❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
✳✨ سه دقیقه با پدرم صحبت کردم؛ از حقوقم کم شود!
پ
از مواردی که شهید صیاد رعایت میکرد حقوق #بیتالمال بود. من شاهد بودم که از منطقه با من که در دفتر ایشان بودم، تماس میگرفت و میگفت مثلا سه دقیقه با مشهد با پدرم صحبت تلفنی کردهام. ما در طول این مدت تماسهای شخصی او را یادداشت میکردیم سر ماه جمعبندی میکردیم و پولش را از محل حقوق وی کسر و به حساب بیتالمال واریز میکردیم که رسید همهی این پرداختیها هم موجود است. شهید صیاد یک پیکان داشت در حالی که دهها ماشین مدل بالا در اختیار ما بود، اما ایشان پرهیز میکرد و میگفت کارهای شخصی را با ماشین شخصیام پیگیری کنید.
💫#شهیدعلےصیادشیرازے🌹
🕊#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا 🌸
🍃#فاصله_ای_که_باشهداهست 🌺
🖤🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
🌿🌺دوست دارم مثل تو باشم....
جلسه فرماندهان بود. بعد از شام هر چه به ابراهیم گفتند که بیا و برایشون دعای توسل بخوان قبول نکرد، او با ناراحتی میگفت: من دعای خودم را خواندم!
جلسه به پایان رسید و همه آماده بازگشت به محل قرارگاه و لشکر ها شدند. حاج حسین میگفت: وقتی سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم، یک بسته را به ابراهیم دادم و گفتم: برایت نان و کباب آوردم!
ابراهیم همین طور که پشت فرمان نشسته بود، نان و کباب را از من گرفت و با دست دیگر از شیشه ماشین به بیرون پرت کرد! بعد هم گفت: من با بسیجی ها نان و سیب زمینی خوردم. بگذار این غذا را حیوانات بیابان بخورند.
چیزی نگفتم ، ابراهیم چند لحظه بعد گفت: تمام ما بسیجی هستیم، وای به روزی که غذای بسیجی و فرمانده تفاوت داشته باشد، آن موقع کار مشکل می شود.
🕊 #شهید_ابراهیم_هادی🥀
💫#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا 🌹
💦#فاصله_ای_که_باشهداهست ☂
🖤🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
✳ ✨ بعضی از قوم و خویشهایمان که از شهرستان میآمدند، رسیده و نرسیده گِله میکردند: «آخه این درسته که علی آقا ماشین و راننده داشته باشه، اون وقت ما از ترمینال با تاکسی بیایم؟ ما که تهران رو خوب بلد نیستیم!» اما گوشِ پدر به این حرفها بدهکار نبود؛ میگفت: «طوری نیست؛ فوقش دلخور میشن. اونا که نمیخوان جواب بِدن، منم که باید جواب بدم. باید جواب بدم با ماشین #بیتالمال چیکار کردم».
🕊 #سردارشهیدعلےصیادشیرازی🥀
🍂#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا🌸
✨#فاصله_ای_که_باشهداهست 💦
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
✳ همیشه به یادم بیاورید من که بودم...
دوست داری به من خدمت کنی؟
«این چه سؤالی است؟ هر کسی دوست دارد به رجایی، رئیس جمهور خدمت کند» این سؤال مثل صاعقه از ذهن مرد گذشت که روبهروی رجایی نشسته و او را خطاب کرده است.
- بفرمایید، سراپا گوشم!
+ «همیشه به یادم بیاورید که من #محمدعلی_رجایی ام، پسر عبدالصمد و اهل قزوین، کاسهبشقابفروش و دورهگرد.»
مرد بهتزده فقط به رئیس جمهور کشورش نگاه میکند.
🕊 #شهیدمحمدعلےرجایی🥀
🍃#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا 🌺
🌿#فاصله_ای_که_باشهداهست 🌸
🍀#فاصله_ای_که_باشهداداریم🌹
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌿💕#این_قصه_یک_نوجوان_است.
راه مدرسه اش دوربود.همکلاسی هایش باماشین می رفتند.آن موقع،روزی دوازده ریال پول توجیبی به اومی دادیم تابتواندهم خودش رااداره کندوهم به مدرسه برود.بااینکه پول کمی بودامااین بچه،هیچ وقت شکایتی نداشت.مدتی که گذشت،متوجه شدیم که اسدالله،زودترازساعت همیشگی ازخانه بیرون می رودوتا مدرسه،پیاده روی می کند.علت کارش رامتوجه نشدیم تااینکه یک روزخواهر کوچکش مریض شد.پول کافی برای دوا ودرمانش درخانه نبود.وقتی اسدالله متوجه این موضوع شد،رفت ومقداری پول آوردو گفت:«این هارا برای روزی مثل امروزپس اندازکرده بودم.»طفلکی پیاده مدرسه می رفت تاهمان دوازده ریال راهم پس انداز کند!
