شیخ علی کاشف الغطاء نوه شیخ جعفر کاشف الغطاء نقل میکند:
جد ما مرحوم کاشف الغطاء با خود گفت: مردم در احکام الهی از ما متابعت می کنند و ما فتوی می دهیم و آنها عمل می کنند.
🔹در مورد شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم اگر ما اعلام بکنیم که شهادت آن حضرت، روی ۷۵ روز است یا روی ۹۵ روز است مردم متابعت می کنند و دو دستگاه و دو موقع عزاداری برپا نمی شود و تصمیم گرفت در این مورد مطالعه کند.
👈🏻 لذا کتب مربوطه از شیعه و سنی را جمع کرد تا با یک بررسی عمیق تحقیق کند و حکم نهایی را صادر کند. آن بزرگوار (شیخ جعفر کبیر) مادر پیری داشت متجهده و اهل عبادت بود. شب در عالم خواب حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) را در خواب می بیند که با حال غضب (با این تعبیر) فرمودند که:
⭕️ این چه کاری است پسرتان می خواهد بکند و می خواهد [عزاداری] شهادت مرا کم کند.
🔸این زن که روحش از تصمیم پسرش خبر نداشت از اتاق می آید بیرون، نصف شب می بیند که چراغ اتاق پسرش روشن است معلوم است که بیدار است. می آید درب اتاق شیخ را باز می کند وارد می شود، می بیند اینقدر کتاب دور شیخ جمع شده است که اصلا خود شیخ پیدا نیست.
- می رود جلو صدا می زند؛ پسر چه می کنی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر تو غضبناک است.
مرحوم شیخ فکری می کند، می پرسد چه شده است؟!
- مادر میگوید: بی بی حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند می خواهد #ایام_شهادت مرا کم کند؟!
🔹مرحوم شیخ می فهمد اقدامی که می خواست بکند مورد نظر حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیست.
خود حضرت می خواهند که دو برنامه، دو تشکیلات، دو وقت جلسات گرفته بشود.
- مرحوم شیخ، بساط را جمع می کند و می گوید همانطور که روال بوده برای حضرت زهرا دو دفعه عزاداری و مجالس منعقد بشود.
#حضرتزهرا_سلاماللهعلیها
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
http://eitaa.com/DehabadResaneh
ملا عباس چاوش با جمعی از جوانان، شب جمعه به کربلا آمدند.
از او خواستند تا برایشان مداحی کند، رسیدند بالای سر امام حسین علیه السلام. به خود گفت: دفترچه شعرم را باز می کنم هر شعری آمد همان را می خوانم.
دفترچه اش را باز کرد،نوحهی علی اکبر آمد، و شروع کرد به خواندن.
سفر اول کربلا و همه جوان، مجلس شوری بپا شد، سپس برای استراحت به کاروانسرا رفتند.
در عالم خواب به او گفتند : آماده شوید که امام حسین علیه السلام می خواهد به دیدارتان بیاید، او در عالم خواب همه را بیدار کرد ؛ و مؤدبانه نشستند تا آقا تشریف آوردند.
حضرت فرمود:
ملا عباس!
گفتم: بله آقا جان.
فرمودند: می دانی چرا من امشب به اينجا آمدم؟!
گفتم: نه آقا جان.
فرمودند: من با شما سه كار داشتم.
گفتم: آن سه كار چيست آقا جانم؟
امام فرمودند:
اولا، بدان كه هر كس زائر ما باشد، به ديدنش می رويم .
ثانيا، شب های جمعه وقتی در مازندران هستی و جلسه داريد و دور هم می نشينيد، یک پيرمردی دم در می نشيند و كفش ها را جفت می كند، سلام حسين را به او برسان!
سپس فرمودند:ملا عباس!
اگر دو مرتبه رفقايت را شب جمعه به حرم آوردی و خواستی نوحه بخوانی، ديگر نوحه ی علی اكبر را نخوان
گفتم: چرا نخوانم؟ مگر بد خواندم؟ غلط خواندم؟ !
فرمودند: نه. گفتم: پس چرا نخوانم؟!
فرمودند: ملا عباس! مگر نمی دانی شب های جمعه مادرم زهرا به كربلا می آيد؟!
مادرم طاقت شنیدن نوحهی علی اکبر را ندارد.
📕 الکرامات الحسينية ، ج ۲ ، ص ۱۱ .
#حضرتزهرا_سلاماللهعلیها
#داستان_و_عبرت
#شب_جمعه
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
http://eitaa.com/DehabadResaneh
...کوزه آب
🔸حجة الاسلام حاج میرزا علی آقا محدث زاده' فرزند شیخ عباس قمی(ره) نقل فرمود: موقعی که نجف بودم، با برادرم قرار گذاشتیم که به نوبت، هر شب جمعه یک کوزه آب در صحن مطهر حضرت امیر (سلام الله علیه) جهت پدرمان خیرات کنیم.
.
🔸شبی مرحوم پدرم را در خواب دیدم که زبانش نزدیک بود از شدت عطش بیرون بیاید، به پدرم عرض کردم: چه شده؟
.
