eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
2.9هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
💜🎈بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ... 📝🍃هروقت حمید‌آقا از هیئت برمےگشت من و مادرش مےگفتیم کمتر سینه بزن...😬 سینه‌ات درد مےگیره.. ولے به مامانش لبخند مےزد و مےگفت😊 آخه مامان سینه‌‌زنے خیلے خوبه.. بعد که مےرفتیم منزل به من مےگفتن شما نگو سینه نزن!!! من بهت قول میدم این سینه که براے اباعبدالله سینه زده روے آتیش جهنم نمیره..😌 . . بعد از شهادت وقتے رفتم معراج شهدا..🕊 تعجب کردم.. آقاحمید دست‌ها و پاهاش و شکمش و سمت چپ صورتش پر بود از ترکش‌هاے ریز و درشت که باعث شده بود به شهادت برسه مثل حضرت‌عباس(ع)..😭 ولے تنها جایے که سالم بود سینه‌اش بود! وقتے دیدم یاد حرفش افتادم.. دستم رو روے سینه‌اش گذاشتم ببینم قلبش میزنه.. ولے...😔 قفسهٔ سینه‌اش سالم بود درحالے که کل بدنش دچار جراحت‌هاے شدید بود... اربا اربا...💔 🌷🕊 📿 🌸 📸🍂|• @dehghan_amiri20
💜🎈بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ... 📝🍃تازه از مأموریت برگشته بود و پیگیر تجهیزات نظامے تا دوباره برگرده منطقه.. تو ماشین نشسته بودیم که یکدفعه کوبید رو فرمون!!! گفتم: چت شد؟!! گفت: اگه به یقین برسے که این دنیا خبرے نیست و اونور مسیرت همواره و قرار نیست کسے حالتو بگیره، هرکے باشے شهید میشے.. مگه اینکه شهادت نخواے!!! فهمیدم که تو وجودش جنگه و موندنے نیست.. آخرین بارے که رفته بود مأموریت رفیقم پرسید: رسول رفت؟ بهش گفتم: این‌بار جورے رفت که فکر نکنم دیگه برگرده...! 🌷🕊 📿 📸🍂|• @dehghan_amiri20
💜🎈بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ... 📝🍃وقتے براے اولین‌بار از مدافع‌حرم شدنش با من صحبت کرد، گریه کردم.😭 به من گفت: مادر گریه نکن، دوست دارم بروم، قوے هستم، هیچ اتفاقے براے من نمے‌افتد، نگران نباش..😊 گفت: مادرِ دیگردم حضرت‌زینب(س) در سوریه است، من باید بروم و راه را براے زیارتِ شما باز کنم.. بعد من را بوسید و بارها در آغوش گرفت و گفت: گریه نکن مادر، بخند تا من‌ راحت‌تر بتوانم بروم.. دعاے همیشگے‌اش شهادت بود..😔 بابکم دوم آبان‌ماه ۹۶ براے اولین و آخرین‌بار راهے دفاع از حرم شد... . . . 🌤ولادت: ۲۱\۷\۱۳۷۱ 🕊شهادت: ۲۷\۸\۱۳۹۶ 🌷🕊 📿 🌸 📸🍃|• @dehghan_amiri20
💐🍃| ... 🌹چفیه‌ے یه بسیجے رو دزديدند😂 دادمیزد :آهاے سفره، حوله، لحاف، زيرانداز، روانداز، دستمال، ماسك، كلاه، کمربند، جانماز، سايه بون، کفن، باندزخم، تورِ ماهےگیریم... همه روبردند!!!😂😄😂 [[شادے روحشون كه دار و ندارشون همون يه چفيه بود صلوات]]❤️🍂 📿 💌🍃|• @dehghan_amiri20