نوجوانے
✨#شهیداسدالله_کشمیرے🥀🕊
✨#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا 🍃
✨#فاصله_ای_که_باشهداهست 🌸
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
✳️✨ اصلا از خوبیهایش نگفت
وقتی دکتر به مقامِ استادتمامی رسید، دوستان برایش جشن گرفتند و از او خواستند مقداری صحبت کند. ایشان صحبتهایش را با عبارتِ «کَم مِن قَبیح سَتَرتَهُ» شروع کرد که در من خیلی اثر گذاشت. میخواست بگوید فکر نکنید همه چیزِ من، این درجه یا مدرک است. زشتیهای زیادی هم دارم که خدا آنها را پوشانده است.
معمولا اگر در چنین مجلسی،
فردی بگوید: «دود چراغ خوردم» یا «همسرم به من کمک کرده است» یا «خدا لطف کرد و استعدادی به من داد»، دور از انتظار نیست ولی دکتر اصلا از خوبیهایش نگفت. این بزرگترین درسی بود که از او گرفتم.
🕊#شهیدمجیدشهریارے🌿
💦#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا ☂
💫#فاصله_ای_که_باشهداهست 🌷
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
💠✨اخلاق ناب فرماندهی
با اینکه از فرماندهان سپاه خراسان بود، اما کمتر کسی از مسئولیتش در جبهه خبر داشت. همیشه با لباس بسیجی ظاهر می شد. یک روز داخل سنگر فرماندهی، با دیگر فرماندهان از جمله شهید رحیمی بودیم. یکی از بچه های شوخ طبع، لبه چادر را کنار زد و خیلی آمرانه گفت: «این معاونم کجاست؟ بگویید رحیمی بیاید.» آقای رحیمی لبخندزنان اجازه گرفت و از چادر خارج شد. اگر غریبه ای بود، فکر می کرد ایشان یا مسئولیت ندارد یا واقعاً معاون است. البته مسئولیت هم نداشت. می گفت: «سه ماه در جبهه بودم، با بسیجی زندگی کردم، در این مدت فهمیدم که من حتی بند کفش یک بسیجی هم نیستم! حالا چطور راضی شوم که مسئولیت قبول کنم؟ من آرپی جی زدن را به فرماندهی ترجیح می دهم»
🕊#شهیددکترسیداحمدرحیمی🥀
🍃#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا 🌹
🍀#فاصله_ای_که_باشهداهست 🌸
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
دستهای کبودش را پشتش پنهان کرد و آمد پیش مادر، از او خواست که فردا بیاید مدرسه مادر هم با عصبانیت فرستادش پیش پدر و گفت: این دفعه رو با پدرت برو، چقدر من بیام ضمانت تو رو بکنم؟ پدر دستهای کبود مهدی را در دستش گرفت و گفت: دوباره به معلمات گیر دادی مگه نگفتم که کاری به کارشون نداشته باش، بیحجابند که باشند، تو دَرست رو بخون ببین چطوری کتکت زدند، مهدی که هشت سال بیشتر نداشت گفت: برای چی باید چیزی نگم؟ مگه اونها مسلمون نیستند؟ مگه تو قرآن نیومده باید حجاب داشته باشند؟
❁❁
در دوران اختناق ستمشاهی، عکس شاه و فرح را از اول تمام کتابهایش میکند و میگفت: دوست ندارم هر بار که کتابم رو باز میکنم، چشمم به اینها بیفته! زمانی که کسی جرأت نمیکرد اسمی از خاندان سلطنت بیاورد، که در این صورت سروکارش به "ساواک" و شهربانی میافتاد.
❁❁
ایستاده بود کنار در مسجد، مردم میخواستند بعد از یکاعتراض آرام، از مسجد خارج شوند، ناگهان مهدی عکس امام را بالای سر گرفت و فریاد زد: یا مرگ یا خمینی.