🔸فرمود: تشنه ام. گفتم: آب اینجا هست بردارید و میل کنید. فرمود: از آب موجود در صحن مطهر می خواهم بنوشم.
.
🔸از خواب بیدار شده و از برادرم پرسیدم: دیشب شما به نوبت خود، آیا عمل کردید یا خیر؟ برادرم گفت: نه! با رفقا گرم صحبت شدم و فراموشم شد در صحن آب را به زائران حضرت برسانم.
#شب_جمعه
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
در كتاب ام البنين؛ ستاره درخشان مدينه، به نقل از آيت اللّه حاج سيد طيّب جزايري آمده است:
در سال 1341 ه . ش در يكي از سفرهايم، يكي از عالمان پاكستان را در مشهد ديدم. از او پرسيدم: پس از زيارت مشهد چه مي كنيد؟ گفت: به پاكستان برمي گردم. گفتم: حيف نيست انسان از پاكستان تا مشهد بيايد، ولي زيارت عتبات نرود؟
سخنم در او اثر كرد و بنا شد او هم با من به كربلا بيايد. از اين رو، با هم از مشهد به تهران آمديم و به سفارت عراق رفتي آن جا اوضاع بسيار ناگوار بود و در دادن ويزا سخت گيري مي كردند. به همراهم گفتم: مي خواهي كربلا بروي؟ گفت: پس براي چه از مشهد به تهران آمده ام؟ گفتم: هزار صلوات نذر حضرت ام البنين عليهاالسلام مي كنيم، ان شاءاللّه ويزا مي دهند.
و به سفارت عراق رفتيم، ولي آن جا اوضاع بسيار ناگوار بود و در دادن ويزا سخت گيري مي كردند. به همراهم گفتم: مي خواهي كربلا بروي؟ گفت: پس براي چه از مشهد به تهران آمده ام؟ گفتم: هزار صلوات نذر حضرت ام البنين عليهاالسلام مي كنيم، ان شاءاللّه ويزا مي دهند.
هر دو نذر كرديم كه هزار صلوات هديه ام البنين عليهاالسلام بكنيم. در همين حال همراهم گفت: من نامه اي براي سفير پاكستان دارم. بيا باهم اين نامه را به او برسانيم. به سفارت پاكستان رفتيم. در آن جا نامه را به سفير داديم. او بسيار به ما احترام كرد و پرسيد: از تهران به كجا مي رويد؟ گفتيم: هر دو عازم عراق هستيم. البته اگر ويزا گير بيايد. گفت: اتفاقا من هم مي خواهم به عراق بروم. كمي صبر كنيد تا مداركم را آماده كنم.
پس از مدتي آمد و گفت: دو نامه به نام شما براي كنسول عراق نوشته ام. نامه را گرفتيم و نااميدانه به سفارت برگشتيم.نامه را به دربان سفارت داديم. دربان رفت و پس از مدتي با دو فرم برگشت و پرسيد: عكس را آورده ايد؟ گفتم: بله! سپس فرم هاي مخصوص را پر كرديم و همراه عكس و گذر نامه به آن شخص داديم.
بنا به گفته آن شخص، ساعت يك بعد از ظهر به جلو سفارت رفتيم. نخست اسمي كه صدا كردند، اسم ما دو نفر بود. با دلواپسي گذرنامه را باز كردم. ديدم ويزاي سه ماهه زده اند. از خوشحالي اشك از چشمانم سرازير شد. سپس به زيارت عبدالعظيم حسني عليه السلام رفتيم و صلوات ها را به روح حضرت ام البنين عليهاالسلام هديه كرديم.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
http://eitaa.com/DehabadResaneh
✨ مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی فرمودند:
وقتی در سامراء مشغول تحصیل علوم دینی بودم، اهالی سامراء به بیماری وبا و طاعون مبتلا شدند و هر روزه عدهای جان خود را از دست می دادند.
روزی جمعی از اهل سامراء در منزل مرحوم سید محمد فشارکی، بودند؛ ناگاه میرزا محمدتقی شیرازی که از لحاظ جایگاه علمی مانند مرحوم فشارکی بود، وارد شدند، صحبت از بیماری وبا شد و ابراز نگرانی که همه در معرض این بیماری خطرناک هستند.
✨ مرحوم میرزا فرمودند:
اگر من حکمی کنم انجام میشود یا نه؟ همه گفتند: آری، فرمود: من حکم میکنم؛ شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز، همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را هدیه به مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت نرجس خاتون نمایند و دعا کنند تا این بلا از آنان دور شود، اهل مجلس این حکم را به همه شیعیان رساندند مشغول زیارت عاشورا شدند.
از فردا شیعیان دیگر در معرض تلف واقع نمیشدند، ولی غیر شیعه (اهل سنت) میمردند و بر همه اهل سامراء این نکته واضح و ظاهر شد .
آنها از برخی شیعیان میپرسیدند: سبب چیست که از ما میمیرند و از شما نمیمیرند ؟
✨ گفته شد: همه زیارت عاشورای امام حسین (علیه السلام) میخوانند تا در معرض وبا و طاعون قرار نگیرند ، و خداوند هم دفع بلاء میکند .
