eitaa logo
🔊کــانال صـرم ایـــران زمیـــن🔔
9.3هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
232 فایل
#روستای‌من#من_به_تو_می_اندیشم اخبار مهم وفوری ایران وجهان 🔘اخبار،تصاویر،تاریخچه #روستای_باستانے_صرم لطفا مطالب،عکس،سوژه وخودرا ارسال کنید تبادل،تبلیغات فقط ادمین👇 @AdminSarm1400 کانال شرایطمون👇 @TabliqhateSarm ارتباط با مدیرکانال👇 @Pesarebeheshti1366
مشاهده در ایتا
دانلود
بهمن‌ماه سال 1397 مشهد مشرف شدم. بعد از نماز مغرب وعشا در رواق امام با یکی از دوستان نشسته بودیم. حواسم رفت پیِ کسی که خیره نگاه‌مان می‌کرد. بعد از چند دقیقه، به سمت ما آمد و گفت: «تو شبیه یکی از رفقای شهید من هستی. دو تا فیش غذای حضرت دارم که به نیت رفیق شهیدم می‌خواهم بدهم به شما.» چقدر ذوق کردیم و همراه ایشان به سمت دارالضیافۀ حرم راه افتادیم. با کمی گپ و گفت، فهمیدیم که همکاریم. پرسیدم: «حالا، جریان این شهید بزرگوار چیه؟!» برای ما توضیح داد که پیش از این، محل خدمتش در تهران بود و بخش چک و خنثی، همکاری داشت به نام که در سوریه شهید شد. جالب بود. ابراهیم خودمان را می‌گفت. ازقضا، من و ابراهیم شبیه هم بودیم. همین شباهت او را به سمت ما کشاند تا فیش غذای حضرت را به ما برساند. گویا این حواله را ابراهیم برای‌مان وساطت کرده و فرستاده بود. پربیراه فکر نکرده بودم. چندماه بعد، آقاابراهیم را در خواب دیدم. با لباس خاکی از در اتاق وارد شد و با لبخند گفت: «آن غذای حضرتی که خوردی را یادت باشد با تو حساب می‌کنم!» به یاد شادی روح شهدا صلوات https://eitaa.com/joinchat/3080454144Cd0b9dec52d