🌸🍃بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ🍃🌸
شب سوم...
.
.
.
.
از هر سال شب سوم خاطره دارم...
4 سال پیش شب سوم اولین باری بود که با هم میرفتیم چیذر... از کوه برگشته بودیم.. واسه اینکه ادرس رو بلد نبودیم کلا مسیر رو پیاده اومدیم.. وقتی رسیدیم هنوز مراسم شروع نشده بود و داخل حسینیه جا زیاد بود ولی حال و هوای شهدایی حیاط باعث شد بریم روی سکو های انتهای اونجا بشینیم... روضه اون روز حاج محمود انقدر بهمون چسبید که دیگه پایه ثابت چیذر شدیم... روضه که شروع میشد شالش رو مینداخت رو سرش.. منتهای گریه ش رو از لرزش شونه هاش میفهمیدم. بعضی وقتا هم یک دفعه گم میشد.. چون از گریه جلوی من خجالت میکشید.. من گریه ی محمد رو نمیدیدم مگر برای روضه... یکبار انقدر از روضه حال و روزش به هم ریخت که وسط مراسم منو کشوند بیرون که حالم بده قندم افتاده بهم قند بده... بگذریم...
#امشب_خیلی_حالم_گرفته_ست...
#تو_پست_بعدیم_میفهمید_چراا
#التماس_دعا🙏
#شهیدمحمدرضادهقانامیری🌷🕊
#پست_اینسگرامی_دوست_شهید✨
🌹🍃|• @dehghan_amiri20
💠✨همیشه می گفت سرباز امام زمانم و زمانی که به او می گفتم بمان و ادامه تحصیل بده، میگفت من صدای هل من ناصر امام حسین (علیه السلام) را الان می شنوم،حرف های عجیبی میگفت که ما را مجاب میکرد، محمدرضا میگفت چون حضرت آقـا فرمودند ما به سوریه کمک می کنیم و هیچ قیدی نیاوردند که چطور کمک میکنیم، من به عنوان پیرو حضرت آقا خودم را آماده کردم و آموزشهای تکاوری و تخریب دیدم که هر موقع آقا اراده کند من آماده باشم، میگفت شما فکر کن امام زمان (عج) ظهور کند و چشمش به من بیفتد و دست روی شانه من بگذارد و من یک جوان بی فایده باشم، امام زمان (عج) اینطور خوشحال می شود یا یک جوان سرباز و آماده که ایشان را خوشحال کند؟
🕊#شهیدمحمدرضادهقانامیری🌷
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💟🍃|• @Dehghan_amiri20