🕊#شهیدمهدےکازرونی🥀
🍃#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا 🌸
🦋#فاصله_ای_که_باشهداهست 🌹
💦#فاصله_ای_که_باشهداداریم☂
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
❄️✨یک بار که در اتوبوس هم سفر یکدیگر بودیم، وقت نماز صبح شد. سید به من گفت: «برو به راننده بگو چرا نگه نمی دارد؟» زمستان سردی هم بود. رفتم جلو و به راننده گفتم: «اذان شده و موقع نماز است»، اما او اعتنایی نکرد. سید بلند شد و با لحن محبت آمیزی مطلب را به راننده گفت. راننده هم که سر ناسازگاری گذاشته بود، کنار یک پل نگه داشت؛ جایی که فکر نمی کرد کسی پیاده شود. سید در را باز کرد و پیاده شد، بعد از او چند نفر دیگر هم پیاده شدند. آب هم بود، همه وضو گرفتیم و همان جا کنار جاده به نماز ایستادیم. نماز که تمام شد، سید از راننده تشکر کرد و به او گفت: «ببین چه ثواب بزرگی بردی، باعث شدی تعدادی نمازشان را در اول وقت بخوانند.
🕊#شهیدسیدابراهیم_شجیعی🥀
🍃#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا 🌸
💦#فاصله_ای_که_باشهداهست ☂
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
يکبار سيد از کشاورزي بار سيبزميني خريد، بارش خيلي خوب نبود، فرستاد تهران و برگشت خورد، با قيمت پايينتري بارش رو فروخت و مقداري ضرر کرد، گفتم: سيد چرا موقع خريد دقت نکردي؟ گفت: اشکال نداره، خودم ميدونستم بارش خيلي خوب نيست، اما اون کشاورز بنده خدا دستش خالي بود، ميشناختمش آدم زحمتکشي بود، خواستم کمکي به اون بنده خدا کرده باشم، حتي اگرخودمم ضرر کنم، اشکال نداره خدا با ماست.
🕊#شهیدسیدمیلادمصطفوی🥀
✨#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا 💦
🍀#فاصله_ای_که_باشهداهست🌸
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
🌸🍃اخلاق ناب فرماندهی....
سه سال بود که منابع آب پایگاه، لایروبی نشده بودند. موقع آب خوردن، در لیوان ها خاک دیده می شد. آن موقع، عباس بابایی تازه فرمانده شده بود. با دیدن این وضع، دستور داد سریع منبع را لایروبی کنند. قیمت گرفتیم و دیدیم حداقل سیصد هزار تومان هزینه می خواهد. آن روزها چنین مبلغی برایمان افسانه بود و پایگاه هم نمی توانست چنین مبلغی را هزینه کند. بعد از اینکه شهید بابایی را در جریان گذاشتم، گفت: «برو و گروهانت را بیار پای منابع.»
وقتی سربازها آمدند، اول از همه خودش رفت داخل منبع و شروع کرد به لایروبی، بعد هم سربازها کار را شروع کردند. همین طور که مشغول کار بودیم، احساس کردم یکی از سربازها یک لحظه ایستاده و به دیگران نگاه می کند. سرش داد کشیدم و گفتم: «سرباز! به کارت برس.» دیدم فوراً مشغول ادامه کار شد. جلوتر که رفتم دیدم، خود شهید بابایی است. گفتم: «ببخشید جناب سرهنگ! با این سر و صورت خاکی نشناختم.» در جوابم گفت: «مسئله ای ندارد، اما سعی کن با سربازها بهتر رفتار کنی تا کمتر اذیت شوند»
🕊#شهیدعباس_بابایی🥀
🍃#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا🌹
🍀#فاصله_ای_که_باشهداهست 🌺
🌿#فرماندهےازآن_توست_یاحسین🌹
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
هر پدری آرزوی دامادی پسرش را دارد من هم مستثنی نبودم ، از این آرزو
بهش گفتم: بابا جون چرا ازدواج نمیکنی؟!
خب توهم مثل بقیه ازدواج کن ، دیر میشه ها..
گفت: چشم ، ان شاءالله هر وقت جنگ تموم شد
و برگشتیم ، ازدواج میکنم.
ول کنش نبودم هر بار می آمد ، موضوع ازدواج را پیش می کشیدم و می گفتم: دلم میخواد تا زندم دامادیت رو ببینم. امّا یک کلام بیشتر جواب نمیداد ، حالا زوده
پیش خودم فکر می کردم شاید مشکل انتخاب دارد به شوخی گفتم:
اگه توی انتخاب دختر مشکل داری ، به دخترایی که از مدرسه بیرون میان نگاه کن هر کدوم رو پسندیدی بگو برات بریم خاستگاری!
با شنیدن این حرف، عرق سرد روی پیشانی اش نشست سرش را پایین انداخت و گفت:
🚫چشمی که بخاد به دختر مردم نگاه کنه
با انگشت بیرون میارم و زیر پا لهش میکنم.
🕊#شهیدعبداللهشهروی🥀
🍃#فرماندهگردانامامسجاد🌷
✨#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا🌸
🦋#فاصله_ای_که_باشهداهست🍂
💟🍃|• @Dehghan_amiri20