داشته باشید، یک مقدار آب بیاورید برادر مجتبی بخورد، کلمن را از آب گرم منبعی که برای سرویس های بهداشتی داشتیم پر کردیم و آوردیم و داخل یک لیوان ساندیسی آب ریختیم تا برادر مجتبی گلویی تازه کند، بعد از نوشیدن آب، کل ماجرا را برایمان تعریف کرد و گفت : داشتیم با احتیاط و کنکاش تو جاده به سمت سایت می رفتیم، سایت را هم رد کردیم، کمی جلوتر سمت چپ جاده دو نفر را دیدیم که آچار به دست بودند، فکر کردیم برادران ارتشی هستند ولی کمی که جلوتر رفتیم با چند نفر دیگر مواجه شدیم که متوجه شدیم عراقی ها هستند و سریع دور زدیم که برگردیم با اون دو نفر روبرو شدیم و تازه متوجه شدیم اسلحه هم دارند و شروع به تیراندازی کردند و حاج ناصر یک آخ گفت و با موتور زمین خوردیم و من هم لا به لای تپه ماهورها شروع به فرار کردم و از آن موقع الان رسیدم مقر، ازش سوال کردیم پس حاج ناصر چی شد؟ گفت : مجروح شد و به دست عراقی ها افتاد و من چون فرار کردم چیز دیگه ای متوجه نشدم ✍️ راوی: رزمنده سعید گلشن 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk