پدرم بوی خاک و گندم داشت
دست در دستهای مردم داشت
روی لبهای خستهاش یک عمر
تاول زندگی تبسم داشت
شطی از آفتاب در چشمش
تا دم واپسین تلاطم داشت
با دهان سپیده میخندید
او که با سوختن تفاهم داشت
یاد باد آن سپیده، آن امید
آفتابی که بوی گندم داشت
"به نام پدر،قهرمانی که روی سکو نرفت"
بیان زندگی پر تلاطم پدر مهربانمان،در هیچ مثنوی و نوشته ای،قابل بیان نیست ...
شادروان "حسین زائری امیرانی"کارمند بازنشسته ی آموزش و پرورش،کالبد مبارکش،پس از تحمل 7سال بیماری سخت،در روز دوشنبه مورخ 17 دی ماه 1403در قطعه ی 49 آرامستان "بهشت معصومه س" شهر قم،باحضور فرزندانش،به خاک سپرده شد.به وصیت پدر مرحوممان تمامی هزینه های مراسم ختم وهفتم و چهلم ایشان به امر مرحوم،برای امور خیریه در نظر گرفته شده است.
تبلیغ و اجرای اینگونه برنامه های خیرخواهانه،باقیات الصالحات ویژه برای درگذشتگان و عزیزانمان خواهد بود.
از همه ی بزرگوارانی که با تماسها و پیامهای محبت آمیز خود جویای احوال پدرمرحوم ما بودند و تسلی خاطر برایمان،سپاس ویژه دارم.
▪️از طرف خانواده مرحوم زائری امیرانی
#فرهنگسازی
💢 برای همراهی با ما در کانال ایتا روی لینک زیر کلیک کنید👇
#دهآباد_رسانه
@DehabadResaneh