.
🔸 کیفر کمترین بیاحترامی به پدر
یوسف علیه السلام پس از مشکلات زیاد فرمانروای مصر شد. پدرش یعقوب سالها با رنج و مشقت، دوری و فراق یوسف را تحمل کرده و توان جسمی را از دست داده بود.
هنگامی که باخبر شد یوسف، زمامدار کشور مصر است، شاد و خرم با یک کاروان به سوی مصر حرکت کرد، یوسف نیز با شوکت و جلالی در حالی که سوار بر مرکب بود، به استقبال پدر از مصر بیرون آمد.
همین که چشمش به پدر رنج کشیده افتاد، میخواست پیاده شود، شکوه سلطنت سبب شد که به احترام پدر پیاده نشد و کمی بی احترامی در حق پدر کرد.
پس از پایان مراسم دیدار، جبرئیل از جانب خداوند نزد یوسف آمد و گفت:
یوسف! چرا به احترام پدر پیاده نشدی؟ اینک دستت را باز کن! وقتی یوسف دستش را گشود ناگاه نوری از میان انگشتانش برخاست و به سوی آسمان رفت.
یوسف پرسید:
این چه نوری است که از دستم خارج گردید؟
جبرییل پاسخ داد:
این نور نبوت بود که از نسل تو، به خاطر کیفر پیاده نشدن برای پدر پیرت (یعقوب) خارج گردید و دیگر از نسل تو پیغمبر نخواهد بود.
📔 بحار الأنوار: ج١٢، ص٢۵١
#حضرت_یوسف #داستان_کوتاه
@DehabadResaneh