💜🎈بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ... 📝🍃همسرم‌ براے من تعریف کرده بود در زمانِ مجردے با دوستانش به قم رفته و در محضرِ آیت‌الله بهجت حاضر شده بودند. آیت‌الله بهجت در نگاهِ اول به او لبخند زده و گفته بود: پسرم تو از طرفِ خدا برگزیده شده‌اے و به مقامِ رفیعِ شهادت مے‌رسے..🕊 . 🎉در دوران عقد به مناسبت میلادِ امام‌زمان(عج) به قم و جمکران رفتیم.. بعد از زیارتِ حرم‌مطهر🕌 به دیدارِ آیت‌الله بهجت رفته و سلامے عرض کردیم.. آیت‌الله بهجت به فرهاد گفت: باید اسمت را عوض کرده و به عبدالصالح یا عبدالمهدے تغییر نام دهے.. فرهاد هم اسم عبدالمهدے را انتخاب کرد..😌 جالب است بدانید شهادت عبدالمهدے مصادف با تاج‌گذارے امام‌زمان(عج) بود... 💿✨(برگرفته از نرم‌افزارِ شهید عبدالمهدے کاظمے) 🌹🕊 📿 🌸 📸🍃|• @dehghan_amiri20
💜🎈بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ... 📝🍃یکبار با احمدآقا و بچه‌ها به بهشت‌زهرا مےرفتیم، با ترافیکِ شدیدے مواجه شدیم! احمدآقا درمورد نمازِ اول‌وقت صحبت کرد، اما کسے او را تحویل نگرفت!😔 بعد از ماشین پیاده شد و معذرت‌خواهے کرد. پرسیدیم: کجا میروے؟🤔 گفت: این راه‌بندان حالا حالاها باز نمیشه، ما هم به نمازِ اول‌وقت نمےرسیم، من میرم اون سمتِ جاده، یک مسجد هست نمازم رو میخونم و‌ برمےگردم.😊 . . شهید احمدعلے نیرے🕊 ⛅تاریخ تولد: ۲۹\۴\۱۳۴۵ 🌈محل تولد: تهران سن:9⃣1⃣ سال 🥀تاریخ شهادت: ۲۷\۱۱\۱۳۶۴ 🇮🇷کشور شهادت: ایران 🎈محل شهادت: فاو 🍂عملیات: والفجر ۸ ✨محل مزار: بهشت‌زهرا(س) قطعهٔ ۲۴\ ردیف۸۶\ شمارهٔ ۳۲ 🕊🌷 📿 📸🍃|• @dehghan_amiri20
💜🎈بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ... 📝🍃روزے که مےرفت سوریـہ ازش مےپرسـن: حـسین کے برمیگردے؟ جواب داد؛ طـولے نمیکشه ولـے تاسوعـا خونہ‌ام😊 صـبح تاسوعـا شہید شد و پیـکرش برگشـت...😔 . . شهید حسین جمالے🕊 در صبح تاسوعاے حسینے ۱۴۳۷ قمرے( ۱۳۹۴ هجرے‌شمسے) با سربندِ یافاطمه‌الزهرا(س) در جنوب حومهٔ شهر حلب با اصابتِ تیر در پهلو به جمعِ علمدارانِ حضرت‌زهرا(س) پیوست و شهیدِ شیرینِ شهادت را نوشید و به آرزوے دیرینه و همیشگےِ خود رسید...🥀 🕊🌷 📿 📸🍃|• @dehghan_amiri20
💜🎈بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ... 📝🍃یکے از تکه‌کلام‌هایش این بود که: `` نماز رو ول کن! خدا رو بچسب...``😍 همیشه برایم عجیب بود این حرفش..🤔 روزے از او پرسیدم معنےِ این حرفت چیست؟!🙄 😅خندید و گفت:« داداش! یعنے اینکه همهٔ نمازات باید براے خدا باشه و همش‌ به فکرِ خدا باشی...😌 . . 💟نامِ جهادے: سیدابراهیم 🌷تاریخ تولد: ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ ✨محل تولد: خوزستان، شوشتر 🕊تاریخ شهادت: ۱ آبان ۱۳۹۴ 🥀محل شهادت: حلب، سوریه 🌾وضعیت تأهل: متأهل، دارای ۲ فرزند 🕊🌷 📿 📸🍃|• @dehghan_amiri20