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
http://eitaa.com/DehabadResaneh
💢 آنان که خاک را به نظر #کیمیا کنند!
🔰 ابوهاشم جعفرى گفت: در خدمت حضرت #امام_على_النقى علیه السلام از سامراء خارج شديم؛ به ديدار قافلهاى میرفت كه قرار بود بيايند ولى قافله دير كرد.
یک زين اسب را براى امام گذاشتند؛ حضرت روى آن نشستند، من نيز از مَركب خود پياده شدم و مقابل آن جناب نشستم.
💬 شروع به صحبت فرمود؛ من از #تنگدستى و ناراحتى خود شكايت كردم. دست انداخت و مقدارى از ريگهایى كه بر آن نشسته بود را برداشت و به من داد و فرمود: با اين ریگها به زندگیت وسعت بده ولى این امر را از دیگران بپوشان؛ من نیز آن را پنهان كردم.
✨ از آنجا برگشتيم؛ وقتى نگاه كردم ديدم ریگها مثل آتش میدرخشد؛ #طلا ى سرخ رنگى است!
‼️ زرگرى به منزل خود بردم و به او گفتم اين طلا را برايم آب كن. زرگر طلا را ذوب كرد و گفت: طلاى به اين خوبى نديده بودم با اينكه به صورت ريگ است؛ از كجا اين را آورده اى؟ واقعا #شگفت_انگيز است!
📚 اعلام الورى، ج۲، ص۱۱۸؛ دُرالنظيم، ص۷۲۷؛ كشف الغمه، ج۳، ص۱۹۲.
🔘#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
http://eitaa.com/DehabadResaneh
...نجات از زلزله
🔸علي بن مهزيار گويد : نامه اي نوشتم خدمت امام جواد (عليه السلام) و درباره کثرت زلزله در اهواز به امام شکايت کردم و کسب اجازه نمودم براي رفتن از خطه اهواز.
.
🔸امام خطاب به من نامه اي بدين شرح نوشتند: از آن منطقه جابجا نشو و روزهاي چهارشنبه، پنج شنبه، و جمعه روزه بگير، غسل کن، لباسهايت را تميز نموده، روز جمعه با مردم از شهر بيرون برو، در پيشگاه الهي دعا کن. بادعاي تو، بلاها دفع مي شود.
.
🔸علي بن مهزيار مي گويد: دستورهاي امام (علیه السلام) را انجام دادم و از آن پس آرامش به اهواز بازگشت و زلزله ها آرام شد.
(التهذيب ،ج۳،ص۲۹۴،باب ۱۳)
.
🔸ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازی دورقی، فقیه، محدث و از رهبران اندیشمند و سرشناس شیعه در اوایل قرن سوم است
پدر او مسیحی و اهل هند بود که به دین اسلام مشرف شد و بعدا در یکی از روستاهای اهواز سکنی گزید. علی بن مهزیار نیز همراه پدرش، در همان دوران نوجوانی به دین مقدس اسلام گروید و دلش با نور اهل بیت علیهم السلام منور شد.
.
🔸اوّل، حسن بن سعید اهوازی او را به محضر امام هشتم معرفی کرد و از محضر ایشان بهره ها برد. پس از آن بزرگوار نیز در ردیف یاران خاص امام جواد علیه السلام قرار گرفت و بعد از شهادت پیشوای نهم، با تلاشهای فراوان به خوشه چینی در مکتب امام هادی علیه السلام پرداخت و به عنوان راوی مورد اعتماد و وکیل تام الاختیار حضرتش عمل می کرد.
.
🔸علی بن مهزیار، نزد اهل بیت علیهم السلام به چنان مقامی رسید که امام جواد علیه السلام وی را این گونه ستود: «لَسْتَ تَدْرِی کَیْفَ جَعَلَکَ اللّهُ عِنْدِی؛ [علی!] تو نمی دانی خداوند برای تو نزد من چه مقامی قرار داده است! و آنگاه در ادامه می فرماید: «من گاهی اوقات با نام و نسب خودت دعایت می کنم. من به تو علاقه و محبت زیادی دارم. جایگاه تو را می شناسم. خداوند، بهتر از این موقعیت برایت روزی کند و به سبب رضایت من، از تو راضی باشد، تو را به خواسته ها و آرزوهایت برساند و در فردوس اعلی به سبب رحمت و مغفرتش به تو منزل عطا کند که او شنوای دعاست. خدا تو را حفظ و پاسداری کند و بدیها را در پرتو رحمتش از تو دور بدارد.»
.
🔸عادت علی بن مهزیار در عبادت، چنان بود که چون آفتاب طلوع می کرد سر به سجده می گذاشت و سر بلند نمی کرد تا از برای هزار نفر از برادران مؤمن خود دعا کند به آنچه برای خود دعا می کرد و پیشانی اش از کثرت سجده، مثل زانوی شتر پینه بسته بود.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
http://eitaa.com/DehabadResaneh