💜🎈بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ... 📝🍃میلِ عشاق همان میلِ خطر داشتن است زیرِ شمشیرِ بلا سینه‌سپر داشتن است در نگاهِ حُججے جلوه‌‌اے از عابس بود شرطِ عاشق‌شدن اصلا به جگر داشتن است... . . همیشه ایشان مےگفتند: غرقِ دنیا شده را جامِ شهادت ندهند..🍂 ایشان چیزے زیباتر از دنیا دیدند، شهادت، خدا و زیبایے را دیدند که حاضر شدند دنیا را رها کنند و‌ بروند...🕊 . . . 🕊🌷 📿💟 📸🍃|• @dehghan_amiri20
💜🎈|بِسْمِ رَبِّ الْشَْهیدْ... 📝🍃با هم‌ رفته بودیم کربلا، یکبار دیدم توے رواق روبروے ضریح خوابش برده 😴و من هم‌ براے بقیه جریان خوابیدنش را تعریف کردم.. تا اینکه یک روز که مشغول دعا خواندن بودم، آمد کنارم و گفت: چقدر دعا مےخوانے؟! برو‌ بشین با آقا حال کن،😌 با آقا حرف بزن.. مےگفت:`` خیلے خیلے لذت‌بخش است که خوابت ببرد، 😴 چشم باز کنے و ببینے شش‌گوشه ارباب جلوے چشمانت است..👀 بعد از اینکه خبر شهادتش آمد و رفتیم معراج شهدا به او گفتم به خدا اگر مےدانستم خوابت در حرم مےخواهد اینطور بشود و تو را به اینجاها ببرد من هم مےآمدم کنارت مےخوابیدم...😔💔 . . . 🕊🌷 📿💟 🌸 📸🍃|• @dehghan_amiri20
💜🎈|بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ... 📝🍃فرازے از وصیت‌نامه: آقا محمدیاسا، پسرم؛ از تو مےخواهم در زندگےات پشتیبانِ ولایت‌ باشے و‌ مراقب فریب دشمن باشے. اگر شهادت بنده به گونه‌اے بود که در کما یا مرگ‌مغزے رفتم اعضاے بدنم را اهدا کنید در بخشے؛ به امید اینکه اینگونه باشد. اگر امثال من براے جنگ نروند هزاران محمدیاسا یتیم مےشوند و خداے ناکرده اگر جنگ به اینجا کشیده شود فرزندان ما مثل کودکان سورے قتل‌عام‌ و آواره مےشوند. . . . 🌤تاریخ تولد: ۱۳ تیر ۱۳۷۰ 🕊تاریخ شهادت: ۱ آبان ۱۳۹۴ 🌹وضعیت تأهل: متأهل 👶تعداد فرزندان: یک پسر . . . 🕊🌷 📿💟 📸🍃|• @dehghan_amiri20
💜🌿| بسم رب الشهید... شهید مرتضی حسین‌پور🕊🌹 ❤️چندین ماه رجب و شعبان و رمضان پیاپی روزه بود و در آخرین رمضان در تدمر در گرمای ۵۰ درجه ، در حدی که بسیاری از رزمندگان عراقی و ... طاقت از کف می‌دهند و ناگزیر روزه‌شان را افطار می‌کنند کم نمی‌آورد. 🧡در حالی که همانها می‌گویند: وقتی به قیافه فرمانده‌مان- مرتضی- نگاه می‌کردیم می‌دیدیم لب‌های او از فرط تشنگی تَرَک برداشته است اما حاضر به افطار نیست و در پاسخ اصرار ما لبخندی می‌زند و می‌گوید: اگر بمیرم شما که به جایم روزه نمی‌گیرید پس بگذارید خودم روزه‌ام را بگیرم. 💛در جریان عملیات حلب نیز روزه بود و در همان حال مسئول اطلاعات و به‌تنهایی برای شناسایی موقعیت تروریست‌های تکفیری خطر می‌کرد و آخر شب باز می‌گشت. یکی از رزمندگان که مستقیما شاهد ماجراست می‌گوید: 💚" یک شب زمستانی بود وقتی از عملیات شناسایی بازگشت به شدت گرسنه بود، گفت غذا چیزی داریم، گفتیم مقداری عدس داشتیم که تمام شدو کمی نان مانده او تکه کوچکی از نان را روی بخاری گذاشت پس از آنکه کمی گرم شد دو لقمه از آن را خورد و خدا را شکر کرد و خوابید. 📿🌙 💕🍃|• @dehghan_amiri20